قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ب.ظ

287 . صفحه 287



هفتم مهر :


نفیسه :



(آیه 50)- قرآن در پاسخ منکران معاد مى‏گوید: «بگو: (استخوان پوسیده و خاک شده که سهل است) شما سنگ باشید یا آهن» باز خدا قادر است لباس حیات در تنتان بپوشاند (قُلْ کُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِیداً).


(آیه 51)- «یا هر مخلوقى که در نظر شما از آن هم سخت‏تر است» و از حیات و زندگى دورتر مى‏باشد، باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدّد بازگرداند (أَوْ خَلْقاً مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ).
دومین ایراد آنها این بود که مى‏گفتند: بسیار خوب اگر بپذیریم که این استخوانهاى پوسیده و متلاشى شده قابل بازگشت به حیات است چه کسى قدرت انجام این کار را دارد، چرا که این تبدیل را یک امر بسیار پیچیده و مشکل مى‏دانستند «پس آنها مى‏گویند: چه کسى ما را باز مى‏گرداند»؟ (فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنا).
پاسخ این سؤال را قرآن چنین مى‏گوید: «به آنها بگو: همان کسى که شما را بار اول آفرید» (قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ).
سرانجام به سومین ایراد آنها پرداخته، مى‏گوید: «پس آنها سر خود را از روى تعجب و انکار به سوى تو تکان مى‏دهند و مى‏گویند: چه زمانى این معاد واقع مى‏شود»؟ (فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُسَهُمْ وَ یَقُولُونَ مَتى‏ هُوَ).
آنها در حقیقت با این ایراد خود مى‏خواستند این مطلب را منعکس کنند که به فرض این ماده خاکى قابل تبدیل به انسان باشد، و قدرت خدا را نیز قبول کنیم، اما این یک وعده نسیه بیش نیست و معلوم نیست در چه زمانى واقع مى‏شود؟
قرآن در پاسخشان مى‏گوید: «به آنها بگو: شاید زمان آن نزدیک باشد» (قُلْ عَسى‏ أَنْ یَکُونَ قَرِیباً).
و البته نزدیک است چرا که مجموعه عمر این جهان هرچه باشد در برابر زندگى بى‏پایان در سراى دیگر لحظه زود گذرى بیش نیست.


و از این گذشته، اگر قیامت در مقیاسهاى کوچک و محدود ما دور به نظر برسد آستانه قیامت که مرگ است به همه ما نزدیک است چرا که مرگ قیامت صغرى است «اذا مات الانسان قامت قیامته»، درست است که مرگ، قیامت کبرى نیست ولى یادآور آن است.


(آیه 52)- در این آیه بى‏آنکه تاریخ دقیقى از قیامت ذکر کند بعضى از خصوصیات آن را چنین بیان مى‏کند:«این بازگشت به حیات «همان روز (ى خواهد بود) که شما را (از قبرهایتان) فرا مى‏خواند، شما هم اجابت مى‏کنید در حالى که حمد او را مى‏گویید» (یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ).
و آن روز است که فاصله مرگ و رستاخیز یعنى دوران برزخ را کوتاه خواهید شمرد «و مى‏پندارید تنها مدت کوتاهى (در جهان برزخ) درنگ کرده‏اید» (وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا).


(آیه 53)- برخورد منطقى با همه مخالفان: از آنجا که در آیات پیشین سخن از مبدأ و معاد و دلائلى بر این دو مسأله مهم اعتقادى در میان بود، در اینجا روش گفتگو و استدلال با مخالفان مخصوصا مشرکان را مى‏آموزد چرا که مکتب هر قدر عالى باشد و منطق قوى و نیرومند ولى اگر با روش صحیح بحث و مجادله توأم نگردد و به جاى لطف و محبت، خشونت بر آن حاکم گردد، بى‏اثر خواهد بود.
لذا آیه مى‏گوید: «و به بندگان من بگو: سخنى را بگویند که بهترین باشد» (وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).
بهترین از نظر محتوى، بهترین از نظر طرز بیان، و بهترین از جهت توأم بودن با فضائل اخلاقى و روشهاى انسانى.
«چرا که (اگر قول احسن را ترک گویند و به خشونت در کلام و مخاصمه و لجاج برخیزند) شیطان در میان آنها فساد و فتنه مى‏کند» (إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ).
و فراموش نکنید شیطان در کمین نشسته و بیکار نیست «زیرا شیطان از آغاز دشمن آشکارى براى انسان بوده است» (إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِیناً).
گاهى مؤمنان تازه کار طبق روشى که از پیش داشتند با هر کس که در عقیده با آنها مخالف بود به خشونت مى‏پرداختند.
از این گذشته تعبیرات توهین آمیز مخالفان نسبت به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که بعضى از آنها در آیات پیشین گذشت مانند مسحور، مجنون، کاهن، شاعر، گاهى سبب مى‏شد که مؤمنان عنان اختیار را از دست بدهند و به مقابله با آنها در یک مشاجره لفظى خشن برخیزند و هرچه مى‏خواهند بگویند.
 «قرآن» مؤمنان را از این کار باز مى‏دارد و دعوت به نرمش و لطافت در بیان و انتخاب بهترین کلمات را مى‏کند تا از فساد شیطان بپرهیزند.


(آیه 54)- این آیه اضافه مى‏کند:«پروردگار شما از حال شما آگاهتر است اگر بخواهد شما را مشمول رحمت خویش قرار مى‏دهد، و اگر بخواهد مجازاتتان خواهد کرد» (رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ).
در پایان آیه روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده و به عنوان دلدارى و پیشگیرى از ناراحتى فوق العاده پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از عدم ایمان مشرکان مى‏فرماید: «و ما تو را و کیل بر آنها نفرستاده‏ایم» که ملزم باشى حتما آنها ایمان بیاورند (وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا).
وظیفه تو ابلاغ آشکار و دعوت مجدّانه به سوى حق است، اگر ایمان آوردند چه بهتر و گر نه زیانى به تو نخواهد رسید.


(آیه 55)- این آیه سخن را از این فراتر مى‏برد و مى‏گوید: خدا تنها آگاه از حال شما نیست بلکه: «پروردگارت نسبت به حال همه کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از همه آگاهتر است» (وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
سپس اضافه مى‏کند: «و ما بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر فضیلت بخشیدیم و به داود کتاب زبور دادیم» (وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْضٍ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً).
این جمله در حقیقت پاسخ به یکى از ایرادات مشرکان است، که با تعبیر تحقیر آمیز مى‏گفتند: آیا خداوند شخص دیگرى را نداشت که محمد یتیم را به نبوّت انتخاب کرد؟ وانگهى چه شد که او سر آمد همه پیامبران و خاتم آنها شد؟! قرآن مى‏گوید: این جاى تعجب نیست خداوند از ارزش انسانى هر کس آگاه است و پیامبران خود را از میان همین توده مردم برگزیده، یکى را به عنوان خلیل اللّهى مفتخر ساخت، دیگرى را کلیم اللّه، و دیگرى را روح اللّه قرار داد، پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را به عنوان حبیب اللّه برگزید و خلاصه بعضى را بر بعضى فضیلت بخشید، طبق موازینى که خودش مى‏داند و حکمتش اقتضا مى‏کند.
با این که داود داراى حکومت عظیم و کشور پهناورى بود، خداوند این را افتخار او قرار نمى‏دهد بلکه کتاب زبور را افتخار او مى‏شمرد تا مشرکان بدانند عظمت یک انسان به مال و ثروت و داشتن قدرت و حکومت ظاهرى نیست و یتیم و بى‏مال بودن دلیلى بر تحقیر نخواهد شد.


(آیه 56)- در این آیه باز سخن از مشرکان است و در تعقیب بحثهاى گذشته به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏گوید: «به آنها بگو: معبودهایى را که غیر خدا شایسته پرستش مى‏پندارید بخوانید، آنها نه قدرت دارند مشکلات و گرفتاریها را از شما برطرف سازند و نه دگرگونى در آن ایجاد کنند» (قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلًا).
در حقیقت این آیه همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن، منطق و عقیده مشرکان را از این راه ابطال مى‏کند که پرستش و عبادت آلهه یا به خاطر جلب منفعت است یا دفع زیان، در حالى که اینها قدرتى از خود ندارند که مشکلى را برطرف سازند و نه حتى مشکلى را جابه‏جا کنند.
تعبیر به «الَّذِینَ» در این آیه بیانگر آن است که منظور همه معبودهاى غیر اللّه نیست، بلکه معبودهایى همچون فرشتگان و حضرت مسیح (ع) و مانند آنهاست.


(آیه 57)- این آیه در حقیقت دلیلى است براى آنچه در آیه قبل گفته شد، مى‏گوید: مى‏دانید چرا آنها قادر نیستند مشکلى را از دوش شما، بدون اذن پروردگار بردارند براى این که خودشان براى حل مشکلات به در خانه خدا مى‏روند، خودشان سعى دارند به ذات پاک او تقرب جویند و هرچه مى‏خواهند از او بخواهند: «کسانى را که آنان مى‏خوانند، خودشان وسیله‏اى (براى تقرّب) به پروردگارشان مى‏جویند» (أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلى‏ رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ).
«وسیله‏اى هر چه نزدیکتر» (أَیُّهُمْ أَقْرَبُ).
«و به رحمت او امیدوارند» (وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ).
«و از عذاب او مى‏ترسند» (وَ یَخافُونَ عَذابَهُ).
«چرا که عذاب پروردگارت (چنان شدید مى‏باشد که) همواره درخور پرهیز و وحشت است» (إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُوراً).


(آیه 58)- تسلیم بهانه جویان نشو! به دنبال بحثهایى که با مشرکان در زمینه توحید و معاد در آیات گذشته خواندیم این آیه آنها را با گفتار بیدار کننده‏اى اندرز مى‏دهد و پایان و فناء این دنیا را در مقابل دیدگان عقلشان مجسّم مى‏سازد تا بدانند این سرا، سراى فانى است، و سراى بقا جاى دیگر است، و خود را براى مقابله با نتائج اعمالشان آماده سازند مى‏گوید: «و هیچ آبادى در روى زمین نیست مگر این که ما آن را قبل از روز قیامت هلاک مى‏کنیم، یا به عذاب شدیدى گرفتارش مى‏سازیم» (وَ إِنْ مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِیداً).
بدکاران ستمگر و طاغیان گردنکش را به وسیله عذاب نابود مى‏کنیم و دیگران را با مرگ طبیعى و یا حوادثى معمولى.
بالاخره این جهان پایان مى‏گیرد و همه راه فنا را مى‏پیمایند «و این (یک اصل مسلّم و قطعى است که) در کتاب الهى [لوح محفوظ] ثبت است» (کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً).


اعظم :



تفسیر ها بسیار جامع و کامل بود

فقط من باب تاکید ایه 53 رو دوباره بخونیم

بسیار بنیادی هستش در روابط


ایه 53:
 به بندگان مؤمن من بگو که در گفتارشان با مردم از کلمات نیکو ومؤدبانه استفاه کنند، به گونه ای که گفتارشان خالی از خشونت و ناسزا وپیامدهای بد آن مثل ضرب و شتم و اعمال بد، باشد و بدانند که گفتن این گونه سخنان ناشایست از آثار فریب شیطان است ، چون اوست که می خواهد میان انسانها افساد کند و علت این خواسته او این است که او دشمنی آشکار وظاهرالعداوه برای بشر است

جالبه که گفته این از فریب شیطانه که ما بد با هم حرف بزنیم

و به اصطلاح به هم بپریم

و شیطان به طور کل دشمن انسانه
فارغ از اینکه اصلا دیندار باشیم یا نه

اون از هر جدال و بحث کلامیی سود میبره

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی