قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۹ ب.ظ

194 . صفحه 194


هفتم تیر :


نفیسه :


(آیه 41)- تن پروران طمّاع! گفتیم جنگ «تبوک» یک وضع استثنایى داشت، و توأم با مقدماتى کاملا مشکل و پیچیده بود، به همین جهت عده‏اى از افراد ضعیف الایمان و یا منافق از شرکت در این میدان تعلل مى‏ورزیدند، در آیات گذشته خداوند گروهى از مؤمنان را سرزنش کرد.
به دنبال این سخن بار دیگر مؤمنان را با لحنى تشویق آمیز دعوت همه جانبه به سوى جهاد مى‏کند و مسامحه کنندگان را مورد سرزنش قرار مى‏دهد.
نخست مى‏گوید: «همگى به سوى میدان جهاد حرکت کنید، خواه سبکبار باشید یا سنگین بار» (انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا).
سپس اضافه مى‏کند: «در راه خدا با اموال و جانها جهاد کنید» (وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ). یعنى جهادى همه جانبه و فراگیر.
اما براى این که باز اشتباه براى کسى پیدا نشود که این فداکاریها به سود خداوند است مى‏گوید: «این به نفع شماست اگر بدانید» (ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
یعنى اگر بدانید که جهاد کلید سر بلندى و عزت و برطرف کننده ضعف و ذلت است.
و اگر بدانید که راه رسیدن به رضاى خدا و سعادت جاویدان و انواع نعمتها و مواهب الهى در این نهضت مقدس عمومى و فداکارى همه جانبه است!


(آیه 42)- سپس بحث را متوجه افراد تنبل و ضعیف الایمان که براى سرباز زدن از حضور در این میدان بزرگ به انواع بهانه‏ها متشبث مى‏شدند کرده، و با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چنین مى‏گوید: «اگر غنیمتى آماده و سفرى نزدیک بود به خاطر رسیدن به متاع دنیا دعوت تو را اجابت مى‏کردند» و براى نشستن بر سر چنین سفره آماده‏اى مى‏دویدند (لَوْ کانَ عَرَضاً قَرِیباً وَ سَفَراً قاصِداً لَاتَّبَعُوکَ).
«لکن اکنون که راه بر آنها دور و پر مشقت است سستى مى‏ورزند و بهانه مى‏آورند» (وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ).
عجب این که تنها به عذر و بهانه قناعت نمى‏کند بلکه: «به زودى نزد تو مى‏آیند و قسم یاد مى‏کنند که اگر ما قدرت داشتیم با شما خارج مى‏شدیم» (وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ).
و اگر مى‏بینید ما به این میدان نمى‏آییم بر اثر ناتوانى و گرفتارى و عدم قدرت است.آنها با این اعمال و این دروغها در واقع «خود را هلاک مى‏کنند» (یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ).
«ولى خداوند مى‏داند آنها دروغ مى‏گویند» (وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ).
کاملا قدرت دارند اما چون سفره چرب و نرمى نیست و برنامه شاق و پردرد سرى در پیش است به قسمهاى دروغ متشبث مى‏شوند.
این موضوع منحصر به جنگ «تبوک» و زمان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نبود، در هر جامعه‏اى گروهى «تنبل» یا «منافق و طمّاع و فرصت طلب» وجود دارند که همیشه منتظرند لحظات پیروزى و نتیجه گیرى فرا رسد آنگاه خود را در صف اول جا بزنند، فریاد بکشند، گریبان چاک کنند و خود را نخستین مجاهد و برترین مبارز و دلسوزترین افراد معرفى کنند تا بدون زحمت از ثمرات پیروزى دیگران بهره گیرند!

ولى همین گروه مجاهد سینه چاک و مبارز دلسوز به هنگام پیش آمدن حوادث مشکل هر کدام به سویى فرار مى‏کنند و براى توجیه فرار خود عذرها و بهانه‏ها مى‏تراشند.یکى بیمار شده، دیگرى فرزندش در بستر بیمارى افتاده، سومى خانواده‏اش گرفتار وضع حمل است، چهارمى چشمش دید کافى ندارد، پنجمى مشغول تهیه مقدمات است و همچنین ...!
ولى بر افراد بیدار و رهبران روشن لازم است که این گروه را از آغاز شناسایى کنند و اگر قابل اصلاح نیستند از صفوف خود برانند!


(آیه 43)- سعى کن منافقان را بشناسى: از لحن آیات استفاده مى‏شود که گروهى از منافقان نزد پیامبر آمدند و پس از بیان عذرهاى گوناگون و حتى سوگند خوردن، اجازه خواستند که آنها را از شرکت در میدان «تبوک» معذور دارد، و پیامبر به این عده اجازه داد.
خداوند در این آیه، پیامبرش را مورد عتاب قرار مى‏دهد و مى‏گوید: «خداوند تو را بخشید، چرا به آنها اجازه دادى» که از شرکت در میدان جهاد خوددارى کنند؟! (عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ).
«چرا نگذاشتى آنها که راست مى‏گویند از آنها که دروغ مى‏گویند شناخته شوند و به ماهیّت آنها پى برى»؟ (حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ).
آیا عتاب و سرزنش فوق که با اعلام عفو پروردگار توأم شده دلیل بر آن است که اجازه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کار خلافى بوده، یا تنها «ترک اولى» بوده؟ ممکن است گفته شود این عتاب و خطاب مزبور جنبه کنایى داشته و حتى ترک اولى نیز در کار نباشد، بلکه منظور بیان روح منافقگرى منافقان با یک بیان لطیف و کنایه آمیز بوده است.
این موضوع را با ذکر مثالى مى‏توان روشن ساخت. فرض کنید ستمگرى مى‏خواهد به صورت فرزند شما سیلى بزند، یکى از دوستانتان دست او را مى‏گیرد شما نه تنها از این کار ناراحت نمى‏شوید بلکه خوشحال نیز خواهید شد، اما براى اثبات زشتى باطن طرف به صورت عتاب آمیز به دوستتان مى‏گویید: «چرا نگذاشتى سیلى بزند تا همه مردم این سنگدل منافق را بشناسند»؟! و هدفتان از این بیان تنها اثبات سنگدلى و نفاق اوست که در لباس عتاب و سرزنش دوست مدافع ظاهر شده است.


(آیه 44)- سپس به شرح یکى از نشانه‏هاى مؤمنان و منافقان پرداخته، مى‏گوید: «آنها که ایمان به خدا و سراى دیگر دارند هیچ گاه از تو اجازه براى عدم شرکت در جهاد با اموال و جانها، نمى‏خواهند» (لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ).
بلکه هنگامى که فرمان جهاد صادر شد بدون تعلل و سستى به دنبال آن مى‏شتابند و همان ایمان به خدا و مسؤلیتهایشان در برابر او، و ایمان به دادگاه رستاخیز آنان را به این راه دعوت مى‏کند و راه عذرتراشى و بهانه جویى را به رویشان مى‏بندد.
«خداوند به خوبى افراد پرهیزکار را مى‏شناسد» و از نیت و اعمال آنها کاملا آگاه است (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ).


(آیه 45)- سپس مى‏گوید: «تنها کسانى از تو اجازه (براى عدم شرکت در میدان جهاد) مى‏طلبند که ایمان به خدا و روز جزا ندارند» (إِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ).سپس براى تأکید عدم ایمان آنها مى‏گوید: آنها کسانى هستند که «دلهایشان مضطرب و آمیخته با شک و تردید است»! (وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ).
«به همین دلیل در این شک و تردید گاهى قدم به پیش مى‏گذارند و گاهى باز مى‏گردند و پیوسته در حیرت و سرگردانى به سر مى‏برند» و همیشه منتظر پیدا کردن بهانه و کسب اجازه از پیامبرند (فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ).
این دو نشانه مخصوص «مؤمنان» و «منافقان» صدر اسلام و میدان جنگ «تبوک» نبود، بلکه هم امروز نیز «مؤمنان راستین» را از «مدعیان دروغین» با این دو صفت مى‏توان شناخت، مؤمن، شجاع و مصمم است و منافق بزدل و ترسو و متحیر و عذرتراش!


(آیه46)- عدمشان، به ز وجود! در اینجا یکى دیگر از نشانه‏هاى کذب و دروغ منافقان را بیان کرده و در حقیقت بحثى را که در آیات قبل گذشت و فرمود:
وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ تکمیل مى‏کند و مى‏گوید: «اینها اگر (راست مى‏گفتند و) اراده داشتند که (بسوى میدان جهاد) خارج شوند وسیله‏اى براى آن فراهم مى‏ساختند» در حالى که هیچ گونه آمادگى در آنها دیده نمى‏شود (وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً).
اینها افراد تاریکدل بى‏ایمانى هستند که «خدا از شرکت آنها در میدان پر افتخار جهاد کراهت دارد لذا (توفیق خود را از آنها سلب کرده و) آنان را از حرکت باز داشته است و به آنها گفته شد با قاعدین [کودکان و پیران و بیماران‏] بنشینید» (وَ لکِنْ کَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِینَ).
این یک فرمان تکوینى است که از باطن تاریک و آلوده آنها برخاسته و مقتضاى عقیده فاسد و اعمال زشت آنها از آیه فوق به خوبى استفاده مى‏شود که هر عمل و نیتى اقتضایى دارد که خواه ناخواه دامان انسان را مى‏گیرد، و همه افراد شایستگى و لیاقت آن را ندارند که در کارهاى بزرگ و راه خدا گام بردارند، این توفیق را خداوند نصیب کسانى مى‏کند که پاکى نیت و آمادگى و اخلاص در آنان سراغ دارد.

(آیه 47)- در این آیه به این واقعیت اشاره مى‏کند که عدم شرکت این گونه افراد در میدان جهاد نه تنها جاى تأسف نیست بلکه شاید جاى خوشحالى باشد.
در حقیقت به مسلمانان یک درس بزرگ مى‏دهد که هیچ گاه در فکر افزودن سیاهى لشکر و کمیت و تعداد نباشند، بلکه به فکر این باشند که افراد مخلص و با ایمان را انتخاب کنند هر چند نفراتشان کم باشد.
نخست مى‏گوید: «اگر آنها همراه شما به سوى میدان جهاد (تبوک) حرکت مى‏کردند (نخستین اثر شومشان این بود) که چیزى جز تردید و اضطراب بر شما نمى‏افزودند» (لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلَّا خَبالًا).
یعنى حضور آنها با آن روحیه فاسد و توأم با تردید و نفاق و بزدلى اثرى جز ایجاد تردید و شک و تولید فساد در میان سپاه اسلام ندارد.
به علاوه «آنها با سرعت کوشش مى‏کنند در میان نفرات لشکر نفوذ کنند و به ایجاد نفاق و تفرقه و از هم گسستن پیوندهاى اتحاد بپردازند» (وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ).
سپس به مسلمانان اخطار مى‏کند که: مراقب باشید «افراد ضعیف الایمانى در گوشه و کنار جمعیت شما وجود دارند که زود تحت تأثیر سخنان این گروه منافق قرار مى‏گیرند»(وَ فِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ). و یا این که در میان شما افرادى هستند که براى منافقان جاسوسى مى‏کنند.
بنابراین وظیفه مسلمانان قوى الایمان آن است که مراقب این گروه ضعیف یا جاسوس باشند.
و در پایان آیه مى‏گوید: «خداوند همه ستمگران را مى‏شناسد» (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ). آنها که آشکارا و آنها که پنهانى ستم به خویش یا به جامعه مى‏کنند از دیدگاه علم او مخفى نیستند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی