قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۵۱ ب.ظ

320 . صفحه 320

دهم آبان :


نفیسه :



(آیه 114)-این آیه میگوید: «پس بلند مرتبه است خداوندى که سلطان بر حقّ است» (فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ).
و از آنجا که گاه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به خاطر عشق به فراگیرى قرآن و حفظ آن براى مردم به هنگام دریافت وحى عجله مى‏کرد و کاملا مهلت نمى‏داد تا جبرئیل سخن خود را تمام کند در دنباله این آیه چنین به او تذکر داده مى‏شود: «و نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن پیش از آن که وحى آن بر تو تمام شود» (وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى‏ إِلَیْکَ وَحْیُهُ).
«و بگو: پروردگارا! علم مرا افزون کن» (وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً).
جایى که پیامبر با آن علم سرشار و روح مملو از آگاهى مأمور باشد که تا پایان عمر، از خدا افزایش علم بطلبد، وظیفه دیگران کاملا روشن است، در حقیقت از نظر اسلام، علم هیچ حد و مرزى را نمى‏شناسد، افزون طلبى در بسیارى از امور مذموم است، ولى در علم ممدوح است، افراط بد است ولى افراط در علم معنى ندارد.


(آیه 115)- آدم و فریبکارى شیطان! در اینجا از داستان آدم و حوّا و مبارزه و دشمنى ابلیس با آنان سخن مى‏گوید.
شاید اشاره به این نکته که مبارزه حق و باطل منحصر به امروز و دیروز و موسى (ع) و فرعون نیست، از آغاز آفرینش آدم بوده و همچنان ادامه دارد.
نخست از پیمان آدم با خدا سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: «پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم، اما او فراموش کرد، و عزم استوارى براى او نیافتیم»! (وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً).
منظور از این «عهد» فرمان خدا دایر به نزدیک نشدن به درخت ممنوع است.
بدون شک آدم، مرتکب گناهى نشد بلکه تنها ترک اولایى از او سر زد، اصولا دوران سکونت آدم در بهشت یک دوران آزمایشى براى آماده شدن جهت زندگى در دنیا و پذیرش مسؤولیت تکالیف بود.


(آیه 116)- سپس به بخش دیگر این داستان اشاره کرده، مى‏گوید: «و به خاطر بیاورید هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده کنید، آنها نیز همگى سجده کردند جز ابلیس که امتناع ورزید» (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبى‏).
و از اینجا به خوبى مقام با عظمت آدم روشن مى‏شود، آدمى که مسجود فرشتگان بود ضمنا عداوت ابلیس با او از نخستین گام آشکار مى‏گردد.
شک نیست که سجده به معنى پرستش مخصوص خداست، و غیر از خدا هیچ کس و هیچ چیز نمى‏تواند معبود باشد، بنابراین سجده فرشتگان در برابر خدا بود، منتهى به خاطر آفرینش این موجود با عظمت که:
شایسته ستایش آن آفریدگار است کارد چنین دل آویز نقشى ز ماء و طینى!


(آیه 117)- به هر حال ما در این موقع به آدم اخطار کردیم «پس گفتیم: اى آدم (با این برنامه مسجل شد که) ابلیس دشمن تو و همسرت است (مواظب باشید) مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به درد و رنج خواهى افتاد» (فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى‏).


(آیه 118)- سپس خداوند آسایش بهشت و درد و رنج محیط بیرون آن را براى آدم چنین شرح مى‏دهد: «تو در اینجا گرسنه نخواهى شد و برهنه نمى‏شوى» (إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْرى‏).


(آیه 119)- «و تو در آن تشنه نخواهى شد و آفتاب سوزان آزارت نمى‏دهد» (وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فِیها وَ لا تَضْحى‏).
در دو آیه فوق به چهار نیاز اصلى و ابتدایى انسان یعنى نیاز به غذا و آب و لباس و مسکن (پوشش در مقابل آفتاب) اشاره شده است.


(آیه 120)- اما با این همه شیطان کمر عداوت و دشمنى را با آدم بسته بود، به همین دلیل آرام ننشست «پس شروع به وسوسه آدم کرد و گفت: اى آدم! آیا درخت عمر جاویدان را به تو نشان بدهم (که هر کس از میوه آن بخورد همیشه زنده خواهد بود) آیا راه رسیدن به حکومت و سلطنت همیشگى را مى‏خواهى بدانى»؟! (فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى‏).
در واقع شیطان حساب کرد تمایل آدم به چیست و به اینجا رسید که او تمایل به زندگى جاویدان و رسیدن به قدرت بى‏زوال دارد، لذا براى کشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از این دو عامل استفاده کرد.


(آیه 121)- سرانجام آنچه نمى‏بایست بشود شد، «پس (آدم و حوّا) هر دو از آن (درخت ممنوع) خوردند (و به دنبال آن لباسهاى بهشتى از اندامشان فرو ریخت) عورتشان آشکار گشت»! (فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما).
هنگامى که آدم و حوّا چنین دیدند بلافاصله «از برگهاى (درختان) بهشتى جامه دوختند» براى پوشاندن اندام خود (وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ).
آرى! عاقبت «آدم پروردگارش را نافرمانى کرد و از پاداش او محروم شد» (وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏).


(آیه 122)- ولى از آنجا که آدم ذاتا پاک و مؤمن بود و در طریق رضاى خدا گام برمى‏داشت، و این خطا که بر اثر وسوسه شیطان دامن او را گرفت جنبه استثنایى داشت، خداوند او را از رحمت خود براى همیشه دور نساخت، بلکه «بعد از این ماجرا پروردگارش او را برگزید و توبه‏اش را پذیرا شد و هدایتش کرد» (ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدى‏).


(آیه 123)- با این که توبه آدم پذیرفته شد، اما کارى کرده بود که بازگشت به حال نخستین امکان‏پذیر نبود و لذا خداوند «به او و حوّا دستور داد: هر دو (و همچنین شیطان همراه شما) از بهشت به زمین فرود آیید» (قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِیعاً).
«در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود» (بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ).
اما به شما اخطار مى‏کنم، راه سعادت و نجات به رویتان گشوده است «پس هر گاه هدایت من به سراغ شما بیاید هر یک از شما از این هدایت پیروى کند نه گمراه مى‏شود و نه شقاوتمند» (فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى‏).


(آیه 124)- و براى این که تکلیف آنها که فرمان حق را فراموش مى‏کنند نیز روشن گردد اضافه مى‏کند: «و کسى که از یاد من روى گردان شود، زندگى سخت و تنگى خواهد داشت» (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً).
«و در قیامت او را نابینا محشور مى‏کنیم» (وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى‏).
اصولا تنگى زندگى بیشتر به خاطر کمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگى بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانیها در امان است.


(آیه 125)- در آنجا «عرض مى‏کند: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردى در حالى که قبلا بینا بودم»؟! (قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى‏ وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً).


اعظم :


آیه 114 : یعنی اگر تو در قرائت آیه ای که هنوز بر تو کاملا نازل نشده عجله می کنی ، به جهت آن است که تا اندازه ای به آن علم یافته ای ولی به آن مقدار علم اکتفاء نکن و بگو خدایاعلم مرا بیشتر کن و از خدا بخواه تا صبر بیشتری به تو دهد تا بقیه وحی را بشنوی . این آیه از جمله آیاتی است که مضمون روایات را که می فرماید قرآن کریم دو بارنازل شد، یک بار نزول دفعی و یکباره و بار دیگر نزول تدریجی و آیه آیه ، تأییدمی کند. چون اگر رسولخدا علمی به بقیه آیه نداشتند در خواندن آن تعجیل نمی کردند.


آیه 114 : اگر چه خداوند مى‏تواند بدون دعا هم لطف کند، ولى از پیامبرش مى‏خواهد که دعا نماید. «قل ربّ زدنى علما»

آیه114: در دعا از کلمه ربّ و ربوبیّت خدا استمداد کنیم. «ربّ زدنى علما»


آیه 115 : عزم بر انجام تکالیف الهى، لازم است. «لم نجد له عزما»


آه 115 :از عوامل مهم انحراف انسان، یکى غفلت از کرامت و مقام انسانیّت و دیگرى غفلت از دشمن درونى و بیرونى است که قرآن بارها بر آن هشدار داده است. «و اذقلنا»


آیه 115: سوگند می خورم که آدم را در زمانهای پیش وصیتی کردیم ولی اوسفارش ما را ترک کرد و ما او را در حال حفظ آن جزم یا صبر بر آن وصیت نیافتیم واما آن عهد و سفارش با استفاده از آیات قرآن ظاهرا همان نهی از خوردن درخت ممنوعه است . پس آنچه خداوند از بشر می خواهد آزادی از تمایلات نفسانی همراه با حفظسلوک آن و تسلط و حکمرانی بر نفس است .


آییه 116: زن و مرد، هر دو در تیررس تبلیغات دشمن و وسوسه‏هاى شیطان قرار دارند. «عدوٌ لک و لزوجک»


آیه 117 ، 118 و 119 : زندگى در دنیا، همراه با مشقّت است. «فتشقى»
نیازها و خواسته‏هاى اولیّه‏ى انسان در چهار چیز نمود پیدا مى‏کند: گرسنگى و تشنگى که مشقّت درونى است وبرهنگى وبى‏مسکنى که مشقّت بیرونى است و در آیه به هر چهار مورد اشاره شده است. «الاّ تجوع، لاتعرى، لاتظمأ لاتضحى»


آیه 120 : مواظب آرزوها و خواته های نفسانیمون باشیم . شیطون از این راه نفوذ می کنه . «هل ادلّک على شجرة الخلد»


آه 120 : دروغ و وعده دادن ابزار شیطان براى فریفتن انسان‏هاست. «هل ادلّک على شجرة الخلد»


آیه 120 : ظاهر شدن زشتى‏ها وبرهنگى، اوّلین اثر عصیان آدم بود. «فبدت لهما»
پوشش براى انسان، کرامت وزیبایى، وبرهنگى، پستى وزشتى است. «سوءاتهما»


آیه 121 : پوشش و پوشاندن شرمگاه، در فطرت تمام انسان‏هاست. «و طفقا یخصفان»


خلاصه داستان آدم و حوا :
خداوند به منظور خیرخواهی و ارشاد آدم به سوی خیر و صلاحش به او می فرمایداین ابلیسی که از سجده بر تو امتناع کرد، دشمن شماست پس هیچ سخنی را از او نپذیریدچون او خیرخواه شما نیست و مواظب باشید که با غفلت از کید و حیله او به مکرش فریفته نشوید که در این صورت او شما را از بهشت بیرون می راند. و بعد از آن به مشقت زندگی زمینی و تکالیف آن و دشواری معاش برای خود و همسرت دچار می شوی و به شقاوت می افتی (البته سبب اصلی عداوت شیطان با نوع بشر همان تقدم دادن او برملائکه و جنیان و امر به سجده برای او بوده است ) آنگاه می فرماید در بهشت ، برای تو آنچنان آسایش و آرامشی است که هرگز در آن گرسنه و برهنه نمی شوی و هرگز تشنه و آفتاب زده نمی گردی چون در بهشت اثری ازحرارت آفتاب نیست و این امور چهارگانه را مطابق لف و نشر مرتب آورده تا رعایت فواصل بشود. اما سرانجام در اثر وسوسه شیطان آدم و حوا از آن درخت ممنوعه خوردند و درنتیجه عوراتشان یعنی آنچه انسان از ظهور آن شرم دارد برایشان نمودار شد و آنوقت که آنها پی به عریانی خود بردند، شروع کردند تا از برگهای بهشتی بر بدنشان بچسبانند وخود را بپوشانند لذا آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و در نتیجه از راه رشد منحرف شداما نافرمانی آدم ، نافرمانی امر ارشادی بوده نه مولوی و لذا با عصمت انبیاء منافات نداشته چون عصمت انبیاء به معنای آن است که ایشان در دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم از اشتباه و خطا مصون هستند و فعل و قولشان بر حق است اما معصیت امر ارشادی که هیچ انگیزه ای جز کسب خیر و منفعت مأمور و صلاح او، در آن نیست خارج از مقوله عصمت است و در واقع ترک اولی محسوب می شود، و مراد از (غی ) معنای ضد رشداست و رشد به معنای رسیدن به واقع می باشد اما ضلال به معنای خروج از راه است . پس غوایت یعنی نرسیدن به واقع و آدم بواسطه ترک اولی و خوردن از درخت ممنوعه ، از حقیقت زندگی بهشتی بیرون شد و به مشقت زندگی دنیوی دچار گشت .(حال بنگرید که این لغزش نبی خدا را به چه عاقبتی دچار کرد و بهشت را از کف داد،پس در امر گناهان صغیره سستی نورزید و آنها را کوچک نشمارید و در کسب بهشت کوتاهی نکنید.) اما در نهایت خداوند توبه آدم را پذیرفت و او را برای خود برگزید. بطوریکه هیچ کس خیر خدا در او شریک نباشد و او را از مخلصین قرار داد و با مغفرت خود بسوی اوبازگشت و او را به سوی خود و سلوک راه خود هدایت فرمود و منظور از هدایت ،هدایت در امر دین یعنی اعتقاد حق و عمل صالح است .


آیه 123: دین فطری مجموع اعتقادات و اعمالیست که فطرت آدمی آن را اقتضاءمی کند و سعادت هر چیز در رسیدن به همان اهدافیست که خلقتش آن را اقتضاءمی نماید و غیر آن ، سعادت دیگری برایش متصور نیست . لذا کسی که از دین فطری پیروی کند هر آینه به سعادت خواهد رسید و طعم ضلالت و شقاوت را نخواهد چشید.


آیه 124 : (المیزان )

یعنی کسی که با عدم پیروی از دعوت حق و برنگزیدن و عدم اتخاذ احکام شریعت الهی ، از یاد خدا روی گرداند، هر آینه در دنیا زندگی دشوار و مشقت باری خواهدداشت ، چون کسی که خدا را فراموش کند غیر دنیا چیزی نخواهد داشت که به آن دل ببندد، در نتیجه همه کوششهای خود را مصروف دنیا می کند و روز به روز در تحصیل دنیا و توسعه بیشتر آن می کوشد، بدون آنکه به حدی خود را محدود کند و هیچ چیزی او را آرام نمی کند و حرصش را فرو نمی نشاند لذا هر قدر هم که دارایی کسب کند بازفقیر و محتاج است و دلش علاقه مند به چیزهایی است که ندارد و دائما سینه اش تنگی می کند و ترس و اضطراب او را رها نمی سازد چون همیشه نگران رسیدن ناملایمات وآفات و غم و اندوهی است که عیش او را زایل کند و همچنین از بیم حسودان و کیددشمنان آرامش نخواهد داشت ، و از طرف دیگر بیم مرگ و بیماری و از دست دادن آنچه در دنیا کسب کرده لحظه ای او را رها نمی کند، پس او همواره در میان آرزوهای برآورده نشده و ترس از دست دادن داشته هایش دست و پا می زند، در حالیکه اگرخداشناس بود و یاد خدا را فراموش نمی کرد، می دانست که هر چه دارد از آن خداست و بدون اذن او هیچ اتفاقی در عالم حادث نمی شود و حیات واقعی و لذات دائمی تنهادر نزد اوست . در آخر هم می فرماید او را کور محشور می کنیم ، یعنی همانطور که در دنیا دیده حق بین نداشت در قیامت نیز او را طوری زنده می کنیم که راهی بسوی سعادت ابدی وبهشت جاوید نیابد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی