قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۳۳ ق.ظ

274 . صفحه 274


بیست و پنجم شهریور :



نفیسه :




(آیه 65)- آبها، میوه‏ها، دامها: بار دیگر به بیان نعمتها و مواهب گوناگون پروردگار باز مى‏گردد، که هم تأکیدى است بر مسأله توحید و شناخت خدا، و هم در لابلاى آن اشاره‏اى به مسأله معاد است، و هم با ذکر این نعمتها، حس شکرگزارى بندگان را تحریک کرده، آنها را از این طریق به خدا نزدیکتر مى‏سازد.
نخست مى‏گوید: «خداوند از آسمان آبى فرستاد و زمین را پس از آنکه مرده بود به وسیله آن حیات بخشید» (وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
«در این نشانه روشنى است (از عظمت خدا) براى جمعیتى که گوش شنوا دارند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ).
هم نشانه‏اى است از قدرت عظمت آفریدگار، و هم دلیلى است بر امکان معاد و هم نعمت بزرگى است از نعمتهاى خداوند.



(آیه 66)- بعد از نعمت آب که مسلما نخستین پایه حیات است، به نعمت وجود چهارپایان و مخصوصا ماده غذایى بسیار مفیدى مانند شیر که از آنها گرفته مى‏شود اشاره کرده، مى‏گوید: «و در وجود چهارپایان براى شما درس عبرتى است» (وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً).
چه عبرتى از این برتر که: «از درون شکم آنها از میان غذاهاى هضم شده، و خون، شیر خالص و گوارا به شما مى‏نوشانیم» (نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِینَ).مى‏دانیم که مقدار کمى از غذا مانند بعضى از مواد قندى و همچنین آب از همان دیواره‏هاى معده جذب بدن مى‏شود، اما قسمت عمده، هنگامى که غذاى هضم شده منتقل به روده‏ها شد وارد خون مى‏گردد، و نیز مى‏دانیم که شیر از غده‏هاى مخصوصى که درون پستان است تراوش مى‏کند و مواد اصلى آن از خون و غده‏هاى چربى ساز گرفته مى‏شود.
به این ترتیب این ماده سفید رنگ تمیز خالص، از میان غذاهاى هضم شده مخلوط با تفاله‏ها، و از لابلاى خون به دست مى‏آید، و این به راستى عجیب است، سرچشمه‏اى آن چنان آلوده و تنفر آمیز، اما محصولش این چنین خالص و گوارا و نیروبخش!



(آیه 67)- بعد از حیوانات و شیر آنها به بخشى از مواهب گیاهان پرداخته، مى‏گوید: «و خداوند از میوه‏هاى درختان نخل و انگور (غذاى پربرکتى نصیب شما ساخت که گاه آن را به صورت زیانبار در مى‏آورید و از آن مسکرات (ناپاک) و روزى خوب و پاکیزه مى‏گیرید» (وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً).
«در این نشانه روشنى است براى جمعیتى که اندیشه مى‏کنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).



(آیه 68)- پروردگارت به زنبور عسل وحى فرستاد! در اینجا لحن قرآن به طرز شگفت انگیزى تغییر مى‏یابد و در عین ادامه دادن بحثهاى پیشین در زمینه نعمتهاى مختلف الهى و بیان اسرار آفرینش، سخن از «زنبور عسل» (نحل) و سپس خود عسل به میان مى‏آورد، اما در شکل یک مأموریت الهى و الهام مرموز که نام «وحى» بر آن گذارده شده است.
نخست مى‏گوید: «و پروردگار تو به زنبور عسل، وحى کرد که خانه‏هایى از کوهها و درختان و داربستهایى که مردم مى‏سازند انتخاب کن» (وَ أَوْحى‏ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ).
«وحى» در اینجا همان فرمان غریزه و انگیزه‏ها و الهام ناخودآگاهى است که خداوند در جانداران مختلف آفریده است.
نخستین مأموریت زنبوران در این آیه مأموریت خانه سازى ذکر شده، و این شاید به خاطر آن است که مسأله مسکن مناسب نخستین شرط زندگى است و به دنبال آن فعالیتهاى دیگر امکان پذیر مى‏شود.



(آیه 69)- بعد دومین مأموریت زنبور عسل شروع مى‏شود چنانکه قرآن مى‏گوید: ما به او الهام کردیم که: «سپس از تمام ثمرات تناول کن» (ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ).
«و راههایى را که پروردگارت براى تو تعیین کرده به راحتى بپیما» (فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا).
سرانجام آخرین مرحله مأموریت آنها را (به صورت یک نتیجه) این چنین بیان مى‏کند: «از درون زنبوران عسل نوشیدنى مخصوصى خارج مى‏شود که رنگهاى مختلفى دارد» (یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ).
رنگ عسل بر حسب آن که بر چه گل و ثمره‏اى نشسته و از آن بهره گیرى کرده تفاوت مى‏کند.
«در این (شراب حلال) داروى شفابخش مهمى براى مردم است» (فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ).
مى‏دانیم در گلها و گیاهان، داروهاى حیات بخشى نهفته شده است و جالب این که دانشمندان از طریق تجربه به این حقیقت رسیده‏اند که زنبوران به هنگام ساختن عسل آن چنان ماهرانه عمل مى‏کنند که خواص درمانى و دارویى گیاهان کاملا به عسل منتقل شده و محفوظ مى‏ماند! «و در این (ماجراى برنامه زندگى زنبوران عسل و ارمغانى که آنها براى جهان انسانیت مى‏آورند، که هم غذاست، هم شفا و هم درس زندگى) نشانه روشنى (از عظمت و قدرت پروردگار) است براى جمعیتى که مى‏اندیشند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).



(آیه 70)- سرچشمه تفاوت روزیها: در اینجا مسأله اثبات خالق یکتا را تعقیب مى‏کند و آن از طریق دگرگونى و تغییرات نعمتها است که از اختیار انسان بیرون است و نشان مى‏دهد از ناحیه دیگرى مقدر مى‏شود.
نخست مى‏گوید: «و خداوند شما را آفرید» (وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ).
«سپس روح شما را بطور کامل مى‏گیرد» و مرگتان فرا مى‏رسد (ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ).
هم حیات از ناحیه اوست، و هم مرگ تا بدانید این شما نیستید که آفریننده مرگ و حیاتید.
مقدار طول عمر شما نیز در اختیارتان نیست، بعضى در جوانى یا نزدیک به پیرى از دنیا مى‏روند ولى «بعضى از شما به بالاترین و بدترین سالیان عمر (یعنى نهایت پیرى) باز مى‏گردند» (وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ).
«و نتیجه این عمر طولانى آن خواهد شد که بعد از علم و دانش و آگاهى چیزى نخواهد دانست» و همه را به دست فراموشى مى‏سپارد (لِکَیْ لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً).
درست مانند آغاز عمر و سنین کودکى که یک پارچه نسیان بود و فراموشکارى و ناآگاهى، آرى «خداوند آگاه و قادر است» (إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ).
همه قدرتها در اختیار اوست و به هر مقدار که صلاح بداند مى‏بخشد و به هر موقع که لازم ببیند مى‏گیرد.



(آیه 71)- در این آیه نیز ادامه مى‏دهد که حتى روزیهاى شما به دست شما نیست، «این خداوند است که بعضى از شما را بر بعض دیگرى از نظر روزى برترى مى‏دهد» (وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ).
«اما آنها که برترى یافته‏اند (به خاطر تنگ نظرى) حاضر نیستند از آنچه در اختیار دارند به بندگان مملوک خود بدهند (و آنها را در اموال خویش شریک سازند) تا آنها نیز با ایشان مساوى گردند» (فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلى‏ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَواءٌ).
از این آیه استفاده مى‏شود که مسلمانان در محیط خانواده و در برابر زیر دستان نباید براى خود هیچ گونه فضیلت و امتیازى قائل شوند.
این تفاوت درآمدها از تفاوت استعدادهایى سر چشمه مى‏گیرد که آن هم از مواهب الهى است، ممکن است در پاره‏اى از موارد اکتسابى باشد ولى در پاره‏اى از موارد نیز قطعا غیر اکتسابى است، بنابراین حتى در یک جامعه سالم از نظر اقتصادى نیز تفاوت درآمدها غیر قابل انکار است، ولى با این حال آنچه پایه اصلى پیروزیها را تشکیل مى‏دهد تلاش و سعى و کوشش آدمى است.
اما نباید تفاوت استعدادها و درآمدها باعث سوء استفاده در راه ایجاد جامعه طبقاتى گردد.
و به همین دلیل در پایان آیه مى‏فرماید: «آیا آنها نعمت خدا را انکار مى‏کنند» (أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ).
اشاره به این که این تفاوتها در صورت طبیعیش (نه صورت مصنوعى و ظالمانه) از نعمتهاى خداست که براى حفظ نظام مجتمع بشرى و پرورش استعدادهاى مختلف ایجاد شده است.



(آیه 72)- در این آیه که مانند دو آیه گذشته با کلمه «اللّه» شروع مى‏شود، و بیانگر نعمتهاى خداوند است، اشاره به مواهب او از نظر نیروهاى انسانى و معاونان و کمک کاران، و همچنین روزیهاى پاکیزه، مى‏کند و این حلقه‏هاى سه‏گانه نعمت را که در این سه آیه ذکر شده تکمیل مى‏نماید.
یعنى، از نظام حیات و مرگ، شروع کرده، سپس تفاوت روزیها و استعدادها را که نظام «تنوع زندگى» است بیان مى‏کند، و با آیه مورد بحث که ناظر به نظام تکثیر مثل بشر، و روزیهاى پاکیزه است پایان مى‏گیرد.
مى‏گوید: «خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد» (وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً).
همسرانى که هم مایه آرامش روح و جسمند و هم سبب بقاء نسل.
لذا بلافاصله اضافه مى‏کند: «و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه‏ها قرار داد» (وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً).
سپس مى‏فرماید: «و (خداوند) از پاکیزه‏ها به شما روزى داد» (وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ).
و در پایان به عنوان یک نتیجه گیرى کلى از این بحث مى‏گوید: آیا آنها با این همه آثار عظمت و قدرت خدا که مشاهده مى‏کنند، و این همه مواهبى که از ناحیه او به آنها ارزانى شده باز سراغ بتها مى‏روند «آیا به باطل ایمان مى‏آورند و نعمت خداوند را انکار مى‏کنند؟» (أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ).



اعظم :




آیه 65 :انسانهای حق جو وعاقل که طالب حقیقت هستند ابتدا امری را می شنوند و فرا می گیرند و آنگاه وقتی به حقانیت آن یقین یافتند آن امر را می پذیرند. همچنانکه در جای دیگر فرمود:(فبشرعبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه )(23)،(بندگان مرا که به سخن گوش فرا می دهند و بهترین آن را پیروی می کنند بشارت ده ).



آیه 67 :در این آیه ابدا دلالتی بر حلال بودن شراب نیست ، بلکه حتی دلالت بر پلیدی آن وجود دارد، چون آن را در برابر رزق خوب قرار داده تا بفهماند که شراب رزق نیکو و حسن نیست و حرام است و امامراد از رزق نیکوئی که از خرما و انگور گرفته می شود تمام چیزهای پاکیزه ، مثل کشمش و مویز و شیره انگور و خرمای خشک (تمر) و سایر موادیست که آذوقه به شمار می روند و در آخر می فرماید که در این امر برای عاقلان نشانه ای وجوددارد



آیه 68: خداوند از راه غریزه به زنبور عسل الهام کرده که کندو و خانه خود را بر فراز کوهها و درختان و مکانهای بلند قرار دهد و باید دانست که قرآن کریم در این آیه به مؤنث بودن زنبورهای کارگر اشاره نموده (26) و این بیان ازمعجزات قرآنست .



آیه 68 : مراد از وحی در این آیه الهام در فهم حیوان و از طریق غریزه اوست



آیه 69 : زندگی زنبور عسل که حیاتی اجتماعی دارد آنقدر عجیب و شگفت انگیزاست که جز با دقت نظر و تفکر عمیق نمی توان به همه دقائق آن دست یافت ولذا در آخر می فرماید در این مسأله برای گروهی که اهل تفکر باشند نشانه وعبرتی وجود دارد



آیه 70 :عضی از شما هستند که تا سن کهولت می رسند وآنقدر در قوای بدنی و فکری به قهقرا بر می گردند که بعد از عمری عالم بودن ،ابدا درک و فهم چیزی را نخواهند داشت و این امر خود دلیل دیگریست که زندگی و مرگ و شعور و قدرت شما به دست خودتان نیست



آیه 72:وجود همسر و فرزندان اساسی تکوینی است که جامعه بشری و بقاء آن وابسته به آنست و در آن ، حکم تعاون وکمک میان افراد بشری محقق می شود و در کفران این نعمت هلاکت جامعه انسانی است . یعنی اگر انسان نعمت تشکیل خانواده را کفران نماید و به جای آن روشهای دیگری برای زندگی برگزیند، هیچ رابطه دیگری جایگزین آن نخواهد شد وجمعیت بشر متلاشی گشته و هلاکت نوع انسان قطعی خواهد شد.

نظرات  (۱)

سلام  من معلمم و واقعا از سایتتون استفاده کردم . خیلی خیلی ممنون
خیلی بهتر از ترجمه و تفسیرهایی که تا حالا دیدم و قابل فهم برای دانش آموز

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی