273 . صفحه 273
بیست و چهارم شهریور :
نفیسه :
(آیه 55)-پس از ذکر دلائل منطقى و روشن شدن حقیقت در آیات گذشته،این آیه با لحنى تهدیدآمیز چنین مىگوید: بگذار «تا نعمتهایى را که به آنها دادهایم کفران کنند و (اکنون) چند روزى از (متاع دنیا) بهرهمند شوید اما به زودى خواهید دانست» نتیجه و پایان کارتان چیست (لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).
این درست به آن مىماند که انسان شخص متخلف و منحرفى را با دلائل مختلف، نصیحت و ارشاد کند و سرانجام چون امکان دارد این نصایح و اندرزها در او اثر نکند با یک جمله تهدیدآمیز گفتار خود را پایان مىدهد و مىگوید: با توجه به این مطالبى که گفتم باز هم هر چه از دستت برمىآید بکن ولى نتیجه کارت را به زودى خواهى دید.
(آیه 56)- در تعقیب بحثهاى مستدل پیرامون نفى شرک و بت پرستى، در اینجا به سه قسمت از بدعتها و عادات شوم مشرکان اشاره کرده، مىگوید: آنها براى بتهایى که هیچ گونه سود و زیانى از آنها سراغ ندارند، سهمى از آنچه به آنان روزى دادهایم قرار مىدهند» (وَ یَجْعَلُونَ لِما لا یَعْلَمُونَ نَصِیباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ).
این سهم، قسمتى از شتران و چهارپایان و بخشى از زراعت بوده که در سوره انعام آیه 136 به آن اشاره شده که مشرکان در جاهلیت آنها را مخصوص بتان مىدانستند و در راه آنها خرج مىکردند.
سپس اضافه مىکند: «به خدا سوگند (در دادگاه عدل قیامت) از این دروغها و تهمتها بازپرسى خواهید شد»! (تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَفْتَرُونَ).
بنابراین عمل زشت و شوم شما هم زیان دنیا دارد زیرا قسمتى از سرمایههاى شما را مىبلعد و هم زیان مجازات در جهان دیگر.
(آیه 57)- آنجا که تولد دختر ننگ بود! دومین بدعت شوم مشرکان این بود که: آنها (در پندار خود) براى خداوند دختران قرار مىدهند منزه است» از این که فرزندى داشته باشد (وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ). خداوندى که از هرگونه آلایش جسمانى پاک است.
«ولى براى خودشان آنچه را میل دارند قائل مىشوند» (وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ).
یعنى، هرگز حاضر نبودند همین دختران را که براى خدا قائل شده بودند براى خود نیز قائل شوند و اصلا دختر براى آنها عیب و ننگ محسوب مىشد!
(آیه 58)- این آیه براى تکمیل مطلب فوق اشاره به سومین عادت زشت و شوم آنها کرده، مىگوید: «هنگامى که به یکى از آنها بشارت داده شود، خدا دخترى به تو داده آن چنان از فرط ناراحتى چهرهاش تغییر مىکند که صورتش سیاه مىشود»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا).
«و مملو از خشم و غضب مىگردد» (وَ هُوَ کَظِیمٌ).
(آیه 59)- کار به همین جا پایان نمىگیرد او براى نجات از این ننگ و عار که به پندار نادرستش،دامنش را گرفته «از قوم و قبیله خود به خاطر این بشارت بدى که به او داده شده است متوارى مىگردد» (یَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ).
باز هم دائما در این فکر غوطهور است که «آیا این ننگ را بر خود بپذیرد و دختر را نگهدارد و یا آن را زنده در زیر خاک پنهان سازد»! (أَ یُمْسِکُهُ عَلى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ).
در پایان آیه این حکم ظالمانه و شقاوت آمیز غیر انسانى را با صراحت هر چه بیشتر محکوم کرده، مىگوید: «چه بد حکم مىکنند»! (أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ).
(آیه 60)- سرانجام ریشه این همه آلودگیها و بدبختیها را چنین معرفى مىکند که: اینها همه زاییده عدم ایمان آخرت است و «براى آنها که به سراى آخرت ایمان ندارند صفات زشت است» (لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ).
«و براى خداوند صفات عالى است» (وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى).
«و او قادر حکیم است» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
فراموش کردن خدا و همچنین فراموش کردن دادگاه عدل او انگیزه همه پستیها و زشتیها و انحرافها و خرافات است.
نقش اسلام در احیاى ارزش مقام زن:
تحقیر و درهم شکستن شخصیت زن، تنها در میان عرب جاهلى نبود، بلکه در میان اقوام دیگر و حتى شاید متمدنترین ملل آن زمان نیز، زن شخصیتى ناچیز داشت، و غالبا با او به صورت یک کالا و نه یک انسان رفتار مىشد، البته عرب جاهلى این تحقیر را در اشکال زنندهتر و وحشتناکترى انجام مىداد.
ولى اسلام ظهور کرد و با این خرافه در ابعاد مختلفش سرسختانه جنگید و خود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آن قدر به دخترش بانوى اسلام فاطمه زهرا علیها السّلام احترام مىگذاشت که مردم تعجب مىکردند، با تمام مقامى که داشت، دست دخترش را مىبوسید، و به هنگام مراجعت از سفر نخستین کسى را که دیدار مىکرد، دخترش فاطمه بود.در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم که فرمود: «چه فرزند خوبى است دختر! هم پرمحبت است، هم کمک کار، هم مونس است و هم پاک و پاک کننده».
در حقیقت این احترام به شخصیت زن سبب آزادى او در جامعه و پایان دادن به دوران بردگى زنان است.
ولى با نهایت تأسف هنوز در جوامع اسلامى، آثارى از همان افکار جاهلى وجود دارد، و هنوز کم نیستند خانوادههایى که از تولد پسر خوشحال و از نوزاد دختر ناراحت مىشوند.
حتى در جوامع غربى که تصور مىکنند براى زن شخصیت والایى قائلند عملا مىبینیم او را آنچنان تحقیر کردهاند که به صورت یک عروسک بىارزش یا وسیلهاى براى خاموش کردن آتش شهوت و یا ابزارى براى تبلیغ کالاهایشان در آوردهاند.
(آیه 61)- گر حکم شود که مست گیرند ...! بعد از ذکر جنایات وحشتناک مشرکان عرب در زمینه بدعتهاى زشت و زنده به گور کردن دختران ممکن است این سؤال براى بعضى پیش آید که چگونه خداوند بندگان گنه کار را با این همه ظلم و جنایت فجیع سریعا کیفر نمىدهد؟! این آیه در مقام پاسخ به همین سؤال است، مىگوید: «اگر بنا شود خداوند مردم را به ظلمها و ستمهایى که مرتکب مىشوند کیفر دهد، جنبندهاى بر پشت زمین باقى نخواهد گذارد»! (وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ).
و هنگامى که انسانها از میان بروند، فلسفه وجود جنبندگان دیگر، نیز از میان خواهد رفت و نسل آنها قطع مىشود.
سپس قرآن به ذکر این نکته مىپردازد که خداوند به همه ظالمان و ستمگران مهلت مىدهد «و تا اجل مسمى (زمان معینى) مرگ آنها را به تأخیر مىاندازد» (وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى).
«اما هنگامى که اجل آنها سر رسد، نه ساعتى تأخیر مىکنند، و نه ساعتى پیشى مىگیرند» (فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ). بلکه درست در همان لحظه موعود، مرگ دامانشان را فرا مىگیرد و لحظهاى پیش و پس نخواهد داشت.
(آیه 62)- بار دیگر با بیان تازهاى بدعتهاى زشت و خرافاتى را که عربهاى جاهلى داشتند- در زمینه تنفّر از فرزندان دختر و اعتقاد به این که فرشتگان دختران خدایند- محکوم کرده، مىگوید: «آنها براى خدا چیزهایى (فرزندان دختر) قرار مىدهند که خودشان از آن کراهت دارند»! (وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ ما یَکْرَهُونَ).
این تناقض عجیبى است، اگر فرشتگان دختران خدایند، پس معلوم مىشود دختر چیز خوبى است، چرا شما از فرزندان دختر ناراحت مىشوید! و اگر بد است چرا براى خدا قائل هستید؟
«و با این حال آنها به دروغ مىگویند که سر انجام نیک و پاداش خیر از براى آنهاست» (وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنى).
با کدام عمل، انتظار چنین پاداشى را دارند؟
لذا بلافاصله مىگوید: «ناچار براى آنها آتش دوزخ است» (لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ). یعنى، نه تنها عاقبت نیکى ندارند، بلکه پایان کارشان جز آتش دوزخ نیست.
«و آنها از پیشگامان در آتشند» (وَ أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ).
(آیه 63)- و از آنجا که ممکن است بعد از شنیدن داستان عرب جاهلى براى بعضى این سؤال پیش آید که چگونه ممکن است انسان جگر گوشه خود را با آن قساوت، زنده به زیر خاکها بفرستید؟ در این آیه گویى به پاسخ پرداخته، مىگوید:
«به خدا سوگند ما پیش از تو پیامبرانى به سوى امتهاى پیشین فرستادیم، ولى شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داد» (تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ).
سپس اضافه مىکند: گروه مشرکان فعلى نیز دنبالهرو همان برنامههاى انحرافى امتهاى پیشیناند که شیطان اعمالشان را در نظرشان تزیین داده بود و «شیطان امروز ولى و راهنما و سرپرست آنهاست»! (فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ). و از رهنمودهاى او الهام مىگیرند.
«و (به همین جهت) عذاب دردناکى براى آنهاست» (وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
(آیه 64)- این آیه هدف بعثت پیامبران را بیان مىکند تا روشن شود که اگر اقوام و ملتها، هوى و هوسها، و سلیقههاى شخصى خود را کنار بگذارند و دست به دامن راهنمایى پیامبران بزنند، اثرى از این گونه خرافهها، اختلافها، و اعمال ضد و نقیض باقى نمىماند، مىگوید: «ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر براى این که آنچه را در آن اختلاف دارند براى آنها روشن کنى» (وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ).
«و (این قرآن) مایه هدایت و رحمت است، براى قومى که ایمان مىآورند» (وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
اعظم :
آیه 55 : توجه به غیر خداوند کفران نعمتهای اوست "لیکفروا بما اتیهم "
آیه 56: علامه در این آیه تعبیر دیگری را پسندیدن و ان این است که مردم در نزول نعمتها و رفع بلاها نقشی برای خداوند نمی بینند و همه را از غیر او می بینند
آیه 56 : حتی بخشی از نعمتها را به غیر خدا نسبت دادن شرک است "نصیبا مما رزقناهم "
آیه 57: آنچه را برای خود نمی پسندیدند به خدا منتسب می نمودند.
آیه 58 : مقصود از" اسوداد وجه" و سیاه شدن روی، بطور کنایه خشمناک شدن است ( المیزان ) . در موقع خشم چهره انسان تیره رنگ می شود و این حالت شدت خشم و ناراحتی را نشان می دهد و در اینجا برای اینکه شدت خشم زیاد , به خوبی تبیین شود از واژه مسودا استفاده شده است.
آیه 59 : گاهی بزرگترین جنایات زیرپوشش مقدس ترین شعارها صورت می گیرد "ایمسکه علی هون ام یدسه فی التراب" (به نام حفظ آبرو دختراشونرو زنده به گور مکردن)
آیه 62 : مؤاخذه آنها عجله نمی شود،بلکه خداوند به آنها مهلت می دهد و مؤاخذه ایشان تا مدت معین تأخیر انداخته می شود که این مهلت معین برای افراد بشر زمان مرگ آنهاست و برای امتها موعدانقراض ایشان و نسبت به عموم افراد بشر همان وقوع قیامت است و زمانی که آن اجل محتوم و آن مدت معین سر برسد ابدا ساعتی تقدیم و یا تأخیر نمی افتد ودرست در همان زمان ، خداوند آنها را مؤاخذه می نماید.
آیه 63 :پذیرفتن جلوه های شیطان اولین مرحله پذیرفتن سلطه اوست (زین... فهو ولیهم )
آیه 63 : باز هم تکرار شده کار شیطان فقط زینت دادن است ...گول نخوریم