سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۳۷ ق.ظ
280 . صفحه 280
سی و یکم شهریور :
نفیسه :
(آیه 111)-قرآن به عنوان یک هشدار عمومى مىگوید: «به یاد آورید روزى را که هر کس (در فکر خویشتن است و تنها) به دفاع از خود بر مىخیزد» تا خود را از عذاب و مجازات دردناکش رهایى بخشد (یَوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها).
ولى این دست و پاها بیهوده است «و (در آنجا) نتیجه اعمال هر کسى بىکم و کاست به او داده مىشود» (وَ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ).
«و به آنها ظلم نخواهد شد» (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
(آیه 112)- آنها که کفران کردند و گرفتار شدند: کرارا گفتهایم که این سوره، سوره نعمتهاست، نعمتهاى معنوى و مادى، در این آیه نتیجه کفران نعمتهاى الهى را در قالب یک مثال عینى مىخوانیم.
نخست مىگوید: «و خداوند (براى آنها که ناسپاسى نعمت مىکنند) مثلى زده است: منطقه آبادى را که در نهایت امن و امان بوده» (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً).
این آبادى آن چنان امن و امان بود که ساکنانش «با اطمینان در آن زندگى داشتند» و هرگز مجبور به مهاجرت و کوچ کردن نبودند (مُطْمَئِنَّةً).
علاوه بر نعمت امنیت و اطمینان، «انواع روزیهاى مورد نیازش بطور وافر از هر مکانى به سوى آن مىآمد» (یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ).
«اما سرانجام این آبادى (ساکناش) کفران نعمتهاى خدا کردند و خدا لباس گرسنگى و ترس را به خاطر اعمالشان بر اندام آنها پوشانید» (فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ).
در حقیقت همان گونه که در آغاز، نعمت امنیت و رفاه تمام وجود آنها را پر کرده بود، در پایان نیز بر اثر کفران، فقر و ناامنى به جاى آن نشست.
(آیه 113)- نه تنها نعمتهاى مادى آنها در حد کمال بود که از نعمتهاى معنوى یعنى وجود فرستاده خدا و تعلیمات آسمانى او نیز برخوردار بودند «و پیامبرى از خود آنها به سوى آنها آمد (و آنها را به آیین حق دعوت کرد و اتمام حجت نمود) ولى آنها به تکذیبش پرداختند» (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ).
«پس در این هنگام عذاب الهى آنها را فرو گرفت، در حالى که آنها ظالم و ستمگر بودند» (فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ).
(آیه 114)- با مشاهده چنین نمونههاى زنده و روشنى شما در راه آن غافلان و ظالمان و کفران کنندگان نعمتهاى الهى گام ننهید «شما از آنچه خدا روزیتان کرده است حلال و پاکیزه بخورید و شکر نعمتهاى او را به جا آورید اگر او را مىپرستید» (فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالًا طَیِّباً وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ).
این داستان احتمالا مربوط به گروهى از بنى اسرائیل بوده است که در منطقه آبادى مىزیستند و بر اثر کفران نعمت گرفتار قحطى و ناامنى شدند.
شاهد این سخن، حدیثى است که از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود:
«گروهى از بنى اسرائیل آن قدر زندگى مرفهى داشتند که حتى از مواد غذایى مجسمههاى کوچک مىساختند و گاهى با آن بدن خود را نیز پاک مىکردند، اما سرانجام کار آنها به جایى رسید که مجبور شدند همان مواد غذایى آلوده را بخورند و این همان است که خداوند در قرآن فرموده: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً ...» و این هشدارى است به همه افراد و ملتهایى که غرق نعمتهاى الهى هستند تا بدانند هرگونه اسراف و تبذیر و تضییع نعمتها جریمه دارد جریمهاى بسیار سنگین.
این هشدارى است به آنها که همیشه نیمى از غذاى اضافى خود را به زبالهدانها مىریزند.
و هشدارى است به آنها که مواد غذایى را در خانهها براى مصرف شخصى و در انبارها براى گرانتر فروختن، آن قدر ذخیره مىکنند که مىگندد و فاسد مىشود اما حاضر نیستند به نرخ ارزانتر در اختیار دیگران بگذارند! آرى! اینها همه در پیشگاه خدا مجازات و جریمه دارد و کمترین مجازات آن سلب این مواهب است.
(آیه 115)- دروغگویان هرگز رستگار نخواهند شد: از آنجا که در آیات گذشته سخن از نعمتهاى پاکیزه الهى و شکر این نعمتها به میان آمده بود این آیه در تعقیب آنها، از محرمات واقعى و محرمات غیر واقعى که از طریق بدعت در آیین خدا تحریم شده بودند، سخن مىگوید تا این حلقه تکمیل گردد.
نخست مىگوید: خداوند «تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غیر خدا سر بریدهاند بر شما حرام کرده است» (إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ).
اما آلودگى سه مورد اول، امروز بر کسى پوشیده نیست، مردار منبع انواع میکربهاست، و خون نیز از تمام اجزاء بدن از نظر فعالیت میکربها آلودهتر است، و گوشت خوک نیز عاملى براى چند نوع بیمارى خطرناک است.
اما حیواناتى که با نام غیر «اللّه» ذبح مىشوند فلسفه تحریم آن جنبه بهداشتى نیست، بلکه جنبه اخلاقى و معنوى دارد. چرا که از یک سو مبارزهاى است با آیین شرک و بت پرستى و از سوى دیگر توجهى است به آفریننده این نعمتها.
ضمنا از مجموع محتواى این آیه و آیات بعد، این نکته استفاده مىشود که اسلام، اعتدال را در استفاده از گوشت توصیه مىکند، نه مانند گیاهخواران این منبع غذایى را بکلى تحریم کرده، و نه مانند مردم عصر جاهلیت و گروهى از به اصطلاح متمدنان زمان ما اجازه استفاده از هر نوع گوشتى (حتى سوسمار و خرچنگ و انواع کرمها) را مىدهد.
و در پایان آیه همان گونه که روش قرآن در بسیارى از موارد است، موارد استثناء را بیان کرده، مىگوید: «اما کسانى که ناچار شوند (از خوردن گوشتهاى حرام فى المثل در بیابانى بدون غذا بمانند و جانشان در خطر باشد) در حالى که تجاوز و تعدّى از حدّ ننمایند (خدا آنها را مىبخشد چرا که) خدا بخشنده و مهربان است» (فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
(آیه 116)- این آیه بحثى را که در زمینه تحریمهاى بىدلیل مشرکان که بطور ضمنى قبلا مطرح شده بود با صراحت شرح مىدهد و مىگوید: «به خاطر دروغى که زبانهاى شما توصیف مىکند نگویید این حلال است و آن حرام، تا چیزى را به دروغ بر خدا افترا ببندید» (وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ).
یعنى این یک دروغ آشکار است که تنها از زبان شما تراوش کرده اشیایى را از پیش خود حلال مىکنید، و اشیایى را حرام- اشاره به چهارپایانى بوده که بعضى را بر خود تحریم مىکردند و بعضى را حلال مىدانستند و قسمتى را به بتها اختصاص مىدادند.
آیا خداوند به شما چنین حقى داده است، که قانونگزارى کنید؟ و یا این که افکار خرافى و تقلیدهاى کورکورانه، شما را به چنین بدعتهایى واداشته است؟! در پایان آیه به عنوان یک اخطار جدى مىگوید: «کسانى که به خدا دروغ و افترا مىبندند هیچگاه رستگار نخواهند شد» (إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ).
اصولا دروغ و افترا مایه بدبختى و نارستگارى است، درباره هر کس که باشد تا چه رسد به این که درباره خداوند بزرگ صورت گیرد.
(آیه 117)- این آیه عدم رستگارى را چنین توضیح مىدهد: «بهره کمى است (که در این دنیا نصیبشان مىشود)، و عذاب دردناکى در انتظار آنان است» (مَتاعٌ قَلِیلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
این متاع قلیل، ممکن است اشاره به جنینهاى مرده حیوانات باشد که براى خود حلال مىشمردند،و از گوشت آن استفاده مىکردند.
(آیه 118)- در اینجا ممکن است سؤالى، طرح شود که چرا غیر از آن چهار چیز که در بالا گفته شد، اشیاء دیگرى از حیوانات بر قوم یهود حرام بوده است؟
این آیه گویا به پاسخ این سؤال پرداخته، مىگوید: «ما بر یهود (علاوه بر آن چهار مورد) چیزهایى را که قبلا براى تو شرح دادیم تحریم کردیم» (وَ عَلَى الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ).
اشاره به امورى است که در آیه 146 سوره انعام آمده: «بر یهودیان هر حیوان ناخندارى را حرام کردیم (اشاره به حیواناتى است که سمّ یکپارچه دارند همچون اسب) و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را تحریم نمودیم، مگر چربیهایى را که بر پشت آنها قرار داشت، و یا در لابلاى امعاء، و دو طرف پهلوها، و یا با استخوان آمیخته بود، این را به خاطر ظلم و ستم آنها، به عنوان کیفر، قرار دادیم و ما راست مىگوییم».
در حقیقت این محرمات اضافى جنبه مجازات و کیفر در برابر مظالم و ستمهاى یهود داشته، و لذا در پایان آیه اضافه مىکند: «و ما به آنها ستم نکردیم ولى آنها به خویشتن ستم روا مىداشتند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
۹۴/۰۶/۳۱