288 . صفحه 288
هشتم مهر :
نفیسه :
(آیه 59)-این ایراد براى مشرکان باقى مىماند که خوب ما بحثى نداریم ایمان بیاوریم، اما به این شرط که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله هر معجزهاى را که ما پیشنهاد مىکنیم انجام دهد، و در واقع به بهانه جوییهاى ما تن در دهد.
قرآن در پاسخ آنها مىگوید: «هیچ چیز مانع ما نبود که این گونه معجزات را بفرستیم جز این که پیشینیان آن را تکذیب کردند» (وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ إِلَّا أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ).
اشاره به این که: معجزاتى که دلیل صدق پیامبر است به قدر کافى فرستاده شده و اما معجزات اقتراحى و پیشنهادى شما، چیزى نیست که با آن موافقت شود، چرا که پس از مشاهده باز ایمان نخواهید آورد، اگر بپرسند به چه دلیل؟
در پاسخ گفته مىشود به دلیل این که امتهاى گذشته که آنها هم شرائطى کاملا مشابه شما داشتند نیز چنین پیشنهادهاى بهانه جویانهاى را کردند، بعدا هم ایمان نیاوردند.
سپس قرآن روى یک نمونه روشن از این مسأله انگشت گذارده، مىگوید:
«و ما به قوم ثمود ناقه دادیم که روشنگر بود» (وَ آتَیْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً).
همان شترى که به فرمان خدا از کوه سر برآورد، چرا که تقاضاى چنین معجزهاى را کرده بودند، معجزهاى روشن و روشنگر! ولى با این حال آنها ایمان نیاوردند «پس به آن ناقه ستم کردند» و او را به قتل رساندند (فَظَلَمُوا بِها).
اصولا برنامه ما این نیست که هر کسى معجزهاى پیشنهاد کند پیامبر تسلیم او گردد «و ما آیات و معجزات را جز براى تخویف مردم و اتمام حجت نمىفرستیم» (وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ إِلَّا تَخْوِیفاً).
(آیه 60)- سپس پیامبرش را در برابر سرسختى و لجاجت دشمنان دلدارى داده، مىگوید: اگر آنها در مقابل سخنانت این چنین لجاجت به خرج مىدهند و ایمان نمىآورند مطلب تازهاى نیست، «به خاطر بیاور هنگامى را که به تو گفتیم پروردگارت احاطه کامل بر مردم دارد» و از وضعشان کاملا آگاه است (وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ).
همیشه در برابر دعوت پیامبران، گروهى پاکدل ایمان آوردهاند و گروهى متعصب و لجوج به بهانهجویى و کارشکنى و دشمنى برخاستهاند، در گذشته چنین بوده، امروز نیز چنین است.
سپس اضافه مىکند: «و ما آن رؤیایى را که به تو نشان دادیم فقط براى آزمایش مردم بود» (وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ).
«همچنین شجره معلونه [درخت نفرین شده] را که در قرآن ذکر کردهایم» آن نیز آزمایشى براى مردم است (وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ).
در پایان اضافه مىکند: «ما آنها را بیم داده (و انذار) مىکنیم اما جز طغیان عظیم، چیزى بر آنها نمىافزاید» (وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً).
چرا که اگر دل و جان آدمى آماده پذیرش حق نباشد، نه تنها سخن حق در آن اثر نمىگذارد، بلکه غالبا نتیجه معکوس مىدهد و به خاطر سرسختى و مقاومت منفى بر گمراهى و لجاجتشان مىافزاید- دقت کنید.
رؤیاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و شجره ملعونه:
جمعى از مفسران شیعه و اهل سنت نقل کردهاند که: این خواب اشاره به جریان معروفى است که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در خواب دید میمونهایى از منبر او بالا مىروند و پایین مىآیند، بسیار از این مسأله غمگین شد، آن چنان که بعد از آن کمتر مىخندید- این میمونها را به بنى امیه تفسیر کردهاند که یکى بعد از دیگرى بر جاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نشستند در حالى که از یکدیگر تقلید مىکردند و افرادى فاقد شخصیت بودند و حکومت اسلامى و خلافت رسول اللّه را به فساد کشیدند.
اما شجره معلونه- در قرآن ممکن است اشاره به هر گروه منافق و خبیث و مطرود درگاه خدا، مخصوصا گروههایى همانند بنى امیه و یهودیان سنگدل و لجوج و همه کسانى که در خط آنها گام برمىدارند، باشد، و شجره زقوم در قیامت تجسّمى از وجود این شجرات خبیثه در جهان دیگر است، و همه این شجرات خبیثه مایه آزمایش و امتحان مؤمنان راستین در این جهان هستند.
