332 . صفحه 332
بیست و دوم آبان :
نفیسه :
سوره حجّ بیست و دومین سوره قرآن مجید است.
این سوره در «مدینه» نازل شده و 78 آیه دارد.
محتواى سوره:
این سوره به خاطر بخشى از آیاتش که پیرامون حجّ سخن مىگوید به نام «سوره حجّ» نامیده شده است.
و از آنجا که دستور حجّ آن هم با ذکر قسمتى از جزئیات آن، و همچنین دستور جهاد، تناسب با وضع مسلمانان در مدینه دارد، آیات این سوره از جهاتى شبیه سورههاى «مدنى» است.
از نظر محتوا مطالب این سوره را به چند بخش مىتوان تقسیم کرد:
1- آیات فراوانى از آن در زمینه «معاد» و دلائل منطقى آن، و انذار مردم غافل از صحنههاى قیامت، و مانند آن است.
2- بخش قابل ملاحظهاى نیز از مبارزه با شرک و مشرکان، سخن مىگوید.
3- در بخش دیگر مردم را به بررسى سرنوشت عبرتانگیز گذشتگان و عذابهاى دردناک الهى که بر آنها نازل شد دعوت کرده.
4- و بخش دیگر پیرامون مسأله حج و سابقه تاریخى آن است.
5- بخشى از آن پیرامون مبارزه با دشمنان مهاجم، است.
6- و سرانجام قسمتى از آن پند و اندرزهایى است در زمینههاى مختلف زندگى و تشویق به نماز و زکات و توکل و توجه به خداوند.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم:
«هر کس سوره حج را بخواند خداوند پاداش حج و عمره را به او مىدهد به تعداد تمام کسانى که در گذشته و آینده حج و عمره به جا آورده یا خواهند آورد»! بدون شک این ثواب و فضیلت عظیم تنها براى تلاوت لفظى نیست، تلاوتى است اندیشهساز، و اندیشهاى است عمل پرور.
(آیه 1)- زلزله عظیم رستاخیر: این سوره با دو آیه تکان دهنده و هیجانانگیز پیرامون رستاخیز و مقدمات آن شروع مىشود، آیاتى که بىاختیار انسان را از این زندگى گذراى مادى بیرون مىبرد، و به آینده هولانگیزى که در انتظار اوست متوجه مىسازد.
نخست عموم مردم را بدون استثناء مخاطب ساخته، مىگوید: «اى مردم! از پروردگارتان بترسید، و پرهیز کارى پیشه کنید که زلزله رستاخیز، جریان مهم و عظیمى است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ).
خطاب «یا أَیُّهَا النَّاسُ»، دلیل روشنى است بر این که هیچ گونه تفاوت و تبعیضى از نظر نژاد و زبان و اعصار و قرون و مکانها و مناطق جغرافیایى و طوائف و قبائل در آن نیست، و مؤمن و کافر، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، مرد و زن امروز و آینده همه در آن شریکند.
(آیه 2)- این آیه نمونههایى از بازتاب این وحشت عظیم را در چند جمله بیان کرده، مىگوید: «روزى که آن را مىبینید [زلزله رستاخیز آن چنان وحشت سرا پاى همه را فرا مىگیرد که] هر مادر شیردهى، کودک شیر خوارش را فراموش مىکند» (یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ).
«و هر باردارى (در آن صحنه باشد) جنین خود را سقط مىکند» (وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها).
سومین بازتاب این که: «مردم را به صورت مستان مىبینى، در حالى که مست نیستند!» (وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى).
«ولى عذاب خدا شدید است» (وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِیدٌ).
(آیه 3)- پیروان شیطان! از آنجا که در آیات گذشته ترسیمى از وحشت عمومى مردم به هنگام وقوع زلزله قیامت بود در این آیه حال گروهى از بىخبران را منعکس مىکند که چگونه از چنین حادثه عظیمى غافلند.
مىگوید: «گروهى از مردم بدون هیچ علم و دانشى درباره خدا به مجادله بر مىخیزند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ).
گاه در اصل توحید و یگانگى حق و نفى هر گونه شریک جدال مىکنند، و گاه در قدرت خدا نسبت به مسأله احیاى مردگان و بعث و نشور، و در هر صورت هیچ گونه دلیلى بر گفتههاى خود ندارند.
سپس اضافه مىکند: این گونه افراد که تابع هیچ گونه منطق و دانشى نیستند «از هر شیطان سر کش و متمردى تبعیت مىکنند» (وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرِیدٍ).
نه از یک شیطان که از همه شیطانها! اعم از شیاطین انس و جن که هر یک از آنها براى خود نقشه و برنامه و حیله و دامى دارند.
(آیه 4)- در این آیه مىگوید:«بر او نوشته و مقرر شده است که هر کس حلقه اطاعت و ولایتش را بر گردن نهد بطور مسلم گمراهش مىسازد و به آتش سوزان راهنمائیش مىکند» (کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلى عَذابِ السَّعِیرِ).
(آیه 5)- دلائل معاد در عالم جنین و گیاهان: از آنجا که در آیات گذشته گفتگو از تردید مخالفان در «مبدء» و «معاد» بود در این آیه به دو دلیل محکم و منطقى براى اثبات معاد جسمانى استدلال شده است، یکى از طریق توجه به تحولات دوران جنینى، و دیگرى از طریق تحولات زمین به هنگام نمو گیاهان.
نخست همه انسانها را مخاطب ساخته، مىگوید: «اى مردم! اگر در رستاخیز شکّ دارید (به این نکته توجه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد، از خون بسته شده و سپس از مضغه [چیزى شبیه گوشت جویده شده] که بعضى داراى شکل و خلقت است و بعضى بدون شکل» (یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ).
همه اینها به خاطر آن است «تا براى شما آشکار سازیم» که بر هر چیز قادریم (لِنُبَیِّنَ لَکُمْ).
«و جنینهایى را که بخواهیم تا مدت معینى در رحم (مادران) قرار مىدهیم» (وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى). تا دوران تکاملى خود را طى کنند، و آنچه را بخواهیم ساقط مىکنیم و از نیمه راه از مدار خارجش مىسازیم.
«از آن پس (یک دوران انقلابى جدید آغاز مىشود و) ما شما را به صورت طفل (از شکم مادر) بیرون مىفرستیم» (ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا).
به این ترتیب دوران زندگى محدود و وابسته شما در شکم مادر پایان مىپذیرد، و قدم به محیطى وسیعتر، مملو از نور و صفا و امکانات بسیار فزونتر مىگذارید.
باز چرخهاى حرکت تکاملى شما متوقف نمىشود، و همچنان سریع در این راه به پیشروى ادامه مىدهید «سپس هدف این است که به حدّ رشد و بلوغ (و کمال جسم و عقل) برسید» (ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ).
در اینجا جهل تبدیل به دانایى، و ضعف و ناتوانى تبدیل به قدرت و توانایى و وابستگى مبدل به استقلال مىشود.
ولى این چرخ باز متوقف نمىگردد هر چند «در این میان بعضى از شما مىمیرند و بعضى آن قدر عمر مىکنند که به بدترین مرحله زندگى (و پیرى) مىرسند» (وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ).
«آنچنان که بعد از علم و آگاهى، چیزى نمىدانند!» (لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً).
این ضعف و ناتوانى و پژمردگى دلیل بر فرا رسیدن یک مرحله انتقالى جدید است، همان گونه که سستى پیوند میوه با درخت دلیل بر رسیدگى آن و وصول به مرحله جدایى است.
سپس به بیان دلیل دوم که زندگى و حیات گیاهان است پرداخته، مىگوید:
«زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده مىبینى، اما هنگامى که آب باران بر آن فرو مىفرستیم، به حرکت در مىآید و مىروید، و از هر نوع گیاهان زیبا مىرویاند» (وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ).
1- سرچشمهى شک غفلت از قدرت خداوند است. «اِن کنتم فى رَیب فانّا خَلقناکم»
2- با کفّار، مستدلّ، منطقى وقابل فهم سخن بگوییم. «اِن کنتم فىرَیب... فانّا خَلقناکم»
3- از راه محسوسات، مىتوان با معقولات آشنا شد. «اِن کنتم فىرَیب... فانّا خَلقناکم»
4- معاد، هم جسمانى است و هم روحانى. «اِن کنتم فىرَیب من البَعث فانّا خَلقناکم»
5 - منشأ انسان و مادّه اوّلیهى او از خاک است. «خَلقناکم من تُراب»
6- انسان، پیش از مرگ، هفت مرحله را طى مىکند. (تراب، نطفه، علقه، مضغه، طفولیّت، بلوغ، پیرى) «خلقناکم من تُراب ثمّ من نُطفة ...»
7- دوران مُضغه (که انسان در رحم مادر به شکل لخته گوشتى است) دوران شکلگیرى انسان است. «مُضغة مُخَلّقة»
8 - کسى که در دنیا از خاکِ بىجان انسان آفرید، پس در قیامت هم مىتواند. «لنُبیّن لکم»
9- زندگى داراى دو منحنى صعود و نزول است. صعود از خاک تا رسیدن به مرحله «اشدّکم» و منحنى نزول رسیدن به مرحله «أرذل العُمُر»
10- تمام مراحل خلقت، از استقرار نطفه تا تولد طفل، به دست خداست. «خلقنا - نُقرّ فى الارحام - نُخرجکم طفلاً»
11- تحوّلات طبیعى، نیاز به زمان دارد. (در آیه چندبار کلمه «ثمّ» که براى فاصله زمانى است، تکرار شده است)
12- استقرار نطفه و یا سِقط آن با خواست خداست. «نُقِرّ فى الارحام ما نشاء»
13 - مدّت حمل، از جانب خدا زمانبندى شده است. «الى أجل مسمّى»
14- تولّد انسان، به ارادهى خداوند است. «نُخرجکم»
15- همهى انسانها روز اوّل یکسانند. «طفلاً» نه «اطفالا» بعد به خاطر تغذیه و تربیت هرکدام داراى اخلاق و رفتارى مخصوص مىگردند.
16- مرگ، مخصوص پیران نیست. «و منکم مَن یُتوفّى»
17- انسان با مرگ محو نمىشود. «یُتوفّى»
18- ارزش انسان و زندگى او در پرتو علم و آگاهى و عقل اوست. (قرآن دلیل پستترین مرحله عمر را فراموش کردن دانستهها و اندوختههاى علمى مىداند). «أرذل العُمُر لکیلا یعلم من بعد علم شیئاً»
19- زوجیّت و نر و ماده بودن، در گیاهان نیز مطرح است. «من کلّ زوجٍ بَهیج»