قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره لقمان» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۱۸ ق.ظ

414 . صفحه 414



چهاردهم بهمن:



نفیسه :



(آیه 29)- این آیه تأکید و بیان دیگرى است براى قدرت واسعه خداوند، روى سخن را به پیامبر کرده، مى‏گوید: «آیا ندیدى که خداوند شب را در روز، و روز را در شب داخل مى‏کند»؟ (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ). و نیز آیا ندیدى که خداوند «خورشید و ماه را (در مسیر منافع انسانها) مسخّر ساخته»؟ (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ).
«و هرکدام تا سرآمد معینى به حرکت خود ادامه مى‏دهند» (کُلٌّ یَجْرِی إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى) و این که «خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است»؟ (وَ أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ).


(آیه 30)- و در این آیه به صورت یک نتیجه گیرى جامع و کلى مى‏فرماید:
«اینها همه دلیل بر آن است که خداوند حق است، و آنچه غیر از او مى‏خوانند باطل است، و خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه است» (ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ).
مجموع بحثهایى که در آیات قبل پیرامون خالقیت و مالکیت و علم و قدرت بى‏انتهاى پروردگار آمده بود، این امور را اثبات کرد که «حق» تنها اوست و غیر او زائل و باطل و محدود و نیازمند است، و «علىّ و کبیر» که از هر چیز برتر و از توصیف بالاتر است ذات پاک او مى‏باشد.


(آیه 31)- در این آیه سخن از دلیل نظم به میان مى‏آید، و در آیه بعد سخن از توحید فطرى است و مجموعا بحثهایى را که در آیات قبل آمد تکمیل مى‏کند.
مى‏گوید: «آیا ندیدى کشتیها بر (صفحه) دریاها به فرمان خدا، و به (برکت) نعمت او حرکت مى‏کنند»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ).
هدف این است: «تا بخشى از آیاتش را به شما نشان دهد» (لِیُرِیَکُمْ مِنْ آیاتِهِ).
آرى «در اینها نشانه‏هایى است براى کسانى که بسیار شکیبا و شکرگزارند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ).
بدون شک حرکت کشتیها بر صفحه اقیانوسها نتیجه مجموعه‏اى از قوانین آفرینش است.


(آیه 32)- در گرداب بلا! بعد از بیان نعمت حرکت کشتیها در دریاها که هم در گذشته و هم امروز، بزرگترین و مفیدترین وسیله حمل و نقل انسانها و کالاها بوده است، اشاره به یکى از چهره‏هاى دیگر همین مسأله کرده، مى‏گوید: «و هنگامى که (در سفر دریا) موجى همچون ابرها آنان را بپوشاند (و بالا رود و بالاى سرشان قرار گیرد) خدا را با اخلاص مى‏خوانند» (وَ إِذا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ).
یعنى امواج عظیم دریا آن چنان بر مى‏خیزد، و اطراف آنها را احاطه مى‏کند که گویى ابرى بر سر آنان سایه افکنده است، سایه‏اى وحشتناک و هول‏انگیز.
اینجاست که انسان با تمام قدرتهاى ظاهرى که براى خویش جلب و جذب کرده، خود را ضعیف و ناچیز و ناتوان مى‏بیند.
و اینجاست که توحید خالص همه قلب او را احاطه مى‏کند، و دین و آئین و پرستش را مخصوص او مى‏داند.
سپس اضافه مى‏کند: «اما وقتى آنها را به خشکى رساند و نجات داد، بعضى راه اعتدال را پیش مى‏گیرند» و به ایمان خود وفادار مى‏مانند، در حالى که بعضى دیگر فراموش کرده راه کفر را پیش مى‏گیرند (فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ).
و در پایان آیه به گروه دوم اشاره کرده، مى‏فرماید: «ولى آیات ما را هیچ کس جز پیمان شکنان ناسپاس انکار نمى‏کنند» (وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ).


(آیه 33)- در این آیه به صورت یک جمع بندى از مواعظ و اندرزهاى گذشته، و دلائل توحید و معاد، همه انسانها را به خدا و روز قیامت توجه مى‏دهد، سپس از غرور ناشى از دنیا و شیطان بر حذر مى‏دارد، بعد به وسعت دامنه علم خداوند و شمول آن نسبت به همه چیز مى‏پردازد.
مى‏فرماید: «اى مردم! تقواى الهى پیشه کنید و بترسید از روزى که نه پدر کیفر (اعمال) فرزندش را تحمل مى‏کند و نه فرزند چیزى از کیفر (اعمال) پدرش را» (یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً).
در حقیقت دستور اول، توجه به مبدأ است، و دستور دوم توجه به معاد.
دستور اول، نیروى مراقبت را در انسان زنده مى‏کند، و دستور دوم احساس پاداش و کیفر را، و بدون شک کسى که این دو دستور را به کار بندد کمتر آلوده گناه و فساد مى‏شود.
به هرحال در آن روز هرکس چنان به خود مشغول است و در پیچ و خم اعمال خویش گرفتار که به دیگرى نمى‏پردازد، حتى پدر و فرزند که نزدیکترین رابطه‏ها را با هم دارند هیچ کدام به فکر دیگرى نیستند.
در پایان آیه انسانها را از دو چیز برحذر مى‏دارد، مى‏فرماید: «به یقین وعده الهى حق است. پس مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد، و مبادا (شیطان) فریبکار شما را به (کرم) خدا مغرور سازد»! (إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).


