325 . صفحه 325
نفیسه :
(آیه 36)- در اینجا به بحثهاى دیگر در ارتباط با موضعگیرى مشرکان در برابر پیامبر اسلام (ص) برخورد مىکنیم، که بیانگر طرز تفکر انحرافى آنها در اصولى است نخست مىگوید: «و هنگامى که کافران تو را مىبینند کارى جز مسخره کردن تو ندارند» (وَ إِذا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً).
آنها با بىاعتنایى به تو اشاره کرده، مىگویند: «آیا این همان کسى است که خدایان و بتهاى شما را (به بدى) یاد مىکند»؟ (أَ هذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ).
«در حالى که خود ذکر خداوند رحمان را انکار مىکنند» (وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کافِرُونَ).
تعجب در این است که اگر کسى از این بتهاى سنگى و چوبى بد گویى کند- نه بد گویى بلکه حقیقت را بیان نماید و بگوید اینها موجودات بىروح و فاقد شعور و بىارزش هستند- تعجب مىکنند، اما اگر کسى منکر خداوند بخشنده و مهربانى شود که آثار رحمتش پهنه جهان را گرفته و در هر چیز دلیلى بر عظمت و رحمت اوست براى آنها جاى تعجب نیست.
(آیه 37)- سپس به یکى دیگر از کارهاى زشت و بىرویه این انسانهاى بىبند و بار اشاره کرده، مىفرماید: «انسان از عجله آفریده شده» (خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ).
در حقیقت تعبیر «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ» یک نوع تأکید است یعنى آن چنان انسان عجول است که گویى از «عجله» آفریده شده، و تار و پود وجودش از آن تشکیل یافته! و به راستى بسیارى از مردم عادى چنینند هم در خیر عجولند و هم در شر.
و در پایان آیه اضافه مىکند: «ولى عجله نکنید من آیاتم را به زودى به شما نشان خواهم داد» (سَأُرِیکُمْ آیاتِی فَلا تَسْتَعْجِلُونِ).
آیات ممکن است اشاره به نشانههاى عذاب و بلاها و مجازاتهایى باشد که پیامبر (ص) مخالفان را با آن تهدید مىکرد و این سبک مغزان کرارا مىگفتند: پس چه شد این بلاهایى که ما را با آن مىترسانى.
قرآن مىگوید: عجله نکنید، چیزى نمىگذرد که دامانتان را خواهد گرفت.
(آیه 38)- باز انگشت روى یکى از تقاضاهاى عجولانه آنها گذاشته، مىفرماید: «و آنها مىگویند: این وعده قیامت اگر راست مىگویید کى فرا مىرسد؟!» (وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
(آیه 39)- این آیه به آنها پاسخ مىدهد، و مىگوید: «اگر کافران مىدانستند زمانى را که نمىتوانند شعلههاى آتش را از صورت و پشت خود دور سازند، و هیچ کس به یارى آنها نخواهد شتافت» هرگز تعجیل در عذاب نمىکردند، و نمىگفتند: قیامت کى فرا مىرسد» (لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَ لا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ).
(آیه 40)- و جالب این که این مجازات الهى و آتش سوزان «به صورت ناگهانى به سراغ آنها مىآید آن چنانکه مبهوتشان مىکند»! (بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ).
«پس (آن چنان غافلگیر و مقهورشان مىسازد که) قدرت بر دفع آن را ندارند» (فَلا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّها).
حتى اگر تقاضاى مهلت کنند و برخلاف آنچه تا آن وقت عجله مىکردند در خواست تأخیر نمایند «به آنها مهلت داده نمىشود» (وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ).
(آیه 41)- در آیات گذشته دیدیم که مشرکان و کفار، پیامبر اسلام (ص) را به باد استهزاء مىگرفتند، این آیه به عنوان دلدارى پیامبر (ص) و تسلى خاطر او مىگوید: این تنها تو نیستى که مورد استهزاء واقع شدهاى «پیامبران قبل از تو نیز مورد استهزاء قرار گرفتند» (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ).
«ولى سرانجام آنچه را (از عذابهاى الهى) به باد مسخره گرفته بودند، دامان استهزا کنندگان را گرفت» (فَحاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
بنابراین غم و اندوهى به خود راه مده و این گونه اعمال جاهلان نباید در روح بزرگ تو کمترین اثر بگذارد و یا در اراده آهنینت خللى وارد کند.
(آیه 42)- در این آیه مىگوید: نه تنها در برابر عذاب خدا در قیامت، کسى از شما دفاع نمىکند، در این دنیا نیز همین است «بگو: چه کسى شما را در شب و روز در برابر مجازات خداوند رحمان حفظ و نگهدارى مىکند»؟! (قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ).
در واقع اگر خداوند آسمان «جوّ زمین» را سقف محفوظى قرار نداده بود همین به تنهایى کافى بود که شما را شب و روز در معرض بمباران سنگهاى آسمانى قرار دهد.
قابل توجه این که: در این آیه به جاى «اللّه»، «رحمن» به کار رفته، یعنى ببینید شما چقدر گناه کردهاید که حتى خداوندى را که کانون رحمت عامه است به خشم آوردهاید.
سپس اضافه مىکند: «بلکه آنها از یاد پروردگارشان روى گردانند» (بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ).
نه به مواعظ و اندرزهاى پیامبران او گوش فرا مىدهند، و نه یاد خدا و نعمتهایش دل آنها را تکان مىدهد، و نه لحظهاى اندیشه خود را در این راه به کار مىاندازند.
(آیه 43)- باز به عنوان سؤال مىپرسد: این کافران ظالم و گنهکار در برابر کیفرهاى الهى به چه چیز دل بستهاند؟ «آیا آنها خدایانى دارند که مىتوانند از آنان در برابر ما دفاع کنند»؟! (أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا).
این خدایان ساختگى آنها «حتى نمىتوانند خودشان را یارى دهند و از خویشتن دفاع کنند» (لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ).
«و نه از ناحیه ما (به وسیله رحمت و نیروى معنوى) یارى و همراهى مىشوند» (وَ لا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ).
(آیه 44)- این آیه اشاره به یکى از علل مهم سر کشى و طغیان افراد بىایمان کرده، مىگوید: «ما به این گروه و پدرانشان انواع نعمتها بخشیدیم تا آنجا که عمرهاى طولانى پیدا کردند» (بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى طالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ).
اما به جاى این که این عمر طولانى و نعمت فراوان حس شکرگزارى را در آنها تحریک کرده و سر بر آستان عبودیت حق بگذارند مایه غرور و طغیانشان شد.
ولى آیا آنها نمىبینند که این جهان و نعمتهایش پایدار نیست «آیا نمىبینند که ما پیوسته به سراغ زمین آمده، و از آن (و اهلش) مىکاهیم؟» (أَ فَلا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها).
اقوام و قبایل یکى بعد از دیگرى مىآیند و مىروند و حتى دانشمندان و بزرگان و علما که قوام زمین به آنها بود چشم از جهان فرو بستند! «آیا آنها غالبند» یا ما؟! (أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ).