قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۳۱ ب.ظ

266 . صفحه 266





هفدهم شهریور :


نفیسه :


(آیه 71)- لوط وقتی جسارت و وقاحت قوم خود را نسبت به میهمانانش دید از طریق دیگرى وارد شد، شاید بتواند آنها را از خواب غفلت و مستى انحراف و ننگ، بیدار سازد، رو به آنها کرده گفت: چرا شما راه انحرافى مى‏پویید، اگر منظورتان اشباع غریزه جنسى است چرا از طریق مشروع و ازدواج صحیح وارد نمى‏شوید «اینها دختران منند (آماده‏ام آنها را به ازدواجتان درآورم) اگر شما مى‏خواهید کار صحیحى انجام دهید» راه این است (قالَ هؤُلاءِ بَناتِی إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ).
هدف لوط این بود که با آنها اتمام حجت کند و بگوید: من تا این حد نیز آماده فداکارى براى حفظ حیثیت میهمانان خویش، و نجات شما از منجلاب فساد هستم.


(آیه 72)- اما واى از مستى شهوت، مستى انحراف، و مستى غرور و لجاجت، اگر ذره‏اى از اخلاق انسانى و عواطف بشرى در آنها وجود داشت، کافى بود که آنها را در برابر چنین منطقى شرمنده کند، لااقل از خانه لوط باز گردند و حیا کنند، اما نه تنها منفعل نشدند، بلکه بر جسارت خود افزودند و خواستند دست به سوى میهمانان لوط دراز کنند! اینجاست که خدا روى سخن را به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله کرده، مى‏گوید: «قسم به جان و حیات تو که اینها در مستى خود سخت سرگردانند»! (لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ).


(آیه 73)- سرنوشت گنهکاران قوم لوط: در اینجا سخن الهى درباره این قوم اوج مى‏گیرد و در دو آیه فشرده و کوتاه سرنوشت شوم آنها را به صورتى قاطع و کوبنده و بسیار عبرت انگیز بیان مى‏کند، و مى‏گوید: «سرانجام فریاد تکان دهنده و صیحه وحشتناکى به هنگام طلوع آفتاب، همه را فراگرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ).
این صیحه ممکن است صداى یک صاعقه عظیم و یا صداى یک زلزله وحشتناک بوده باشد.



(آیه 74)- ولى به این اکتفا ننمودیم بلکه شهر آنها را بکلى زیر و رو کردیم «بالاى آن را پایین (و پایین را بالا) قرار دادیم»! (فَجَعَلْنا عالِیَها سافِلَها).
این مجازات نیز براى آنها کافى نبود «به دنبال آن بارانى از سجیل (گلهاى متحجر شده) بر سر آنان فرو ریختیم»! (وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ).
نازل شدن این عذابهاى سه گانه (صیحه وحشتناک- زیر و رو شدن- بارانى از سنگ) هر کدام به تنهایى کافى بود که قومى را به هلاکت برساند، اما براى شدت گناه و جسور بودن آنها در تن دادن به آلودگى و ننگ، و همچنین براى عبرت دیگران، خداوند مجازات آنها را مضاعف کرد.


(آیه 75)- اینجاست که قرآن به نتیجه گیرى تربیتى و اخلاقى پرداخته، مى‏گوید: «در این (سرگذشت عبرت انگیز) نشانه‏هایى است براى هوشیاران» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ).
آنها که با فراست و هوشیارى و بینش مخصوص خود از هر علامتى جریانى را کشف مى‏کنند و از هر اشاره‏اى حقیقتى و از هر نکته‏اى، مطلب مهم و آموزنده‏اى را.


(آیه 76)- اما تصور نکنید که آثار آنها بکلى از میان رفته، نه «آثار آنها بر سر راه کاروانیان و گذرکنندگان همواره ثابت و برقرار است»(وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ).


(آیه 77)- باز هم به عنوان تأکید بیشتر و دعوت افراد با ایمان به تفکر و اندیشه در این داستان عبرت انگیز اضافه مى‏کند که: «در این (داستان) نشانه‏اى است براى افراد با ایمان» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ). چرا که مؤمنان راستین بافراست و کاملا هوشیارند.
چگونه ممکن است انسان ایمان داشته باشد و این سرگذشت تکان دهنده را بخواند و عبرتها نگیرد؟!


(آیه 78)- پایان زندگى دو قوم ستمگر! در اینجا قرآن به دو بخش دیگر از سرگذشت اقوام پیشین تحت عنوان «اصحاب الأیکه» و «اصحاب الحجر» اشاره مى‏کند، و بحثهاى عبرت انگیزى را که در آیات پیشین پیرامون قوم لوط بود تکمیل مى‏نماید.
نخست مى‏گوید: «و اصحاب الایکه مسلما مردمى ظالم و ستمگر بودند، (وَ إِنْ کانَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ لَظالِمِینَ).


(آیه 79)- «ما از آنها انتقام گرفتیم» (فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ). و در برابر ظلمها و ستمگریها و سرکشیها، مجازاتشان نمودیم.
«و (شهرهاى ویران شده) این دو (قوم لوط و اصحاب الایکه) بر سر راه (شما در سفرهاى شام) آشکار است»! (وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِینٍ).
«اصحاب الایکه» همان قوم شعیبند که در سرزمینى پر آب و مشجّر در میان حجاز و شام زندگى مى‏کردند.
آنها زندگى مرفه و ثروت فراوانى داشتند و به همین جهت، غرور و غفلت آنها را فرا گرفته بود و مخصوصا دست به «کم فروشى» و «فساد در زمین» زده بودند.
«شعیب» آن پیامبر بزرگ، آنها را از این کارشان برحذر داشت و دعوت به توحید و راه حق نمود، اما همان گونه که در آیات سوره هود دیدیم، آنها تسلیم حق نشدند و سرانجام بر اثر مجازات دردناکى نابود گشتند.
شرح بیشتر حالات آنها در سوره «شعراء» از آیه 176 تا 190 آمده است.


(آیه 80)- و اما در مورد «اصحاب الحجر»، همان قوم سرکشى که در سرزمینى به نام «حجر» زندگى مرفهى داشتند و پیامبر بزرگشان «صالح» براى هدایت آنها مبعوث شد، چنین مى‏گوید: «و اصحاب حجر، فرستادگان خدا را تکذیب کردند» (وَ لَقَدْ کَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِینَ).
این نکته قابل توجه است که قرآن در مورد اصحاب الحجر- و همچنین در مورد قوم نوح و قوم شعیب و قوم لوط در آیات سوره شعراء به ترتیب آیه 105 و 123 و 160 و بعضى دیگر از اقوام پیشین- مى‏گوید: آنها «پیامبران» را تکذیب کردند، در حالى که ظاهر امر چنین نشان مى‏دهد که هر کدام یک پیامبر بیشتر نداشتند و تنها او را تکذیب نمودند.
این تعبیر شاید به خاطر آن است که برنامه و هدف پیامبران، آنچنان با یکدیگر پیوستگى دارد که تکذیب یکى از آنها تکذیب همه آنها خواهد بود.


(آیه 81)- به هر حال قرآن درباره «اصحاب الحجر» چنین ادامه مى‏دهد:
«و ما آیات خود را به آنان دادیم ولى آنها از آن روى گرداندند»! (وَ آتَیْناهُمْ آیاتِنا فَکانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ).
تعبیر به «اعراض» (روى گرداندن) نشان مى‏دهد که آنها حتى حاضر نبودند این آیات را بشنوند و یا به آن نظر بیفکنند.


(آیه 82)- اما به عکس در کار زندگى دنیایشان آن قدر سخت کوش بودند که:
«براى خود خانه‏هاى امن و امانى در دل کوهها مى‏تراشیدند» (وَ کانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً آمِنِینَ).
عجیب است که انسان براى چند روز زندگى دنیا این همه محکم کارى مى‏کند، ولى براى زندگى جاویدان و ابدیش آنچنان سهل انگار است که حتى گاهى حاضر به شنیدن سخن خدا و نظر افکندن در آیات او نیست!


(آیه 83)- خوب، چه انتظارى درباره چنین قومى مى‏توان داشت، جز این که طبق قانون «انتخاب اصلح الهى» و ندادن حق ادامه حیات به اقوامى که بکلى فاسد و مفسد مى‏شوند، بلاى نابود کننده‏اى بر سر آنها فرود آید و نابودشان سازد، لذا قرآن مى‏گوید: «سرانجام صیحه (آسمانى) صبحگاهان دامانشان را گرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُصْبِحِینَ).
این صیحه صداى صاعقه مرگبارى بوده که بر خانه‏هاى آنها فرود آمد.


(آیه 84)- نه آن کوههاى سر به آسمان کشیده و نه آن خانه‏هاى امن و امان و نه اندام نیرومند این قوم سرکش و نه آن ثروت سرشار، هیچ کدام نتوانستند در برابر این عذاب الهى مقاومت کنند، لذا در پایان داستان آنها مى‏فرماید:
«و آنچه را به دست آورده بودند، آنان را از عذاب الهى نجات نداد» (فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ).


(آیه 85)- از آنجا که گرفتارى همیشگى انسان به خاطر نداشتن یک ایدئولوژى و عقیده صحیح و خلاصه پاى بند نبودن به مبدأ و معاد است، پس از شرح حالات اقوامى همچون قوم لوط و قوم شعیب و صالح که گرفتار آن همه بلا شدند، به مسأله «توحید» و «معاد» باز مى‏گردد و در یک آیه به هر دو اشاره کرده، مى‏فرماید: «ما آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است جز به حق نیافریدیم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ).
این در مورد توحید، سپس در رابطه با معاد مى‏گوید: «ساعت موعود [قیامت‏] قطعا فرا خواهد رسید» و جزاى هر کس به او مى‏رسد! (وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ).
و به دنبال آن به پیامبرش دستور مى‏دهد که در برابر لجاجت، نادانیها، تعصبها، کارشکنیها و مخالفتهاى سرسختانه آنان، ملایمت و محبت نشان ده، و «از گناهان آنها صرف نظر کن، و آنها را ببخش، بخششى زیبا» که حتى توأم با ملامت نباشد (فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ).
زیرا تو با داشتن دلیل روشن در راه دعوت و رسالتى که به آن مأمورى، نیازى به خشونت ندارى به علاوه خشونت در برابر جاهلان، غالبا موجب افزایش خشونت و تعصب آنهاست.


(آیه 86)- این آیه- بطورى که جمعى از مفسران گفته‏اند- در واقع به منزله دلیلى بر لزوم گذشت و عفو و صفح جمیل است، مى‏گوید: «پروردگار تو، آفریننده و آگاه است» (إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ).
او مى‏داند که همه مردم یکسان نیستند، او از اسرار درون و طبایع و میزان رشد فکرى و احساسات مختلف آنها باخبر است، نباید از همه آنها انتظار داشته باشى که یکسان باشند بلکه باید با روحیه عفو و گذشت با آنها برخورد کنى تا تدریجا تربیت شوند و به راه حق آیند.


(آیه 87)- سپس به پیامبر خود دلدارى مى‏دهد که از خشونت دشمنان و انبوه جمعیت آنها و امکانات فراوان مادى که در اختیار دارند، هرگز نگران نشود،چرا که خداوند مواهبى در اختیار او گذارده که هیچ چیز با آن برابرى نمى‏کند مى‏گوید: «و ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم»! (وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ).
خداوند به پیامبرش این واقعیت را بازگو مى‏کند که تو داراى چنین سرمایه عظیمى هستى، سرمایه‏اى همچون قرآن به عظمت تمام عالم هستى، مخصوصا سوره حمد که چنان محتوایش عالى است که در یک لحظه کوتاه انسان را به خدا پیوند داده و روح او را در آستانش به تعظیم و تسلیم و راز و نیاز وا مى‏دارد.


(آیه 88)- و به دنبال بیان این موهبت بزرگ چهار دستور مهم به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏دهد، نخست مى‏گوید: «هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادّى که به گروههایى از آنها [کفار] داده‏ایم میفکن» (لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ).
این نعمتهاى مادى نه پایدارند، نه خالى از دردسر، حتى در بهترین حالاتش نگاهدارى آن سخت مشکل است.
سپس اضافه مى‏کند: «و هرگز (به خاطر این مال و ثروت و نعمتهاى مادى که در دست آنهاست) غمگین مباش» (وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ).
در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «کسى که چشم خود را به آنچه در دست دیگران است بدوزد، همیشه اندوهگین و غمناک خواهد بود و هرگز آتش خشم در دل او فرو نمى‏نشیند».
دستور سومى که به پیامبر مى‏دهد در زمینه تواضع و فروتنى و نرمش در برابر مؤمنان است مى‏فرماید: «و بال (عطوفت) خود را براى مؤمنین فرود آر»! (وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ).
این تعبیر کنایه زیبایى از تواضع و محبت و ملاطفت است همانگونه که پرندگان به هنگامى که مى‏خواهند نسبت به جوجه‏هاى خود اظهار محبت کنند آنها را زیر بال و پر خود مى‏گیرند، و هیجان انگیزترین صحنه عاطفى را مجسم مى‏سازند، آنها را در مقابل حوادث و دشمنان حفظ مى‏کنند.


(آیه 89)- سرانجام دستور چهارم را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏دهد و مى‏گوید: در برابر این افراد بى‏ایمان و ثروتمند محکم بایست «و صریحا بگو: من انذار کننده آشکارم» (وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ).


(آیه 90)- بگو: من به شما اعلام خطر مى‏کنم که خدا فرموده عذابى بر شما فرو مى‏فرستم «آن گونه که بر تقسیم کنندگان فرستادم» (کَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِینَ).


..................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 


سوره حجر:




معصومه :


سوال کلی.
ان چه در نگاه اول از ظاهر ایات برداشت میشود این است که قومی عصیان می کند, پیامبری انذار میکند و نهایتا عذابی فرستاده میشود.
این از ظاهر و نگاه اول.

اما در تطبیق با شرایط فعلی,
می بینیم اقوامی وجود دارند که جا پای مثلا قوم لوط می گذارنذ و حتی فجیعتر از اون ها , گناهانی با وسعت و عمق بیشتر انجام میدند اما منذری نیست یا اگر هست عذابی نیست.

مثلا در برخی قسمتهای اروپا ازدواج همجنسگراها, وحتی ازدواج با حیوانات و خیلی از گناهان تقبیح شده نه تنها در دین اسلام بلکه در بسیازی از ادیان الهی و حتی مکاتب بشری قانونی و کاملا پذیرفته شده س.
اما "ظاهرا" در خوشی و رفاهند.
خبری از منذر نیست و خبری از عذاب های کوبنده و وحشتناک نیست.

راستش جهت سوالم بیشتر تفسیر عباراتی مثل منذر و عذاب کوبنده س.
این اقوام محکوم ب فنا هستند حتی با نگاه غیر قرانی و حتی با نگاه جامعه شناسای خودشون.

من میگم معنای عمیق منذر در این شرایط فعلی کجاست؟
میخام این ایه رو ب شرایط فعلی تطابق بدم,
میخام اصل کلی و سنت الهی که پشت این ایه هاست در بیاد.


اعظم :

http://www.askdin.com/archive/index.php/t-24893.html



http://www.pasokhgoo.ir/node/81650


 http://www.jonbeshnet.ir/fa/news/54290




البته بهتره همه مطالب رو بخونی ولی برداشت کلی من این بود که
اولا نسبت به قرآن باید یه نگاه جامع و کامل داشت و با توجه به یه تسلط نسبی در مورد ایات به سوالهای ذهنیمون پاسخ بدیم

تشبیهم خیلی ناقصه ها خیلی ولی شاید برای تقریب به ذهن بد نباشه
ممکنه پدر و مادری برای تربیت فرزندشون تو خونه قوانین مختلفی بذارن
اسمشون رو بذار سنت
مثلا سنت تشویق
سنت تنبیه
سنت فرصت
سنت تغافل ...

که بسته شرایط ممکنه در هر برحه ای از زمان یه سنت با یه سنت دیگه تداخل پیدا کنه و والدین با توجه به " حکمت و درایت " خودشون از یکی از سنت های به ظاهر متداخل استفاده کنن
امیدوارم متوجه شده باشی چی میخوام بگم
خلاصه اینکه
وحود انواع عذابها ، دعای پیامبر ، حکمت خداوندی و .... باعث شده
الان این چیزی باشه که می بینی





آیه 72 حجر :


معصومه :


فکر کنم این ایه تفسیر دیگری هم دارد.
سواد کم من میگه, در جاهای دیگه ای این ایه رو شنیده(منظورم در قران نیست)
ولی اصلا یادم نمیاد !


اعظم :



در مورد ایه 72 من جای دیگه ای نشنیده بودمش
تو جستجو هم تفسیر دیگه ای پیدا نکردم (المیزان و نور )


آیه 75 حجر :


معصومه :



متوسمین دقیقا یعنی چی؟
هوشیاران؟


اعظم :



در سایت تدبر نگاه کردم
برای متوسمین
این تدجمه ها بود
ادمای متفرس و چیز فهم (المیزان )
هوشمندان
هوشیاران
اشارت دادن

کلمه «توسم» به معناى تفرس و منتقل شدن از ظاهر چیزى به حقیقت و باطن آنست

در الدر المنثور (ج 4، ص 103) است که ابو نعیم در کتاب حلیه از جعفر بن محمد روایت کرده که در ذیل جمله «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» فرمود: «متوسمین» به معناى «متفرسین» یعنى تیزهوشان است.

در الدر المنثور (ج 4، ص 103) است که بخارى در تاریخ خود و ترمذى، ابن جریر، ابن ابى حاتم، ابن سنن و ابو نعیم- هر دو در کتاب طب- و ابن مردویه و خطیب از ابى سعید خدرى روایت کرده‏اند که گفت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: از فراست مؤمن بپرهیزید که او به نور خدا مى‏نگرد آن گاه این آیه را تلاوت فرمودند: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» و فرمود یعنى تیزهوشان.


آیه 76 حجر :

معصومه :



منظور این ایه اینه که الان نشانه های اون اقوام پابرجاست؟
کسی دراین مورد اطلاعات داره؟ که کجا بوده؟


اعظم:


http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa24150


آیه 77 حجر :


معصومه :


ایه ۷۷
دوباره باید اعتراف کنم با وجود تاکید خداوند که این سرگذشت ها صرفا یک داستان نیستند و کلی مفهوم و نکته و عمق و محتوا پشتش هست. اما من برداشتم در حد همان ظاهر این ایات قصه وار است.
مردمانی که عصیان کردند و ب نتیجه اعمالشون رسیدند.
و انقدر عاقبت این قصه ها حالت ذهنی دارند (بخصوص قسمت عذابشون که مبهم است و فقط میفهمم عذاب وحشتناکی از جنبه مادی بوده ) که من حتی نمیتونم به وضعیت فعلی و دنیای امروزی ام منطبق کنم.
واقعا خجالت داره, هی خدا میگه عبرت بگیر, هی من میخونم و رد میشم
:-(

ی چند تا ابهام دیگه هم داشتم اما ب این مورد ک رسیدم کلی احساس نفهمی بهم دست داد, بی خیال بقیه شدم.


اعظم :


برای ایه 77 هم چیزی نمی تونم الا ارزوی ایمان برای همه مون


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی