276 . صفحه 276
بیست و هفتم شهریور :
نفیسه :
(آیه 80)- در این آیه نیز مسأله بیان نعمتها ادامه یافته، مىفرماید:
«و خداوند براى شما از خانههایتان محل سکونت قرار داد» (وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً).
و حقا نعمت «مسکن» از مهمترین نعمتهایى است که تا آن نباشد، بقیه گوارا نخواهد بود.
و به دنبال ذکر خانههاى ثابت سخن از خانههاى سیّار به میان آورده، مىگوید: «و خداوند براى شما از پوست چهارپایان خانههایى قرار داد» (وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُیُوتاً).
خانههایى که بسیار سبک و کم وزن است «و به هنگام کوچ کردن و موقع اقامت به آسانى آن را جابهجا مىکنید» (تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِقامَتِکُمْ).
«علاوه بر این از پشمها و کرکها و موهاى این چهارپایان (براى شما) اثاث و متاع و وسائل مختلف زندگى تا زمان معینى قرار داد» (وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلى حِینٍ).
ذکر دو تعبیر «أَثاثاً» و «مَتاعاً» پشت سر هم ممکن است اشاره به این باشد که شما مىتوانید از پشم و کرک و موى چهارپایان، وسائل زیادى براى خانههاى خود فراهم سازید و از آن متمتع گردید.
(آیه 81)- سایهها، مسکنها و پوششها: سپس به سراغ یکى دیگر از نعمتهاى الهى رفته، مىگوید: «و خداوند از آنچه آفریده است سایههایى براى شما قرار داد» (وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالًا).
«و از کوهها، براى شما پناهگاههاى قرار داد» (وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ أَکْناناً).
ذکر نعمت «سایهها» و «پناهگاههاى کوهستانى» پس از ذکر نعمت «خانهها» و «خیمهها» که در آیه قبل گذشت گویا اشاره به این است که انسانها از سه گروه خارج نیستند: گروهى در شهرها و آبادیها زندگى مىکنند و از خانهها بهره مىگیرند.گروهى دیگر که در سفرند و خیمه با خود دارند از خیمهها استفاده مىکنند، اما خداوند گروه سوم یعنى، مسافرانى که حتى خیمه با خود ندارند، محروم نگذاشته، و در مسیر راه پناهگاههایى براى آنها تهیه دیده است.
سپس در تعقیب این سایبانهاى طبیعى و مصنوعى به سراغ پوششهاى تن انسان مىرود و مىگوید: «خداوند براى شما پیراهنهایى قرار داد که شما را از گرما حفظ مىکند» (وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ).
«و (همچنین) پیراهنهایى که به هنگام جنگ، حافظ شماست» (وَ سَرابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ).
البته پوشش و لباس فایدهاش تنها این نیست که انسان را از گرما و سرما حفظ کند، بلکه هم شکوهى است براى انسان و هم در برابر بسیارى از خطراتى که متوجه جسم او مىشود لباس یک وسیله دفاعى است.
در پایان آیه به عنوان یک تذکر و هشدار مىگوید:«این گونه خداوند نعمتش را بر شما تمام مىکند شاید در برابر فرمان او تسلیم شوید» (کَذلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ).
این طبیعى است که انسان با بررسى نعمتهاى مختلفى که وجودش را احاطه کرده بىاختیار به یاد آفریننده نعمتها مىافتد.
(آیه 82)- بعد از ذکر این نعمتهاى آشکار و نهان مىفرماید: «با این همه اگر آنها روى برتابند (و تسلیم دعوت حق نشوند، نگران مباش) چرا که وظیفه تو فقط ابلاغ آشکار است» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ الْمُبِینُ).
این جمله در حقیقت، براى دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و تسلى خاطر اوست.
(آیه 83)- و براى تکمیل این گفتار اضافه مىکند که: «آنان نعمت خدا را مىشناسند (و به ابعاد آن آشنا هستند و به عمقش پى بردهاند) ولى با این حال باز انکار مىکنند» (یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها).
بنابراین، دلیل کفر آنها را در عدم آگاهى نباید جستجو کرد، بلکه عامل این کفر را در صفات زشت دیگر آنها که سدّ راه ایمانشان شده است باید یافت و شاید به همین دلیل در پایان آیه اضافه مىکند: «و اکثر آنها کافرند» (وَ أَکْثَرُهُمُ الْکافِرُونَ).
(آیه 84)- آنجا که تمام درها به روى بدکاران بسته مىشود! در تعقیب آیات گذشته که واکنش نادرست منکران حق را در برابر نعمتهاى گوناگون پروردگار بیان مىکرد، در اینجا به گوشهاى از مجازاتهاى دردناک آنها در جهان دیگر اشاره مىکند.
نخست مىگوید: «و به خاطر بیاورید روزى را که ما از هر امتى گواهى (بر آنها) مبعوث مىکنیم» (وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً).
سپس اضافه مىکند که در آن دادگاه «اجازه سخن گفتن به کافران داده نمىشود» (ثُمَّ لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا).
آیا ممکن است خداوند اجازه دفاع به مجرمى ندهد؟ آرى! در آنجا نیاز به سخن گفتن با زبان نیست! دست و پا و گوش و چشم و پوست بدن و حتى زمینى که انسان بر آن گناه یا ثواب کرده است، گواهى مىدهند بنابراین، نوبت به زبان نمىرسد.
نه تنها به آنها اجازه سخن گفتن داده نمىشود بلکه «توانایى بر جبران و اصلاح و تقاضاى عفو نیز ندارند» (وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ).
چرا که آنجا که سراى برخورد با نتیجهها و بازتابهاى عمل است نه جاى انجام عمل و یا جبران و اصلاح.
(آیه 85)- در این آیه اضافه مىکند این ظالمان ستم پیشه هنگامى که از مرحله حساب گذشته و در برابر عذاب الهى قرار گرفتند گاهى تقاضاى تخفیف و گاهى تقاضاى مهلت مىکنند، اما «هنگامى که ظالمان مجازات را ببینند نه به آنها تخفیف عذاب داده مىشود و نه مهلت» (وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ).
(آیه 86)- در این آیه همچنان، سخن از آینده شوم مشرکان، به خاطر پرستیدن بتها است، مىفرماید، در صحنه قیامت که معبودهاى ساختگى و انسانهایى که همچون بت پرستش مىشدند در کنار پرستش کنندگان قرار مىگیرند، «و هنگامى که مشرکان معبودهایى را که همتاى خدا قرار دادند مىبینند، مىگویند:
«پروردگارا! اینها همتایانى هستند که ما به جاى تو آنها را مىخواندیم»! (وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ).
این معبودان نیز، ما را در این کار وسوسه کردند و در حقیقت شریک جرم ما بودند، بنابراین، سهمى از عذاب و مجازات ما را براى آنها قرار ده.
«و در این هنگام (به فرمان خدا) معبودان (به سخن در مىآیند و) آنها مىگویند: شما قطعا دروغگو هستید»! (فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ).
ما نه شریک خدا بودیم و نه شما را وسوسه کردیم و نه محکوم به پذیرش بخشى از مجازاتتان هستیم.
(آیه 87)- در این آیه اضافه مىکند که بعد از این سخن و شنیدن پاسخ «همگى در پیشگاه خدا اظهار تسلیم مىکنند» (وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ). و غرور و نخوت و تعصبهاى کورکورانه این عابدان نادان با دیدن چهره حق کنار مىرود و سر تعظیم در پیشگاهش فرود مىآورند و (در این هنگام) تمام آنچه را (نسبت به خدا) دروغ مىبستند، گم و نابود مىشود»! (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).
هم نسبت دروغین شریک خدا بودن، محو و بىرنگ مىشود، و هم پندار شفاعت بتها در پیشگاه خدا، بلکه همانها آتشگیرههاى دوزخ مىشوند و به جان پرستش کنندگانشان مىافتند!