184 . صفحه 184
بیست و هشتم خرداد :
نفیسه :
(آیه 53)- در آیه قبل صحبت از سنت تغییرناپذیر خداوند در مورد عذاب منکران آیات الهی شد.حال این موضوع را با ذکر ریشه اساسى مسأله، روشنتر نموده و مىگوید:«اینها همه به خاطر آن است که خداوند هر نعمت و موهبتى را به قوم و ملتى ببخشد هیچ گاه آن را دگرگون نمىسازد مگر این که خود آن جمعیت دگرگون شوند و تغییر یابند و خداوند شنوا و داناست»(ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).به تعبیر دیگر فیض رحمت خدا بیکران و عمومى و همگانى است ولى به تناسب شایستگیها و لیاقتها به مردم مىرسد. چنانچه نعمتهاى الهى را وسیلهاى براى تکامل خویش ساختند و شکر آن را که همان استفاده صحیح است به جا آوردند، نعمتش را پایدار بلکه افزون مىسازد اما هنگامى که این مواهب وسیلهاى براى طغیان و ظلم و ناسپاسى و آلودگى گردد در این هنگام نعمتها را مىگیرد و یا آن را تبدیل به بلا و مصیبت مىکند، بنابراین دگرگونیها همواره از ناحیه ماست و گر نه مواهب الهى زوال ناپذیر است.
(آیه 54)- در تعقیب این هدف بار دیگر قرآن اشاره به حال قدرتمندانى همانند فرعونیان و گروهى دیگر از اقوام پیشین مىکند و مىگوید: وضع حال و عادت بت پرستان در مورد سلب نعمتها و گرفتارى در چنگال کیفرهاى سخت «همچون وضع و حالت فرعونیان و اقوام پیشین بود» (کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).«آنها نیز آیات پروردگارشان را (که به منظور هدایت و تقویت و سعادت آنان نازل شده بود) تکذیب کرده و زیر پا گذاشتند» (کَذَّبُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ).«ما هم به خاطر گناهانشان هلاکشان کردیم» (فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ).«و فرعونیان را در میان امواج غرق ساختیم» (وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ).«و تمام این اقوام و افرادشان ظالم و ستمگر بودند» هم نسبت به خویشتن و هم نسبت به دیگران (وَ کُلٌّ کانُوا ظالِمِینَ).
(آیه 55)- شدت عمل در برابر پیمان شکنان: در اینجا به گروه دیگرى از دشمنان اسلام که در طول تاریخ پر ماجراى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ضربات سختى بر مسلمین وارد کردند و سر انجام نتیجه دردناک آن را چشیدند اشاره مىکند.این گروه همان «یهود» مدینه بودند که مکرر با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پیمان بستند و پیمان خویش را ناجوانمردانه شکستند.نخست آنها را بىارزشترین موجودات زنده این جهان معرفى کرده، مىگوید: «بدترین جنبندگان نزد خدا کسانى هستند که راه کفر پیش گرفتند و همچنان به آن ادامه مىدهند و به هیچ رو ایمان نمىآورند» (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).
(آیه 56)- سپس مىگوید «اینها همان کسانى بودند که با آنها عهد و پیمان بستى (که لااقلّ بىطرفى را رعایت کنند و در صدد آزار مسلمانان و کمک به دشمنان اسلام نباشند) ولى آنها هر بار پیمان خود را مىشکستند»(الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ).نه از خدا شرم مىکردند «و نه از مخالفت فرمان او پرهیز داشتند» و نه از زیر پا گذاردن اصول انسانى پروا مىنمودند (وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ).
(آیه 57)- در این آیه طرز برخورد با این گروه پیمان شکن و بىایمان و لجوج را چنین بیان مىکند که: «اگر آنها را در (میدان) جنگ بیابى (و اسلحه به دست گیرند و در برابر تو بایستند) آن چنان به آنها حمله کن که جمعیتهایى که پشت سر آنها قرار دارند (عبرت گیرند و) پراکنده شوند»(فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ).این دستور به خاطر آن است که دشمنان دیگر و حتى دشمنان آینده عبرت گیرند، و از دست زدن به جنگ خوددارى کنند، و همچنین آنها که با مسلمانان پیمانى دارند و یا در آینده پیمانى خواهند بست از نقض پیمان خوددارى کنند«شاید همگى متذکر شوند» (لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ).
(آیه 58)- «و اگر آنها (در برابر تو در میدان حاضر نشدند ولى قرائن و نشانههایى از آنها ظاهر شده است که در صدد پیمان شکنى هستند و) بیم آن مىرود که دست به خیانت بزنند و پیمان خود را بدون اعلام قبلى یک جانبه نقض کنند، تو پیشدستى کن، و به آنها اعلام نما که پیمانشان لغو شده است» (وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلى سَواءٍ).مبادا بدون اعلام الغاء پیمانشان به آنها حمله کنى «زیرا خداوند خائنان و کسانى را که در پیمان خویش راه خیانت در پیش مىگیرند دوست نمىدارد» (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ).
(آیه 59)- در این آیه روى سخن را به این گروه پیمان شکن کرده به آنها هشدار داده، مىگوید: «مبادا آنها که راه کفر پیش گرفتهاند تصور کنند با اعمال خیانت آمیز خود پیروز شدهاند» و از قلمرو قدرت و کیفر ما بیرون رفتهاند (وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا).«آنها هرگز ما را ناتوان نخواهند کرد» و از محیط قدرت ما بیرون نخواهند رفت (إِنَّهُمْ لا یُعْجِزُونَ).
(آیه 60)- افزایش قدرت جنگى و هدف آن: به تناسب دستورات گذشته در زمینه جهاد اسلامى، در این آیه به یک اصل حیاتى که در عصر و زمان باید مورد توجه مسلمانان باشد اشاره مىکند، و آن لزوم آمادگى رزمى کافى در برابر دشمنان است.
نخست مىگوید: «در برابر دشمنان هر قدر توانایى دارید از نیرو و قدرت و اسبهاى ورزیده براى میدان آماده سازید» (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ).یعنى در انتظار نمانید تا دشمن به شما حمله کند و آنگاه آماده مقابله شوید، بلکه از پیش باید به حدّ کافى آمادگى در برابر هجومهاى احتمالى دشمن داشته باشید.تعبیر آیه به قدرى وسیع است که بر هر عصر و زمان و مکانى کاملا تطبیق مىکند و اگر این دستور بزرگ اسلامى «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» به عنوان یک شعار همگانى در همه جا تبلیغ شود و مسلمانان از کوچک و بزرگ، عالم و غیر عالم، نویسنده و گوینده، سرباز و افسر، کشاورز و بازرگان، در زندگى خود آن را به کار بندند، براى جبران عقب ماندگیشان کافى است.سیره عملى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و پیشوایان بزرگ اسلام نیز نشان مىدهد که آنها براى مقابله با دشمن از هیچ فرصتى غفلت نمىکردند، در تهیه سلاح و نفرات، تقویت روحیه سربازان، انتخاب محل اردوگاه، و انتخاب زمان مناسب براى حمله به دشمن و به کار بستن هرگونه تاکتیک جنگى، هیچ مطلب کوچک و بزرگى را از نظر دور نمىداشتند.
سپس قرآن به دنبال این دستور اشاره به هدف منطقى و انسانى این موضوع مىکند و مىگوید هدف این نیست که مردم جهان و حتى ملت خود را با انواع سلاحهاى مخرب و ویرانگر درو کنید، آبادیها و زمینها را به ویرانى بکشانید، سرزمینها و اموال دیگران را تصاحب کنید، اصول بردگى و استعمار را در جهان گسترش دهید، بلکه هدف این است که «با این وسایل دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید» (تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ).زیرا غالب دشمنان گوششان بدهکار حرف حساب و منطق و اصول انسانى نیست، آنها چیزى جز منطق زور نمىفهمند! سپس اضافه مىکند، علاوه بر این دشمنانى که مىشناسید «دشمنان دیگرى غیر از اینها نیز دارید که آنها را نمىشناسید ولى خدا مىشناسد» و با افزایش آمادگى جنگى شما آنها نیز مىترسند و بر سر جاى خود مىنشینند (وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ).این تعبیر متضمن دستورى براى امروز مسلمانان نیز هست و آن این که تنها نباید روى دشمنان شناخته شده خود تکیه کنند و آمادگى خویش را در سر حد مبارزه با آنها محدود سازند بلکه دشمنان احتمالى و بالقوه را نیز باید در نظر بگیرند و حد اکثر نیرو و قدرت لازم را فراهم کنند.
و در پایان این آیه اشاره به موضوع مهم دیگرى مىکند و آن اینکه تهیه نیرو و قوه کافى و ابزار و اسلحه جنگى، و وسایل مختلف دفاعى، نیاز به سرمایه مالى دارد، لذا به مسلمانان دستور مىدهد که باید با همکارى عمومى این سرمایه را فراهم سازید، و بدانید هر چه در این راه بدهید در راه خدا دادهاید و هرگز گم نخواهد شد «و آنچه در راه خدا انفاق کنید به شما پس داده خواهد شد» (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ).و تمام آن و بیشتر از آن به شما مىرسد «و هیچ گونه ستمى بر شما وارد نمىگردد» (وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ).
(آیه 61)- این آیه که پیرامون صلح با دشمن بحث مىکند این حقیقت را روشنتر مىسازد، مىگوید: «و اگر آنها تمایل به صلح نشان دادند تو نیز (دست آنها را عقب نزن) و تمایل نشان ده» (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها).و از آنجا که به هنگام امضاى پیمان صلح غالبا افراد، گرفتار تردیدها و دو دلیها مىشوند به پیامبر دستور مىدهد در قبول پیشنهاد صلح تردیدى به خود راه مده و چنانچه شرایط آن منطقى و عاقلانه و عادلانه باشد آن را بپذیر «و بر خدا توکل کن زیرا خداوند هم گفتگوهاى شما را مىشنود و هم از نیات شما آگاه است» (وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
اعظم :
ایه 53:
یکی از ایه هایی که در زندگی خودم و خیلیها به عینه دیدم
اصلا در جامعه مون
تا هر کسی "خود" ش نخواد تغییر کنه
هیچ عاملی (مستقیم یا غیر مستقیم) نمی تونه وضعیت یا سرنوشتش رو تغییر بده
ایه 54:
به عنوان مثال ایه قبل
سرنوشت ال فرعون
اونچه بر سرشون اومد تاثیر وضعی اعمال خودسون بو
ایه 58:
اگر با کسی عهدی بستی و احساس کردی میخوان عهدشکنی کنن و خیانت
بهشون بگو و پیمان رو ملغی کن
حتما باید بگی اگه به اونا نگی و زیر عهد بزنی
خیانتکاری
و آنگاه می فرماید: خدا خیانتکاران را دوست ندارد، یعنی اگر بدون اعلام قبلی مبنی بر الغاء پیمان با آنان قصد جنگ نمایی ،این امر خیانت محسوب می شود.
ایه 60:
امادگی بزای دفاع از خود قبل از جنگ
تنها به قصد دفاع
لذا اگر غرض حقیقی آنها برپا داشتن دین حق باشد و اغراض دیگرمثل کشورگشایی و دفاع شخصی یاقومی یاطبقاتی رادر نظر نداشته باشند،در این صورت اگر مال خود را در این راه صرف کنند بزودی خداوند آن را، چه بصورت منافع دنیوی و چه اخروی دوباره به آنان واصل می کند و اگر جان خودرا در این راه داده باشند، در راه خدا شهید شده و در نتیجه به زندگی جاودان درجوار رحمت حق رسیده اند، ل
ایه 61:
پیشنهاد صلح رو بپذیر
ایه 61 '
معنای توکل در امور :
معنای توکل این نیست که انسان با اعتماد به خدای تعالی همه اسباب ظاهری را باطل و هیچکاره بداند، بلکه معنایش این است که اعتمادقطعی و تام به اسباب ظاهری نکند، چون آنچه از اسباب ظاهری برای انسان سببیتش آشکار است نمونه ای بیش نیست و چه بسا اسباب دیگری باشد که انسان از آنها بی اطلاع است ،لکن انسان با توکل در واقع متوجه این مطلب می گردد که سبب تام همان اراده خدای سبحان است