58 . صفحه 58
بیست و سوم بهمن :
وحیده :
ایه 62: رویدادهایی که از زبان وحی به ما رسیدهاند، براساس حق هستند.و وهم، خیال، دروغ و نادرستی در انها راه ندارد.
** هر داستانی درباره پیامبران، که با توحید منافات داشته باشد، ساختگی و باطل است. «لهو القصص الحق و ما من اله الا الله.»
ایه 63:اعراض از حق، نمونهای از فساد است، و اعراض کننده مفسد میباشد. «تولوا... مفسدین»
**علم خداوند به کارهای مفسدان، بزرگترین هشدار است.
ایه 64:دعوت به سوى حق و توحید لازم است ,خواه با استدلال,خواه با مباهله,وخواه از طریق دعوت به مشترکات.....
**مسلمانان باید بر سر مشترکات، با اهل کتاب به توافق برسند. «قل یا اهلالکتاب تعالوا الی کلمة...»
**یکی
از مراحل تبلیغ، دعوت به مشترکات است. «کلمة سواء بیننا و بینکم» قرآن
میتواند محور مشترک خوبی برای دعوت باشد، زیرا هم تاریخ انبیا را دارد و
هم از تحریف به دور بوده است.
**در تبلیغ و دعوت دیگران، باید به عقاید حقه و مقدسات طرف مقابل، احترام گذارد. «کلمة سواء بیننا و بینکم »
**یگانه پرستی و بیزاری از شرک، از مشترکات تمام ادیان آسمانی است. «کلمة سواء... الا نعبد الا الله»
** توحید، سبب تعالی انسان است. «تعالوا» در جایی بکار میرود که دعوت به رشد و بالا آمدن باشد. «تعالوا... الا نعبد الا الله»
**اطاعت
بیچون و چرا از دیگر انسانها، نشانهی پذیرش نوعی ربوبیت برای آنها ویک
نوع عبودیت برای ماست. در حالی که همهی انسانها با یکدیگر مساوی هستند.
«لایتخذ بعضنا بعضا اربابا» و اندیشهی آزاد و شخصیت مستقل، شعار قرآن است.
«لایتخذ بعضنا بعضا اربابا»
** اعراض و سرپیچی مخالفان نباید در اراده و ایمان ما اثر بگذارد. «فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمو..
**بندگی خدا، نفی شرک و طرد حاکمیت غیر خداوند، از ویژگیهای یک مسلمان واقعی است. «اشهدوا بانا مسلمون»
ایه
65: هر یک از یهود و نصاری، ابراهیم علیه السلام را از خود میدانستند و
به قدری بازار این ادعا داغ بود که قرآن در دو آیهی بعد میفرماید: «ما
کان ابراهیم یهودیا ولا نصرانیا» این آیه برای پوچی ادعای آنها میگوید:
چگونه شما ابراهیم را که قبل از تورات و انجیل بوده، تابع آن دو کتاب
میدانید؟ کتابی که هنوز نازل نشده است، پیرو ندارد. آیا حاضر نیستید این
مقدار هم فکر کنید که لااقل حرف شما با تاریخ منطبق باشد.
**سعی
نکنید با انتساب شخصیتها به خود، حقانیت خود را اثبات کنید. «لمتحاجون فی
ابراهیم» به جای نزاع در انتساب شخصیتهای والا، از فکر آنان پیروی کنید.
** ادعاهای خود را مستند و هماهنگ با منطق و فطرت و تاریخ قرار دهید. «و ما انزلت التورات»
ایه
66؛ این آیه تذکر و هشداری است به اهلکتاب، که شما در مورد آنچه بدان علم
و آگاهی دارید، اشکالتراشی و سؤالات بیجا میکنید. با آنکه شما زندگی
طبیعی حضرت عیسی ونیاز او به غذا ومسکن ولباس را دیدهاید، ولی باز هم در
مورد او به گفتگو نشستهاید. گروهی او را دروغگو وگروهی فرزند خدا
میپندارید.و یا در شناخت محمدصلی الله علیه وآله که نشانههایش در تورات
وانجیل آمده وبرای شما شناخته شده است، به بحث وگفتگو میپردازید.شما که
درباره معلومات، اهل جدال و بحث هستید و به نقطهی توافقی نمیرسید، دیگر
چه کار به مسألهای دارید که در مورد آن علم ندارید؟ مثل اینکه مذهب حضرت
ابراهیم چه بوده است؟
**افراد مغرور و لجوج را تحقیر کنید. «هاانتم هؤلاء»
**افراد لجوج، حتی در امور روشن به نزاع مینشینند. «حاججتم فیمالکم به علم»
**اگر سرچشمهی مباحثات، تحقیق باشد ارزش دارد، ولی اگر برای طفره رفتن باشد، مورد انتقاد است. «حاججتم فیما لکم به علم»
ایه
67: بر خلاف ادعای یهودیان و مسیحیان،) ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی،
بلکه او فردی حقگرا و تسلیم خدا بود و هرگز از مشرکان نبود.
**«حنف»،
به معنای گرایش به حق است و در مقابل آن واژهی «جنف»، معنی گرایش و تمایل
به باطل را میدهد. بنابراین «حنیف» به کسی گفته میشود که در مسیر باشد،
ولی بتپرستان آن را در مورد خود بکار میبردند و مشرکان نیز «حنفاء»
خوانده میشدند.
این آیه، با آوردن کلمهی «مسلما» در کنار کلمهی
«حنیفا»، هم دامن ابراهیم را از لوث شرک پاک کرده است و هم دامن این کلمهی
مقدس را از لوث مشرکان.
امام صادقعلیه السلام در تفسیر عبارت «حنیفا
مسلما» فرمودند: «خالصا مخلصا لیس فیه شیء من عبادة الاوثان» یعنی ابراهیم
شخصی خالص و برگزیده بود که در او ذرهای از پرستش بتها نبود.
ایه
68: از این آیه معلوم میشود که نسبت ایمانی، فراتر و محکمتر از نسبت
خویشاوندی است و افرادی که همفکر و هم خط و هم هدف باشند، به همدیگر
نزدیکتر از کسانی هستند که در ظاهر قوم و خویشند، ولی به لحاظ فکری و
اعتقادی از همدیگر جدایند. امام صادق علیه السلام به یکی از یاران با وفایش
فرمود: «انتم والله من آل محمد» به خدا سوگند که شما از آلمحمد صلی الله
علیه وآله هستید. و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود. رسول اکرم صلی الله علیه
وآله نیز در مورد سلمان فارسی فرمودند: «سلمان منا اهل البیت..
با اینکه
آیه فرمود: نزدیکترین مردم به ابراهیم، پیروان او هستند، لکن نام پیامبر
اسلام و مسلمانان را جداگانه برد، تا بهترین نمونهی پیروی را در وجود حضرت
محمد صلی الله علیه وآله و مسلمانان، به دنیا نشان دهد.
در روایتی
آمده است: «ان ولی محمد من اطاع الله و ان بعدت لحمته، و ان عدو محمد من
عصی الله و ان قربت قرابته»دوست و طرفدار محمدصلی الله علیه وآله کسی است
که خدا را اطاعت کند، هرچند به لحاظ فامیلی از او دور باشد و دشمن پیامبر
کسی است که خدا را نافرمانی کند، هرچند با پیامبر نسبت و نزدیکی داشته
باشد.
امام صادقعلیه السلام فرمود: مراد از «الذین آمنوا» در آیه، امامان و پیروان آنها هستند..
ایه 69: سیمای تهاجم فرهنگی و توطئههای دشمن برای بیدین کردن مسلمانان
را در این آیه و سه آیه بعد میبینیم. این آیه خبر از کینههای مکتبی، آیه
بعد خبر از لجاجت و کفر، آیه هفتاد و یکم خبراز شیوه حقپوشی و کتمان
آگاهانه، و آیه هفتاد و دوم خبر از تاکتیک فریبندهی دشمن میدهد که مجموعا
یک تهاجم فرهنگی برخاسته از باطن تاریک، بکارگیری شیوههای کتمان، زیر
سؤال بردن و تضعیف و تزلزل عقاید تودهی مردم است.
** خداوند، نقشههای دشمنان دین را افشا وآنان را رسوا میکند. «ودت طائفة...»
**شناخت دشمن وبرنامههای او، لازمهی درامان ماندن از آسیبهای احتمالی است. «ودت طائفة...»
**میل به انحراف دیگران، خود یک انحراف بزرگ اخلاقی است. «ودت... و مایضلون الا انفسهم»
ایه
70: ظاهرا این آیه به بشارتهایی نظر دارد که اهل کتاب در تورات و انجیل
درباره حضرت محمد صلی الله علیه وآله خوانده بودند، ولی به خاطر حفظ موقعیت
اجتماعی و منافع مادی، همهی آن نشانههای الهی را نادیده گرفتند.
** دانستن تنها کفایت نمیکند، پذیرفتن نیز لازم است. «تکفرون... تشهدون»..
نفیسه :
62.پس
از شرح زندگی مسیح در این ایه به عنوان تاکید هر چه بیشتر میفرماید:اینها
سرگذشت واقعی مسیح است نه ادعاهایی همچون الوهیت مسیح یا فرزند خدا بودنش.
نه مدعیان خدایی بودن او سخن حق میگفتند ونه انهایی که العیاذ بالله فرزند
نامشروعش میخوانند.حق ان است که تو اوردی وتو گفتی او بنده خدا وپیامبر بود
که با یک معجزه الهی از مادری پاک وبدون پدر تولد یافت. تولد فرزند بدون
پدر در برابر قدرت خدا مساله مهمی نیست .اری! چنین خدایی سزاوار پرستش است
نه غیر او.
63.در
این ایه کسانی راکه از پذیرش این حقایق سرباز میزنند مورد تهدید قرار داد
که اگر با این همه دلایل و شواهد روشن باز هم روی بگردانند بدان که در
جستجوی حق نیستند و فاسد و مفسدند.زیرا که خداوند از مفسدان اگاه است.
64.در
ایات گذشته دعوت به سوی اسلام بود ولی این ایه دعوت به نقطه های مشترک
میان اسلام وایینهای اهل کتاب است. روی سخن ایه با پیامبر است که بگو ای
اهل کتاب ! بیایید به سوی سخنی که میان ما وشما مشترک است که جز خداوند
یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را
غیر از خداوند یگانه به خدایی نپذیرد.با این طرز استدلال به ما می اموزد
اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس با شما همکاری کنند بکوشید لااقل
در اهداف مهم مشترک همکاری انها را جلب کنید و ان را پایه ای برای پیشبرد
اهداف مقدستان قرار دهید .اگر انها بعد از این دعوت منطقی به سوی نقطه
مشترک توحید سر برتابند بگویید که دوری شما از حق در روح ما کمترین اثری
نمیگذارد وما همچنان به راه خود یعنی راه اسلام ادامه خواهیم داد تنها خدا
را میپرستیم وتنها قوانین او را به رسمیت میشناسیم وبشر پرستی در هرشکل
وصورت در میان ما نخواهد بود.
65.در
اخبار اسلامی امده که دانشمندان یهود و نصاری نجرانی نزد پیامبر (ص)به
نزاع درباره حضرت ابراهیم برخاستند .یهود میگفتند :اویهودی بود ونصاری
میگفتند:اوفقط نصرانی بود.به این ترتیب هر کدام مدعی بودند که ابراهیم از
ماست .این ایه وسه ایه بعد از ان نازل شدو انها را در این ادعاهای بی اساس
تکذیب کرد. این ایه روی سخن با انها دارد که ای اهل کتاب چرا درباره
ابراهیم به گفتگو ونزاع میپردازید در حالیکه تورات وانجیل بعد از او نازل
شده .ایا فکر نمیکنید؟
66.ایه
حاضر به طریق دیگر انها را مورد سرزنش قرار میدهد و میگوید شما که در
مسایل مربوط به مذهب خودتان که از ان اگاهی داشتید بحث و گفتگو کردید و
دیدید که حتی در این مباحث گرفتار چه اشتباهات بزرگی شده اید وچه اندازه از
حقیقت دور افتاده اید و در واقع علم شما جهل مرکب بود با این حال چگونه در
چیزی که از ان اطلاع ندارید بحث وگفتگو میکنید.اری او میداند که در چه
تاریخی ایین خود را بر ابراهیم نازل کرده است.
67.سپس
با صراحت تمام به این مدعیان پاسخ میگوید که ابراهیم نه یهودی بود ونه
نصرانی بلکه موحد خالص و مسلمان (پاک نهادی)بود.خداوند پس از توصیف ابراهیم
(ع)به عنوان حنیف و مسلم میفرماید که او هرگز از مشرکان نبود تا هر گونه
ارتباطی میان ابراهیم وبت پرستان عرب را نفی کند.
68.چگونه
میتوان خود راپیرو این پیامبر بزرگ که همه پیروان ادیان الهی برای او عظمت
قایل هستند دانست!در ایه مورد بحث به این معنی پرداخته و میگوید
سزاوارترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی میکردند واین
پیامبر (پیامبر اسلام)وکسانی که به اوایمان اورده اند میباشد.اهل کتاب که
با عقاید شرک امیز خود اساسی ترین اصل دعوت ابراهیم یعنی توحید را زیر پا
گذارده اند و یا بت پرستان عرب که درست در نقطه مقابل ایین ابراهیم (ع)قرار
گرفته اند چگونه میتوانند خود راپیرو ابراهیم ودر خط او بدانند ودر پایان
ایه به انها که پیرو واقعی مکتب پیامبران بزرگ خدا بودند بشارت می هد که
خداوند ولی وسرپرست مومنان است.
69.جمعی
از یهود کوشش داشتند افراد سرشناس ومبارزی از مسلمانان پاکدل مثل
(معاذ)و(عمار)وبعضی دیگر رابه سوی ایین خود دعوت کنند وبا وسوسه های شیطانی
از اسلام بازگردانند.ایه نازل شد وبه همه مسلمانان در این زمینه اخطار
کرد.این ایه ضمن افشای نقشه دشمنان اسلام برای دور ساختن تازه مسلمان از
اسلام به انها یاداور میشود که دست ازکوشش بیهوده خود بردارند .تربیت
مسلمان در مکتب پیامبر(ص)چنان حساب شده و اگاهانه بودکه احتمال بازگشت وجود
نداشت .انها اسلام را با تمام هستی خود دریافته بودندودشمنان نمیتوانستند
انها راگمراه کنند بلکه با القا شبهات ونسبت دادن خلافها به اسلام وپیامبر
(ص)روح بدبینی را در روح خود پرورش میدادند.
70.در
ادامه گفتگو درباره فعایتهای تخریبی اهل کتاب در این ایه وایه بعد روی سخن
به انها کرده وبه خاطر کتمان حق و عدم تسلیم دربرابران،انها را شدیدا مورد
سرزنش قرار میدهد که شما نشانه های پیامبر اسلام (ص)را در تورات و انجیل
خوانده اید ونسبت به ان اگاهی دارید،پس چرا راه انکار را پیش میگیرید؟
اعظم :
اگر
یادتون باشه در آیه 31 شرط دوست داشتن خداوند تبعیت از پیامبر عنوان شده
بود (فاتبعونی ) ، در آیه 53 حواریون وقتی داشتن در مورد ایمانشان میگفتند ،
فرمودند "اتبعنا الرسول "، در این صفحه هم در آیه 68 خداوند فرموده که
"اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه ..."
خلاصه اینکه نمیشه فقط گفت
ایمان اوردیم بدون اینکه پیروی در کار باشه ... شرط دوت داشتن خداوند و
بودن با پیامبران تبعیت و پیروی از اونهاست .... بر ما واجبه که به سیره
پیامبر در زندگی آگاه بشیم و از ایشون تبعیت کنیم ... هم اخلاقی هم عبادی
در
ایه 64 هم یه نکته ای وجود داشت که توجه من رو جلب کرد و اون به توافق
ریدن بر سر مشترکات هستش ، خیلی وقتها ما با آدمهایی درگیری داریم برای حل و
فصل موضوع بهتره برگردیم یه مروری کنیم و ببینیم اشتراکاتمون چی بود از
اونجا بیایم جلو معمولا در میاد که مشکل از کجا آب میخوره
این یه روش خیلی خوبه
حتی
در مورد خودمون هم میشه ازش استفاده کرد .... شنبدم چیزی با این مضمون از
آقای بهجت که اگر در امری شک و شائبه براتون وجودداشت گیج بودین و نمی
دونستین تکلیف چیه بر گردین به چند پله قبلتر جایی که بهش یقین و ایمان
داشتین ، تو اون یقینها و ایمانها خوب عمل نکردین ، که تو پله های بعد دچار
گیجی شدین
در ایه 66 هم یه نکته توجهم رو جلب کرد "لم تحاجون فیما لیس لک به علم " خیلی وقتها ما اینجوری هستیم
موردهایی
هستش که علمی نداریم بهش ولی در مورد بحث می کنیم ، مثلا همین قرآن و
اسلام ، چیز زیادی نمی دونیم ولی در موردش تحلیلهای بی پایه و ااس می کنیم
... یا در موارد دیگه ، بدون علم هی نظر می دیم
حتی جاهایی به
ایتدلالهای خوب دیگران گوش نمی کنیم چون درونی مشکل داریم یه لجبازیهایی تو
وجودمون هست مثل قوم یهود و مسیح که کوتاه نمی اومدن در مقابل اسلام ، که
نمی ذاره ما هم حق پذیر یاشیم
خیلی باید مراقب باشیم و بیخودی و بی علم در مورد چیزی نظر ندیم و بحث نکنیم