274 . صفحه 274
بیست و پنجم شهریور :
نفیسه :
(آیه 65)- آبها، میوهها، دامها: بار دیگر به بیان نعمتها و مواهب گوناگون پروردگار باز مىگردد، که هم تأکیدى است بر مسأله توحید و شناخت خدا، و هم در لابلاى آن اشارهاى به مسأله معاد است، و هم با ذکر این نعمتها، حس شکرگزارى بندگان را تحریک کرده، آنها را از این طریق به خدا نزدیکتر مىسازد.
نخست مىگوید: «خداوند از آسمان آبى فرستاد و زمین را پس از آنکه مرده بود به وسیله آن حیات بخشید» (وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
«در این نشانه روشنى است (از عظمت خدا) براى جمعیتى که گوش شنوا دارند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ).
هم نشانهاى است از قدرت عظمت آفریدگار، و هم دلیلى است بر امکان معاد و هم نعمت بزرگى است از نعمتهاى خداوند.
(آیه 66)- بعد از نعمت آب که مسلما نخستین پایه حیات است، به نعمت وجود چهارپایان و مخصوصا ماده غذایى بسیار مفیدى مانند شیر که از آنها گرفته مىشود اشاره کرده، مىگوید: «و در وجود چهارپایان براى شما درس عبرتى است» (وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً).
چه عبرتى از این برتر که: «از درون شکم آنها از میان غذاهاى هضم شده، و خون، شیر خالص و گوارا به شما مىنوشانیم» (نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِینَ).مىدانیم که مقدار کمى از غذا مانند بعضى از مواد قندى و همچنین آب از همان دیوارههاى معده جذب بدن مىشود، اما قسمت عمده، هنگامى که غذاى هضم شده منتقل به رودهها شد وارد خون مىگردد، و نیز مىدانیم که شیر از غدههاى مخصوصى که درون پستان است تراوش مىکند و مواد اصلى آن از خون و غدههاى چربى ساز گرفته مىشود.
به این ترتیب این ماده سفید رنگ تمیز خالص، از میان غذاهاى هضم شده مخلوط با تفالهها، و از لابلاى خون به دست مىآید، و این به راستى عجیب است، سرچشمهاى آن چنان آلوده و تنفر آمیز، اما محصولش این چنین خالص و گوارا و نیروبخش!
(آیه 67)- بعد از حیوانات و شیر آنها به بخشى از مواهب گیاهان پرداخته، مىگوید: «و خداوند از میوههاى درختان نخل و انگور (غذاى پربرکتى نصیب شما ساخت که گاه آن را به صورت زیانبار در مىآورید و از آن مسکرات (ناپاک) و روزى خوب و پاکیزه مىگیرید» (وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً).
«در این نشانه روشنى است براى جمعیتى که اندیشه مىکنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
(آیه 68)- پروردگارت به زنبور عسل وحى فرستاد! در اینجا لحن قرآن به طرز شگفت انگیزى تغییر مىیابد و در عین ادامه دادن بحثهاى پیشین در زمینه نعمتهاى مختلف الهى و بیان اسرار آفرینش، سخن از «زنبور عسل» (نحل) و سپس خود عسل به میان مىآورد، اما در شکل یک مأموریت الهى و الهام مرموز که نام «وحى» بر آن گذارده شده است.
نخست مىگوید: «و پروردگار تو به زنبور عسل، وحى کرد که خانههایى از کوهها و درختان و داربستهایى که مردم مىسازند انتخاب کن» (وَ أَوْحى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ).
«وحى» در اینجا همان فرمان غریزه و انگیزهها و الهام ناخودآگاهى است که خداوند در جانداران مختلف آفریده است.
نخستین مأموریت زنبوران در این آیه مأموریت خانه سازى ذکر شده، و این شاید به خاطر آن است که مسأله مسکن مناسب نخستین شرط زندگى است و به دنبال آن فعالیتهاى دیگر امکان پذیر مىشود.
(آیه 69)- بعد دومین مأموریت زنبور عسل شروع مىشود چنانکه قرآن مىگوید: ما به او الهام کردیم که: «سپس از تمام ثمرات تناول کن» (ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ).
«و راههایى را که پروردگارت براى تو تعیین کرده به راحتى بپیما» (فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا).
سرانجام آخرین مرحله مأموریت آنها را (به صورت یک نتیجه) این چنین بیان مىکند: «از درون زنبوران عسل نوشیدنى مخصوصى خارج مىشود که رنگهاى مختلفى دارد» (یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ).
رنگ عسل بر حسب آن که بر چه گل و ثمرهاى نشسته و از آن بهره گیرى کرده تفاوت مىکند.
«در این (شراب حلال) داروى شفابخش مهمى براى مردم است» (فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ).
مىدانیم در گلها و گیاهان، داروهاى حیات بخشى نهفته شده است و جالب این که دانشمندان از طریق تجربه به این حقیقت رسیدهاند که زنبوران به هنگام ساختن عسل آن چنان ماهرانه عمل مىکنند که خواص درمانى و دارویى گیاهان کاملا به عسل منتقل شده و محفوظ مىماند! «و در این (ماجراى برنامه زندگى زنبوران عسل و ارمغانى که آنها براى جهان انسانیت مىآورند، که هم غذاست، هم شفا و هم درس زندگى) نشانه روشنى (از عظمت و قدرت پروردگار) است براى جمعیتى که مىاندیشند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).
(آیه 70)- سرچشمه تفاوت روزیها: در اینجا مسأله اثبات خالق یکتا را تعقیب مىکند و آن از طریق دگرگونى و تغییرات نعمتها است که از اختیار انسان بیرون است و نشان مىدهد از ناحیه دیگرى مقدر مىشود.
نخست مىگوید: «و خداوند شما را آفرید» (وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ).
«سپس روح شما را بطور کامل مىگیرد» و مرگتان فرا مىرسد (ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ).
هم حیات از ناحیه اوست، و هم مرگ تا بدانید این شما نیستید که آفریننده مرگ و حیاتید.
مقدار طول عمر شما نیز در اختیارتان نیست، بعضى در جوانى یا نزدیک به پیرى از دنیا مىروند ولى «بعضى از شما به بالاترین و بدترین سالیان عمر (یعنى نهایت پیرى) باز مىگردند» (وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ).
«و نتیجه این عمر طولانى آن خواهد شد که بعد از علم و دانش و آگاهى چیزى نخواهد دانست» و همه را به دست فراموشى مىسپارد (لِکَیْ لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً).
درست مانند آغاز عمر و سنین کودکى که یک پارچه نسیان بود و فراموشکارى و ناآگاهى، آرى «خداوند آگاه و قادر است» (إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ).
همه قدرتها در اختیار اوست و به هر مقدار که صلاح بداند مىبخشد و به هر موقع که لازم ببیند مىگیرد.
(آیه 71)- در این آیه نیز ادامه مىدهد که حتى روزیهاى شما به دست شما نیست، «این خداوند است که بعضى از شما را بر بعض دیگرى از نظر روزى برترى مىدهد» (وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ).
«اما آنها که برترى یافتهاند (به خاطر تنگ نظرى) حاضر نیستند از آنچه در اختیار دارند به بندگان مملوک خود بدهند (و آنها را در اموال خویش شریک سازند) تا آنها نیز با ایشان مساوى گردند» (فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلى ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَواءٌ).
از این آیه استفاده مىشود که مسلمانان در محیط خانواده و در برابر زیر دستان نباید براى خود هیچ گونه فضیلت و امتیازى قائل شوند.
این تفاوت درآمدها از تفاوت استعدادهایى سر چشمه مىگیرد که آن هم از مواهب الهى است، ممکن است در پارهاى از موارد اکتسابى باشد ولى در پارهاى از موارد نیز قطعا غیر اکتسابى است، بنابراین حتى در یک جامعه سالم از نظر اقتصادى نیز تفاوت درآمدها غیر قابل انکار است، ولى با این حال آنچه پایه اصلى پیروزیها را تشکیل مىدهد تلاش و سعى و کوشش آدمى است.
اما نباید تفاوت استعدادها و درآمدها باعث سوء استفاده در راه ایجاد جامعه طبقاتى گردد.
و به همین دلیل در پایان آیه مىفرماید: «آیا آنها نعمت خدا را انکار مىکنند» (أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ).
اشاره به این که این تفاوتها در صورت طبیعیش (نه صورت مصنوعى و ظالمانه) از نعمتهاى خداست که براى حفظ نظام مجتمع بشرى و پرورش استعدادهاى مختلف ایجاد شده است.
(آیه 72)- در این آیه که مانند دو آیه گذشته با کلمه «اللّه» شروع مىشود، و بیانگر نعمتهاى خداوند است، اشاره به مواهب او از نظر نیروهاى انسانى و معاونان و کمک کاران، و همچنین روزیهاى پاکیزه، مىکند و این حلقههاى سهگانه نعمت را که در این سه آیه ذکر شده تکمیل مىنماید.
یعنى، از نظام حیات و مرگ، شروع کرده، سپس تفاوت روزیها و استعدادها را که نظام «تنوع زندگى» است بیان مىکند، و با آیه مورد بحث که ناظر به نظام تکثیر مثل بشر، و روزیهاى پاکیزه است پایان مىگیرد.
مىگوید: «خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد» (وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً).
همسرانى که هم مایه آرامش روح و جسمند و هم سبب بقاء نسل.
لذا بلافاصله اضافه مىکند: «و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوهها قرار داد» (وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً).
سپس مىفرماید: «و (خداوند) از پاکیزهها به شما روزى داد» (وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ).
و در پایان به عنوان یک نتیجه گیرى کلى از این بحث مىگوید: آیا آنها با این همه آثار عظمت و قدرت خدا که مشاهده مىکنند، و این همه مواهبى که از ناحیه او به آنها ارزانى شده باز سراغ بتها مىروند «آیا به باطل ایمان مىآورند و نعمت خداوند را انکار مىکنند؟» (أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ).
اعظم :
آیه 65 :انسانهای حق جو وعاقل که طالب حقیقت هستند ابتدا امری را می شنوند و فرا می گیرند و آنگاه وقتی به حقانیت آن یقین یافتند آن امر را می پذیرند. همچنانکه در جای دیگر فرمود:(فبشرعبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه )(23)،(بندگان مرا که به سخن گوش فرا می دهند و بهترین آن را پیروی می کنند بشارت ده ).
آیه 67 :در این آیه ابدا دلالتی بر حلال بودن شراب نیست ، بلکه حتی دلالت بر پلیدی آن وجود دارد، چون آن را در برابر رزق خوب قرار داده تا بفهماند که شراب رزق نیکو و حسن نیست و حرام است و امامراد از رزق نیکوئی که از خرما و انگور گرفته می شود تمام چیزهای پاکیزه ، مثل کشمش و مویز و شیره انگور و خرمای خشک (تمر) و سایر موادیست که آذوقه به شمار می روند و در آخر می فرماید که در این امر برای عاقلان نشانه ای وجوددارد
آیه 68: خداوند از راه غریزه به زنبور عسل الهام کرده که کندو و خانه خود را بر فراز کوهها و درختان و مکانهای بلند قرار دهد و باید دانست که قرآن کریم در این آیه به مؤنث بودن زنبورهای کارگر اشاره نموده (26) و این بیان ازمعجزات قرآنست .
آیه 68 : مراد از وحی در این آیه الهام در فهم حیوان و از طریق غریزه اوست
آیه 69 : زندگی زنبور عسل که حیاتی اجتماعی دارد آنقدر عجیب و شگفت انگیزاست که جز با دقت نظر و تفکر عمیق نمی توان به همه دقائق آن دست یافت ولذا در آخر می فرماید در این مسأله برای گروهی که اهل تفکر باشند نشانه وعبرتی وجود دارد
آیه 70 :عضی از شما هستند که تا سن کهولت می رسند وآنقدر در قوای بدنی و فکری به قهقرا بر می گردند که بعد از عمری عالم بودن ،ابدا درک و فهم چیزی را نخواهند داشت و این امر خود دلیل دیگریست که زندگی و مرگ و شعور و قدرت شما به دست خودتان نیست
آیه 72:وجود همسر و فرزندان اساسی تکوینی است که جامعه بشری و بقاء آن وابسته به آنست و در آن ، حکم تعاون وکمک میان افراد بشری محقق می شود و در کفران این نعمت هلاکت جامعه انسانی است . یعنی اگر انسان نعمت تشکیل خانواده را کفران نماید و به جای آن روشهای دیگری برای زندگی برگزیند، هیچ رابطه دیگری جایگزین آن نخواهد شد وجمعیت بشر متلاشی گشته و هلاکت نوع انسان قطعی خواهد شد.
خیلی بهتر از ترجمه و تفسیرهایی که تا حالا دیدم و قابل فهم برای دانش آموز