270 . صفحه 270
بیست و یکم شهریور :
نفیسه :
(آیه 27)- آنچه در آیه قبل گفته شد عذاب دنیاى مستکبران است ولى مجازاتشان به همین جا پایان نمىگیرد، بلکه «بعد از این در روز رستاخیز خدا آنها را رسوا مىسازد» (ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُخْزِیهِمْ).
و آنها را مورد سؤال قرار مىدهد و مىگوید: «شریکانى که شما براى من ساختید (و به آنها عشق مىورزیدید) و به خاطر آنها با دیگران دشمنى مىکردید،کجا هستند؟ (وَ یَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذِینَ کُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِیهِمْ).
در اینجا آنها پاسخى براى این سؤال مسلما ندارند ولى: «کسانى که به آنها علم داده شده (زبان به سخن مىگشایند و) مىگویند: شرمندگى و رسوایى و بدبختى، امروز بر کافران است» (قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْکافِرِینَ). و این خود یک نوع مجازات و کیفر روانى براى آنهاست.
آیه 28)- این آیه با تعبیرى که درس تکان دهندهاى براى بیدار کردن غافلان و بىخبران است در توصیف کافران مىگوید: آنها «کسانى هستند که فرشتگان مرگ روح آنها را مىگیرند، در حالى که به خود ظلم کرده بودند» (الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ).
زیرا انسان هر ظلم و ستمى کند در درجه اول به خودش باز مىگردد و خانه خویشتن را قبل از خانه دیگران ویران مىسازد.
اما آنها هنگامى که خود را در آستانه مرگ مىبینند و پردههاى غرور و غفلت از مقابل چشمانشان کنار مىرود «فورا تسلیم مىشوند، (و به دروغ مىگویند:) ما کار بدى انجام نمىدادیم»! (فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ).
آیا دروغ مىگویند، به خاطر این که دروغ بر اثر تکرار، صفت ذاتى آنها شده است؟ و یا مىخواهند بگویند ما مىدانیم این اعمال را انجام دادهایم ولى اشتباه کردهایم و سوء نیت نداشتهایم، ممکن است هر دو باشد.
ولى بلافاصله به آنها گفته مىشود شما دروغ مىگویید، اعمال زشت فراوانى انجام دادید «آرى خداوند به آنچه انجام مىدادید (و همچنین از نیتهاى شما) باخبر است»(بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
بنابراین جاى انکار کردن و حاشا نمودن نیست! و این ایمان اضطرارى هم سودى ندارد.
(آیه 29)- «اکنون که چنین است از درهاى جهنم وارد شوید در حالى که جاودانه در آن خواهید بود» (فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها).
«چه جاى بدى است جایگاه متکبران» (فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ).
(آیه 30)- سرنوشت پاکان و نیکان: در آیات گذشته اظهارات مشرکان درباره قرآن و نتایج آن را خواندیم، اما در اینجا اعتقاد مؤمنان را با ذکر نتایجش مىخوانیم:
نخست مىگوید: «و (هنگامى که) به پرهیزکاران گفته مىشود پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟ مىگفتند: خیر و سعادت» (وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً).
چه تعبیر رسا و زیبا و جامعى! «خَیْراً» آن هم خیر مطلق، که مفهوم گستردهاش همه نیکیها، سعادتها و پیروزیهاى مادى و معنوى را در بر مىگیرد.
سپس همان گونه که در آیات گذشته، نتیجه اظهارات مشرکان، به صورت کیفرهاى مضاعف دنیوى و اخروى، مادى و معنوى، بیان شد، در آیه مورد بحث نتیجه اظهارات مؤمنان به این صورت بیان شده است: «براى کسانى که نیکى کردند، در این دنیا نیکى است» (لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ).
قابل توجه این که «حسنه» همانند «خیر» است که انواع حسنات و نعمتهاى این جهان را در بر مىگیرد.
این پاداشهاى دنیاى آنهاست، سپس اضافه مىکند: «و سراى آخرت از این هم بهتر است، و چه خوبست سراى پرهیزکاران»؟ (وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ).
(آیه 31)- این آیه سراى پرهیزکاران را که قبلا بطور سربسته بیان شد، توصیف کرده، مىگوید: سراى پرهیزکاران «باغهاى جاویدان بهشت است که همگى وارد آن مىشوند» (جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها).
«نهرهاى جارى از زیر درختانش مىگذرد» (تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
تنها مسأله باغ و درخت مطرح نیست، بلکه «هر چه بخواهند در آنجا هست» (لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ).
و در پایان آیه مىفرماید: «خداوند پرهیزکاران را چنین پاداش مىدهد» (کَذلِکَ یَجْزِی اللَّهُ الْمُتَّقِینَ).
(آیه 32)- در آیات گذشته خواندیم که فرشتگان مرگ مشرکان مستکبر را قبض روح مىکنند در حالى که ستمگرند.
اما در اینجا مىخوانیم که: پرهیزکاران «کسانى هستند که فرشتگان قبض ارواح، روح آنان را مىگیرند در حالى که پاک و پاکیزهاند» (الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ). پاکیزه از آلودگى شرک پاکیزه از ظلم و استکبار و هر گونه گناه.
در اینجا فرشتگان «به آنها مىگویند: سلام بر شما باد»! (یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ). سلامى که نشانه امنیت و سلامت و آرامش کامل است.
سپس مىگویند: «وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى که انجام مىدادید» (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
تعبیر به «تَتَوَفَّاهُمُ» (روح آنها را دریافت مىدارند) اشاره است به این که مرگ به معنى فنا و نیستى و پایان همه چیز نیست، بلکه انتقالى است از یک مرحله به مرحله بالاتر.
(آیه 33)- بار دیگر به تجزیه و تحلیل، پیرامون طرز فکر و برنامه مشرکان و مستکبران پرداخته و با زبان تهدید مىگوید: آنها چه انتظارى مىکشند؟ «آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان (قبض ارواح) به سراغشان بیایند» درهاى توبه بسته شود، پرونده اعمال پیچیده گردد و راه بازگشت باقى نماند؟!َلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ).
«و یا (این که انتظار مىکشند) فرمان پروردگار (دائر به عذاب و مجازات آنها) فرا رسد» آنگاه توبه کنندَوْ یَأْتِیَ أَمْرُ رَبِّکَ).
ولى توبه آنها در آن زمان بىاثر است.
سپس اضافه مىکند: تنها این گروه نیستند که این چنین مىکنند بلکه، «کسانى که پیش از ایشان بودند نیز چنین کردند»!َذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
«خداوند به آنها ستم نکرد ولى آنها پیوسته به خویشتن ستم مىکردند»َ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).چرا که آنها در حقیقت تنها نتیجه اعمال خود را باز مىیابند.
(آیه 34)- باز به نتیجه اعمال آنها مىپردازد و مىگوید: «سرانجام، سیئات اعمالشان به آنها رسید» (فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا).
«و آنچه را استهزاء مىکردند (از وعدههاى عذاب الهى) بر آنها وارد شد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
آیه فوق بار دیگر این واقعیت را تأکید مىکند که این اعمال انسان است که دامان او را در این جهان و آن جهان مىگیرد و در چهرههاى مختلف تجسم مىیابد و او را رنج و آزار و شکنجه مىدهد نه چیز دیگر.