قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۱۳ ب.ظ

173 . صفحه 173







هفدهم خرداد :
ضخیم

نفیسه :


(آیه 171)- آخرین سخن درباره قوم یهود: این آیه آخرین آیه‏اى است که در این سوره پیرامون زندگى بنى اسرائیل سخن مى‏گوید و در آن سرگذشت دیگرى را به جمعیت یهود یادآورى مى‏کند، سرگذشتى که هم درس عبرت است و هم دلیل بر سپردن یک پیمان، مى‏گوید: به خاطر بیاورید «هنگامى که کوه را بالاى سر آنها قرار دادیم، آنچنان که گویى سایبانى بر سر آنها بود»(وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ).«و آنچنان که آنها گمان بردند بر سرشان سقوط خواهد کرد» (وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ). وحشت و اضطراب سراسر وجودشان را گرفت، و به تضرع افتادند.در همان حال به آنها گفتیم «آنچه را از احکام به شما داده‏ایم با جدیت و قوت بگیرید» (خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ).«و آنچه در آن مانده است به خاطر داشته باشید تا پرهیزکار شوید» (وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ). از کیفر خدا بترسید و به پیمانهایى که در آن از شما گرفته‏ایم عمل کنید.

یعنى، تمام رسالت موسى (ع) و سایر انبیاء و مبارزات درگیریهاى مستمر و سخت آنان، و ناراحتیها و شداید طاقت فرسایى که تن به آن دادند، همه براى آن بوده است که فرمان خدا و اصول حق و عدالت و پاکى و تقوا در میان همه بطور کامل اجرا گردد.

 

(آیه 172)- پیمان نخستین و عالم ذر: این آیه اشاره‏اى به «توحید فطرى» و وجود ایمان به خدا در اعماق روح آدمى است و به همین جهت بحثهایى را که در آیات گذشته این سوره در زمینه «توحید استدلالى» بوده است تکمیل مى‏کند.خداوند روى سخن را در این آیه به پیامبر کرده، نخست چنین مى‏گوید:به خاطر بیاور «موقعى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذرّیه آنها را برگرفت و آشکار ساخت و آنها را گواه بر خویشتن نمود (و از آنها پرسید:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ آنها همگى گفتند: آرى! گواهى مى‏دهیم» (وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا).سپس اشاره به هدف نهایى این سؤال و جواب و گرفتن پیمان از فرزندان آدم در مسأله توحید نموده، مى‏فرماید:این کار را خداوند به این جهت انجام داد «که در روز قیامت نگویید ما از این موضوع (توحید و شناسایى خدا) غافل بودیم» (أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ).


 

(آیه 173)- در این آیه اشاره به هدف دیگر این پیمان کرده، مى‏گوید: این پیمان را به خاطر آن گرفتیم که «نگویید: پدران ما پیش از ما بت پرست بودند و ما هم فرزندانى بعد از آنها بودیم (و چاره‏اى جز تبعیت از آنها نداشتیم) آیا ما را به گناه افراد بیهوده کار مجازات مى‏کنى» (أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ).



(آیه 174)- آرى «این گونه ما آیات را توضیح مى‏دهیم و روشن مى‏سازیم (تا بدانند نور توحید از آغاز در روح آنها بوده) شاید با توجه به این حقایق به سوى حق باز گردند» (وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).منظور از این عالم و این پیمان همان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» و تکوین و آفرینش است، به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت «نطفه» از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتى بیش نیستند خداوند استعداد و آمادگى براى حقیقت توحید به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهى به صورت یک حس درون ذاتى به ودیعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خودآگاه! بنابراین همه افراد بشر داراى روح توحیدند و سؤالى که خداوند از آنها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخى که آنها داده‏اند نیز به همین زبان است.

 


(آیه 175)- دانشمندى که در خدمت فراعنه در آمد: در اینجا اشاره به یکى دیگر از داستانهاى بنى اسرائیل شده است.نخست روى سخن را به پیامبر کرده، مى‏گوید:«و بر آنها بخوان داستان آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولى سر انجام خود را از آن تهى ساخت و گرفتار وسوسه‏هاى شیطان گشت و از گمراهان گردید» (وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ).



(آیه 176)- در این آیه این موضوع را چنین تکمیل مى‏کند که «و اگر مى‏خواستیم (مى‏توانستیم او را در همان مسیر حق به اجبار نگاه داریم) و به وسیله آن آیات و علوم، مقام والا بدهیم» (وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها).ولى مسلّم است که نگاهدارى اجبارى افراد در مسیر حق با سنّت پروردگار که سنّت اختیار و آزادى اراده است، سازگار نیست و نشانه شخصیت و عظمت کسى نخواهد بود، لذا بلافاصله اضافه مى‏کند:ما او را به حال خود رها کردیم «و او به پستى گرایید و از هواى نفس پیروى کرد» (وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ).سپس این شخص را تشبیه به سگى مى‏کند که همیشه زبان خود را همانند حیوانات تشنه بیرون آورده، مى‏گوید:«او همانند سگ است که اگر به او حمله کنى دهانش باز و زبانش بیرون است و اگر او را به حال خود واگذارى باز چنین است» (فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ).او بر اثر شدت هوى پرستى و چسبیدن به لذات جهان ماده، یک حال عطش نامحدود و پایان ناپذیر به خود گرفته که همواره دنبال دنیاپرستى مى‏رود، همچون یک «سگ هار» که بر اثر بیمارى هارى حالت عطش کاذب به او دست مى‏دهد و در هیچ حال سیراب نمى‏شود.سپس اضافه مى‏کند که:«این مثل (مخصوص به این شخص معین نیست، بلکه) مثالى است براى همه جمعیتهایى که آیات خدا را تکذیب کنند» (ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا).«این داستان را براى آنها بازگو کن، شاید در باره آن بیندیشند» و مسیر صحیحى را پیدا کنند (فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ).

بعلم باعورا دانشمند دنیاپرست و منحرف-

از بسیارى از روایات و کلمات مفسران مى‏شود که منظور از این شخص مردى به نام «بلعم باعورا» بوده، که در عصر موسى زندگى مى‏کرد و از دانشمندان و علماى مشهور بنى اسرائیل محسوب مى‏شد،و حتى موسى از وجود او به عنوان یک مبلّغ نیرومند استفاده مى‏کرد، و کارش در این راه آن قدر بالا گرفت که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت مى‏رسید، ولى بر اثر تمایل به فرعون و وعد و وعیدهاى او از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست داد،تا آنجا که در صف مخالفان موسى قرار گرفت.

 


(آیه 177)- در این آیه و آیه بعد در واقع یک نتیجه کلى و عمومى از سرگذشت «بلعم» و علماى دنیاپرست گرفته، نخست مى‏گوید: «چه بد مثلى دارند آنها که آیات ما را تکذیب و انکار کردند» و چه بد عاقبت و سرنوشتى در انتظار آنهاست (ساءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا).ولى آنها به ما ظلم و ستم نمى‏کردند، بلکه «بر خویشتن ستم روا مى‏داشتند» (وَ أَنْفُسَهُمْ کانُوا یَظْلِمُونَ).چه ستمى از این بالاتر که سرمایه‏هاى معنوى علوم و دانشهاى خویش را که مى‏تواند باعث سر بلندى خود آنها و جامعه‏هایشان گردد در اختیار صاحبان «زر» و «زور» مى‏گذارند و به بهاى ناچیز مى‏فروشند.

 


(آیه 178)- اما به هوش باشید که رهایى از این گونه لغزشها و دامهاى شیطانى، بدون توفیق و هدایت الهى ممکن نیست «آن کس را که خدا هدایت کند (و توفیق را رفیق راهش سازد) هدایت یافته واقعى اوست» (مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی).«و کسانى را که خداوند گمراه سازد (و بر اثر اعمالشان به حال خود رها سازد یا وسائل پیروزى و موفقیت را در برابر وسوسه‏هاى شیطانى آنان بگیرد) زیانکار واقعى همانها هستند» (وَ مَنْ یُضْلِلْ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ).

 


اعظم :



ایه 171: خیلی وحشتناکه کوه بالای سر ادم قرار بگیره

گستاخی و روحیه نافرمانی و لجبازی گاهی در ادم چنان قوی میشه که عجیب ترین و شدید ترین نشانه ها هم ادن دو متوجه ایمان و حق نمی کنه



ایه 172: پیمان الست :

 

انسان هر قدر هم دچار کبر و غرور باشد و هر چند رو به راه بودن وضع زندگیش مغرورش کرده باشد نمى‏تواند این معنا را حاشا کند که مالک وجود خود نبوده، و در تدبیر امور خود مستقل و بى‏نیاز نیست، چون اگر مالک وجود خود بود خویشتن را از مرگ و سایر آلام و مصائب زندگى نگه مى‏داشت، و اگر در تدبیر امور خود مستقل بود، هرگز ناچار نمى‏شد که در برابر اسباب طبیعى و وسائلى که او به خیال خود مدبر آنها و حاکم در آنها است خضوع کند، آنهم اسباب و وسائلى که خود آنها نیز مانند انسان بغیر خود محتاجند، و در برابر حکم حاکمى غیبى هر چند علیه‏شان باشد مطیع و منقادند، و حوائجشان بدست انسان برآورده نمى‏شود و انسان حاکم و مدبر آنها نیست.

پس احتیاج آدمى به پروردگارى که مالک و مدبر است جزو حقیقت و ذات انسان است، و فقر به چنین پروردگارى در ذات او نوشته شده، و ضعف بر پیشانیش مکتوب گشته، و این معنا بر هیچ انسانى که کمترین درک و شعور انسانى را داشته باشد پوشیده نیست، عالم و جاهل، صغیر و کبیر و شریف و وضیع همه در این درک مساویند.



ایه 173:

اگر گواهى بر ربوبیّت در عالم ذرّ یا فطرت نبود، انسان در دنیا به راحتى خداپرست نمى‏شد و همواره از نیاکان خود تقلید مى‏کرد. «او تقولوا انّما اشرک آبائُنا...»

 

ایه 175: دنیا پرستی و خود خواهی و ریاست طلبی سبب میشه کسی که تموم استعدادهای لازم برای تعالی رو داده

به کل از راه حق دور بشه

 

ایه 176:

گر مامی خواستیم او را به وسیله همین آیات به درگاه خود نزدیک می کردیم و تکامل انسان بوسیله آیات مذکور که اسباب ظاهری الهی است باعث هدایت انسان هست ، اما سعادت را برای انسان حتمی نمی سازد ،چون تمامیت تأثیر این اسباب به مشیت خدا وابسته است و مشیت خدای سبحان به سعادت کسی که ازذکر خدا اعراض کرده و آیات او را تکذیب نموده و به زندگی مادی گرایش یافته است ، تعلق نمی گیرد. خلود در زمین به معنای ملازمت دائمی و چسبیدن به آن است که کنایه از میل به بهره برداری از لذات دنیوی می باشد، به طوریکه در آن غوطه ور گشته و ازحلال و حرام آن پروایی نداشته باشد. چنین کسی که از هوای نفسش پیروی کند و به زیورهای دنیا مغرور گردد،خداوند او را گمراه می سازد و هرگز هدایت خدا شامل حال او نمی شود.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی