269 . صفحه 269
بیستم شهریور :
نفیسه :
(آیه 15)- خداوند پس از بیان نعمت دریاها در آیه قبل، به سراغ کوههاى سخت و سنگین مىرود، مىگوید: «و در زمین کوههاى ثابت و محکمى افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد» و به شما آرامش بخشد (وَ أَلْقى فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ).
و از آنجا که کوهها یکى از مخازن اصلى آبها (چه به صورت برف و یخ و چه به صورت آبهاى درونى) مىباشند بلافاصله بعد از آن، نعمت وجود نهرها را بیان کرده، مىگوید: «و (براى شما) نهرهایى قرار دادیم» (وَ أَنْهاراً).
و از آنجا که وجود کوهها ممکن است این توهم را به وجود آورد که بخشهاى زمین را از یکدیگر جدا مىکند، و راهها را مىبندد، چنین اضافه مىکند: «و (برای شما) راههائى (قرار داد) تا هدایت شوید» (وَ سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).
(آیه 16)- و از آنجا که راه بدون نشانه و علامت و راهنما، انسان را به مقصد نمىرساند بعد از ذکر نعمت «راه» به این «نشانهها» اشاره کرده، مىگوید:
«و علاماتى قرار داد» (وَ عَلاماتٍ).
این علامتها انواع زیادى دارد: شکل کوهها و درّهها و بریدگیهاى آنها، فراز و نشیبهاى قطعات مختلف زمین، رنگ خاکها و کوهها، و حتى چگونگى وزش بادها هر یک، علامتى براى پیدا کردن راههاست.
ولى از آنجا که در پارهاى از اوقات در بیابانها، در شبهاى تاریک، یا هنگامى که انسان شبانه در دل اقیانوسها سفر مىکند از این علامات خبرى نیست، خداوند علامات آسمانى را به کمک فرستاده تا اگر در زمین علامتى نیست، از علامت آسمان استفاده کنند و گمراه نشوند! لذا اضافه مىکند: «و به وسیله ستارگان، مردم هدایت مىشوند» (وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ).
جالب توجه این که: روایات بسیارى از ائمه علیهم السّلام وارد شده که در آنها «نجم» (ستاره) به پیامبر و «علامات» به امامان تفسیر شده است که اشاره به تفسیر معنوى آیه است.
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام چنین مىخوانیم: «النّجم رسول اللّه و العلامات الائمة علیهم السّلام»: «ستاره اشاره به پیامبر است و علامات امامان علیهم السّلام هستند».
(آیه 17)- پس از بیان آن همه نعمتهاى بزرگ و الطاف خفىّ پروردگار، وجدان انسانها را به داورى مىطلبد و مىگوید: «آیا کسى که مىآفریند همچون کسى است که نمىآفریند، آیا متذکر نمىشوید»؟! (أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ).
آیا باید در برابر خالق این همه نعمتها سجده کرد؟ یا موجوداتى که خود مخلوق ناچیزى بیش نیستند و هرگز خلقتى نداشته و ندارند؟ این یک روش مؤثر تربیتى است که قرآن در بسیارى از موارد از آن استفاده کرده است، مسائل را به صورت استفهامى طرح، و پاسخ آن را بر عهده وجدانهاى بیدار مىگذارد، و حس خودجوشى مردم را به کمک مىطلبد.
(آیه 18)- سرانجام براى این که هیچ کس تصور نکند نعمت خدا منحصر به اینهاست مىگوید: «و اگر بخواهید نعمتهاى خدا را شماره کنید قادر بر احصاى آن نیستید» (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها).
اکنون این سؤال پیش مىآید که پس ما چگونه مىتوانیم حق شکر او را ادا کنیم؟ آیا با این حال در زمره ناسپاسان نیستیم؟
پاسخ این سؤال را قرآن در آخرین جمله این آیه بیان کرده، مىگوید:
«خداوند غفور رحیم است» (إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ).
آرى! خدا مهربانتر و بزرگوارتر از آن است که شما را به خاطر عدم توانایى بر شکر نعمتهایش مؤاخذه یا مجازات کند، همین قدر که بدانید سر تا پاى شما غرق نعمت اوست و از اداى حق شکرش عاجزید و عذر تقصیر به پیشگاهش برید، نهایت شکر او را انجام دادهاید.ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که به جا آورد!
ولى اینها همه مانع از آن نیست که ما به مقدار توانایى به احصاى نعمتهایش بپردازیم.
(آیه 19)- از آنجا که در آیات گذشته به دو قسمت از مهمترین صفات خدا اشاره شد در اینجا به سومین صفت «معبود حقیقى» اشاره مىشود که علم و دانایى است، مىگوید: «خداوند مىداند آنچه را پنهان مىدارید و آنچه را آشکار مىسازید» (وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ).
پس چرا به دنبال بتها مىروید که نه کمترین سهمى در خالقیت جهان دارند، نه کوچکترین نعمتى به شما بخشیدهاند، و نه از اسرار درون و اعمال برون شما آگاهند؟
(آیه 20)- بار دیگر روى مسأله خالقیت تکیه مىکند، ولى از آیه مشابه آن که قبلا داشتیم فراتر مىرود و مىگوید: «معبودهایى را که آنها غیر از خدا مىخوانند نه تنها چیزى را خلق نمىکنند بلکه خودشان مخلوقند» (وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ).تاکنون بحث در این بود که اینها خالق نیستند و به همین دلیل لایق عبادت نمىباشند اکنون مىگوید آنها خود مخلوقند، نیازمند و محتاجند.
(آیه 21)- از این گذشته، «آنها مردگانى هستند که هرگز استعداد حیات ندارند» (أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ).
سپس اضافه مىکند: «و این بتها اصلا نمىدانند در چه زمانى (عبادت کنندگانشان) مبعوث خواهند شد» (وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ).
اگر پاداش و جزا به دست آنها بود حدّاقل باید از «رستاخیز بندگان خود» باخبر باشند، با این نادانى چگونه لایق عبادتند؟
و این پنجمین صفتى است که معبود به حق باید داشته باشد و آنها فاقد آنند.
بت و بت پرستى در منطق قرآن مفهوم وسیعى دارد. هر موجود و هر کسى را که تکیه گاه خود در برابر خدا قرار دهیم و سرنوشت خود را دست او بدانیم او بت ما محسوب مىشود، به همین دلیل تمام آنچه در آیات فوق آمده درباره کسانى که امروز ظاهرا خدا پرستند اما استقلال یک فرد مؤمن راستین را از دست داده و تکیه گاهى براى خود از بندگان ضعیف انتخاب کردهاند و به صورت وابسته زندگى مىکند، شامل مىشود.
(آیه 22)- به دنبال این استدلالات زنده و روشن بر نفى صلاحیت بتها، چنین نتیجه گیرى مىکند بنابراین «معبود شما معبود واحدى است» (إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ).
و از آنجا که ایمان به مبدأ و معاد همه جا با یکدیگر قرین و لازم و ملزوم یکدیگرند بلافاصله اضافه مىکند: «آنها که ایمان به آخرت ندارند (و طبعا ایمان درستى به مبدأ نیز ندارند) دلهایشان حقیقت را انکار مىکند و در برابر حق مستکبرند» (فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ).
و گرنه دلائل توحید براى آنها که حق جو و متواضع در مقابل حقیقتند آشکار است، و هم دلائل معاد، ولى خوى استکبار و عدم تسلیم در برابر حق سبب مىشود که آنها دائما حالت انکار و نفى به خود بگیرند.
(آیه 23)- در این آیه بار دیگر روى علم خدا به غیب و شهود و پنهان و آشکار مجددا تکیه کرده، مىگوید: «قطعا خداوند از آنچه پنهان مىدارند و آنچه آشکار مىسازند باخبر است» (لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ).
این جمله در واقع تهدیدى است در برابر کفار و دشمنان حق که خدا از حال آنها هرگز غافل نیست.
آنها مستکبرند و «خداوند مستکبران را دوست نمىدارد» (إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ). چرا که استکبار در برابر حق اولین نشانه بیگانگى از خداست.
(آیه 24)-
شأن نزول:
این آیه درباره «مقتسمین» (تبعیض گران) که قبلا درباره آنها بحث شد نازل گردیده است، آنها شانزده نفر بودند که به چهار گروه تقسیم شدند و هر گروه چهار نفرى بر سر راه مردم در یکى از جادههاى مکه در ایام حج ایستادند تا پیش از آنکه مردم وارد شوند ذهن آنها را نسبت به قرآن و اسلام بدبین سازند، و بگویند محمد صلّى اللّه علیه و آله دین و آیین تازهاى نیاورده بلکه همان افسانههاى دروغین پیشینیان است.
تفسیر:
آنها که بار گناه دیگران را بر دوش مىکشند- در آیات گذشته سخن از مستکبران بود و در این آیه منطق همیشگى این گروه بىایمان منعکس شده است، مىگوید: «و هنگامى که به آنها گفته شود پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟ در پاسخ مىگویند: (اینها وحى الهى نیست) همان افسانههاى دروغین پیشینیان است» (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).
جالب این که مستکبران امروز نیز غالبا موذیانه براى فرار از حق و همچنین براى گمراه ساختن دیگران به این تهمت متوسل مىشوند، حتى در کتب جامعه شناسى شکل به اصطلاح علمى به آن دادهاند و مذهب را زاییده جهل بشر و تفسیرهاى مذهبى را اسطورهها مىنامند! اما آنها با مذاهب خرافى و ساختگى هرگز جنگ و ستیز ندارند، مخالفت آنها تنها با مذاهب راستین است که افکار انسانها را بیدار مىکند، و زنجیرهاى استعمار را درهم مىشکند سدّ راه مستکبران و استعمارگران است.
(آیه 25)- این آیه نتیجه اعمال این کوردلان را چنین بیان مىکند: «اینها باید روز رستاخیز هم بار گناهان خود را بطور کامل بر دوش بکشند و هم سهمى از گناهان کسانى را که بخاطر جهل گمراه کردهاند»! (لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ).
«بدانید آنها بدترین و زر و مسؤولیت را بر دوش مىکشند» (أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ).
چرا که گاهى گفتار آنها سبب گمراهى هزاران نفر مىشود، چقدر دشوار است که انسان هم بار گناهان خود را بر دوش کشد و هم سهمى از گناهان هزاران نفر دیگر را، و هرگاه سخنان گمراه کننده آنها باقى بماند و سرچشمه گمراهى نسلها شود بار آنها نیز بر دوششان سنگینى مىکند!
(آیه 26)- این آیه به بیان این نکته مىپردازد که این اولین بار نیست که مستکبران به رهبران الهى تهمت مىزنند و وحى آسمانى را اساطیر اولین مىشمارند، بلکه «آنهایى که قبل از اینها بودند نیز از این گونه توطئهها داشتند، ولى خداوند به سراغ شالوده زندگى آنها رفت و از اساس آن را ویران نمود، و سقف بر سرشان از بالا فرود آمد»! (قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ).
«و عذاب و مجازات الهى از آنجا که (باور نمىکردند و) نمىدانستند به سراغشان آمد» (وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ).
ریشه کن کردن ساختمان و فرود آمدن سقف، ممکن است اشاره به ساختمان و سقف ظاهرى آنها باشد که بر اثر زلزلهها و صاعقهها درهم کوبیده شد و بر سر آنان فرود آمد، و ممکن است کنایه از سازمان و تشکیلات آنها باشد که به فرمان خدا از ریشه برکنده شد، و نابود گشت، ضمنا مانعى ندارد که آیه اشاره به هر دو معنى باشد.
اعظم :
آیه 15 : کوهها محصول یک تصادف کور نیست .... روی تدبیر حکیمانه ساخته شده
آیه 15 :راهها چه اونایی که طبیعی به وجو اومده چه اونایی رو که ساخته بشره در واقع خداوند خالق اونهاست
آیه 16 : شناخت مسیرها و راهها با استفاده از ستارگان
آیه 16 : نشانه ها رو جدی بگیریم ... چراغ هدایتن (علامات... یهتدون)
آیه 17 : خداشناسی و خداپرستی در فطرت آدها هستش فقط نیاز به تذکر داریم (افلا تذکرون)
آیه 18 : چه خوش گفته سعدی علیه الرحمه :
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش بدرآید
اعملوا آل داود شکرا و قلیل من عبادی الشکور
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر بدرگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که به جای آورد
آیه 19 : علم سومین پایه ربوبیت هستش .... اولی خلق ... دومی انعام بر اساس مغفرت و رحمت و سومی علم ....گر معبود به این صفت علم متصف نباشد، عبادت کردن یا عبادت نکردن بندگان برای او تفاوتی ندارد، و عبادت کردن او عملی لغو و بی ثمرخواهد بود، پس ناگزیر معبود و اله باید علم داشته باشد، آنهم علمی به ظاهر وباطن بنده اش ، چون اساس عبادت به نیت است و نیت هم مربوط به باطن بنده می باشد و خدای عز وجل عالم است به ظاهر و باطن بندگانش ، به همین جهت هم سزاوار پرستش است . (المیزان)
آیه 20 : خلق از صفات ربوبیت هستش و برای بتها جایگاهی نداره
آیه 21 : در قیامت بتها هم مبعوث می شوند
آیه 21 : معبودهای خیالی مشرکان فاقد حیات و شعور هستند و چون حیاتی ندارند، لذا علم هم ندارند
ایه 22 : توحید عبارتست از اعتقاد به وحدانیت خدای متعال و ایمان به محتوای رسالت پیامبران او و ایمان به روز حساب و جزا، ولذا دراینجا کافر را کسی دانسته که به روز جزا و آخرت ایمان نداشته باشد، چون ایمان به روز جزا مستلزم ایمان به وحدانیت خدا و رسالت فرستادگان اوست
آیه 22: قبلهای انکار کننده ... تکبر ... خداوندا ما را از این خصایص محفوظ دار
آیه 24 :چقدر این جمله در عصر ما آشناست : این مطالب وحیی از جانب خدا نیست ،بلکه اکاذیب و خرافاتی است که پیشینیان آن را برای آیندگان باقی گذاشته اند وخلاصه چیزی جز دروغ و افسانه پردازی و خرافه نیست .
آیه 25 : این آیه را روایتی از رسول اکرم (ص ) نیز تأیید می نماید که فرمودند: (من سن سنه حسنه کان له اجرها و اجر من عمل بها من غیر ان ینقص من اجره شی ء و من سن سنه سیئه کان له وزرها و وزر من عمل بها)، (هر کس سنت خوبی را پایه گذاری کند، هم اجر عمل خود را می بردو هم اجر هر کسی را که بدان سنت عمل کند، بدون اینکه از اجر عاملین آن چیزی کاسته شود و هر کس سنت بدی را پایه گذاری نماید، هم وزر آن عمل را بدوش خواهد کشید و هم وزر هر کسی را که به آن عمل کند).
ان شاءالله همه اونچه از خودمون به جای میذاریم یه سنت پسندیده باشه.... فراموش نکنیم گاهی کاری رو انجام میدیم که جرات ادمها رو برای کار خیر باز می کنه و گاهی کار بدی انجام میدیم که جرات آدمها رو برای بدیها باز می کنه ... حواسمون رو جمع کنیم و مراقب بعد وسیعی که کارامون داره باشیم
پیام دوم در همین صفحه که معنی آن نعمت بی شمار است نعمت خداوند را بگذارید