قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۴۷ ب.ظ

285 . صفحه 285



پنجم مهر:


نفیسه :



(آیه 28)-از آنجا که گاهى مسکینى به انسان رو مى‏آورد و امکاناتى براى پاسخ گویى به نیاز او در اختیارش نیست، این آیه طرز برخورد صحیح با نیازمندان را در چنینى شرایطى بیان کرده، مى‏گوید: «هرگاه از آنان [مستمندان‏] روى برتابى (به خاطر نداشتن امکانات و) انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى (تا گشایشى در کارت پدید آید و به آنها کمک کنى) با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آنها سخن بگو» حتى اگر مى‏توانى وعده آینده را به آنها بده و مأیوسشان نساز (وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُوراً).



(آیه 29)- و از آنجا که رعایت اعتدال در همه چیز حتى در انفاق و کمک به دیگران شرط است در این آیه روى این مسأله تأکید کرده، مى‏گوید: «و هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن» و ترک انفاق و بخشش منما (وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ).
این تعبیر کنایه لطیفى است از این که دست دهنده داشته باش، و همچون بخیلان که گویى دستهایشان به گردنشان با غل و زنجیر بسته است و قادر به کمک و انفاق نیستند مباش.
«و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرومانى»! (وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً).


(آیه 30)- در اینجا این سؤال مطرح مى‏شود که اصلا چرا بعضى از مردم محروم و نیازمند و مسکین هستند که لازم باشد ما به آنها انفاق کنیم آیا بهتر نبود خداوند خودش به آنها هر چه لازم بود مى‏داد تا نیازى نداشته باشند که ما به آنها انفاق کنیم.
این آیه گویى اشاره به پاسخ همین سؤال است، مى‏فرماید: «خداوند روزیش را بر هر کس بخواهد گشاده مى‏دارد و بر هر کس بخواهد تنگ، چرا که او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست» (إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً).
این یک آزمون براى شماست و گرنه براى او همه چیز ممکن است، او مى‏خواهد به این وسیله شما را تربیت کند، و روح سخاوت و فداکارى و از خودگذشتگى را در شما پرورش دهد.
به علاوه بسیارى از مردم اگر کاملا بى‏نیاز شوند راه طغیان و سرکشى پیش مى‏گیرند، و صلاح آنها این است که در حد معینى از روزى باشند، حدى که نه موجب فقر گردد نه طغیان.
از همه اینها گذشته وسعت و تنگى رزق در افراد انسان- به جز موارد استثنائى یعنى از کار افتادگان و معلولین- بستگى به میزان تلاش و کوشش آنها دارد و این که مى‏فرماید خدا روزى را براى هر کس بخواهد تنگ و یا گشاده مى‏دارد، این خواستن هماهنگ با حکمت اوست و حکمتش ایجاب مى‏کند که هر کس تلاشش بیشتر باشد سهمش فزونتر و هر کس کمتر باشد محرومتر گردد.


(آیه 31)- شش حکم مهم- در تعقیب بخشهاى مختلفى از احکام اسلامى که در آیات گذشته آمد در اینجا به بخش دیگرى از این احکام پرداخته و شش حکم مهم را ضمن پنج آیه با عباراتى کوتاه اما پرمعنى و دلنشین شرح مى‏دهد.
1- نخست به یک عمل زشت- جاهلى که از فجیعترین گناهان بود- اشاره کرده، مى‏گوید: «و فرزندان خود را از ترس فقر به قتل نرسانید» (وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ).
روزى آنها بر شما نیست، «آنها و شما را ما روزى مى‏دهیم» (نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ).
«چرا که قتل آنها گناه بزرگى بوده و هست» (إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً).
از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود که وضع اقتصادى اعراب جاهلى آنقدر سخت و ناراحت کننده بوده که حتى گاهى فرزندان دلبند خود را- اعم از پسر و دختر- از ترس عدم توانایى اقتصادى به قتل مى‏رساندند.
البته همین جنایت در شکل دیگرى در عصر ما و حتى به اصطلاح در مترقى‏ترین جوامع انجام مى‏گیرد، و آن اقدام به سقط جنین در مقیاس بسیار وسیع به خاطر جلوگیرى از افزایش جمعیت و کمبودهاى اقتصادى است.


(آیه 32)- 2: گناه بزرگ دیگرى که این آیه به آن اشاره مى‏کند مسأله زنا و عمل منافى عفت است مى‏گوید: «و نزدیک زنا نشوید چرا که عمل بسیار زشتى است و راه و روش بدى است» (وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِیلًا).
نمى‏گوید زنا نکنید، بلکه مى‏گوید به این عمل شرم‏آور نزدیک نشوید، این تعبیر اشاره لطیفى به این است که آلودگى به زنا غالبا مقدماتى دارد که انسان را تدریجا به آن نزدیک مى‏کند، «چشم چرانى» یکى از مقدمات آن است، «برهنگى و بى‏حجابى» مقدمه دیگر، «کتابهاى بدآموز» و «فیلمهاى آلوده» و «نشریات فاسد» و «کانونهاى فساد» هر یک مقدمه‏اى براى این کار محسوب مى‏شود.
همچنین خلوت با اجنبیه (یعنى بودن مرد و زن نامحرم در یک مکان خالى و تنها) عامل وسوسه انگیز دیگرى است.
بالاخره ترک ازدواج براى جوانان، و سختگیریهاى بى‏دلیل طرفین در این زمینه همه از عوامل «قرب به زنا» است که در آیه فوق با یک جمله کوتاه از همه آنها نهى مى‏کند، و در روایات اسلامى نیز هر کدام جداگانه مورد نهى قرار گرفته است.

فلسفه تحریم زنا
1- پیدایش هرج و مرج در نظام خانواده، و از میان رفتن رابطه فرزندان و پدران، رابطه‏اى که وجودش نه تنها سبب شناخت اجتماعى است، بلکه موجب حمایت کامل از فرزندان مى‏گردد.
زیرا در جامعه‏اى که فرزندان نامشروع و بى‏پدر فراوان گردند روابط اجتماعى که بر پایه روابط خانوادگى بنیان شده سخت دچار تزلزل مى‏گردد.
از این گذشته از عنصر محبت که نقش تعیین کننده‏اى در مبارزه با جنایتها و خشونتها دارد محروم مى‏شوند، و جامعه انسانى به یک جامعه کاملا حیوانى توأم با خشونت در همه ابعاد، تبدیل مى‏گردد.
2- تجربه نشان داده و علم ثابت کرده است که این عمل باعث اشاعه انواع بیماریهاست و با تمام تشکیلاتى که براى مبارزه با عواقب و آثار آن امروز فراهم کرده‏اند باز آمار نشان مى‏دهد که تا چه اندازه افراد از این راه سلامت خود را از دست داده و مى‏دهند.
3- نباید فراموش کرد که هدف از ازدواج تنها مسأله اشباع غریزه جنسى نیست بلکه اشتراک در تشکیل زندگى و انس روحى و آرامش فکرى، و تربیت فرزندان و همکارى در همه شئون حیات از آثار ازدواج است که بدون اختصاص زن و مرد به یکدیگر و تحریم «زنا» هیچ یک از اینها امکان پذیر نیست.


(آیه 33)- 3 : حکم دیگر که این آیه به آن اشاره مى‏کند احترام خون انسانها و حرمت شدید قتل نفس است مى‏گوید: «و کسى که خداوند خونش را حرام کرده است به قتل نرسانید مگر (آنجا که) به حق باشد» (وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ).
نه تنها قتل نفس بلکه کمترین و کوچکترین آزار یک انسان از نظر اسلام مجازات دارد، و مى‏توان با اطمینان گفت این همه احترام که اسلام براى خون و جان و حیثیت انسان قائل شده است در هیچ آئینى وجود ندارد.
ولى مواردى پیش مى‏آید که احترام خون برداشته مى‏شود، و این در مورد کسانى است که مرتکب قتل و یا گناهى همانند آن شده‏اند، لذا در آیه فوق با جمله «إِلَّا بِالْحَقِّ» این گونه افراد را استثناء مى‏کند.
البته احترام به خون انسانها در اسلام مخصوص مسلمانها نیست، بلکه غیر مسلمانانى که با مسلیمن سر جنگ ندارند و در یک زندگى مسالمت آمیز با آنها به سر مى‏برند، جان و مال و ناموسشان محفوظ است و تجاوز به آن حرام و ممنوع.
سپس به حق قصاص که براى اولیاى دم ثابت است اشاره کرده، مى‏گوید:
«و کسى که مظلوم کشته شود براى ولى او سلطه قرار دادیم» سلطه قصاص قاتل (وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً).
اما در عین حال «او نباید (بیش از حق خود مطالبه کند و) در قتل اسراف نماید چرا که او مورد حمایت است» (فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً).
آرى! اولیاى مقتول مادام که در مرز اسلام گام برمى‏دارند و از حد خود تجاوز نکرده‏اند مورد نصرت الهى هستند. این جمله اشاره به اعمالى است که در زمان جاهلیت وجود داشت، و امروزه نیز گاهى صورت مى‏گیرد که احیانا در برابر کشته شدن یک نفر از یک قبیله، قبیله مقتول خونهاى زیادى را مى‏ریزند و یا این که در برابر کشته شدن یک نفر، افراد بى‏گناه و بى‏دفاع دیگرى غیر از قاتل را به قتل مى‏رسانند.


(آیه 34)- 4: این آیه چهارمین دستور از این سلسله احکام را شرح مى‏دهد نخست به اهمیت حفظ مال یتیمان پرداخته و با لحنى مشابه آنچه در مورد عمل منافى عفت در آیات قبل گذشت مى‏گوید: «و به اموال یتیمان نزدیک نشوید» (وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ).
نه تنها اموال یتیمان را نخورید بلکه حتى حریم آن را کاملا محترم بشمارید.
ولى از آنجا که ممکن است این دستور دستاویزى گردد براى افراد ناآگاه که تنها به جنبه‏هاى منفى مى‏نگرند، و سبب شود که اموال یتیمان را بدون سرپرست بگذارند و به دست حوادث بسپارند، لذا بلافاصله استثناء روشنى براى این حکم ذکر کرده، مى‏گوید: «مگر به طریقى که بهترین شیوه‏ها است» (إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).
بنابراین هرگونه تصرفى در اموال یتیمان که به منظور حفظ، اصلاح، تکثیر و اضافه کردن بوده باشد، مجاز است.
البته این وضع تا زمانى ادامه دارد که به حدّ رشد فکرى و اقتصادى برسد آن گونه که قرآن در ادامه آیه مورد بحث از آن یاد مى‏کند: «تا زمانى که به حد بلوغ (و قدرت) برسد» (حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ).
5- سپس به مسأله وفاى به عهد پرداخته، مى‏گوید: «به عهد خود وفا کنید چرا که از وفاى به عهد سؤال مى‏شود» (وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا).
بسیارى از روابط اجتماعى و خطوط نظام اقتصادى و مسائل سیاسى همگى بر محور عهدها و پیمانها دور مى‏زند که اگر تزلزلى در آنها پیدا شود به زودى نظام اجتماع فرو مى‏ریزد.


(آیه 35)- 6: آخرین حکم در رابطه با عدالت در پیمانه و وزن و رعایت حقوق مردم و مبارزه با کم فروشى است، مى‏فرماید: «و هنگامى که با پیمانه چیزى را مى‏سنجید حق آن را اداء کنید» (وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ).
«و با میزان و ترازوى صحیح و مستقیم وزن کنید» (وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ).
«چرا که این کار به سود شماست، و سرانجامش (از همه) بهتر است» (ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا).
اصولا حق و عدالت و نظم و حساب در همه چیز و همه جا یک اصل اساسى و حیاتى است، و اصلى است که بر کل عالم هستى حکومت مى‏کند، و هرگونه انحراف از این اصل، خطرناک و بد عاقبت است، مخصوصا کم فروشى سرمایه اعتماد و اطمینان را که رکن مهم مبادلات است از بین مى‏برد، و نظام اقتصادى را به هم مى‏ریزد.


