277 . صفحه 277
بیست و هفتم شهریور :
نفیسه :
(آیه 88)- تا اینجا بیان حال مشرکان گمراهى بود که در شرک و انحراف خود غوطهور بودند، بىآنکه دیگرى را به این راه بخوانند، سپس حال کسانى را بیان مىکند که در عین گمراهى به گمراه ساختن دیگران نیز اصرار دارند، مىفرماید:
«کسانى که کافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند، مجازاتى مافوق مجازات کفرشان بر آنها مىافزاییم در برابر آنچه فساد مىکردند» (الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ). چرا که عامل فساد در روى زمین و گمراهى خلق خدا، و مانع از پیمودن راه حق شدند.در حدیث مشهورى مىخوانیم: «هر کس سنت نیکى بگذارد، پاداش کسانى که به آن عمل کنند براى او هست بىآنکه از پاداش آنها کاسته شود، و هر کس سنت بدى بگذارد، گناه همه کسانى که به آن عمل مىکنند بر او نوشته مىشود، بىآنکه از گناه آنها چیزى کاسته شود».
(آیه 89)- سپس به دنبال سخنى که از وجود «گواه» در هر امتى در چند آیه قبل به میان آمد مجددا به سراغ آن بحث با توضیح بیشترى مىرود، مىگوید: «و به خاطر بیاورید آن روز را که ما از میان هر امتى گواهى از خود آنها بر آنها مبعوث مىکنیم» (وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ).
گرچه این حکم عام شامل مسلمانان و پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله نیز مىشود، ولى براى تأکید بیشتر خصوصا آن را مطرح کرده، مىفرماید: «و ما تو را شاهد و گواه بر این گروه مسلمانان قرار مىدهیم» (وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلى هؤُلاءِ).
و از آنجا که قرار دادن شهید و گواه فرع بر این است که قبلا برنامه کامل و جامعى در اختیار افراد قرار داده شده باشد، بطورى که حجت بر همگى تمام شود، تا به دنبال آن، مسأله نظارت و مراقبت مفهوم صحیحى پیدا کند، لذا بلافاصله مىگوید: «و ما این کتاب آسمانى (قرآن) را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است» (وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ).
«و هم هدایت است و هم رحمت، و هم مایه بشارت براى همه مسلمانان جهان» (وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ).
(آیه 90)- جامعترین برنامه اجتماعى: این آیه نمونهاى از جامعترین تعلیمات اسلام در زمینه مسائل اجتماعى، و انسانى و اخلاقى را بیان مىکند.
در آغاز مىگوید: «خداوند فرمان به عدل و احسان مىدهد و (همچنین) بخشش به نزدیکان» (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى).
«عدل» همان قانونى است که تمام نظام هستى بر محور آن مىگردد. و به معنى واقعى کلمه آن است که هر چیزى در جاى خود باشد بنابراین، هرگونه انحراف، افراط، تفریط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق دیگران بر خلاف اصل «عدل» است.
اما از آنجا که عدالت با همه قدرت و شکوه و تأثیر عمیقش در مواقع بحرانى و استثنایى به تنهایى کارساز نیست، بلافاصله دستور به احسان را پشت سر آن مىآورد.
در حدیثى از على علیه السّلام مىخوانیم: «عدل آن است که حق مردم را به آنها برسانى، و احسان آن است که بر آنها تفضل کنى».
بعد از تکمیل این سه اصل مثبت، به سه اصل منفى و منهى مىپردازد و مىگوید: «خداوند از فحشاء و منکر و ظلم و ستم، نهى مىکند» (وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ).
«فحشاء» اشاره به گناهان پنهانى، «منکر» اشاره به گناهان آشکار، و «بغى» هرگونه تجاوز از حق خویش و ظلم و خود برتربینى نسبت به دیگران است.
و در پایان آیه، به عنوان تأکید مجدد روى تمام این اصول ششگانه مىفرماید: «خداوند به شما اندرز مىدهد شاید متذکر شوید» (یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ).
احیاى اصول سه گانه عدل و احسان و ایتاء ذى القربى و مبارزه با انحرافات سه گانه فحشاء و منکر و بغى در سطح جهانى، کافى است که دنیایى آباد و آرام و خالى از هر گونه بدبختى و فساد بسازد،و اگر از ابن مسعود صحابى معروف نقل شده که: «این آیه جامعترین آیات خیر و شرّ در قرآن است» به همین دلیل است.
(آیه 91)
شأن نزول:
در آن هنگام که جمعیت مسلمانان کم، و دشمنان فراوان بودند، و امکان داشت بعضى از مؤمنان به خاطر همین تفاوت و احساس تنهایى، بیعت خود را با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بشکنند و از حمایت او دست بردارند، آیه نازل شد و به آنها در این زمینه هشدار داد.
تفسیر:
استحکام پیمانهاى شما دلیل بر ایمان شماست! در اینجا به بخش دیگرى از مهمترین تعلیمات اسلام پرداخته، نخست مىفرماید: «و هنگامى که با خدا عهد بستید به عهد او وفا کنید» (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ).
سپس اضافه مىکند: «و سوگندها را بعد از محکم ساختن نقض نکنید» (وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها).
«در حالى که (به نام خدا سوگند یاد کردهاید و) خداوند را کفیل و ضامن بر سوگند خود قرار دادهاید» (وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا).
«چرا که خداوند از تمام اعمال شما آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ).
مسأله «ایمان» (جمع یمین به معنى سوگند) که در آیه فوق آمده معنى وسیعى دارد که هم تعهداتى را که انسان با سوگند در برابر خداوند کرده، شامل مىگردد، و هم تعهداتى را که با تکیه بر قسم در برابر خلق خدا مىکند.
و به تعبیر دیگر هرگونه تعهدى که زیر نام خدا و با سوگند به نام او انجام مىگیرد در این جمله وارد است.
(آیه 92)- و از آنجا که مساله وفاى به عهد، یکى از مهمترین پشتوانهها براى ثبات هر جامعه است در این آیه نیز با لحن توأم با نوعى سرزنش و ملامت، آن را تعقیب کرده، مىگوید و شما «همانند آن زن (سبک مغز) نباشید که پشمهاى تابیده خود را پس از استحکام وامىتابید» (وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً).
اشاره به داستان زنى است از قریش به نام «رائطه» در زمان جاهلیت که از صبح تا نیم روز، خود و کنیزانش، پشمها و موهایى را که در اختیار داشتند مىتابیدند، و پس از آن دستور مىداد همه آنها را واتابند و به همین جهت به عنوان «حمقاء» (زن احمق) در میان عرب، معروف شده بود.
سپس اضافه مىکند: «در حالى که سوگند (و پیمان) خود را وسیله خیانت و فساد قرار مىدهید، به خاطر این که گروهى، جمعیتشان از گروه دیگر بیشتر است» و کثرت دشمن را بهانهاى براى شکستن بیعت با پیامبر مىشمرید (تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ).
آگاه باشید! «خدا فقط شما را با این وسیله، مورد آزمایش قرار مىدهد» (إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ).
به هر حال «خداوند (نتیجه این آزمایش و) آنچه را در آن اختلاف داشتید در روز قیامت براى شما آشکار مىسازد» و پرده از روى اسرار دلها بر مىدارد و هر کس را به جزاى اعمالش مىرساند (وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ).
(آیه 93)- و از آنجا که بحث از آزمایش الهى و تأکید بر ایمان و انجام وظائف، غالبا این توهّم را ایجاد مىکند که مگر براى خدا مشکل است که همه انسانها را اجبارا به قبول حق وادار سازد، لذا در این آیه به پاسخ این توهم پرداخته مىگوید: «و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرار مىداد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً).
«امت واحده» از نظر ایمان و قبول حق، ولى بدیهى است این پذیرش حق نه گامى به سوى تکامل است نه دلیلى بر افتخار پذیرنده آن، لذا سنت خدا این است که همگان را آزاد بگذارد، تا با اختیار خود، راه حق را بپویند.
ولى این آزادى به آن معنى نیست که از ناحیه خدا، هیچ گونه کمکى به پویندگان این راه نمىشود، بلکه آنها که قدم در راه حق مىگذارند توفیق خداوند شامل حالشان مىشود، و آنها که در راه باطل گام مىگذارند از این موهبت محروم مىگردند و بر گمراهیشان افزوده مىشود.
لذا بلافاصله مىگوید: «لکن خدا هر کس را بخواهد گمراه مىکند و هر کس را بخواهد هدایت» (وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ).
اما این هدایت و اضلال الهى هرگز سلب مسؤولیت از شما نمىکند، زیرا گامهاى نخستین آن، از خود شماست به همین دلیل اضافه مىکند: «و شما بطور قطع در برابر اعمالى که انجام مىدادید مسؤولید، و از شما بازپرسى مىشود» (وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).