(آیه 34)- وسعت علم خداوند! در آخرین آیه این سوره به تناسب بحثى که پیرامون روز رستاخیز در آیه قبل به میان آمده، سخن از علومى به میان مى‏آورد که مخصوص پروردگار است مى‏گوید: «آگاهى از زمان قیام قیامت مخصوص خداست» (إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ).
«و اوست که باران را نازل مى‏کند» و از تمام جزئیات نزول آن آگاه است (وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ).
و نیز «آنچه را که در رحمها (ى مادران) است مى‏داند» (وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ).
«و هیچ کس نمى‏داند فردا چه به دست مى‏آورد» (وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً).
«و هیچ کس نمى‏داند در چه سرزمینى مى‏میرد»؟ (وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ).
«خداوند عالم و آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ).
گویى مجموع این آیه پاسخ به سؤالى است که در زمینه قیامت مطرح مى‏شود همان سؤالى که بارها مشرکان قریش از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کردند و گفتند: «مَتى‏ هُوَ روز قیامت کى خواهد بود». (اسراء/ 51)


اعظم :


چقدر خوبه هر روز به آیه 33 فکر کنیم
به روزی که پدر و فرزند هم به درد هم نمی خورن


توشه اعمالمونرو پرکنیم از خوبیها



نفیسه :


درسهایی از سوره ی شریفه لقمان

25-قل الحمد الله
3-نیکوکاران،آمادگی پذیرش حق را دارند.
5-رستگاری مخصوص کسانی است که اهل نماز،زکات و یقین به آخرت باشند.
11-یکی از راههای خداشناسی،مقایسه میان قدرت خداوند و قدرت دیگران است.
14-احترام والدین حقی است انسانی و نه فقط اسلامی.حتی والدین کافر را باید احسان نمود.
16-کوچکترین اعمال انسان نیز در این دنیا به حساب می آیند.
17-فرزندان خود را از طریق سفارش به نماز مومن و از طریق سفارش به امر به معروف و نهی از منکر،افرادی مسوول و اجتماعی تربیت کنیم.
18-تکبر ممنوع است،حتی در راه رفتن.
19-صدای خود را کوتاه کنیم.از فریاد بیهوده پرهیز کرده و بیانی نرم و آرام داشته باشیم.
22-تسلیم خدا بودن به تنهایی کافی نیست.اخلاص در عمل نیز لازم است.
31-حرکت کشتی در آب از نعمتهای پر رمز و راز الهی است.
32-انسان به طور فطری خداشناس است لیکن وسایل و اسباب مادی همچون پرده ای روی فطرت را میپوشاند و بروز حوادث و خطرها این پرده را کنار میزند.
33-بهترین زاد و توشه در روزی که حسب و نسب کارایی ندارد،تقواست.
34-هیچ کس به زمان مرگ خویش آگاه نیست و اگر در روایات داریم فلان ولی خدا زمان مرگ خود را می دانست آگاهی و علمی است که از جانب خداوند به وی عطا شده است وگرنه به طور استقلالی هیچ کس خبر ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۱۸
* مسافر
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۱۸ ق.ظ

413 . صفحه 413


سیزدهم بهمن :



نفیسه :



(آیه 20)- تکیه‏گاه مطمئن! بعد از پایان اندرزهاى دهگانه لقمان در زمینه مبدأ و معاد و رسم زندگى، قرآن براى تکمیل آن به سراغ بیان نعمتهاى الهى مى‏رود تا حسّ شکرگزارى مردم را برانگیزد، شکرى که سرچشمه «معرفة اللّه» و انگیزه اطاعت فرمان او مى‏شود.
روى سخن را به همه انسانها کرده، مى‏گوید: «آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر فرمان شما کرد» که در مسیر منافع و سود شما حرکت کند؟ (أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).
سپس مى‏افزاید: «خداوند نعمتهاى خود را- اعم از نعمتهاى ظاهر و باطن- بر شما گسترده و افزون ساخت» (وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً).
و در پایان آیه از کسانى سخن مى‏گوید که نعمتهاى بزرگ الهى را که از درون و برون، انسان را احاطه کرده، کفران مى‏کنند، و به جدال و ستیز در برابر حق برمى‏خیزند، مى‏فرماید: «بعضى از مردم هستند که درباره خداوند بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنى، مجادله مى‏کنند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ).
و به جاى این که بخشنده آن همه نعمتهاى آشکار و نهان را بشناسند، رو به سوى شرک و انکار، از سر جهل و لجاجت مى‏آورند.
در حقیقت این گروه لجوج نه خود دانشى دارند، و نه به دنبال راهنما و رهبرى هستند، و نه از وحى الهى استمداد مى‏جویند، و چون راه هدایت در این سه امر منحصر است لذا با ترک آن به وادى گمراهى و وادى شیاطین کشیده شده‏اند.


(آیه 21)- این آیه به منطق ضعیف و سست این گروه گمراه اشاره کرده، مى‏گوید: «هنگامى که به آنها گفته شود، از آنچه خداوند نازل کرده پیروى کنید، مى‏گویند: نه، ما از چیزى پیروى مى‏کنیم که پدران خود را بر آن یافته‏ایم»! (وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا).
و از آنجا که پیروى از نیاکان جاهل و منحرف، جزء هیچ یک از طرق سه گانه هدایت آفرین فوق نیست، قرآن از آن به عنوان راه شیطانى یاد کرده، مى‏فرماید: «آیا اگر حتى شیطان آنها را دعوت به عذاب آتش فروزان کند» باز هم تبعیت مى‏کنند؟! (أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلى‏ عَذابِ السَّعِیرِ).


(آیه 22)- سپس به بیان حال دو گروه مؤمن خالص و کفار آلوده پرداخته، آنها را در مقایسه با یکدیگر و مقایسه با آنچه در مورد پیروان شیطان و مقلدان کور و کر نیاکان بیان کرده، مورد توجه قرار داده، مى‏گوید: «کسى که روى خود را تسلیم خدا کند در حالى که نیکو کار باشد، به دستگیره محکمى چنگ زده» و به تکیه‏گاه مطمئنى تکیه کرده است (وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏).
چنگ زدن به دستگیره محکم، تشبیه لطیفى از این حقیقت است که انسان براى نجات از قعر درّه مادّیگرى و ارتقا به بلندترین قلّه‏هاى معرفت و معنویت و روحانیت نیاز به یک وسیله محکم و مطمئن دارد این وسیله چیزى جز ایمان و عمل صالح نیست، غیر آن، همه پوسیده و پاره شدنى و مایه سقوط و مرگ است، علاوه بر این آنچه باقى مى‏ماند این وسیله است، و بقیه همه فانى و نابود شدنى! لذا در پایان آیه مى‏فرماید: «و عاقبت همه کارها به سوى خداست» (وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ).
در حدیثى از امام على بن موسى الرضا علیه السّلام از پیامبر گرامى اسلام چنین آمده:
«بعد از من فتنه‏اى تاریک و ظلمانى خواهد بود تنها کسانى از آن رهایى مى‏یابند که به عروة الوثقى چنگ زنند، عرض کردند: اى رسول خدا! عروة الوثقى چیست؟
فرمود: ولایت سید اوصیا است.عرض کردند: یا رسول اللّه سید اوصیا کیست؟
فرمود: امیرمؤمنان.
عرض کردند: امیرمؤمنان کیست؟
فرمود: مولاى مسلمانان و پیشواى آنان بعد از من.
باز براى این که پاسخ صریحترى بگیرند، عرض کردند: او کیست؟
فرمود: برادرم علىّ بن أبی طالب علیه السّلام. روایات دیگرى نیز در همین زمینه که منظور از «عروة الوثقى» دوستى اهل بیت علیهم السّلام یا دوستى آل محمد صلّى اللّه علیه و آله یا امامان از فرزندان حسین علیه السّلام است نقل شده.
بارها گفته‏ایم که این تفسیرها بیان مصداقهاى روشن است،و منافات با مصادیق دیگرى همچون توحید و تقوا و مانند آن ندارد.


(آیه 23)- سپس به بیان حال گروه دوم پرداخته، مى‏گوید: «و کسى که کافر شود (و این حقایق روشن را انکار کند) کفر او تو را غمگین نسازد» (وَ مَنْ کَفَرَ فَلا یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ). چرا که تو وظیفه‏ات را به خوبى انجام داده‏اى، اوست که بر خویشتن ظلم و ستم مى‏کند.
و نیز نگران مباش که گروهى در دنیا با این که کفر مى‏ورزند و ظلم و ستم مى‏کنند، از نعمتهاى الهى متنعمند، و گرفتار مجازات نیستند، زیرا دیر نشده است «بازگشت همه آنها به سوى ماست و ما آنها را از اعمالشان (و نتایج شوم آن) آگاه مى‏سازیم» (إِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا).
نه تنها از اعمالشان آگاهیم که از نیات و اسرار درون دلهایشان نیز با خبریم «زیرا خداوند به آنچه درون سینه‏هاست آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).


(آیه 24)- سپس مى‏افزاید: بهره آنها از زندگى دنیا تو را شگفت‏زده نکند، «ما اندکى از متاع دنیا در اختیار آنان مى‏گذاریم (و متاع هرچه باشد، کم و ناچیز است) سپس آنها را به تحمل عذاب شدیدى وادار مى‏سازیم» عذابى مستمر و دردناک (نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى‏ عَذابٍ غَلِیظٍ).این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که آنها تصور نکنند، در این جهان از قبضه قدرت خداوند خارجند، خود او مى‏خواهد آنها را براى آزمایش و اتمام حجت و مقاصدى دیگر آزاد بگذارد.


(آیه 25)- ده وصف از اوصاف پروردگار: در این آیه و پنج آیه بعد از آن مجموعه‏اى از صفات خداوند بیان شده است که در حقیقت ده صفت عمده یا ده اسم از اسماء الحسنى را بیان مى‏کند:
غنى، حمید، عزیز، حکیم، سمیع، بصیر، خبیر، حق، على و کبیر.
این از یک نظر، و از سوى دیگر در این آیه از «خالقیت» خداوند سخن مى‏گوید و در آیه دوم از «مالکیت مطلقه» در آیه سوم از «علم بى‏انتهایش» بحث مى‏کند و در آیه چهارم و پنجم از «قدرت نامتناهیش».
و در آخرین آیه نتیجه مى‏گیرد کسى که داراى این صفات است «حق» است و غیر از او همه باطل و هیچ و پوچند.
نخست مى‏فرماید: «و هرگاه از آنان سؤال کنى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است مسلما مى‏گویند: اللّه» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
این تعبیر از یک سو دلیل بر این است که مشرکان هرگز منکر توحید خالق نبودند، و از سوى دیگر دلیل بر فطرى بودن توحید و تجلى این نور الهى در سرشت همه انسانهاست.
سپس مى‏گوید: حال که آنها به توحید خالق معترفند «بگو: الحمد للّه (که خود شما معترفید) ولى بیشتر آنان نمى‏دانند» که عبادت باید منحصر به خالق جهان باشد (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ).


(آیه 26)- سپس به مسأله «مالکیت» حق مى‏پردازد چرا که بعد از ثبوت خالقیت نیاز به دلیل دیگرى بر مالکیت او نیست، مى‏فرماید: «آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست» (لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
بدیهى است آن کس که «خالق» و «مالک» است مدبر امور جهان نیز مى‏باشد.و کسى که چنین است از همه چیز بى‏نیاز و شایسته هر گونه ستایش است به همین دلیل در پایان آیه مى‏افزاید: «خداوند غنى و حمید است» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).
او غنىّ على الاطلاق، و حمید از هر نظر است، چرا که هر موهبتى در جهان است به او باز مى‏گردد، و هر کس هر چه دارد از او دارد.


(آیه 27)- این آیه ترسیمى از علم بى‏پایان خداست، که با ذکر مثالى بسیار گویا و رسا مجسّم شده است، مى‏گوید: «و اگر همه درختان روى زمین قلم شود، و دریا براى آن مرکّب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود اینها همه تمام مى‏شود ولى کلمات خدا پایان نمى‏گیرد، خداوند عزیز و حکیم است» (وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).
از آنجا که مخلوقات گوناگون این جهان هرکدام بیانگر ذات پاک خدا و علم و قدرت اویند، به هر موجودى «کلمة اللّه» اطلاق شده، و به همین مناسبت «کلمات اللّه» به معنى علم و دانش پروردگار به کار رفته است.


(آیه 28)- بعد از ذکر علم بى‏پایان پروردگار، سخن از قدرت بى‏انتهاى او به میان آورده، مى‏فرماید: «آفرینش و برانگیختن (و زندگى دوباره) همه شما (در قیامت) همانند یک فرد بیش نیست، خداوند شنوا و بیناست» (ما خَلْقُکُمْ وَ لا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ واحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۱۸
* مسافر
دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۳۳ ق.ظ

412 . صفحه 412


دوازدهم بهمن :



نفیسه :


(آیه 12)- به تناسب بحثهاى گذشته پیرامون توحید و شرک و اهمیت و عظمت قرآن و حکمتى که در این کتاب آسمانى به کار رفته، در این آیه و چند آیه بعد از آن، سخن از «لقمان حکیم» و بخشى از اندرزهاى مهم این مرد الهى در زمینه توحید و مبارزه با شرک به میان آمده، این اندرزهاى دهگانه که در طى شش آیه بیان شده هم مسائل اعتقادى را به طرز جالبى بیان مى‏کند، و هم اصول وظایف دینى، و هم مباحث اخلاقى را.
در این که «لقمان» که بود؟ در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله چنین مى‏خوانیم: «به حق مى‏گویم که لقمان پیامبر نبود، ولى بنده‏اى بود که بسیار فکر مى‏کرد، ایمان و یقینش عالى بود، خدا را دوست مى‏داشت، و خدا نیز او را دوست داشت، و نعمت حکمت بر او ارزانى فرمود ...».
آیه مى‏فرماید: «ما به لقمان حکمت دادیم (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجاى آور، هرکس شکرگزارى کند، تنها به سود خویش شکر کرده، و هرکس کفران کند (زیانى به خدا نمى‏رساند) چرا که خداوند، بى‏نیاز و ستوده است» (وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمان الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ).
حکمتى که قرآن از آن سخن مى‏گوید و خداوند به لقمان عطا فرموده بود «مجموعه‏اى از معرفت و علم، و اخلاق پاک و تقوا و نور هدایت» بوده است.
«لقمان» به خاطر داشتن این حکمت به شکر پروردگارش پرداخت او هدف نعمتهاى الهى و کاربرد آن را مى‏دانست، و درست آنها را در همان هدفى که براى آن آفریده شده بودند به کار مى‏بست، و اصلا حکمت همین است: «به کار بستن هر چیز در جاى خود» بنابراین «شکر» و «حکمت» به یک نقطه باز مى‏گردند.


(آیه 13)- بعد از معرفى لقمان و مقام علم و حکمت او به نخستین اندرز وى که در عین حال مهمترین توصیه به فرزندش مى‏باشد اشاره کرده، مى‏فرماید:
به خاطر بیاور «هنگامى را که لقمان به فرزندش- در حالى که او را موعظه مى‏کرد- گفت: پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده که شرک ظلم بزرگى است» (وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ).
چه ظلمى از این بالاتر که هم در مورد خدا انجام گرفته که موجود بى‏ارزشى را همتاى او قرار دهند، و هم درباره خویشتن که از اوج عزت عبودیت پروردگار به قعر درّه ذلت پرستش غیر او سقوط کنند!


(آیه 14)- احترام پدر و مادر: این آیه و آیه بعد در حقیقت جمله‏هاى معترضه‏اى است که در لابلاى اندرزهاى لقمان از سوى خداوند بیان شده است، که ارتباط روشنى با سخنان لقمان دارد، زیرا در این دو آیه، بحث از نعمت وجود پدر و مادر و زحمات و خدمات و حقوق آنهاست و قرار دادن شکر پدر و مادر در کنار شکر «اللّه».
به علاوه تأکیدى بر خالص بودن اندرزهاى لقمان به فرزندش نیز محسوب مى‏شود چرا که پدر و مادر با این علاقه وافر و خلوص نیّت ممکن نیست جز خیر و صلاح فرزند را در اندرزهایشان بازگو کنند.
نخست مى‏فرماید: «و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم» (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ). آنگاه به زحمات فوق العاده مادر اشاره کرده، مى‏گوید: «مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل کرد» و به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازه‏اى را متحمّل مى‏شد. (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ).
مادران در دوران باردارى گرفتار وهن و سستى مى‏شوند، چرا که شیره جان و مغز استخوانشان را به پرورش جنین خود اختصاص مى‏دهند، و از تمام مواد حیاتى وجود خود بهترینش را تقدیم او مى‏دارند.
حتى این مطلب در دوران رضاع و شیر دادن نیز ادامه مى‏یابد، چرا که «شیر، شیره جان مادر است».
لذا به دنبال آن مى‏افزاید: «و دوران شیر خوارگى او در دو سال پایان مى‏یابد» (وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ).
همان گونه که در جاى دیگر قرآن نیز اشاره شده است: «مادران فرزندانشان را دو سال تمام شیر مى‏دهند» (بقره/ 233) البته منظور دوران کامل شیرخوارگى است هرچند ممکن است گاهى کمتر از آن انجام شود. سپس مى‏گوید: توصیه کردم که: «براى من و براى پدر و مادرت شکر به جا آور» (أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ).
شکر مرا به جا آور که خالق و منعم اصلى تو هستم و چنین پدر و مادر مهربانى به تو داده‏ام و هم شکر پدر و مادرت را که واسطه این فیض و عهده‏دار انتقال نعمتهاى من به تو مى‏باشند.
و در پایان آیه با لحنى که خالى از تهدید و عتاب نیست مى‏فرماید: «بازگشت (همه شما) به سوى من است» (إِلَیَّ الْمَصِیرُ).
آرى! اگر در اینجا کوتاهى کنید در آنجا تمام این حقوق و زحمات و خدمات مورد بررسى قرار مى‏گیرد و مو به مو حساب مى‏شود.


(آیه 15)- و از آنجا که توصیه به نیکى در مورد پدر و مادر، ممکن است این توهّم را براى بعضى ایجاد کند که حتى در مسأله عقائد و کفر و ایمان، باید با آنها مماشات کرد، در این آیه مى‏افزاید: «و هرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزى را همتاى من قرار دهى که از آن (حد اقل) آگاهى ندارى (بلکه مى‏دانى باطل است) از ایشان اطاعت مکن» (وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما).
هرگز نباید رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد، و هرگز نباید عواطف خویشاوندى حاکم بر اعتقاد مکتبى او گردد.
باز از آنجا که ممکن است، این فرمان، این توهّم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک، باید شدت عمل و بى‏حرمتى به خرج داد، بلافاصله اضافه مى‏کند که عدم اطاعت آنها در مسأله کفر و شرک، دلیل بر قطع رابطه مطلق با آنها نیست بلکه در عین حال «با آن دو، در دنیا به طرز شایسته‏اى رفتار کن» (وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً).
از نظر دنیا و زندگى مادى با آنها مهر و محبت و ملاطفت کن، و از نظر اعتقاد و برنامه‏هاى مذهبى، تسلیم افکار و پیشنهادهاى آنها مباش، این درست نقطه اصلى اعتدال است که حقوق خدا و پدر و مادر، در آن جمع است.
لذا بعدا مى‏افزاید: «و از راه کسانى پیروى کن که توبه‏کنان به سوى من آمده‏اند» راه پیامبر و مؤمنان راستین (وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ).
«سپس بازگشت همه شما به سوى من است و من شما را از آنچه (در دنیا) عمل مى‏کردید آگاه مى‏کنم» و بر طبق آن پاداش و کیفر مى‏دهم (ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).


(آیه 16)- دومین اندرز لقمان درباره حساب اعمال و معاد است که حلقه «مبدأ» و «معاد» را تکمیل مى‏کند.
مى‏گوید: «پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (کار نیک یابد) باشد، و در دل سنگى یا در (گوشه‏اى از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در دادگاه قیامت) مى‏آورد (و حساب آن را مى‏رسد چرا که) خداوند دقیق و آگاه است» (یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ).
«خردل» گیاهى است که داراى دانه‏هاى سیاه بسیار کوچکى است که در کوچکى و حقارت ضرب المثل مى‏باشد.
اشاره به این که اعمال نیک و بد هرقدر کوچک و کم ارزش، و هرقدر مخفى و پنهان باشد، همانند خردلى که در درون سنگى در اعماق زمین، یا در گوشه‏اى از آسمانها مخفى باشد، خداوند لطیف و خبیر که از تمام موجودات کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر در سراسر عالم هستى آگاه است آن را براى حساب، و پاداش و کیفر حاضر مى‏کند، و چیزى در این دستگاه گم نمى‏شود! توجه به این آگاهى پروردگار از اعمال انسان، خمیر مایه همه اصلاحات فردى و اجتماعى است و نیروى محرک قوى به سوى خیرات و بازدارنده مؤثر از شرور و بدیهاست.


(آیه 17)- بعد از تحکیم پایه‏هاى مبدأ و معاد که اساس همه اعتقادات مکتبى است به مهمترین اعمال یعنى مسأله نماز پرداخته، مى‏گوید: «پسرم! نماز را برپا دار» (یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ).
چرا که نماز مهمترین پیوند تو با خالق است، نماز قلب تو را بیدار و روح تو را مصفّا، و زندگى تو را روشن مى‏سازد.
آثار گناه را از جانت مى‏شوید، نور ایمان را در سراى قلبت پرتو افکن مى‏دارد، و تو را از فحشا و منکرات باز مى‏دارد.
بعد از برنامه نماز به مهمترین دستور اجتماعى یعنى امر به معروف و نهى از منکر پرداخته، مى‏گوید: «و (مردم را) به نیکیها و معروف دعوت کن و از منکرات و زشتیها بازدار» (وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ).
و بعد از این سه دستور مهم عملى به مسأله صبر و استقامت که در برابر ایمان همچون سر نسبت به تن است، پرداخته، مى‏گوید: «و در برابر مصائبى که به تو مى‏رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم (هر انسانى) است» (وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ).


(آیه 18)- سپس لقمان به مسائل اخلاقى در ارتباط با مردم و خویشتن پرداخته، نخست تواضع و فروتنى و خوشروئى را توصیه کرده، مى‏گوید: «با بى‏اعتنائى از مردم روى مگردان» (وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ).
«و مغرورانه بر زمین راه مرو» (وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً).
«چرا که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد» (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ).
و به این ترتیب لقمان حکیم در اینجا از دو صفت بسیار زشت و ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعى است اشاره مى‏کند: یکى تکبر و بى‏اعتنائى، و دیگر غرور و خودپسندى که هر دو در این جهت مشترکند که انسان را در عالمى از توهّم و پندار و خود برتربینى فرو مى‏برند، و رابطه او را از دیگران قطع مى‏کنند.
در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «کسى که از روى غرور و تکبر، روى زمین راه رود زمین، و کسانى که در زیر زمین خفته‏اند، و آنها که روى زمین هستند، همه او را لعنت مى‏کنند»!


(آیه 19)- در این آیه دو برنامه دیگر اخلاقى را که جنبه اثباتى دارد- در برابر دو برنامه گذشته که جنبه نفى داشت- بیان کرده، مى‏گوید: پسرم! «در راه رفتن اعتدال را رعایت کند» (وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ).
«از صداى خود بکاه» و هرگز فریاد مزن (وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ).
«چرا که زشت‏ترین صداها صداى خران است»! (إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ).
در واقع در این دو آیه از دو صفت، نهى و به دو صفت، امر شده: «نهى» از «خود برتربینى»، و «خود پسندى»، که یکى سبب مى‏شود انسان نسبت به بندگان خدا تکبر کند، و دیگرى سبب مى‏شود که انسان خود را در حد کمال پندارد، و در نتیجه درهاى تکامل را به روى خود ببندد هر چند خود را با دیگرى مقایسه نکند.
و «امر» به رعایت اعتدال در «عمل» و «سخن»، زیرا تکیه روى اعتدال در راه رفتن یا آهنگ صدا در حقیقت به عنوان مثال است.
و به راستى کسى که این صفات چهارگانه را دارد انسان موفق و خوشبخت و پیروزى است، در میان مردم محبوب، و در پیشگاه خدا عزیز است.
از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل شده: «بیشترین چیزى که سبب مى‏شود امت من به خاطر آن وارد بهشت شوند تقواى الهى و حسن خلق است».




اعظم :



آیه 12 :
لقمان شکرگزار بود

شکر عبارت است از :
به کار بستن نعمت در جای خودش

این یعنی
کسی را که نعمت داده میشناسیم
نعمت را می شناسیم
راه درست مصرف کردن نعمت را می دانیم

و این مستلزم به کار گیری فکر و بندگی ات


چقدر حدیث پیامبر در مورد لقمان الهام بخش بود


آیه 14 : اگر دقت کرده باشیم به جز عبارت نهی از کشتن فرزندان فارشی از طرف قرآن به والدین در مورد فرزندان نشده
چون والدین به حکم عاطف و مهر فرزندان رو فراموش نمی کنن ولی خیلی وقتها پیش میاد که فرزندان والدین رو فراموش میکنن


آیه 16 : بسیار تکان دهنده و مهم
هیچ عملی در خلقت گم نمیشه

هیچ عملی

حوامون رو جمع کنیم
یه تک صدا
تک نگاه
تک حرف

وحشتناک


آیه 18 : توصیه های اجتماعی مهم


آیه 18 :
مختال فخور
صفتی برای انان متکبر
کی که خیال می کند برتری و فضلتی بر دیگران دارد
مستانه راه می رود و روی از مردم بر می گرداند


چه توصه های نابی همبرای خودمون و هم در امر تربیت غیر مستقیم و مستقیم فرزندان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۳۳
* مسافر
يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۳۳ ق.ظ

411 . صفحه 411



یازدهم بهمن :



نفیسه :




سوره لقمان سی و یکمین سوره ی قران کریم است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 34 آیه میباشد. ‏
محتواى سوره:
بطور کلى محتواى این سوره در پنج بخش خلاصه مى‏شود:
بخش اول بعد از ذکر حروف مقطعه اشاره به عظمت قرآن و هدایت و رحمت بودن آن براى مؤمنانى که واجد صفات ویژه هستند مى‏کند.
بخش دوم از نشانه‏هاى خدا در آفرینش آسمان و برپا داشتن آن بدون هیچ‏گونه ستون، و آفرینش کوهها در زمین، و جنبندگان مختلف، و نزول باران و پرورش گیاهان سخن مى‏گوید.
بخش سوم قسمتى از سخنان حکمت‏آمیز لقمان آن مرد الهى را به هنگام اندرز فرزندش نقل مى‏کند.
در بخش چهارم بار دیگر به دلائل توحید باز مى‏گردد، و سخن از تسخیر آسمان و زمین و نعمتهاى وافر پروردگار و نکوهش از منطق بت پرستانى که تنها براساس تقلید از نیاکان در این وادى گمراهى افتادند، سخن مى‏گوید.
و نیز از علم گسترده و بى‏پایان خدا با ذکر مثال روشنى پرده برمى‏دارد.
بخش پنجم اشاره کوتاه و تکان دهنده‏اى به مسأله معاد و زندگى پس از مرگ دارد، به انسان هشدار مى‏دهد که مغرور به زندگى این دنیا نشود.
این مطلب را با ذکر گوشه‏اى از علم غیب پروردگار که از همه چیز در ارتباط با انسان از جمله لحظه مرگ او و حتى جنینى که در شکم مادر است آگاه است تکمیل کرده و سوره را پایان مى‏دهد.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «کسى که سوره لقمان را بخواند لقمان در قیامت رفیق و دوست اوست، و به عدد کسانى که کار نیک یا بد انجام داده‏اند (به حکم امر به معروف و نهى از منکر در برابر آنها) ده حسنه به او داده مى‏شود». و در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السّلام مى‏خوانیم: «کسى که سوره لقمان را در شب بخواند، خداوند سى فرشته را مأمور حفظ او تا به صبح در برابر شیطان و لشکر شیطان مى‏کند، و اگر در روز بخواند این سى فرشته او را تا به غروب از ابلیس و لشکرش محافظت مى‏نمایند».
این همه فضیلت و ثواب و افتخار براى خواندن یک سوره قرآن به خاطر آن است که تلاوت مقدمه‏اى است براى اندیشه و فکر و آن نیز مقدمه‏اى است براى عمل و تنها با لقلقه لسان نباید این همه فضیلت را انتظار داشت.


به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)- این سوره، با ذکر عظمت و اهمیت قرآن آغاز مى‏شود، و بیان حروف مقطعه در ابتداى آن نیز اشاره لطیفى به همین حقیقت است، که این آیات که از حروف ساده الفبا ترکیب یافته، چنان محتوائى بزرگ و عالى دارد که سرنوشت انسانها را بکلى دگرگون مى‏سازد «الف، لام، میم» (الم).


(آیه 2)- لذا بعد از ذکر «حروف مقطعه» مى‏گوید: «این آیات کتاب حکیم است» کتابى پرمحتوا و استوار (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ).
توصیف «الْکِتابِ» به «الْحَکِیمُ» یا بخاطر استحکام محتواى آن است، چرا که هرگز باطل به آن راه نمى‏یابد، و هرگونه خرافه را از خود دور مى‏سازد.
و یا به معنى آن است که این قرآن همچون دانشمند حکیمى است که در عین خاموشى با هزار زبان سخن مى‏گوید، تعلیم مى‏دهد، اندرز مى‏گوید، تشویق مى‏کند، انذار مى‏نماید، داستانهاى عبرت‏انگیز بیان مى‏کند، و خلاصه به تمام معنى داراى حکمت است، و این سرآغاز، تناسب مستقیمى دارد با سخنان «لقمان حکیم» که در این سوره از آن بحث به میان آمده.


(آیه 3)- این آیه هدف نهائى نزول قرآن را با این عبارت بازگو مى‏کند: این کتاب حکیم «مایه هدایت و رحمت براى نیکوکاران است» (هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ).
«هدایت» در حقیقت مقدمه‏اى است براى «رحمت پروردگار»، چرا که انسان نخست در پرتو نور قرآن حقیقت را پیدا مى‏کند و به آن معتقد مى‏شود، و در عمل خود آن را به کار مى‏بندد، و به دنبال آن مشمول رحمت واسعه و نعمتهاى بى‏پایان پروردگار مى‏گردد.


(آیه 4)- این آیه محسنین را با سه وصف، توصیف کرده، مى‏گوید: همانان که نماز را بر پا مى‏دارند، و زکات را مى‏پردازند و آنها به آخرت یقین دارند» (الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ).
پیوند آنها با خالق از طریق نماز، و با خلق خدا از طریق زکات، قطعى است و یقین آنها به دادگاه قیامت انگیزه نیرومندى است براى پرهیز از گناه و براى انجام وظایف.


(آیه 5)- و این آیه عاقبت و سرانجام کار «محسنین» را چنین بیان مى‏کند:
«آنها بر طریق هدایت از پروردگارشانند، و آنانند رستگاران» (أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).


(آیه 6-)
شأن نزول:
این آیه درباره «نضر بن حارث» نازل شده است.
او مرد تاجرى بود و به ایران سفر مى‏کرد، و در ضمن، داستانهاى ایرانیان را براى قریش بازگو مى‏نمود، و مى‏گفت: اگر محمّد براى شما سرگذشت عاد و ثمود را نقل مى‏کند، من داستانهاى رستم و اسفندیار، و اخبار کسرى و سلاطین عجم را باز مى‏گویم! آنها دور او را گرفته، استماع قرآن را ترک مى‏گفتند.
بعضى دیگر گفته‏اند که این قسمت از آیات درباره مردى نازل شده که کنیز خواننده‏اى را خریدارى کرده بود و شب و روز براى او خوانندگى مى‏کرد و او را از یاد خدا غافل مى‏ساخت.
تفسیر:
غنا یکى از دامهاى بزرگ شیاطین! در اینجا سخن از گروهى است که درست در مقابل گروه «محسنین» و «مؤمنین» قرار دارند که در آیات گذشته مطرح بودند.
سخن از جمعیتى است که سرمایه‏هاى خود را براى بیهودگى و گمراه ساختن مردم به کار مى‏گیرد، و بدبختى دنیا و آخرت را براى خود مى‏خرد! نخست مى‏فرماید: «و بعضى از مردم، سخنان باطل و بیهوده را خریدارى مى‏کنند تا (خلق خدا را) از روى جهل و نادانى، از راه خدا گمراه سازند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ).
«و آیات خدا را به استهزاء و سخریه گیرند» (وَ یَتَّخِذَها هُزُواً).
و در پایان آیه اضافه مى‏کند: «عذاب خوار کننده از آن این گروه است» (أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ).
«لهو الحدیث» مفهوم وسیع و گسترده‏اى دارد که هرگونه سخنان یا آهنگهاى سرگرم کننده و غفلت‏زا که انسان را به بیهودگى یا گمراهى مى‏کشاند در برمى‏گیرد، خواه از قبیل «غنا» و الحان و آهنگهاى شهوت‏انگیز و هوس آلود باشد، و خواه سخنانى که نه از طریق آهنگ، بلکه از طریق محتوا انسان را به بیهودگى و فساد، سوق مى‏دهد.
تحریم غنا:
بدون شک غنا بطور اجمال از نظر مشهور علما حرام است و شهرتى در حدّ اجماع و اتفاق دارد.
از مجموع کلمات فقهاى اسلام استفاده مى‏شود که: «غنا» آهنگهایى است که متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد مى‏باشد، و قواى شهوانى را در انسان تحریک مى‏نماید.
این نکته نیز قابل توجه است که گاه یک «آهنگ» هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم محتواى آن، به این ترتیب که اشعار عشقى و فسادانگیز را با آهنگهاى مطرب بخوانند، و گاه تنها آهنگ، غناست به این ترتیب که اشعار پرمحتوا یا آیات قرآن و دعا و مناجات را به آهنگى بخوانند که مناسب مجالس عیّاشان و فاسدان است، و در هر دو صورت حرام مى‏باشد.
نکته دیگر اینکه آنچه در بالا گفتیم مربوط به خوانندگى است، و اما استفاده از آلات موسیقى و حرمت آن بحث دیگرى دارد که از موضوع این سخن خارج است.


(آیه 7)- این آیه به عکس العمل این گروه در برابر آیات الهى اشاره کرده، و در واقع آن را با عکس العملشان در برابر لهو الحدیث مقایسه مى‏کند و مى‏گوید:
«و هنگامى که آیات ما بر او خوانده مى‏شود مستکبرانه روى برمى‏گرداند، گویى آن را نشنیده، گویى اصلا گوشهایش سنگین است» و هیچ سخنى را نمى‏شنود (وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّى مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً).
و در پایان، کیفر دردناک چنین کسى را این گونه بازگو مى‏کند: «او را به عذابى دردناک بشارت ده»! (فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ).


(آیه 8)- در این آیه به شرح حال مؤمنان راستین بازمى‏گردد که در آغاز این مقایسه از آنان شروع شد، در پایان نیز به آنان ختم مى‏گردد، مى‏فرماید: «کسانى که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏اند، باغهاى پرنعمت بهشت از آن آنها است» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ).


(آیه 9)- مهمتر اینکه این باغهاى پرنعمت بهشتى، براى آنها جاودانه است «همیشه در آن خواهند ماند» (خالِدِینَ فِیها).
«این وعده حتمى الهى است» و عده‏اى تخلف‏ناپذیر (وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا).
و خداوند نه وعده دروغین مى‏دهد، و نه از وفاى به وعده‏هاى خود عاجز است، چرا که «اوست عزیز و حکیم» شکست‏ناپذیر و دانا (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).


(آیه 10)- این آفرینش خداست، دیگران چه آفریده‏اند؟ این آیه از دلائل توحید که یکى دیگر از اساسى‏ترین اصول اعتقادى است سخن مى‏گوید.
نخست به پنج قسمت از آفرینش پروردگار که پیوند ناگسستنى با هم دارند اشاره مى‏کند، این موارد عبارتند از: آفرینش آسمان، و معلق بودن کرات در فضا و نیز آفرینش کوهها براى حفظ ثبات زمین، و سپس آفرینش جنبندگان، و بعد از آن آب و گیاهان که وسیله تغذیه آنهاست.
مى‏فرماید: «خداوند آسمانها را بدون ستونى که قابل رؤیت باشد آفرید» (خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها).
این تعبیر اشاره لطیفى است به قانون جاذبه و دافعه که همچون ستونى بسیار نیرومند اما نامرئى کرات آسمانى را در جاى خود نگه داشته بنابراین، جمله فوق یکى از معجزات علمى قرآن مجید است که شرح بیشتر آن را در ذیل آیه 2 سوره رعد  آوردیم.
سپس درباره فلسفه آفرینش کوهها مى‏گوید: «خداوند در زمین کوههایى افکند تا شما را مضطرب و متزلزل نکند» (وَ أَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ).
حال که نعمت آرامش آسمان به وسیله ستون نامرئیش، و آرامش زمین به وسیله کوهها تأمین شد نوبت به آفرینش انواع موجودات زنده و آرامش آنها مى‏رسد که در محیطى آرام بتوانند قدم به عرصه حیات بگذارند، مى‏گوید: «و در روى زمین از هر جنبنده‏اى منتشر ساخت» (وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ). اما پیداست که این جنبندگان نیاز به آب و غذا دارند، لذا در جمله‏هاى بعد به این دو موضوع اشاره کرده، مى‏گوید: «و از آسمان آبى فرستادیم و به وسیله آن (در روى زمین) انواع گوناگونى از جفتهاى گیاهان پرارزش رویاندیم» (وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ).
سفره‏اى است گسترده با غذاهاى متنوع در سرتاسر روى زمین که هر یک از آنها از نظر آفرینش، دلیلى است بر عظمت و قدرت پروردگار.
این آیه بار دیگر به «زوجیت در جهان گیاهان» اشاره مى‏کند که آن نیز از معجزات علمى قرآن است، چرا که در آن زمان، زوجیت (وجود جنس نر و ماده) در جهان گیاهان بطور گسترده ثابت نشده بود، و قرآن از آن پرده برداشت.


(آیه 11)- بعد از ذکر عظمت خداوند در جهان آفرینش، و چهره‏های مختلفى از خلقت روى سخن را به مشرکان کرده و آنها را مورد بازخواست قرار مى‏دهد، مى‏گوید: «این آفرینش خداست، اما به من نشان دهید معبودان غیر او چه چیز را آفریده‏اند»؟! (هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِی ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ).
مسلما آنها نمى‏توانستند ادعا کنند هیچ یک از مخلوقات این جهان مخلوق بتها هستند، بنابراین آنها به توحید خالقیت معترف بودند، با این حال چگونه مى‏توانستند شرک در عبادت را توجیه کنند، چرا که توحید خالقیت دلیل بر توحید ربوبیت و یگانگى مدبر عالم، و آن هم دلیل بر توحید عبودیت است.
لذا در پایان آیه، عمل آنها را منطبق بر ظلم و ضلال شمرده، مى‏گوید: «ولى ظالمان در گمراهى آشکارند» (بَلِ الظَّالِمُونَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
مى‏دانیم «ظلم» معنى گسترده‏اى دارد که شامل قرار دادن هر چیز در غیر محل خودش مى‏شود، و از آنجا که مشرکان عبادت و گاه تدبیر جهان را در اختیار بتها مى‏گذاشتند مرتکب بزرگترین ظلم و ضلالت بودند.



اعظم :



آیه 6 : برام جالب توجه بود . به این دوره هم خیلی میاد مراقب باشیم که خریدار مطالب چرند و بیهوده و غفلت زا نباشیم به خصوص در فضای مجازی

شنیدن سخنان لهو و باطل ، آمادگی پذرش حق رو در انان کاهش میده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۳۳
* مسافر