201 . صفحه 201
چهاردهم تیر :
نفیسه :
بعدا اضافه مىکند که «اینها بر اثر گناه و نفاق به مرحلهاى رسیدهاند که بر قلبهایشان مهر زده شده، به همین دلیل چیزى نمىفهمند» (وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ)
آیه چنین مىگوید: «اما پیامبر و آنها که با او ایمان آوردند با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند» (لکِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ).
و سر انجام کارشان این شد که «همه نیکیها براى آنهاست» و خیرات مادى و معنوى در این جهان و جهان دیگر نصیبشان است (وَ أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ).
«و گروه رستگاران همینها هستند» (وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
از این آیه به خوبى استفاده مىشود که اگر «ایمان» و «جهاد» توأم گردد هر گونه خیر و برکتى را با خود همراه خواهد داشت، و جز در سایه این دو، نه راهى به سوى فلاح و رستگارى است، و نه نصیبى از خیرات و برکات مادى و معنوى.
و تأکید مىکند: این نعمت و موهبت عاریتى و فناپذیر نیست بلکه «جاودانه در آن مىمانند» (خالِدِینَ فِیها).«و این پیروزى بزرگى است» (ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
نخست مىگوید: «گروهى از اعراب بادیه نشین که از شرکت در میدان جهاد واقعا معذور بودند نزد تو آمدهاند تا به آنها اجازه داده شود و معاف گردند» (وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ).
و در مقابل «کسانى که به خدا و پیامبر دروغ گفتند، بدون هیچ عذرى در خانه خود نشستند» و به میدان نرفتند (وَ قَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ).در پایان آیه، گروه دوم را شدیدا تهدید کرده، مىگوید: «به زودى به آن دسته از ایشان که کافر شدند عذاب دردناکى خواهد رسید» (سَیُصِیبُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
شأن نزول:
چنین نقل شده که یکى از یاران با اخلاص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عرض کرد: اى پیامبر خدا! من پیرمردى نابینا و ناتوانم، حتى کسى که دست مرا بگیرد و به میدان جهاد بیاورد، ندارم، آیا اگر در جهاد شرکت نکنم معذورم؟
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سکوت کرد، سپس آیه نازل شد و به این گونه افراد اجازه داد.
تفسیر:
در این آیه و دو آیه بعد براى روشن ساختن وضع همه گروهها از نظر معذور بودن یا نبودن در زمینه شرکت در جهاد تقسیم بندى مشخصى شده است.
نخست مىگوید: «کسانى که ضعیف و ناتوان هستند (بر اثر پیرى و یا نقص اعضا همچون فقدان بینایى) همچنین بیماران و آنها که وسیله لازم براى شرکت در میدان جهاد در اختیار ندارند بر آنها ایرادى نیست که در این برنامه واجب اسلامى شرکت نکنند» (لَیْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذِینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ).
این سه گروه در هر قانونى معافند، و عقل و منطق نیز معاف بودن آنها را امضا مىکند و مسلم است که قوانین اسلامى در هیچ مورد از منطق و عقل جدا نیست.
سپس یک شرط مهم براى حکم معافى آنها بیان کرده، مىگوید «این در صورتى است که آنها از هرگونه خیرخواهى مخلصانه در باره خدا و پیامبرش دریغ ندارند» (إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ).
و با سخن و طرز رفتار خود مجاهدان را تشویق کنند و در تضعیف روحیه دشمن و فراهم آوردن مقدمات شکست آنها کوتاهى نورزند.
بعدا براى بیان دلیل این موضوع مىفرماید: این گونه افراد مردان نیکوکارى هستند و «براى نیکوکاران هیچ راه ملامت و سرزنش و مجازات و مؤاخذه وجود ندارد» (ما عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ).
و در پایان آیه خدا را با دو صفت از اوصاف بزرگش به عنوان دلیل دیگرى بر معاف بودن این گروههاى سه گانه توصیف مىکند و مىگوید: «خداوند غفور و رحیم است» (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
(آیه 92)-
شأن نزول:
در روایات مىخوانیم که هفت نفر از فقراى انصار خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسیدند و تقاضا کردند وسیلهاى براى شرکت در جهاد در اختیارشان گذارده شود، اما چون پیامبر صلّى اللّه علیه و آله وسیلهاى در اختیار نداشت، جواب منفى به آنها داد، آنها با چشمهاى پر از اشک از خدمتش خارج شدند و بعدا به نام «بکّائون» مشهور گشتند.
تفسیر:
معذورانى که از عشق جهاد اشک مىریختند! در این آیه نیز به گروه چهارمى اشاره مىکند که آنها هم از شرکت در جهاد معاف شدند، مىگوید:
«همچنین بر آن گروه ایراد نیست که وقتى نزد تو آمدند که مرکبى براى شرکت در میدان جهاد در اختیارشان بگذارى، گفتى مرکبى در اختیار ندارم که شما را بر آن سوار کنم، ناچار از نزد تو خارج شدند در حالى که چشمهایشان اشکبار بود، و این اشک به خاطر اندوهى بود که از نداشتن وسیله براى انفاق در راه خدا سر چشمه مىگرفت» (وَ لا عَلَى الَّذِینَ إِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلَّا یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ).
(آیه 93)- در این آیه، حال گروه پنجم را شرح مىدهد یعنى آنها که به هیچ وجه در پیشگاه خدا معذور نبوده و نخواهند بود، مىفرماید: «راه مؤاخذه و مجازات تنها به روى کسانى گشوده است که از تو اجازه مىخواهند در جهاد شرکت نکنند در حالى که امکانات کافى و وسائل لازم براى این کار در اختیار دارند و کاملا بىنیازند» (إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ).
سپس اضافه مىکند: این ننگ براى آنها بس است که «راضى شدند با افراد ناتوان و بیمار و معلول در مدینه بمانند» و از افتخار شرکت در جهاد محروم گردند (رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ).
و این کیفر نیز آنها را بس که خداوند قدرت تفکر و ادراک را از آنها به خاطر اعمال زشتشان گرفته «و بر دلهایشان مهر نهاده و به همین دلیل چیزى نمىدانند»(وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
از این آیه به خوبى روحیه قوى و عالى سربازان اسلام روشن مىشود که چگونه افتخار جهاد و شهادت را بر هر افتخار دیگرى مقدم مىداشتند، و از همین جا یکى از عوامل مهم پیشرفت سریع اسلام در آن روز و عقب ماندگى امروز ما روشن مىشود.
اعظم :
ایه 87:
در ادامه ایه 86 هستش .توانگران و ثروتمندان (اوالطول ) به خاطر ضعف و نفاق و ترس از جهاد اجازه مرخصی میخوان
خودشون رو هم ردیف کسایی قرار میدن که به عللی از جنگ معافن
دلهاشون مرده (طبع علی قلوبهم ) و به خاطر نفاقی که دارن و دنیاطلبیی که در وجودشون هست قدرت درک ندارن (لایفقهون)
ایه 88:
پیامبر شحصا در جهاد شرکت می کردن
ایه 88:
تنها ایمان به پیامبر با گفتن حاصل نمیشه
ایمان همراهی با پیامبر رو می طلبه (امنوا معه )
ایه 88:
جهاد هم با مال هستش و هم با جان
ایه 88:
در این ایه نگفته مجاهدین حتما پیروز میشن در ظاهر
اما صرف همراهی با پیامبر و شرکت در جهاد با مال و جان همه خیرات و خوبیها برای اوناست
و اصولا رستگاری در همین تبعیت و همراهی در سختیها با پیامبره
ایه 89: کسی که دنبال فرار از جنگ و جهاده در ایمان خودش دروغگو هستش
(کذبوا)
ایه 90:
ایمان جوری در دلهای مومنین واقعی نفوذ میکنه که حتی وقتی عذری واقعی برای نرفتن به جها داری دلت در تب و تاب رفتن و شرکت در جهاده
ایه 91:
اسلام یه دین صلب نیست تکلیف فوق طاقت بر عهده ناتوانان نمی ذاره
ایه 91:
توانایی شرکت در جنگ و جهاد نداری
خیر خواه که میتونی باشی
با قلب
با دعا
مومن که باشیم
از نیازمندیهامون شاکی نیستیم به خاطر "خودخواهیمون " یا فقط صرف نیازمندیمون
ناراحتیم که کاش تو کاری که رسول خدا پبشقدمه همراش بودیم
همین که اون ناتوانی ما رو خوشحال نمی کنه که اخ جون خوبه دیگه راحت شدیم
بلکه اشکمون رو میاره که کاش همراه بودیم همین نکته کافیه که مثل همون مجاهدا باشیم
برای روزه و سایر عبادات هم همیتطوره کسی که بیماریی داره که روزه واسش ضرر داره خوشحال نیست که اخ جون ما که روزه نمی تونیم بگیریم دلش با روزه دارانه و دوست داره اون روزه داری شکمی رو هم با روزه داران همراه باشه
دارایی هیچ راه فراری بدای کسی قرار نمیده که در مقابل امر پرودگار نا فرمانی کنه