قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ب.ظ

197 . صفحه 197


دهم تیر :


نفیسه :



(آیه 62)-

شأن نزول:
جمعى از مفسران شأن نزولى براى این آیه و آیه بعد نقل کرده‏اند و آن این که: هنگامى که در نکوهش تخلف کنندگان از غزوه تبوک آیاتى نازل شد یکى از منافقان گفت: به خدا سوگند این گروه نیکان و اشراف ما هستند، اگر آنچه را «محمّد» در باره آنها مى‏گوید راست باشد، اینها از چهارپایان هم بدترند، یکى از مسلمانان این سخن را شنید و گفت: به خدا آنچه او مى‏گوید حق است، و تو از چهارپا بدترى! این سخن به گوش پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسید به دنبال آن مرد منافق فرستاد و از او پرسید: چرا چنین گفتى، او سوگند یاد کرد که چنین سخنى نگفته است آن مرد مؤمن، گفت: خداوندا خودت راستگو را تصدیق، و دروغگو را تکذیب فرما.
این دو آیه نازل شد و وضع آنها را مشخص ساخت.
تفسیر:
قیافه حق به جانب منافقان! یکى از نشانه‏هاى منافقان و اعمال زشت و شوم آنها که قرآن کرارا به آن اشاره کرده، این است که آنها براى پوشاندن چهره خود بسیارى از خلافکاریهاى خود را انکار مى‏کردند و با توسل به سوگندهاى دروغین مى‏خواستند مردم را فریب داده و از خود راضى کنند. در این آیه و آیه بعد قرآن مجید پرده از روى این عمل زشت برداشته و مسلمانان را آگاه مى‏سازد که تحت تأثیر این گونه سوگندهاى دروغین قرار نگیرند.
نخست مى‏گوید: «آنها براى شما سوگند به خدا یاد مى‏کنند تا شما را راضى کنند» (یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ).

روشن است که هدف آنها از این سوگندها، بیان حقیقت نیست. بلکه مى‏خواهند با فریب و نیرنگ چهره واقعیات را در نظرتان دگرگون جلوه دهند، و به مقاصد خود برسند. لذا قرآن مى‏گوید:«اگر آنها راست مى‏گویند و ایمان دارند، شایسته‏تر این است که خدا و پیامبرش را راضى کنند»! (وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنِینَ).


(آیه 63)- در این آیه این گونه افراد منافق را شدیدا تهدید مى‏کند، و مى‏گوید: «مگر نمى‏دانند کسى که با خدا و رسولش دشمنى و مخالفت کند براى او آتش دوزخ است که جاودانه در آن مى‏ماند» (أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فِیها).
سپس براى تأکید اضافه مى‏کند: «این رسوایى و ذلّت بزرگى است» (ذلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ).


(آیه 64)-
شأن نزول:
درباره نزول این آیه و دو آیه بعد چنین نقل شده: گروهى از منافقان در یک جلسه سرّى، براى قتل پیامبر توطئه کردند که پس از مراجعت از جنگ تبوک در یکى از گردنه‏هاى سر راه به صورت ناشناس کمین کرده، شتر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را رم دهند، و حضرت را به قتل برسانند.
خداوند پیامبرش را از این نقشه آگاه ساخت، و او دستور داد جمعى از مسلمانان مراقب باشند، و آنها را متفرق سازند.
تفسیر:
برنامه خطرناک دیگرى از منافقان: از این آیه چنین استفاده مى‏شود که خداوند براى دفع خطر منافقان از پیامبر، گهگاه پرده از روى اسرار آنها برمى‏داشت، و آنان را به مسلمانان معرفى مى‏کرد، تا به هوش باشند و آنها نیز دست و پاى خود را جمع کنند، روى این جهت غالبا آنان در یک حالت ترس و وحشت به سر مى‏بردند، قرآن به این وضع اشاره کرده، مى‏گوید: «منافقان مى‏ترسند که بر ضد آنها سوره‏اى نازل شود، و آنان را به آنچه در دل دارند آگاه سازد» (یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِی قُلُوبِهِمْ).
ولى عجیب این که بر اثر شدت لجاجت و دشمنى باز هم دست از استهزاء و تمسخر نسبت به کارهاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر نمى‏داشتند، لذا خداوند در پایان آیه به پیامبرش مى‏گوید: «به آنها بگو: هر چه مى‏خواهید استهزاء کنید، اما بدانید خدا آنچه را را از آن بیم دارید آشکار مى‏سازد» و شما را رسوا مى‏کند! (قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ).


(آیه 65)- در این آیه به یکى دیگر از برنامه‏هاى منافقان اشاره کرده ، مى‏گوید: «اگر از آنها بپرسى (که چرا چنین سخن نادرستى را گفته‏اند، و یا چنین کار خلافى را انجام داده‏اند) مى‏گویند: ما مزاح و شوخى مى‏کردیم و در واقع قصد و غرضى نداشتیم»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ).
منافقان امروز و منافقان هر زمان که برنامه‏هاى یکنواختى دارند از این روش بهره‏بردارى فراوان مى‏کنند، حتى گاه مى‏شود جدى‏ترین مطالب را در لباس مزاحها و شوخیهاى ساده مطرح کنند، اگر به هدفشان رسیدند چه بهتر، و الّا با عنوان کردن شوخى و مزاح مى‏خواهند از چنگال مجازات فرار کنند.
اما قرآن با تعبیرى قاطع و کوبنده، به آنها پاسخ مى‏گوید، و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد که «به آنها بگو: آیا خدا، و آیات او، و رسولش، را مسخره مى‏کنید و به شوخى مى‏گیرید»؟! (قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ).
یعنى آیا با همه چیز مى‏توان شوخى کرد، حتى با خدا و پیامبر و آیات قرآن! آیا مسأله رم دادن شتر، و سقوط پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از آن گردنه خطرناک، چیزى است که بتوان زیر نقاب شوخى آن را پوشاند؟


(آیه 66)- سپس به پیامبر دستور مى‏دهد صریحا به این منافقان بگو: «دست از این عذرهاى واهى و دروغین بردارید» (لا تَعْتَذِرُوا).
چرا که «شما بعد از ایمان راه کفر پیش گرفتید» (قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ).
این تعبیر نشان مى‏دهد که گروه بالا از آغاز در صف منافقان نبودند، بلکه در صف مؤمنان ضعیف الایمان بودند و پس از ماجراى فوق راه کفر پیش گرفتند.
سر انجام، آیه را با این جمله پایان مى‏دهد که: «اگر ما گروهى از شما را ببخشیم گروه دیگرى را به خاطر این که مجرم بودند، مجازات خواهیم کرد» (إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ).
این که مى‏گوید گروهى را مجازات مى‏کنیم به خاطر جرم و گناهشان، دلیل بر آن است که «گروه مورد عفو» افرادى هستند که آثار جرم و گناه را با آب توبه از وجود خود شسته‏اند.

(آیه 67)- نشانه‏هاى منافقان: در این آیه اشاره به یک مطلب کلى مى‏کند و آن این که ممکن است روح نفاق به اشکال مختلف ظاهر شود، مخصوصا خودنمایى، روح نفاق در یک «مرد» با یک «زن» ممکن است متفاوت باشد، اما نباید فریب تغییر چهره‏هاى نفاق را در میان منافقان خورد.
لذا مى‏گوید: «مردان منافق و زنان منافق همه از یک قماشند» (الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ).
سپس به ذکر پنج صفت از اوصاف آنان مى‏پردازد.
اول و دوم: «آنها مردم را به منکرات تشویق، و از نیکیها باز مى‏دارند» (یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ).
یعنى درست برعکس برنامه مؤمنان راستین که دائما از طریق «امر به معروف» و «نهى از منکر» در اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگى و فساد کوشش دارند، منافقان دائما سعى مى‏کنند که فساد همه جا را بگیرد، و معروف و نیکى از جامعه برچیده شود.
سوم: آنها «دستهایشان را مى‏بندند» (وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ). نه در راه خدا انفاق مى‏کنند، نه به کمک محرومان مى‏شتابند، و نه خویشاوند و آشنا را کمک مالى آنها بهره مى‏گیرند.
روشن است آنها چون ایمان به آخرت و نتایج و پاداش «انفاق» ندارند، در بذل اموال سخت بخیلند.
چهارم: تمام اعمال و گفتار و رفتارشان نشان مى‏دهد که «آنها خدا را فراموش کرده‏اند (و نیز وضع زندگى آنها نشان مى‏دهد که) خدا هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خود فراموش نموده» (نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ). یعنى با آنها معامله فراموشى کرده است و آثار این دو فراموشى در تمام زندگى آنان آشکار است.
پنجم:این که «منافقان فاسقند و بیرون از دایره اطاعت فرمان خدا» (إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ).
آنچه در آیه فوق در باره صفات مشترک منافقان گفته شد در هر عصر و زمانى دیده مى‏شود.


(آیه 68)- در این آیه مجازات شدید و دردناک آنها، بیان شده است،مى‏فرماید: «خداوند مردان و زنان منافق و همه کفار و افراد بى‏ایمان را وعده آتش جهنم داده» (وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ).
همان آتش سوزانى که: «جاودانه در آن خواهند ماند» (خالِدِینَ فِیها).
و «همین یک مجازات (که تمام انواع عذابها و کیفرها را در بر دارد) براى آنها کافى است» (هِیَ حَسْبُهُمْ).
و به تعبیر دیگر آنها نیاز به هیچ مجازات دیگرى ندارند، زیرا در دوزخ همه نوع عذاب جسمانى و روحانى وجود دارد.
و در پایان آیه اضافه مى‏کند: «خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگى نصیبشان نموده است» (وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ).
بلکه این دورى از خداوند، خود بزرگترین عذاب و دردناکترین کیفر براى آنها محسوب مى‏شود.


اعظم :


ایه 62:
سوگند دروغ از نشانه های نفاق است

ایه 62:
اگر در زندگی دنبال رضایت بنده خداییم به ایمان خودمون شک کنیم
مومن واقعی تو زندگیش فقط دنبال رضایت و خشنودی خداونده

ایه 63:
حفظ ابرو از طریق سوگند دروغ از نشانه های دشمنی با خدا و رسوله

ایه 64:
اشاره ضمنی به تدریجی نازل شدن قرآن

ایه 64:
کسی که تو زندگی به جای رضای خداوند دنبال رضایت غیر خداست
برای خفظ ابروش سوگند دروغ میخوره
همش در اضطرابه که چهره پر نفاقش برای بقبه رو بشه
دروغگو همیشه از فاش شدن دروغاش می تزسه

ایه 65:
منافق همیشه یه بهانه تو استین داره
دروغ میگه و توطیه میکنه اگه به هدفش رسید که رسید شاد و حوشحال میشه
اگرم نرسید برای موجه کردن چهره اش میگه شوخی کرده بودیم !!!

ایه 65:
خدا و قرآن و پیامبر چیزهایی نیست که بشه مورد شوخی و خنده و استهزا قرار داد

ایه 66:
اگر نشانه های نفاق در وجودمون بود (سوگند درکغ و کسب رضای مخلوق به جای خالق و ... )
بدونیم که این نفاق ممکنه سر از کفر در بیاره

چنان که در مورد ابوبکر ک عمر و .... بعضیها دچار شک شدن اینا که خیلی خوب بودن چی جور شد که چنین عاقبتی پیدا کردن
گفتن اگه دقت کنید نشانه های نفاق در همون ایمانشون بود

ایه 66:
نفاق هم مراتبی داره بعضی مرانبش قابل عفوه ولی از یه حدی که بگذره و کارد ارتداد بشه دیگه قابل گذشت نیست

ایه 67:
ذیل این ایه حدیثی بود از حضرت علی علیه السلام که خیلی قابل توجه بود :
فراموس کردن خداوند به این معناست که انان را از کار خیر محروم کند

ایه 67:
همچنان که در ایمان جنسیت مطرح نیست در نفاق و کفر هم زن و مرد نداریم

ایه 67:
کیفر حدا فراموشی اینه که خداوند هم فراموشمون کنه و نوعیق کار خی رو ازمون بگیره

ایه 68:
منافق لایق عذاب جاودان خداست

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی