قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۵۴ ب.ظ

330 . صفحه 330

بیستم آبان :

نفیسه :



(آیه 91)- مریم بانوى پاکدامن: در این آیه به مقام مریم و عظمت و احترام او و فرزندش حضرت مسیح (ع) اشاره شده است، مى‏گوید: «و به یاد آور زنى را که دامان خود را پاک نگه داشت» (وَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها).
«سپس ما از روح خود در او دمیدیم» (فَنَفَخْنا فِیها مِنْ رُوحِنا).
«و او و فرزندش [مسیح‏] را نشانه بزرگى براى جهانیان قرار دادیم» (وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیَةً لِلْعالَمِینَ).


(آیه 92)- امت واحده! از آنجا که در آیات گذشته نام گروهى از پیامبران الهى و بخشى از سر گذشت آنها آمده، در اینجا به عنوان یک جمع بندى و نتیجه گیرى کلى چنین مى‏گوید: «این (پیامبران بزرگ و پیروانشان) همه امّت واحدى بودند» و پیرو یک هدف (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً).
برنامه آنها یکى و هدف و مقصد آنها نیز یکى بوده است، هر چند با اختلاف زمان و محیط، داراى ویژگیها و روشها و به اصطلاح تاکتیکهاى متفاوت بودند. این یگانگى و وحدت برنامه‏ها و هدف، به خاطر آن بوده که همه از یک مبدأ سر چشمه مى‏گرفته، از اراده خداوند واحد یکتا، و لذا بلافاصله مى‏گوید: «و من پروردگار شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید» (وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ).
در واقع توحید عقیدتى و عملى انبیاء از توحید منبع وحى سر چشمه مى‏گیرد.

(آیه 93)- در این آیه اشاره به انحراف گروه عظیمى از مردم از این اصل واحد توحیدى کرده چنین مى‏گوید: «و آنها کار خود را در میان خود به تفرقه و تجزیه کشاندند» (وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ).
کارشان به جایى رسید که در برابر هم ایستادند، و هر گروه، گروه دیگرى را لعن و نفرین مى‏کرد و از او برائت و بیزارى مى‏جست، به این نیز قناعت نکردند به روى همدیگر اسلحه کشیدند و خونهاى زیادى را ریختند، و این بود نتیجه انحراف از اصل اساسى توحید و آیین یگانه حق.
و در آخر آیه اضافه مى‏کند: «اما همه آنها سرانجام به سوى ما باز مى‏گردند» (کُلٌّ إِلَیْنا راجِعُونَ).
این اختلاف که جنبه عارضى دارد بر چیده مى‏شود و باز در قیامت همگى به سوى وحدت مى‏روند.

(آیه 94)- در این آیه نتیجه هماهنگى با «امت واحده» در طریق پرستش پروردگار، و یا انحراف از آن و پیمودن راه تفرقه را چنین بیان مى‏فرماید: «پس هر کس چیزى از اعمال صالح را انجام دهد در حالى که ایمان داشته باشد، تلاش و کوشش او مورد ناسپاسى قرار نخواهد گرفت» (فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ).
و براى تأکید بیشتر اضافه مى‏کند: «و ما اعمال صالح او را قطعا خواهیم نوشت» (وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ).
این آیه همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن، شرط قبولى اعمال صالح را ایمان مى‏شمرد.

(آیه 95)- کافران در آستانه رستاخیز: در آیه قبل سخن از «مؤمنان نیکوکار و صالح العمل» بود و در این آیه، به افرادى اشاره مى‏کند که در نقطه مقابل آنها قرار دارند، آنها که تا آخرین نفس به ضلالت و فساد ادامه مى‏دهند، مى‏فرماید: «و حرام است بر شهرهایى که آنها را (به جرم گناهانشان) نابود کردیم (به دنیا باز گردند) آنها هرگز باز نخواهند گشت» (وَ حَرامٌ عَلى‏ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ).
در حقیقت آنها کسانى هستند که بعد از مشاهده عذاب الهى، یا بعد از نابودى و رفتن به جهان برزخ، پرده‏هاى غرور و غفلت از برابر دیدگانشان کنار مى‏رود آرزو مى‏کنند اى کاش براى جبران این همه خطاها بار دیگر به دنیا باز مى‏گشتند ولى قرآن با صراحت مى‏گوید: بازگشت آنها بکلى حرام، یعنى ممنوع است و راهى براى جبران باقى نمانده است.

(آیه 96)- به هر حال این بى‏خبران دائما در غرور و غفلتند، و این بدبختى تا پایان جهان همچنان ادامه دارد.
چنانکه قرآن مى‏فرماید: «تا زمانى که راه بر یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنها (در سراسر زمین پخش شوند، و) از هر بلندى و ارتفاعى با سرعت بگذرند» (حَتَّى إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ).

(آیه 97)- و بلافاصله مى‏گوید: «و وعده حق [قیامت‏] نزدیک مى‏شود» (وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ).
«در آن هنگام چشمهاى کافران از وحشت از حرکت باز مى‏ماند» و خیره خیره به آن صحنه نگاه مى‏کنند (فَإِذا هِیَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِینَ کَفَرُوا).
در این هنگام پرده‏هاى غرور و غفلت از برابر دیدگانشان کنار مى‏رود و فریادشان بلند مى‏شود «اى واى بر ما! ما از این صحنه در غفلت بودیم» (یا وَیْلَنا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا).
و چون نمى‏توانند با این عذر، گناه خویش را بپوشانند و خود را تبرئه کنند با صراحت مى‏گویند: «نه، بلکه ما ظالم و ستمگر بودیم»! (بَلْ کُنَّا ظالِمِینَ).
اصولا چگونه ممکن است با وجود این همه پیامبران الهى و کتب آسمانى و این همه حوادث تکان دهنده، و همچنین درسهاى عبرتى که روزگار به آنها مى‏دهد در غفلت باشند، آنچه از آنها سر زده تقصیر است و ظلم بر خویشتن و دیگران.

(آیه 98)- هیزم جهنم! در تعقیب آیات گذشته که از سرنوشت مشرکان ستمگر بحث مى‏کرد در اینجا روى سخن را به آنها کرده و آینده آنها و معبودهایشان را چنین ترسیم مى‏کند: «شما و آنچه را غیر از خدا مى‏پرستید آتشگیره جهنّمید»! (إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ).
آتشگیره جهنم و هیزمى که شعله‏هاى آن را تشکیل مى‏دهد خود شما و خدایان ساختگى شماست، و همچون قطعه‏هاى هیزم بى‏ارزش یکى پس از دیگرى در جهنم پرتاب مى‏شوید! سپس اضافه مى‏کند: «شما وارد بر آن مى‏شوید» (أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ).
اول بتها را در آتش مى‏افکنند، سپس شما بر آنها وارد مى‏شوید، گویى خدایانتان با آتشى که از وجودشان بر مى‏خیزد از شما پذیرایى مى‏کنند.


(آیه 99)- سپس به عنوان نتیجه گیرى کلى مى‏فرماید: «اگر این بتها، خدایانى بودند هرگز وارد آتش دوزخ نمى‏شدند» (لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها).
ولى بدانید نه تنها وارد دوزخ مى‏شوند بلکه «جاودانه در آن خواهند بود» (وَ کُلٌّ فِیها خالِدُونَ).


