333 . صفحه 333
بیست و سوم آبان :
نفیسه :
(آیه 6)- در این آیه و آیه بعد به عنوان جمع بندى و نتیجه گیرى کلى، هدف اصلى از بیان دو دلیل اثبات معاد (که در آیه قبل آمد)را ضمن بازگویى پنج نکته تشریح مىکند:
1- نخست مىگوید: «آنچه (در آیات قبل از مراحل مختلف حیات در مورد انسانها و جهان گیاهان) بازگو شد براى این است که (بدانید) خداوند حق است» (ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ).
و چون او حق است نظامى را که آفریده نیز حق است، بنابراین نمىتواند بیهوده و بىهدف باشد. و چون این جهان بىهدف نیست و از سوى دیگر هدف اصلى را در خود آن نمىیابیم یقین پیدا مىکنیم که معاد و رستاخیزى در کار است.
2- این نظام حاکم بر جهان حیات به ما مىگوید: «و اوست که مردگان را زنده مىکند» (وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتى).
همان کسى که لباس حیات بر تن خاک مىپوشاند، و نطفه بىارزش را به انسان کاملى مبدل مىسازد، و زمینهاى مرده را جان مىدهد او مردگان را حیات نوین مىبخشد.
3- هدف دیگر این است که بدانید «خدا بر هر چیز تواناست» و چیزى در برابر قدرت او غیر ممکن نیست (وَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
آیا کسى که مىتواند خاک بىجان را تبدیل به نطفه کند و آن را در مراحل حیات پیش ببرد قادر نیست که انسان را بعد از مرگ به زندگى جدید باز گرداند؟
(آیه 7)-
4-و باز همه اینها براى این است که بدانید: «رستاخیز آمدنى است و شکّى در آن نیست» (وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها).
5- و اینها همه مقدمهاى است براى آخرین نتیجه و آن این که: «خداوند تمام کسانى را که در قبرها آرمیدهاند زنده مىکند» (وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ).
در نتیجه رستاخیز و بعث مردگان نه تنها امکانپذیر است بلکه قطعا تحقق خواهد یافت.
(آیه 8)- باز هم مجادله به باطل: در اینجا نیز سخن از مجادله کنندگانى است که پیرامون مبدء و معاد به جدال بىپایه و بىاساس مىپردازند.
نخست مىگوید: «گروهى از مردم کسانى هستند که درباره خدا بدون هیچ علم و دانش و هدایت و کتاب روشنى به مجادله بر مىخیزند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ).
در حقیقت بحث و جدال علمى در صورتى مىتواند ثمربخش باشد که متکى به یکى از این دلائل گردد. عقل یا کتاب یا سنّت.
جمله «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ» درست همان تعبیرى است که در آیه سوم گذشت. و ظاهرا آیه گذشته ناظر به حال پیروان گمراه و بىخبر است در حالى که این آیه ناظر به رهبران این گروه گمراه مىباشد.
(آیه 9)- سپس در یک عبارت کوتاه و پرمعنى به یکى از علل انحراف و گمراهى این رهبران ضلالت پرداخته، مىگوید: «آنها با تکبر و بىاعتنایى (نسبت به سخنان الهى و دلائل روشن عقلى) مىخواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند» (ثانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ).
سپس کیفر شدید آنها را در دنیا و آخرت به این صورت تشریح مىکند: «بهره آنها در این دنیا رسوائى و بدبختى است، و در قیامت عذاب سوزنده را به آنها مىچشانیم» (لَهُ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ نُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَذابَ الْحَرِیقِ).
(آیه 10)- و به او مىگوئیم: «این نتیجه چیزى است که دستهایت از پیش براى تو فرستاده است» (ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ یَداکَ).
«و خداوند هرگز به بندگان ظلم و ستم نمىکند» (وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ).
نه کسى را بىجهت کیفر مىدهد، و نه بر میزان مجازات کسى بدون دلیل مىافزاید، و برنامه او عدالت محض و محض عدالت است.
(آیه 11)- آنها که بر لب پرتگاه کفرند! در آیات گذشته سخن از دو گروه در میان بود گروه پیروان گمراه، و رهبران گمراه کننده، اما در اینجا سخن از گروه سومى است که همان افراد ضعیف الایمان هستند.
قرآن در توصیف این گروه چنین مىگوید: «و بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مىپرستند» اما ایمان قلبى آنها بسیار سطحى و ضعیف است (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ). و با کوچکترین چیزى ایمانشان بر باد فنا مىرود.
سپس قرآن به تشریح تزلزل ایمان آنها پرداخته، مىگوید: «پس آنها چنانند که اگر (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیرى به آنان برسد حالت اطمینان پیدا مىکنند! (و آن را دلیل بر حقانیت اسلام مىگیرند) اما اگر به وسیله گرفتاریها و پریشانى و سلب نعمت مورد آزمایش قرار گیرند دگرگون مىشوند» و به کفر رو مىآورند! (فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ).
گوئى آنها دین و ایمان را به عنوان یک وسیله نیل به مادیان پذیرفتهاند که اگر این هدف تأمین شد دین را حق مىدانند و گر نه بىاساس! و در پایان آیه اضافه مىکند: و به این ترتیب «آنها هم دنیا را از دست دادهاند و هم آخرت را» (خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ).
و «این همان خسران و زیان آشکار است» که انسان هم دینش بر باد رود و هم دنیایش (ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ).
(آیه 12)- این آیه به عقیده شرک آلود این گروه مخصوصا بعد از انحراف از توحید و ایمان به خدا اشاره کرده، مىگوید: «او جز خدا کسى را مىخواند که نه زیانى مىتواند به او برساند و نه سودى» (یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُ وَ ما لا یَنْفَعُهُ).
اگر دلیل معیار حقانیت دین را اقبال و ادبار دنیا مىگیرد، پس چرا به سراغ بتهایى مىرود که موجوداتى هستند بىخاصیت و فاقد هرگونه اثر در سرنوشت انسانها؟! آرى! «این گمراهى بسیار عمیقى است» (ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ).
فاصله آن از خط صراط مستقیم آن چنان زیاد است که امید بازگشتشان به سوى حق بسیار کم است.
(آیه 13)- باز مطلب را از این فراتر برده، مىگوید: «او کسى را مىخواند که زیانش از نفعش نزدیکتر است»! (یَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ).
چرا که این معبودهاى ساختگى در دنیا فکر آنها را به انحطاط و پستى و خرافات سوق مىدهند، و در آخرت آتش سوزان را براى آنها به ارمغان مىآورند.
و در پایان آیه اضافه مىکند: «چه بد مولا و یاورى هستند این بتها، و چه بد مونس و معاشرى» (لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ).
(آیه 14)- و از آنجا که روش قرآن این است که مسائل نیک و بد را در مقایسه با هم بیان مىکند تا نتیجه گیرى آن کاملتر و روشنتر باشد در این آیه مىفرماید:
«خداوند کسانى را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغهایى از بهشت وارد مىکند که نهرها از زیر درختانش جارى است» (إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
برنامه آنها روشن، خط فکرى و عملى آنها مشخص، مولاى آنها خدا و همدم و مونسشان انبیاء و شهداء و صالحان و فرشتگان خواهند بود.
آرى! «خدا هر چه را اراده کند انجام مىدهد» (إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ).
این پاداشهاى بزرگ براى او سهل و آسان است، همان گونه که مجازات مشرکان لجوج و رهبران گمراهشان براى او ساده است.
(آیه 15)-
شأن نزول:
گروهى از قبیله «بنى اسد» و «بنى غطفان» که با پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله پیمان بسته بودند گفتند: ما مىترسیم خدا سر انجام محمّد صلّى اللّه علیه و آله را یارى نکند و در نتیجه رابطه ما با هم پیمانهایمان از یهود قطع شود و آنها به ما مواد غذائى ندهند، آیه نازل شد و به آنها اخطار کرد و آنها را سخت مذمت نمود.
تفسیر:
رستاخیز پایان همه اختلافات! از آنجا که در آیات گذشته سخن از گروه ضعیف الایمان بود در این آیه نیز چهره دیگرى از آنها را ترسیم کرده، مىگوید:
«هر کسى گمان مىکند که خدا پیامبرش را در دنیا و آخرت یارى نخواهد کرد و (از این نظر عصبانى است، هر کارى از دستش ساخته است بکند) ریسمانى به سقف خانه خود بیاویزد و خود را از حلق آویز، و نفس خود را قطع کند (و تا لبه پرتگاه مرگ پیش رود) ببیند آیا این کار خشم او را فرو مىنشاند» (مَنْ کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغِیظُ).
این آیه به یک نکته روانى در ارتباط با افراد کم حوصله و عصبانى و ضعیف الایمان اشاره مىکند که آنها وقتى کارشان ظاهرا به بن بست مىرسد فورا دستپاچه مىشوند و تصمیمهاى جنون آمیز مىگیرند.