(آیه 61)- در اینجا قرآن به مسأله سرپیچى ابلیس از فرمان خدا مبنى بر سجده براى آدم و سرنوشت شوم او به دنبال این ماجرا اشاره مىکند.
مطرح کردن این ماجرا به دنبال بحثهاى گذشته پیرامون مشرکان لجوج، در واقع اشاره به این است که نمونه کامل استکبار و کفر و عصیان، شیطان بود، ببینید سرنوشتش به کجا رسید، شما پیروان او نیز همان سرنوشت را خواهید داشت.نخست مىگوید: «و یادآور هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده کنید و همگى جز ابلیس سجده کردند» (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ).
این سجده یک نوع خضوع و تواضع به خاطر عظمت خلقت آدم و امتیاز او بر سایر موجودات و یا سجدهاى بوده است به عنوان پرستش در برابر خداوند به خاطر آفرینش چنین مخلوق شگرفى.
ابلیس که باد کبر و غرور در سر داشت و خودخواهى و خودبینى بر عقل و هوشش پرده افکنده بود، به گمان این که خاک و گل، که منبع همه برکات و سر چشمه حیات است کم اهمیتتر از آتش است به عنوان اعتراض به پیشگاه خدا چنین «گفت: آیا من براى موجودى سجده کنم که او را از گل آفریدهاى» (قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً).
(آیه 62)- ولى هنگامى که دید بر اثر این استکبار و سرکشى در برابر فرمان خدا از درگاه مقدسش براى همیشه طرد شد: «گفت: به من بگو، این کسى را که بر من برترى دادهاى (به چه دلیل بوده است؟) اگر مرا تا روز قیامت زنده بگذارى، همه فرزندانش را، جز عدّه کمى، گمراه و ریشه کن خواهم ساخت» (قالَ أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا).
(آیه 63)- در این هنگام براى این که میدان آزمایشى براى همگان تحقق یابد، و وسیلهاى براى پرورش مؤمنان راستین فراهم شود- که انسان همواره در کوره حوادث پخته مىشود، و در برابر دشمن نیرومند، قوى و قهرمان مىگردد- به شیطان امکان بقاء و فعالیت داده شده: «فرمود: برو، هر کس از آنها از تو تبعیت کند پس جهنم کیفر شماست، کیفرى است فراوان»! (قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ جَزاءً مَوْفُوراً).
به این وسیله اعلام آزمایش کرده و سرانجام پیروزى و شکست در این آزمایش بزرگ الهى را بیان فرموده.
(آیه 64)- دامهاى ابلیس! در این آیه طرق نفوذ شیطان و اسباب و وسائلى را که در وسوسههاى خود به آن متوسل مىشود به شکل جالب و گویایى چنین شرح مىدهد: «و هر کدام از آنها را مىتوانى با صدایت تحریک کن» (وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ).
«و لشکر سواره و پیادهات را بر آنها گسیل دار»! (وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ).
شیطان دستیاران فراوانى از جنس خود و از جنس آدمیان دارد که براى اغواى مردم به او کمک مىدهند، بعضى سریعتر و نیرومندتر همچون لشکر سوارهاند، و بعضى آرامتر و ضعیفتر همچون لشکر پیاده! «و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوى»! (وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ).
«و آنها را با وعدهها سرگرم کن»! (وَ عِدْهُمْ).
سپس هشدار مىدهد که: «ولى شیطان جز فریب و دروغ وعدهاى به آنها نمىدهد» (وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً).
(آیه 65)- اما بدان «تو هرگز سلطهاى بر بندگان من نخواهى یافت» (إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ).
«و همین قدر کافى است که پروردگارت (ولىّ و) حافظ آنها باشد» (وَ کَفى بِرَبِّکَ وَکِیلًا).
(آیه 66)- با این همه نعمت این همه کفران چرا؟! بحثهایى را که در زمینه توحید و مبارزه با شرک در گذشته داشتیم در اینجا نیز آن را تعقیب مىکند، و از دو راه مختلف (راه استدلال و برهان- و راه وجدان و درون) در این موضوع وارد بحث مىشود.
نخست به توحید استدلالى اشاره کرده، مىگوید: «پروردگار شما کسى است که کشتى را در دریا به حرکت در مىآورد، حرکتى مداوم و مستمر»! (رَبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ).
بدیهى است براى حرکت کشتیها در دریا، نظاماتى دست به دست هم داده تا این امر فراهم گردد.
البته مىدانید کشتیها همیشه بزرگترین وسیله نقلیه انسانها بوده و هستند، هم اکنون کشتیهاى غول پیکرى داریم که به اندازه یک شهر کوچک وسعت و سرنشین دارند.
سپس اضافه مىکند: هدف از این برنامه آن است «تا از نعمت او بهرهمند شوید» (لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ). براى مسافرتهاى خودتان، براى نقل و انتقال مال التجارهها، و براى آنچه به دین و دنیاى شما کمک مىکند.
چرا که: «خدا نسبت به شما مهربان است» (إِنَّهُ کانَ بِکُمْ رَحِیماً).
اعظم :
آیه 59 : مراد از آیات پیشنهادی آیاتی است که قریش (یا سایر امتهای گذشته ) آنها را درخواست می کردند مثل زنده کردن مردگان ، یا تبدیل کوه صفا به طلا و ... که هیچ مصلحتی در آنها نبوده و نفعی برای کسی نداشته اند و خداوند می فرماید: علت اینکه ما این آیات را نفرستادیم این است که فایده ای در فرستادن آنها نبود واگر هم می فرستادیم اینها به آن ایمان نمی آوردند و در نتیجه عذاب استیصال برایشان نازل می شد، همچنانکه در امتهای سابق نیز سنت ما چنین بوده که چون معجزه ای را درخواست می کردند، اما بعد از نزول معجزه به آن ایمان نمی آوردند، ما آنها را هلاک می نمودیم ، اما در مورد این امت اسلام اراده کرده ایم که آنها را مهلت دهیم ، (و با عذاب و خواری در جنگ بدر و غیر آن آنها را بیازمائیم )، و ما چون می دانیم با نزول معجزه آنها ایمان نمی آورند و خودرا مستحق هلاکت می سازند و این امر با قضای ما بر امهال آنها منافات دارد،لذا معجزات درخواستی آنها را نمی فرستیم
آیه 60 : شجره ملعونه یکی ازاقوامی هستند که در قرآن لعنت شده اند و این امر فقط در مورد مشرکان ، منافقان و اهل کتاب واقع شده و با دقت در تاریخ اسلام آشکار می شود که مشرکان و اهل کتاب مصداق این آیه نیستند، پس فقط فرقه منافقان باقی می ماند که بین مسلمانان تفرقه انداخته و با تفاخر و عقاید باطل ، امت را به تشتت دچار می کردند، از دقت در معانی وسیاق استفاده می شود که خدای سبحان شجره ملعونه را در عالم خواب به رسول گرامی خود نشان داده و آنگاه در قرآن بیان کرده که آن شجره ای که در رؤیا به تو نشان دادیم وبخشی از اعمال آنها را در اسلام به تو ارائه دادیم یک فتنه در امت اسلام است ، پس مراد از احاطه ، احاطه علمی و قدرتی خداوند بر آنهاست ، می فرماید: که شیوه مردم همواره استمرار بر فسق و فجور و پیروی آیندگان از گذشتگان است و پروردگار تو برایشان و همه اعمال آنها احاطه دارد و ما به ماجرای رؤیای تو و شجره ملعونه احاطه داریم و آن را وسیله آزمایش برای مردم قرار داده ایم . و ما مردم را با موعظه و بیان یا با آیات خوفناک (مثل سیل و زلزله و...) که آنها رامی ترساند ولی از بین نمی برد، انذار نموده و می ترسانیم
آیه 62 : (احتناک ) یا افسار کردن یعنی قطع شدن از ریشه ، شیطان در ادامه گفتارش خطاب به پروردگار کریم می گوید: خدایا این بود آن کسی که مرا به سجده او امر نمودی و چون معصیت کردم مرا از درگاه خودت راندی ؟€سوگند می خورم که اگر مرا تا روز قیامت ومدت عمر بشر در روی زمین مهلت دهی ، فرد فرد نسل او را مانند چهارپایان افسار می کنم و زمام امور آنها رابدست می گیرم ، مگر اندکی از ایشان را که بندگان مخلص تو هستند.
آیه 64 : خداوند خطاب به شیطان می فرماید: با آواز و وسوسه خود از نسل آدم هر که را می توانی گمراه کن و به سوی معصیت بران ، در این تعبیر کنایه لطیفی وجود دارد که گویا پیروان شیطان مانند رمه ای هستند که به آواز چوپان حرکت می کنند و از خود اراده ای ندارند.
آیه 64: مراد ازمشارکت شیطان این است که انسان مال یا فرزند را از راه حرام بدست بیاورد یا آنها رادر غیر راه خدا بکار بندد و با این ترتیب شیطان در منافع آنها شریک می گردد و به مقصد خود که نافرمانی خدا و انجام عمل حرام است نایل می شود، هرچند که انسان هم از مال یا فرزندش بهره می برد، اما هر دوطرف (شیطان و انسان ) از آن مال یا فرزندبهره مند شده اند، ولی از رحمت خدا بی نصیب و تهی دست هستند
ایه 65 : در آبه مشابهی فرمود: (ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین ) (همانا تو را بر بندگان من تسلطی نیست جزگمراهانی که از تو پیروی کنند).