(آیه 100)- براى توضیح بیشتر پیرامون وضع دردناک، این «عابدان گمراه»، در برابر آن «معبودان بى‏ارزش» مى‏گوید: «آنها در دوزخ، فریادها و ناله‏هاى دردناک دارند» (لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ).
ممکن است این زفیر و ناله غم انگیز تنها مربوط به عابدان نباشد، بلکه شیاطینى که معبودشان بودند نیز در این امر با آنها شریک باشند.
جمله بعد، یکى دیگر از مجازاتهاى دردناک آنها را باز گو مى‏کند و آن اینکه «آنها در دوزخ چیزى نمى‏شنوند» (وَ هُمْ فِیها لا یَسْمَعُونَ).
این جمله ممکن است اشاره به این باشد که آنها سخنى که مایه سرور و خوشحالیشان باشد مطلقا نمى‏شنوند، و تنها مستمع ناله‏هاى جانکاه دوزخیان،و فریادهاى فرشتگان عذاب هستند.
بعضى گفته‏اند منظور این است که اینها صداى هیچ کس را مطلقا نمى‏شنوند گویى تنها آنها در عذابند و این خود مایه مجازات بیشترى است.

(آیه 101)- این آیه حالات مؤمنان راستین و مردان و زنان با ایمان را باز گو مى‏کند تا در مقایسه با یکدیگر وضع هر دو مشخص‏تر شود.
نخست مى‏گوید: «کسانى که به خاطر ایمان و اعمال صالحشان وعده نیک به آنها از قبل داده‏ایم از این آتش هولناک و وحشتناک دورند» (إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏ أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ).
اشاره به این که ما به تمام وعده‏هایى که به مؤمنان در این جهان داده‏ایم وفا خواهیم کرد که یکى از آنها دور شدن از آتش دوزخ است.

..................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 


آیه 96 سوره انبیا :


اعظم :




اینکه این یاجوج و ماجوج کین و زمان اومدنشون کی هستش و چه ربطی به قیامت داره
جای سواله ؟



نفیسه :



اصلی ترین منبع اطلاعات در مورد یأجوج و مأجوج قرآن است و در کتب عهد عتیق نیز به این قوم اشاره ای شده است. مفسران و تاریخ دانان با استفاده از این دو منبع و بررسی شواهد تاریخی به حدس هایی در مورد این قوم یا اقوام رسیده اند.
قرآن در دو جا از یأجوج و مأجوج یاد می کند و می فرماید: "ذو القرنین به میان دو کوه رسید و در آنجا قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند گفتند ای ذوالقرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد میکنند آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی..." بعد از این که قرآن چگونگی ساخت این سد را شرح می دهد  در ادامه می فرماید: "[پس] آنها (طایفه یأجوج و مأجوج) قادر نبودند از آن بالا روند و نمی توانستند نقبی [سوراخی] در آن ایجاد کنند".(سوره کهف)
از این آیات استفاده می شود که یأجوج و مأجوج گروهی ظالم بودند که با تأسیس سدی که ذوالقرنین آن را بین دو کوه نصب کرد، ظلم آنان پایان یافت.
قرآن در آیه دیگری می فرماید: "تا آن زمان که یأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنها از هر محل مرتفعی به سرعت عبور کنند و وعده حق[قیامت] نزدیک می شود..."(سوره انبیاء).
این آیه پیش‏بینى کرده است که در آخرالزمان، یاجوج و ماجوج دوباره از کوه‏ها سرازیر شوند. آنچه از قرآن در مورد این قوم فهمیده می شود به همین دو آیه محدود است. البته طبق روایات ما در کتاب خصال شیخ صدوق جلد دوم ،جریان خروج یاجوج و ماجوج مربوط به قیامت است.در این کتاب از پیامبر (ص) حدیثی نقل شده مبنی بر اینکه قیامت اتفاق نمی افتد مگر این که قبل از آن اتفاقاتی رخ می دهد که یکی از آنها خروج یاجوج و ماجوج است،بنابراین، در آخر دنیا وقتی قیامت شروع می شود و خورشید کم کم فروغش را از دست می دهد و کوه ها متلاشی می شود، در آن هنگام سد ذوالقرنین متلاشی می شود و قوم یاجوج و ماجوج خروج می کنند و قیامت برپا می شود.هرچند موضوع مرتبط به آیات پایانی سوره انبیاء است اما بهتر دیدم مطرح کنم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی