330 . صفحه 330
نفیسه :
(آیه 91)- مریم بانوى پاکدامن: در این آیه به مقام مریم و عظمت و احترام او و فرزندش حضرت مسیح (ع) اشاره شده است، مىگوید: «و به یاد آور زنى را که دامان خود را پاک نگه داشت» (وَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها).
«سپس ما از روح خود در او دمیدیم» (فَنَفَخْنا فِیها مِنْ رُوحِنا).
«و او و فرزندش [مسیح] را نشانه بزرگى براى جهانیان قرار دادیم» (وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیَةً لِلْعالَمِینَ).
(آیه 92)- امت واحده! از آنجا که در آیات گذشته نام گروهى از پیامبران الهى و بخشى از سر گذشت آنها آمده، در اینجا به عنوان یک جمع بندى و نتیجه گیرى کلى چنین مىگوید: «این (پیامبران بزرگ و پیروانشان) همه امّت واحدى بودند» و پیرو یک هدف (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً).
برنامه آنها یکى و هدف و مقصد آنها نیز یکى بوده است، هر چند با اختلاف زمان و محیط، داراى ویژگیها و روشها و به اصطلاح تاکتیکهاى متفاوت بودند. این یگانگى و وحدت برنامهها و هدف، به خاطر آن بوده که همه از یک مبدأ سر چشمه مىگرفته، از اراده خداوند واحد یکتا، و لذا بلافاصله مىگوید: «و من پروردگار شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید» (وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ).
در واقع توحید عقیدتى و عملى انبیاء از توحید منبع وحى سر چشمه مىگیرد.
(آیه 93)- در این آیه اشاره به انحراف گروه عظیمى از مردم از این اصل واحد توحیدى کرده چنین مىگوید: «و آنها کار خود را در میان خود به تفرقه و تجزیه کشاندند» (وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ).
کارشان به جایى رسید که در برابر هم ایستادند، و هر گروه، گروه دیگرى را لعن و نفرین مىکرد و از او برائت و بیزارى مىجست، به این نیز قناعت نکردند به روى همدیگر اسلحه کشیدند و خونهاى زیادى را ریختند، و این بود نتیجه انحراف از اصل اساسى توحید و آیین یگانه حق.
و در آخر آیه اضافه مىکند: «اما همه آنها سرانجام به سوى ما باز مىگردند» (کُلٌّ إِلَیْنا راجِعُونَ).
این اختلاف که جنبه عارضى دارد بر چیده مىشود و باز در قیامت همگى به سوى وحدت مىروند.
(آیه 94)- در این آیه نتیجه هماهنگى با «امت واحده» در طریق پرستش پروردگار، و یا انحراف از آن و پیمودن راه تفرقه را چنین بیان مىفرماید: «پس هر کس چیزى از اعمال صالح را انجام دهد در حالى که ایمان داشته باشد، تلاش و کوشش او مورد ناسپاسى قرار نخواهد گرفت» (فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ).
و براى تأکید بیشتر اضافه مىکند: «و ما اعمال صالح او را قطعا خواهیم نوشت» (وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ).
این آیه همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن، شرط قبولى اعمال صالح را ایمان مىشمرد.
(آیه 95)- کافران در آستانه رستاخیز: در آیه قبل سخن از «مؤمنان نیکوکار و صالح العمل» بود و در این آیه، به افرادى اشاره مىکند که در نقطه مقابل آنها قرار دارند، آنها که تا آخرین نفس به ضلالت و فساد ادامه مىدهند، مىفرماید: «و حرام است بر شهرهایى که آنها را (به جرم گناهانشان) نابود کردیم (به دنیا باز گردند) آنها هرگز باز نخواهند گشت» (وَ حَرامٌ عَلى قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ).
در حقیقت آنها کسانى هستند که بعد از مشاهده عذاب الهى، یا بعد از نابودى و رفتن به جهان برزخ، پردههاى غرور و غفلت از برابر دیدگانشان کنار مىرود آرزو مىکنند اى کاش براى جبران این همه خطاها بار دیگر به دنیا باز مىگشتند ولى قرآن با صراحت مىگوید: بازگشت آنها بکلى حرام، یعنى ممنوع است و راهى براى جبران باقى نمانده است.
(آیه 96)- به هر حال این بىخبران دائما در غرور و غفلتند، و این بدبختى تا پایان جهان همچنان ادامه دارد.
چنانکه قرآن مىفرماید: «تا زمانى که راه بر یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنها (در سراسر زمین پخش شوند، و) از هر بلندى و ارتفاعى با سرعت بگذرند» (حَتَّى إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ).
(آیه 97)- و بلافاصله مىگوید: «و وعده حق [قیامت] نزدیک مىشود» (وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ).
«در آن هنگام چشمهاى کافران از وحشت از حرکت باز مىماند» و خیره خیره به آن صحنه نگاه مىکنند (فَإِذا هِیَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِینَ کَفَرُوا).
در این هنگام پردههاى غرور و غفلت از برابر دیدگانشان کنار مىرود و فریادشان بلند مىشود «اى واى بر ما! ما از این صحنه در غفلت بودیم» (یا وَیْلَنا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا).
و چون نمىتوانند با این عذر، گناه خویش را بپوشانند و خود را تبرئه کنند با صراحت مىگویند: «نه، بلکه ما ظالم و ستمگر بودیم»! (بَلْ کُنَّا ظالِمِینَ).
اصولا چگونه ممکن است با وجود این همه پیامبران الهى و کتب آسمانى و این همه حوادث تکان دهنده، و همچنین درسهاى عبرتى که روزگار به آنها مىدهد در غفلت باشند، آنچه از آنها سر زده تقصیر است و ظلم بر خویشتن و دیگران.
(آیه 98)- هیزم جهنم! در تعقیب آیات گذشته که از سرنوشت مشرکان ستمگر بحث مىکرد در اینجا روى سخن را به آنها کرده و آینده آنها و معبودهایشان را چنین ترسیم مىکند: «شما و آنچه را غیر از خدا مىپرستید آتشگیره جهنّمید»! (إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ).
آتشگیره جهنم و هیزمى که شعلههاى آن را تشکیل مىدهد خود شما و خدایان ساختگى شماست، و همچون قطعههاى هیزم بىارزش یکى پس از دیگرى در جهنم پرتاب مىشوید! سپس اضافه مىکند: «شما وارد بر آن مىشوید» (أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ).
اول بتها را در آتش مىافکنند، سپس شما بر آنها وارد مىشوید، گویى خدایانتان با آتشى که از وجودشان بر مىخیزد از شما پذیرایى مىکنند.
(آیه 99)- سپس به عنوان نتیجه گیرى کلى مىفرماید: «اگر این بتها، خدایانى بودند هرگز وارد آتش دوزخ نمىشدند» (لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها).
ولى بدانید نه تنها وارد دوزخ مىشوند بلکه «جاودانه در آن خواهند بود» (وَ کُلٌّ فِیها خالِدُونَ).
(آیه 100)- براى توضیح بیشتر پیرامون وضع دردناک، این «عابدان گمراه»، در برابر آن «معبودان بىارزش» مىگوید: «آنها در دوزخ، فریادها و نالههاى دردناک دارند» (لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ).
ممکن است این زفیر و ناله غم انگیز تنها مربوط به عابدان نباشد، بلکه شیاطینى که معبودشان بودند نیز در این امر با آنها شریک باشند.
جمله بعد، یکى دیگر از مجازاتهاى دردناک آنها را باز گو مىکند و آن اینکه «آنها در دوزخ چیزى نمىشنوند» (وَ هُمْ فِیها لا یَسْمَعُونَ).
این جمله ممکن است اشاره به این باشد که آنها سخنى که مایه سرور و خوشحالیشان باشد مطلقا نمىشنوند، و تنها مستمع نالههاى جانکاه دوزخیان،و فریادهاى فرشتگان عذاب هستند.
بعضى گفتهاند منظور این است که اینها صداى هیچ کس را مطلقا نمىشنوند گویى تنها آنها در عذابند و این خود مایه مجازات بیشترى است.
(آیه 101)- این آیه حالات مؤمنان راستین و مردان و زنان با ایمان را باز گو مىکند تا در مقایسه با یکدیگر وضع هر دو مشخصتر شود.
نخست مىگوید: «کسانى که به خاطر ایمان و اعمال صالحشان وعده نیک به آنها از قبل دادهایم از این آتش هولناک و وحشتناک دورند» (إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ).
اشاره به این که ما به تمام وعدههایى که به مؤمنان در این جهان دادهایم وفا خواهیم کرد که یکى از آنها دور شدن از آتش دوزخ است.
..................................................................................................
مباحثه آیات سوال برانگیز :
اعظم :
اینکه این یاجوج و ماجوج کین و زمان اومدنشون کی هستش و چه ربطی به قیامت داره
جای سواله ؟
نفیسه :
اصلی ترین منبع اطلاعات در مورد یأجوج و مأجوج قرآن است و در کتب عهد عتیق
نیز به این قوم اشاره ای شده است. مفسران و تاریخ دانان با استفاده از این
دو منبع و بررسی شواهد تاریخی به حدس هایی در مورد این قوم یا اقوام رسیده
اند.
قرآن در دو جا از یأجوج و مأجوج یاد می کند و می فرماید: "ذو
القرنین به میان دو کوه رسید و در آنجا قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی
فهمیدند گفتند ای ذوالقرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد میکنند آیا
ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد
کنی..." بعد از این که قرآن چگونگی ساخت این سد را شرح می دهد در ادامه می
فرماید: "[پس] آنها (طایفه یأجوج و مأجوج) قادر نبودند از آن بالا روند و
نمی توانستند نقبی [سوراخی] در آن ایجاد کنند".(سوره کهف)
از این آیات
استفاده می شود که یأجوج و مأجوج گروهی ظالم بودند که با تأسیس سدی که
ذوالقرنین آن را بین دو کوه نصب کرد، ظلم آنان پایان یافت.
قرآن در آیه
دیگری می فرماید: "تا آن زمان که یأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنها از هر
محل مرتفعی به سرعت عبور کنند و وعده حق[قیامت] نزدیک می شود..."(سوره
انبیاء).
این آیه پیشبینى کرده است که در آخرالزمان، یاجوج و ماجوج
دوباره از کوهها سرازیر شوند. آنچه از قرآن در مورد این قوم فهمیده می شود
به همین دو آیه محدود است. البته طبق روایات ما در کتاب خصال شیخ صدوق جلد
دوم ،جریان خروج یاجوج و ماجوج مربوط به قیامت است.در این کتاب از پیامبر
(ص) حدیثی نقل شده مبنی بر اینکه قیامت اتفاق نمی افتد مگر این که قبل از
آن اتفاقاتی رخ می دهد که یکی از آنها خروج یاجوج و ماجوج است،بنابراین، در
آخر دنیا وقتی قیامت شروع می شود و خورشید کم کم فروغش را از دست می دهد و
کوه ها متلاشی می شود، در آن هنگام سد ذوالقرنین متلاشی می شود و قوم
یاجوج و ماجوج خروج می کنند و قیامت برپا می شود.هرچند موضوع مرتبط به آیات
پایانی سوره انبیاء است اما بهتر دیدم مطرح کنم.