(آیه 36)- تنها از علم پیروى کن: در آیات گذشته یک سلسله از اصولى‏ترین تعلیمات و احکام اسلامى را خواندیم در اینجا به آخرین بخش از این احکام مى‏رسیم که در آن به چند حکم مهم اشاره شده است.
1- نخست سخن از لزوم تحقیق در همه چیز به میان آورده، مى‏فرماید:
«و از آنچه به آن آگاهى ندارى پیروى مکن» (وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ).
نه در عمل شخصى خود از غیر علم پیروى کن، و نه به هنگام قضاوت درباره دیگران، نه شهادت به غیر علم بده، و نه به غیر علم اعتقاد پیدا کن.
و در پایان آیه دلیل این نهى را چنین بیان مى‏کند: «زیرا گوش و چشم و دل همه مسئولند» و در برابر کارهایى که انجام داده‏اند از انسان سؤال مى‏شود (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا).
این مسؤولیتها به خاطر آن است که سخنانى را که انسان بدون علم و یقین مى‏گوید یا به این طریق است که از افراد غیر موثق شنیده، و یا مى‏گوید دیده‏ام در حالى که ندیده، و یا در تفکر خود دچار قضاوتهاى بى‏مأخذ و بى‏پایه‏اى شده که با واقعیت منطبق نبوده است، به همین دلیل از چشم و گوش و فکر و عقل او سؤال مى‏شود که آیا واقعا شما به این مسائل ایمان داشتید که شهادت دادید، یا قضاوت کردید، یا به آن معتقد شدید و عمل خود را بر آن منطبق نمودید؟! نادیده گرفتن این اصل نتیجه‏اى جز هرج و مرج اجتماعى و از بین رفتن روابط انسانى و پیوندهاى عاطفى نخواهد داشت.


(آیه 37)- متکبر مباش! این آیه به مبارزه با کبر و غرور برخاسته و با تعبیر زنده و روشنى مؤمنان را از آن نهى مى‏کند، روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مى‏گوید:
«و در روى زمین از روى کبر و غرور، گام برمدار» (وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً).
«چرا که تو نمى‏توانى زمین را بشکافى! و طول قامتت به کوهها نمى‏رسد»! (إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا).
اشاره به این که افراد متکبر و مغرور غالبا به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محکم به زمین مى‏کوبند تا مردم را از آمد و رفت خویش آگاه سازند، گردن به آسمان مى‏کشند تا برترى خود را به پندار خویش بر زمینیان مشخص سازند! هدف قرآن این است که کبر و غرور را بطور کلى، محکوم کند، نه تنها در چهره خاصى یعنى راه رفتن. چرا که غرور سر چشمه بیگانگى از خدا و خویشتن،و اشتباه در قضاوت، و گم کردن راه حق، و پیوستن به خط شیطان، و آلودگى به انواع گناهان است.
برنامه عملى پیشوایان اسلام سرمشق بسیار آموزنده‏اى براى هر مسلمان راستین در این زمینه است.
در سیره پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: هرگز اجازه نمى‏داد به هنگامى که سوار بود افرادى در رکاب او پیاده راه بروند و نیز مى‏خوانیم: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر روى خاک مى‏نشست، و غذاى ساده همچون غذاى بردگان مى‏خورد، و از گوسفند شیر مى‏دوشید، بر الاغ برهنه سوار مى‏شد.
در حالات على علیه السّلام نیز مى‏خوانیم که او براى خانه آب مى‏آورد و گاه منزل را جارو مى‏کرد. و در تاریخ امام مجتبى علیه السّلام مى‏خوانیم که با داشتن مرکبهاى متعدد، بیست مرتبه پیاده به خانه خدا مشرف شد و مى‏فرمود:من براى تواضع در پیشگاه خدا این عمل را انجام مى‏دهم.


(آیه 38)- این آیه به عنوان تأکیدى بر تمام احکامى که در مورد تحریم شرک و قتل نفس و زنا و فرزندکشى و تصرف در مال یتیمان و آزار پدر و مادر و مانند آن در آیات پیشین گذشت مى‏گوید:«تمام اینها گناهش نزد پروردگارت منفور است» (کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً).
از این تعبیر روشن مى‏شود که بر خلاف گفته پیروان مکتب جبر، خدا هرگز اراده نکرده است گناهى از کسى سر بزند، چرا که اگر چنین چیزى را اراده کرده بود با کراهت و ناخشنودى که در این آیه روى آن تأکید شده است سازگار نبود.


..................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 


آیه 33 سوره اسراء :




معصومه :



اسراف در قتل یعنی چه؟
ایا اسراف یک اصطلاح است؟


اعظم :



از تفسیر المیزان:

● مقصود از «اسراف در قتل» و «یاری شدن ولی مقتول»


1-اسحاق بن عمار روایت کرده که گفت: به حضرت ابى الحسن (علیه‌السلام) عرض کردم خداى عز و جل مى‏فرماید: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» مقصود از این اسراف چیست که خدا از آن نهى مى‏کند؟ فرمود: مقصود این است که به جاى قاتل شخص بى‏گناهى را بکشى و یا قاتل را مثله کنى، عرض کردم، پس معناى جمله: «إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» چیست؟ فرمود: چه نصرتى بالاتر از این که قاتل را دست بسته در اختیار اولیاى مقتول بگذارند تا اگر خواستند به قتل برسانند البته این در صورتى است که پیامد و تالى فاسدى در بین نباشد، و اثر سوء دینى و یا دنیایى به بار نیاورد.
توضیح : این روایت را فروع کافى (ج 7، ص 370، ح 7) به سند خود از اسحاق بن عمار روایت کرده است.

2-در تفسیر عیاشى (ج 2، ص 290، ح 66) از ابى العباس روایت شده که گفت: از امام صادق (علیه‌السلام) پیرامون دو نفر که شخصى را به شرکت کشته بودند سؤال کردم فرمود: صاحب خون یعنى اولیاى مقتول مى‏توانند یکى از آن دو نفر را بکشند، و هر یک را کشتند نصف دیه او را آن دیگرى به ورثه‏اش مى‏دهد و همچنین اگر مردى زنى را کشت اگر اولیاى مقتول قبول کردند که خونبها بگیرند هیچ و اگر جز کشتن قاتل را رضا ندادند مى‏توانند قاتل را بکشند و نصف دیه‏اش را هم به ورثه‏اش بپردازند، این است معناى کلام خداى تعالى که مى‏فرماید: «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ».

3- الدر المنثور (ج 4، ص 181) از بیهقى نقل کرده که او در سنن خود از زید بن اسلم روایت کرده که گفت: مردم را در جاهلیت رسم چنین بود که اگر مردى از یک فامیلى کسى را مى‏کشت از آن قوم و قبیله راضى نمى‏شدند، مگر بعد از آنکه یکى از بزرگان و رؤساى ایشان را بکشند، البته این در صورتى بود که قاتل خودش از رؤساء نباشد، خداى تعالى در این آیه ایشان را اندرز نموده و مى‏فرماید «وَ لا تَقْتُلُوا»- تا آنجا که مى‏فرماید-«فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ



معصومه :



از نظر فقهی, ولی مقتول همان ولی دم است که ما میشناسیم؟



اعظم:



بله عزیزم



آیه 32 سوره اسراء :


اعظم:



نمی دونم باید یه همچین چیزی رو نوشت اینجا یا نه ولی حرمت زنا همیشه من رو به این فکر می بره که صیغه نباید اونقدرها که به نظر میرسه عده ای روش مانور میدن بی حساب و کتاب باشه ... چون فکر کنید ، در صورتیکه صیغه بی حد و حصر و بی هیچ قانونی باشه اونوقت اون چیزی که اسمنش میشه زنا فقط دو مرد داره یکی ارتباط با زن شوهر دار هستش و یکی هم کسی که خودش مایل به رابطه نیست و در واقع مورد تجاوز جنسی قرار می گیره سایر موارد رو هم که با صیغه میشه موجه کرد ...



نفیسه :



در بیان خصوصیات زنا به جز دو مورد اشاره شده یعنی احتمال ارتباط با زن شوهر دار ویا احتمال عدم رضایت زن موارد بسیار دیگری هم وجود دارند مثلا مدت تعیین شده برای محرمیت وجود ندارد،چیزی بعنوان مهریه تعیین نمیشود،اجازه پدر برای دختران کسب نمیشود،ممکن است این ارتباط با محارم یا زن بی دین و...صورت گیرد، عده رعایت نمیشود و این احتمال وجود دارد که زن با مردان دیگر هم در آن برحه زمانی رابطه داشته باشه.فرزند حاصل از زنا رو والد مسوولیتی در قبالش متعهد نمیشه جاییکه در صیغه فرزند از پدر ارث برده و پدر در برابرش از هر لحاظ مسوول است و موارد دیگر که نشون میده زنا بی قید وبنده ولی صیغه چه دایم و چه موقت دارای ضوابط میباشد که در صورت عدم رعایت تبدیل به زنا میگردد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی