پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۳۴ ق.ظ
275 . صفحه 275
بیست و ششم شهریور :
نفیسه :
(آیه 73)- در تعقیب بحثهاى توحیدى گذشته، این آیه، به مسأله شرک پرداخته و با لحنى پر از سرزنش و توبیخ مىگوید: «آنها غیر از خدا، موجوداتى را مىپرستند که هیچ رزقى را براى آنان از آسمانها و زمین در اختیار ندارند» (وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لایَمْلِکُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَیْئاً).
نه تنها مالک چیزى در این زمینه نیستند، بلکه «توانایى (بر خلق و ایجاد و دسترسى به روزیها) نیز ندارند» (وَ لا یَسْتَطِیعُونَ).
اشاره به این که مشرکان به این گمان به دنبال پرستش بتها مىرفتند که آنها را در سرنوشت و سود و زیان خود، مؤثر مىپنداشتند.
(آیه 74)- این آیه به عنوان یک نتیجه گیرى مىگوید: اکنون که چنین است «پس براى خدا امثال (و شبیهها) قائل نشوید» (فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ).
«چرا که خدا مىداند و شما نمىدانید» (إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
جمله «فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ» اشاره به منطقى است که مشرکان عصر جاهلى داشتهاند. آنها مىگفتند: ما اگر به سراغ بتها مىرویم به خاطر این است که ما شایسته پرستش خدا نیستیم باید به سراغ بتها برویم که آنها مقربان درگاه او هستند! خداوند همانند یک پادشاه بزرگ است که وزراء و خاصان او به سراغ او مىروند، ولى توده مردم که دسترسى به او ندارند به سراغ حواشى و خاصان و مقربانش خواهند رفت.
قرآن در پاسخ آنها مىگوید: «براى خداوند مثال نزنید» یعنى، مثالى که متناسب با افکار محدود و موجودات «ممکن» و مملوّ از نقایص است.
خدایى که شما را دعوت به نیایش و سخن گفتن مستقیم با خودش کرده، و درهاى خانهاش را شب و روز به روى شما باز گذارده، این خدا را نباید به پادشاه جبار مستکبرى تشبیه کرد که درون قصرش خزیده و جز عده معدودى، راه به درون خانه او ندارند.
(آیه 75)- دو مثال زنده براى مؤمن و کافر! در تعقیب آیات گذشته که از ایمان و کفر و مؤمنان و مشرکان سخن مىگفت در این آیه و آیه بعد با ذکر دو مثال زنده و روشن، حال این دو گروه را مشخص مىکند:
در نخستین مثال، «مشرکان» را به برده مملوکى که توانایى هیچ چیز را ندارد، و «مؤمنان» را به انسان غنى و بىنیازى که از امکانات خود همگان را بهرهمند مىسازد تشبیه مىکند، و مىگوید: «خداوند مثالى زده: برده مملوکى را که قادر بر هیچ چیز نیست»!
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلى شَیْءٍ).
آرى! بنده بندگان خدا بودن، نتیجهاى جز اسارت و محدودیت از هر نظر نخواهد داشت.
و در مقابل آن انسان با ایمانى را مثل زده، مىفرماید: «و کسى که از جانب خویش به او رزق حسن (و انواع روزیها و مواهب پاکیزه) بخشیدهایم» (وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً).
«این انسان (آزاده با داشتن امکانات فراوان) پنهان و آشکار از آنچه در اختیار دارد انفاق مىکند» (فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً).
«آیا این دو نفر یکسانند؟!» (هَلْ یَسْتَوُونَ). مسلما نه! بنابراین «همه حمد و ستایش مخصوص خداست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ).
خداوندى که بندهاش آزاده و پرقدرت و پربخشش است، نه از آن بتها که بندگانشان آن چنان ناتوان و محدود و بىقدرت و اسیرند! «ولى اکثر آنها (مشرکان) نمىدانند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
(آیه 76)- دگر بار مثال گویاى دیگرى براى بندگان بت، و مؤمنان راستین مىزند و آنها را به ترتیب به گنگ مادر زادى که در عین حال برده و ناتوان است، و یک انسان آزاده گویا که دائما به عدل و داد دعوت مىکند و بر صراط مستقیم قرار دارد تشبیه نموده، مىفرماید: «و خداوند دو مرد را مثل زده: که یکى از آنها گنگ مادرزاد است و قادر بر هیچ کارى نیست» (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَیْنِ أَحَدُهُما أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلى شَیْءٍ).
«و او (در عین برده بودن) سربارى است براى مولا و صاحبش» (وَ هُوَ کَلٌّ عَلى مَوْلاهُ).
به همین دلیل «او را به دنبال هر کارى بفرستد خوب انجام نمىدهد» (أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ).
به این ترتیب او داراى چهار صفت کاملا منفى است: گنگ مادرزاد بودن، ناتوانى مطلق، سربار صاحبش بودن، و هنگامى که به دنبال کارى فرستاده شود، هیچ گام مثبتى بر نخواهد داشت.
«آیا چنین انسانى با آن کس که (زبان گویا و فصیح دارد، و) مرتبا امر به عدل و داد مىکند، و بر جاده صاف، و راه راست قرار دارد، مساوى است»؟! (هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
(آیه 77)- و از آنجا که غالبا دیدهایم قرآن، بحثهاى مربوط به توحید و مبارزه با شرک را با مسائل مربوط به معاد و دادگاه بزرگ قیامت مىآمیزد، در اینجا نیز بعد از گفتارى که در آیات قبل در زمینه شرک و توحید گذشت، به سراغ معاد مىرود و به پاسخ قسمتى از ایرادات مشرکان- که مىگفتند: هنگامى که ما مردیم و ذرات خاک ما در هر گوشهاى پراکنده شد، چه کسى از آنها آگاهى دارد که جمع آوریشان کند؟
و سپس پرونده آنها را مورد رسیدگى قرار دهد- پرداخته، نخست مىگوید: «غیب آسمانها و زمین را مخصوص خداست» و او همه را مىداند (وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
سپس اضافه مىکند: «و امر قیامت (به قدرى نزدیک و آسان است) درست همانند چشم بر هم زدن و یا از آن هم نزدیکتر»! (وَ ما أَمْرُ السَّاعَهِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ).
این دو جمله اشارهاى است زنده و گویا به قدرت بىانتهاى خداوند مخصوصا در زمینه مسأله معاد و رستاخیز انسانها، لذا در پایان آیه مىفرماید: «چون خدا بر هر چیزى تواناست» (إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
(آیه 78)- انواع نعمتهاى مادى و معنوى: بار دیگر قرآن به عنوان یک درس توحید و خداشناسى به مسأله نعمتهاى گوناگون پروردگار باز مىگردد، و در این بخش از نعمتها نخست به نعمت علم و دانش و ابزار شناخت اشاره کرده، مىگوید: «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون فرستاد در حالى که هیچ نمىدانستید» (وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً).
البته در آن محیط محدود و تاریک و وابسته، این جهل و بىخبرى قابل تحمل بود، ولى به هنگامى که در فراخناى این عالم پهناور گام گذاردید، دیگر ادامه آن جهل امکان پذیر نبود، لذا ابزار درک حقایق و شناخت موجودات، یعنى، «گوش و چشم و عقل در اختیار شما گذارد» (وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ).
تا حقایق هستى، و این نعمتهاى بزرگ را درک کنید، و حس شکرگزارى شما در برابر بخشنده این همه موهبت تحریک گردد «شاید شکر او را به جاى آورید» (لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
(آیه 79)- در این آیه اسرار عظمت خدا را در پهنه هستى همچنان ادامه مىدهد، و مىگوید: «آیا آنها به پرندگانى که بر فراز آسمان حرکت دارند نظر نیفکندند»؟ (أَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ مُسَخَّراتٍ فِی جَوِّ السَّماءِ).
و از آنجا که طبیعت اجسام، جذب شدن به سوى زمین است، حرکت پرندگان در بالاى زمین را با عنوان مسخرات (تسخیر شدهها) بیان کرده است.
سپس اضافه مىکند: «هیچ کس جز خدا آنها را (این چنین) نگه نمىدارد» (ما یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ).
درست است که خاصیت طبیعى بالها و عضلاتى که در آن آفریده شده و شکل مخصوص پرندگان و ویژگیهایى که در هوا موجود است، دست به دست هم داده و به پرندگان امکان پرواز مىدهند، ولى چه کسى- جز خداى علیم و قدیر- این شکل و خواص را آفریده؟
و در پایان آیه مىفرماید: «در این امر نشانههایى است (از عظمت و قدرت خدا) براى کسانى که ایمان دارند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ). یعنى، با چشم کنجکاو و حقیقت جو، این امور را مىنگرند و به تجزیه و تحلیل آن مىپردازند و در پرتو آن ایمانشان قویتر و راسختر مىگردد.
۹۴/۰۶/۲۶