قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره فتح» ثبت شده است

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۴۵ ب.ظ

515 . صفحه 515


بیست و پنجم اردیبهشت :


نفیسه :



(آیه 29)- در این آیه به ترسیم بسیار گویائى از اصحاب و یاران خاص پیامبر(ص)و آنها که در خط او بودند از لسان تورات و انجیل بیان کرده که هم افتخار و مباهاتى است براى آنها که در «حدیبیه» و مراحل دیگر پایمردى به خرج دادند، و هم درس آموزنده‏اى است براى همه مسلمانان در تمام قرون و اعصار.

در آغاز مى‏فرماید: «محمد (ص) فرستاده خداست» (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ).
سپس به توصیف یارانش پرداخته و اوصاف ظاهر و باطن و عواطف و افکار و اعمال آنها را طى پنج صفت چنین بیان مى‏کند: «و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدیدند» (وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ).
و در دومین وصف مى‏گوید:«و در میان خود مهربانند» (رُحَماءُ بَیْنَهُمْ).
در حقیقت عواطف آنها در این «مهر» و «قهر» خلاصه مى‏شود، اما نه جمع میان این دو در وجود آنها تضادى دارد، و نه قهر آنها در برابر دشمن و مهر آنها در برابر دوست سبب مى‏شود که از جاده حق و عدالت قدمى بیرون نهند.
در سومین صفت که از اعمال آنها سخن مى‏گوید، مى‏افزاید: «پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى‏بینى» و همواره به عبادت خدا مشغولند (تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً).
این تعبیر عبادت و بندگى خدا را که با دو رکن اصلیش «رکوع» و «سجود» ترسیم شده،به عنوان حالت دائمى و همیشگى آنها ذکر مى‏کند، عبادتى که رمز تسلیم در برابر فرمان حق، و نفى کبر و خود خواهى و غرور،از وجود ایشان است.
در چهارمین توصیف که از نیت پاک و خالص آنها بحث مى‏کند، مى‏فرماید:
«آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مى‏طلبند» (یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً).
نه براى تظاهر و ریا قدم برمى‏دارند،و نه انتظار پاداش از خلق خدا دارند، بلکه چشمشان تنها به رضا و فضل او دوخته شده.
و در پنجمین و آخرین توصیف از ظاهر آراسته و نورانى آنها بحث کرده مى‏گوید: «نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است» (سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ).
قرآن بعد از بیان همه این اوصاف مى‏افزاید: «این توصیف آنان در تورات است (ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ).
این حقیقتى است که از پیش گفته شده و توصیفى است در یک کتاب بزرگ آسمانى که پیش از هزار سال قبل نازل شده است.
ولى نباید فراموش کرد که تعبیر «وَ الَّذِینَ مَعَهُ» (و کسانى که با او هستند) سخن از افرادى مى‏گوید که در همه چیز با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بودند، در فکر و عقیده و اخلاق و عمل، نه تنها کسانى که همزمان با او بودند هر چند خطشان با او متفاوت بود.
سپس به توصیف آنها در یک کتاب بزرگ دیگر آسمانى یعنى «انجیل» پرداخته، چنین مى‏گوید: «و توصیف آنها در انجیل، همانند زراعتى است که جوانه‏هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است و به قدرى نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتى وا مى‏دارد» (وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ).
در حقیقت اوصافى که در تورات براى آنها ذکر شده اوصافى است که ابعاد وجود آنها را از نظر عواطف و اهداف و اعمال و صورت ظاهر بیان مى‏کند و اما اوصافى که در انجیل آمده بیانگر حرکت و نمو و رشد آنها در جنبه‏هاى مختلف است- دقت کنید. آرى! آنها انسانهائى هستند با صفات والا که آنى از «حرکت» باز نمى‏ایستند.
همواره اسلام را با گفتار و اعمال خود در جهان نشر مى‏دهند و روز به روز خیل تازه‏اى بر جامعه اسلامى مى‏افزایند.سپس در دنباله آیه مى‏افزاید: این اوصاف عالى، این نمو و رشد سریع، و این حرکت پربرکت، به همان اندازه که دوستان را به شوق و نشاط مى‏آورد سبب خشم کفار مى‏شود «این براى آن است که کافران را به خشم آورد» (لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ).
و در پایان آیه مى‏فرماید: « (ولى) کسانى از آنها را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمى داده است» (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً).
بدیهى است اوصافى که در آغاز آیه گفته شد ایمان و عمل صالح در آن جمع بود، بنابر این تکرار این دو وصف اشاره به تداوم آن است، یعنى خداوند این وعده را تنها به آن گروه از یاران محمد صلّى اللّه علیه و اله داده که در خط او باقى بمانند، و ایمان و عمل صالح را تداوم بخشند، و گر نه کسانى که یک روز در زمره دوستان و یاران او بودند، و روز دیگر از او جدا شدند و راهى بر خلاف آن را در پیش گرفتند، هرگز مشمول چنین وعده‏اى نیستند.



درسهایی از سوره فتح

7-ولله جنود السماوات و الارض و کان الله عزیزا حکیما
9-همواره باید به یاد خدا باشیم و آغاز روز و پایان آن بهترین وقت ذکر و دعاست.
14-لطف خداوند بر قهرش غلبه دارد.
18-آرامش هدیه ای الهی است که از طرف خدا ،تنها بر مومنان نازل میشود.
22-هرکس خدا ندارد،هیچ یاوری ندارد.
24-تمام پیروزیها و پیشرفتها،به تدبیر و اراده الهی است.
26-تقوایی ارزش دارد که دایمی باشد و نه موسمی.
27-با اینکه رویا از پیامبر است،اما در خبر دادن از هر امری که در آینده واقع میشود،گفتن" ان شاء الله "لازم است.
29-مسلمانان باید در برابر دشمن؛خشونت،قاطیعت،صلابت و شدت داشته و در برابر دیگر مومنان ؛رافت ،رحمت و عطوفت ،مهر و احساسات داشته باشند.



سوره حجرات ،سوره چهل ونهم قران است.
این سوره در «مدینه» نازل شده و 18 آیه دارد.
محتواى سوره:
در این سوره مسائل بسیار مهمى در ارتباط با شخص پیامبر و جامعه اسلامى نسبت به یکدیگر مطرح شده است.
بخشهاى مختلف این سوره را این گونه مى‏توان خلاصه کرد:
بخش اول: آیات آغاز سوره است که آداب برخورد با پیشواى بزرگ اسلام پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله، و اصولى را که مسلمانان در محضر او باید به کار بندند، بیان مى‏کند.
بخش دوم: مشتمل بر یک سلسله اصول مهم «اخلاق اجتماعى» است.
بخش سوم: دستوراتى است که مربوط به چگونگى مبارزه با اختلافات و درگیریهایى است که احیانا در میان مسلمانان روى مى‏دهد.
بخش چهارم: از معیار ارزش انسان در پیشگاه خدا و اهمیت مسأله تقوا سخن مى‏گوید.
بخش پنجم: روى این مسأله تأکید دارد که ایمان تنها به گفتار نیست بلکه باید علاوه بر اعتقاد قلبى، آثار آن در اعمال انسانى و در جهاد با اموال و نفوس آشکار گردد.
و بالاخره آخرین قسمت این سوره از علم خداوند و آگاهى او از همه اسرار نهان عالم هستى و اعمال انسانها سخن مى‏گوید که در حقیقت به منزله ضامن اجراست براى تمام بخشهائى که در این سوره آمده است.نامگذارى این سوره به سوره «حجرات» به تناسب آیه چهارم این سوره است که این کلمه در آن به کار رفته و تفسیر آن را به زودى خواهیم دانست.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله مى‏خوانیم:
«هر کس سوره «حجرات» را بخواند به عدد تمام کسانى که خدا را اطاعت یا عصیان کرده‏اند ده حسنه به او داده مى‏شود»! و در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام آمده است: «هر کس سوره حجرات را در هر شب یا هر روز بخواند از زائران محمد صلّى اللّه علیه و اله خواهد بود».
بدیهى است این همه حسنات به عدد مطیعان و عاصیان در صورتى است که اعمال هریک از این دو را که در آیات این سوره منعکس است دقیقا در نظر بگیرد، و در آن بیندیشد، و مسیر خود را بر اولى منطبق و از دومى جدا سازد.


(آیه 1)-
شأن نزول:
در مورد نزول نخستین آیه این سوره نقل شده که:
پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به هنگام حرکت به سوى «خیبر» مى‏خواست کسى را به جاى خود در «مدینه» نصب کند، عمر شخص دیگرى را پیشنهاد کرد آیه نازل شد و دستور داد بر خدا و پیامبر پیشى مگیرید.
تفسیر:
چنانکه در محتواى سوره اشاره کردیم در این سوره یک رشته از مباحث مهم اخلاقى و دستورات انضباطى نازل شده که آن را شایسته نام «سوره اخلاق» مى‏کند، در آغاز سوره به دو قسمت از این دستورات اشاره شده است:
نخست تقدم نیافتن بر خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله، و دیگرى در محضر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله سر و صدا و قال و غوغا راه نینداختن.
در مورد اول مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چیزى را بر خدا و رسولش مقدّم نشمرید (و پیشى مگیرید) و تقواى الهى پیشه کنید، که خداوند شنوا و داناست» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).
منظور از مقدم نداشتن چیزى در برابر خدا و پیامبر پیشى نگرفتن بر آنها در کارها، و ترک عجله و شتاب در مقابل دستور خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله است.


(آیه 2)-
شأن نزول:
گروهى از طایفه «بنى تمیم» و اشراف آنها وارد مدینه شدند هنگامى که داخل مسجد پیامبر صلّى اللّه علیه و اله گشتند صدا را بلند کرده، از پشت حجره‏هائى که منزلگاه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله بود فریاد زدند: «یا محمّد اخرج الینا اى محمد! بیرون بیا».
این سر و صداها و تعبیرات نا مؤدبانه، پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را ناراحت ساخت هنگامى که بیرون آمد گفتند: آمده‏ایم تا با تو مفاخره کنیم! اجازه ده تا «شاعر» و «خطیب» ما افتخارات قبیله «بنى تمیم» را بازگو کند، پیامبر اجازه داد.
نخست خطیب آنها برخاست و از فضائل خیالى طائفه «بنى تمیم» مطالب بسیارى گفت.
پیامبر به «ثابت بن قیس» فرمود: پاسخ آنها را بده، او برخاست خطبه بلیغى در جواب آنها ایراد کرد.
سپس «شاعر» آنها برخاست و اشعارى در مدح این قبیله گفت که «حسان بن ثابت» شاعر معروف مسلمان پاسخ کافى به او داد.
در این موقع پیامبر صلّى اللّه علیه و اله براى جلب قلب آنها دستور داد هدایاى خوبى به آنها دادند آنها تحت تأثیر مجموع این مسائل واقع شدند و به نبوّت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله اعتراف کردند.
تفسیر:
این آیه اشاره به دستور دوم کرده، مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! صداى خود را فراتر از صداى پیامبر نکنید و در برابر او بلند سخن نگوئید (و داد و فریاد نزنید) آن گونه که بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى‏کنند مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى که نمى‏دانید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ).
پیامبر صلّى اللّه علیه و اله که جاى خود دارد این کار در برابر پدر و مادر و استاد و معلم نیز مخالف احترام و ادب است.
بدیهى است اگر این گونه اعمال به قصد توهین به مقام شامخ نبوت باشد موجب کفر است و بدون آن ایذاء و گناه.
در صورت اول،علت حبط و نابودى اعمال روشن است زیرا کفر علت حبط (از بین رفتن ثواب عمل نیک) مى‏شود.
و در صورت دوم نیز مانعى ندارد که چنین عمل زشتى باعث نابودى ثواب بسیارى از اعمال گردد.


(آیه 3)- این آیه براى تأکید بیشتر روى این موضوع پاداش کسانى را که به این دستور الهى عمل مى‏کنند، و انضباط و ادب را در برابر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله رعایت مى‏نمایند چنین بیان مى‏کند: «آنها که صداى خود را نزد رسول خدا کوتاه مى‏کنند همان کسانى هستند که خداوند دلهایشان را براى تقوا خالص نموده براى آنان آمرزش و پاداش عظیمى است» (إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ).


(آیه 4)- این آیه براى تأکید بیشتر، اشاره به نادانى و بى‏خردى کسانى مى‏کند که این دستور الهى را پشت سر مى‏افکنند، و چنین مى‏فرماید: « (ولى) کسانى که تو را از پشت حجره‏ها بلند صدا مى‏زنند بیشترشان نمى‏فهمند»! (إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ).
اصولا هر قدر سطح عقل و خرد انسان بالاتر مى‏رود بر ادب او افزوده مى‏شود، زیرا «ارزشها» و «ضد ارزشها» را بهتر درک مى‏کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۴۵
* مسافر
جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۴۵ ب.ظ

514 . صفحه 514


بیست و چهارم اردیبهشت :


نفیسه :



(آیه 24)- نکته ای که در این آیه تبیین شده این است که مى‏فرماید:

«او کسى است که دست آنها [کفار] را از شما و دست شما را از آنان در دل مکّه کوتاه کرد، بعد از آن که شما را بر آنها پیروز ساخت، و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید بیناست» (وَ هُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً).
به راستى این ماجرا مصداق روشن «فتح المبین» بود همان توصیفى که قرآن براى آن برگزیده، جمعیتى محدود بدون تجهیزات کافى جنگى وارد سرزمین دشمن شوند، دشمنى که بارها به مدینه لشکر کشى کرده، و تلاش عجیبى براى درهم شکستن آنها داشته، ولى اکنون که قدم در شهر و دیار او گذارده‏اند چنان مرعوب شود که پیشنهاد صلح کند.


(آیه 25)- در این آیه به نکته دیگرى در ارتباط با مسأله صلح حدیبیه و فلسفه آن اشاره کرده، مى‏فرماید: «آنها (دشمنان شما) کسانى هستند که کافر شدند، و شما را از (زیارت) مسجد الحرام و رسیدن قربانیهایتان به محل قربانگاه باز داشتند» (هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْیَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ).
یک گناه آنها کفرشان بود، و گناه دیگر این که شما را از مراسم عمره و طواف خانه خدا باز داشتند و اجازه ندادند که شترهاى قربانى را در محلش یعنى مکه قربانى کنید.
این گناهان ایجاب مى‏کرد که خداوندى آنها را به دست شما کیفر دهد و سخت مجازات کند.
اما چرا چنین نکرد در ذیل آیه دلیل آن را روشن ساخته، مى‏فرماید: «و هر گاه مردان و زنان با ایمانى در این میان بدون آگاهى شما زیر دست و پا، از بین نمى‏رفتند که از این راه عیب و عارى نا آگاهانه به شما مى‏رسید» خداوند هرگز مانع این جنگ نمى‏شد و شما را بر آنها مسلط مى‏ساخت تا کیفر خود را ببینند (وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ).
این آیه اشاره به گروهى از مردان و زنان مسلمان است که به اسلام پیوستند ولى به عللى قادر به مهاجرت نشده، و در مکه مانده بودند.
سپس براى تکمیل این سخن مى‏افزاید: «هدف این بود که خدا هر کس را مى‏خواهد در رحمت خود وارد کند» (لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ).
آرى! خدا مى‏خواست مؤمنان مستضعف «مکه» مشمول رحمت او باشند، و صدمه‏اى به آنها نرسد.
و در پایان آیه براى تأکید بیشتر مى‏افزاید: «و اگر مؤمنان و کفار (در مکّه) از هم جدا مى‏شدند (و بیم از میان رفتن مؤمنان مکه نبود ما) کافران را عذاب دردناکى مى‏کردیم» و آنها را با دست شما سخت کیفر مى‏دادیم (لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً).
درست است که خداوند مى‏توانست از طریق اعجاز این گروه را از دیگران جدا کند، ولى سنت پروردگار- جز در موارد استثنائى- انجام کارها از طریق اسباب عادى است.
از روایات متعددى که از طرق شیعه و اهل سنت ذیل این آیه نقل شده، استفاده مى‏شود که منظور از آن، افراد با ایمانى بودند که در صلب کفار قرار داشتند، خداوند به خاطر آنها این گروه کفار را مجازات نکرد.


(آیه 26)- تعصب و حمیت جاهلیت بزرگترین سدّ راه کفار! در اینجا باز مسائل مربوط به ماجراى «حدیبیه» تعقیب مى‏شود، و صحنه‏هاى دیگرى از این ماجراى عظیم را مجسم مى‏کند.نخست به یکى از مهمترین عوامل باز دارنده کفّار از ایمان به خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و تسلیم در مقابل حق و عدالت اشاره کرده، مى‏گوید: به خاطر بیاورید «هنگامى را که کافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهلیت داشتند» (إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ).
و به خاطر آن مانع ورود پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان به خانه خدا و انجام مراسم عمره و قربانى شدند، و گفتند: اگر اینها که در میدان جنگ پدران و برادران ما را کشته‏اند وارد سرزمین و خانه‏هاى ما شوند و سالم باز گردند، عرب درباره ما چه خواهد گفت؟ و چه اعتبار و حیثیتى براى ما باقى مى‏ماند؟
آنها با این عمل هم احترام خانه خدا و حرم امن او را شکستند، و هم سنتهاى خود را زیر پا گذاشتند، و هم پرده ضخیمى میان خود و حقیقت کشیدند.
سپس مى‏افزاید: «و (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش مؤمنان نازل فرمود» (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ).
این آرامش که مولود ایمان و اعتقاد به خداوند، و اعتماد بر لطف او بود، آنها را به خونسردى و تسلط بر نفس دعوت کرد، تا آنجا که براى حفظ اهداف بزرگ خود حاضر شدند جمله «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» را- که رمز اسلام در شروع کارها بود- بردارند، و به جاى آن «بسمک اللّهمّ»- که از یادگارهاى دوران گذشته عرب بود- در آغاز صلحنامه حدیبیه بنگارند و حتى لقب «رسول اللّه» را از کنار نام گرامى «محمد» صلّى اللّه علیه و اله حذف کنند. و حاضر شدند که بر خلاف عشق و علاقه سوزانى که به زیارت خانه خدا و مراسم عمره داشتند از همان «حدیبیه» به سوى مدینه باز گردند، و شترهاى خود را برخلاف سنت حج و عمره در همانجا قربانى کنند، و بدون انجام مناسک از احرام به در آیند.
آرى! فرهنگ جاهلیت دعوت به «حمیت» و «تعصب» و «خشم جاهلى» مى‏کند، ولى فرهنگ اسلام به «سکینه» و «آرامش» و «تسلط بر نفس».
سپس مى‏افزاید: «و (خداوند) آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر کس شایسته‏تر و اهل آن بودند» (وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوى‏ وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها). در پایان آیه مى‏فرماید: «و خداوند به همه چیز داناست» (وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیماً).
او هم نیات سوء کفار را مى‏داند، و هم پاکدلى مؤمنان راستین را، در اینجا سکینه و تقوا نازل مى‏کند، و در آنجا حمیت جاهلیت را مسلّط مى‏سازد.


(آیه 27)- رؤیاى صادقه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله! این آیه نیز فراز دیگرى از فرازهاى مهم داستان «حدیبیه» را ترسیم مى‏کند، ماجرا این بود:
پیامبر صلّى اللّه علیه و اله در مدینه خوابى دید که به اتفاق یارانش براى انجام مناسک «عمره» وارد مکّه مى‏شوند، و این خواب را براى یاران بیان کرد، همگى شاد و خوشحال شدند، اما چون جمعى تصور مى‏کردند تعبیر و تحقق این خواب در همان سال واقع خواهد شد، هنگامى که مشرکان راه ورود به مکّه را در حدیبیه به روى آنها بستند، گرفتار شک و تردید شدند، که مگر رؤیاى پیامبر هم ممکن است نادرست از آب درآید؟
پیامبر صلّى اللّه علیه و اله در پاسخ این سؤال فرمود: مگر من به شما گفتم این رؤیا همین امسال تحقق خواهد یافت؟
این آیه در همین رابطه در طریق بازگشت به مدینه نازل شد و تأکید کرد که این خواب، رؤیاى صادقه بوده و چنین مسأله‏اى حتمى و قطعى و انجام شدنى است.
مى‏فرماید: «خداوند آنچه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد راست گفت» (لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ).
سپس مى‏افزاید: «بطور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجد الحرام مى‏شوید در نهایت امنیت، و در حالى که سرهاى خود را تراشیده، یا (ناخنهاى خود را) کوتاه کرده‏اید، و از هیچ کس ترس و وحشتى ندارید» (لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ).
«ولى خداوند چیزهائى را مى‏دانست که شما نمى‏دانستید» و در این تأخیر حکمتى بود (فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا).
«و قبل از آن، فتح نزدیکى (براى شما) قرار داده است» (فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحاً قَرِیباً).تعبیر به «فَتْحاً قَرِیباً» تناسب بیشترى با فتح خیبر دارد، زیرا فاصله کمترى با تحقق عینى این خواب داشت «فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحاً قَرِیباً».
آیه مورد بحث یکى از اخبار غیبى قرآن، و از شواهد آسمانى بودن این کتاب، و از معجزات پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله است که با این قاطعیت و تأکید هم خبر از ورود به مسجد الحرام و انجام مراسم عمره در آینده نزدیک مى‏دهد، و هم فتح قریب و پیروزى نزدیکى قبل از آن، و چنانکه مى‏دانیم این هر دو پیشگوئى به وقوع پیوست.


(آیه 28)- در این آیه و آیه بعد که آخرین آیات سوره فتح است به دو مسأله مهم دیگر در ارتباط با «فتح المبین» یعنى «صلح حدیبیه» اشاره مى‏کند که یکى مربوط به عالمگیر شدن اسلام است، و دیگرى اوصاف یاران پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و ویژگیهاى آنان، و وعده الهى را نسبت به آنها بازگو مى‏کند.
نخست مى‏گوید: «او کسى است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان پیروز کند، و کافى است که خدا گواه این موضوع باشد» (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً).
این وعده‏اى است صریح و قاطع، از سوى خداوند قادر متعال، در رابطه با غلبه اسلام بر همه ادیان.
یعنى اگر خداوند از طریق رؤیاى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به شما خبر پیروزى داده که با نهایت امنیت وارد مسجد الحرام مى‏شوید، و مراسم عمره را به جا مى‏آورید بى‏آنکه کسى جرأت مزاحمت شما را داشته باشد، و نیز اگر خداوند بشارت «فتح قریب» (پیروزى خیبر) را مى‏دهد تعجب نکنید، اینها اول کار است سرانجام اسلام عالمگیر مى‏شود و بر همه ادیان پیروز خواهد گشت.
در این که منظور از این پیروزى پیروزى منطقى است یا پیروزى نظامى؟ باید بگوییم: کلمه «لیظهره» دلیل بر غلبه خارجى است، و به همین دلیل مى‏توان گفت:
علاوه بر مناطق بسیار وسیعى که امروز در شرق و غرب و شمال و جنوب عالم در قلمرو اسلام قرار گرفته، و هم اکنون بیش از چهل کشور اسلامى با جمعیتى حدود یک میلیارد نفر زیر پرچم اسلام قرار دارند، و زمانى فرا خواهد رسید که همه جهان رسما در زیر این پرچم قرار مى‏گیرد، و این امر به وسیله قیام حضرت مهدى- عج- تکمیل مى‏گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۴۵
* مسافر
پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ب.ظ

513 . صفحه 513





بیست و سوم اردیبهشت :


نفیسه :



(آیه 16)- در ادامه آیه قبل در مورد بحث و گفتگو با متخلفان «حدیبیه»،این آیه شریفه پیشنهادى به آنها کرده،و راه بازگشت را به روى آنها چنین مى‏گشاید و مى‏فرماید:
«به متخلفان از اعراب (بادیه نشین) بگو: به زودى از شما دعوت مى‏شود که به سوى قومى نیرومند و جنگجو بروید، و با آنها پیکار کنید تا اسلام بیاورند» (قُلْ لِلْمُخَلَّفِینَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلى‏ قَوْمٍ أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ).
«پس اگر اطاعت کنید خداوند پاداش نیکى به شما مى‏دهد، و اگر سرپیچى کنید- همانگونه که در گذشته نیز سرپیچى کردید- خداوند شما را با عذاب دردناکى کیفر مى‏دهد» (فَإِنْ تُطِیعُوا یُؤْتِکُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا کَما تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً).
باید امتحان صداقت خود را در میدان سخت و سهمگین دیگرى بدهید، و گرنه از میدانهاى سخت اجتناب کردن، و در میدانهاى راحت و پر غنیمت شرکت نمودن به هیچ وجه ممکن نیست.
این قوم جنگجو و پرقدرت که در این آیه به آنها اشاره کرده چه جمعیتى بودند؟
جمله «تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ» (با آنها پیکار کنید تا اسلام بیاورند) دلیل بر این است که اهل کتاب نبودند، زیرا آنها را مجبور به پذیرش اسلام نمى‏کنند، بلکه مخیر میان اسلام آوردن یا پذیرش شرائط اهل ذمه و همزیستى مسالمت آمیز با مسلمانان و پرداخت جزیه مى‏کنند، تنها مشرکان و بت پرستان هستند که چیزى جز اسلام از آنان پذیرفته نمى‏شود، زیرا اسلام بت‏پرستى را به عنوان یک «دین» نمى‏شناسد، و اجبار در ترک بت پرستى جایز است.
و با توجه به این که در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله بعد از ماجراى حدیبیه غزوه مهمى با مشرکان جز «فتح مکه» و غزوه «حنین» وجود نداشت، آیه فوق مى‏تواند اشاره به آنها باشد، مخصوصا غزوه حنین که مردان جنگجوى سخت کوشى از طایفه هوازن و بنى سعد در آن شرکت داشتند.


(آیه 17)- بعد از نزول آیه قبل و تهدید متخلفان به «عذاب الیم» جمعى از معلولین یا بیماران خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله آمدند و عرض کردند: اى رسول خدا! تکلیف ما در این میان چیست؟ در اینجا این آیه نازل شد و حکم آنها را چنین بازگو کرد: «بر نابینا و لنگ و بیمار گناهى نیست» اگر در میدان جهاد شرکت نکنند (لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ).
تنها جهاد نیست که مشروط به قدرت و توانائى است، تمام تکالیف الهى یک سلسله شرائط عمومى دارد که از جمله آنها «توانائى و قدرت» است و در آیات قرآن کرارا به این معنى اشاره شده است.
البته این گروه گرچه از شرکت در میدان جهاد معافند اما آنها نیز باید به مقدار توان خود براى تقویت قواى اسلام و پیشبرد اهداف الهى آن بکوشند.
و شاید جمله اخیر آیه مورد بحث نیز اشاره به همین معنى باشد که مى‏فرماید: «و هرکس خدا و رسولش را اطاعت نماید او را در باغهائى (از بهشت) وارد مى‏کند که نهرها از زیر (درختانش) جارى است، و آن کس که سرپیچى کند او را به عذاب دردناکى گرفتار مى‏سازد»! (وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَذاباً أَلِیماً).


(آیه 18)- خشنودى خدا از شرکت کنندگان در بیعت رضوان گفتیم در ماجراى حدیبیه سفرائى میان «پیامبر» صلّى اللّه علیه و اله و «قریش» رد و بدل شد، از جمله پیامبر صلّى اللّه علیه و اله «عثمان بن عفان» را به عنوان نماینده نزد مشرکان مکه فرستاد قریش عثمان را موقتا توقیف کردند، و به دنبال آن در بین مسلمانان شایع شد که عثمان کشته شده پیامبر صلّى اللّه علیه و اله فرمود: من از اینجا حرکت نمى‏کنم تا با این گروه پیکار کنم.
سپس به زیر درختى که در آنجا بود آمد، و با مردم تجدید بیعت کرد، و از آنها خواست که در پیکار با مشرکان کوتاهى نکنند، و کسى پشت به میدان جهاد نکند.
این بیعت به عنوان «بیعت رضوان» (بیعت خشنودى خداوند) معروف شد، و لرزه بر اندام مشرکان انداخت و نقطه عطفى در تاریخ اسلام بود.
قرآن در اینجا از این ماجرا سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: «خداوند از مؤمنان- هنگامى که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند- راضى و خشنود شد» (لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ).
هدف از این «بیعت» انسجام هر چه بیشتر نیروها، تقویت روحیه، تجدید آمادگى رزمى، سنجش افکار، و آزمودن میزان فداکارى دوستان وفادار بود.
و خداوند به این مؤمنان فداکار چهار پاداش بزرگ داد که از همه مهمتر رضایت و خشنودى او بود، همان گونه که در آیه 72 سوره توبه نیز مى‏خوانیم:
«وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ» و رضا و خشنودى خداوند از همه نعمتهاى بهشتى برتر است». سپس مى‏افزاید: «خدا آنچه را در درون دلهایشان (از صداقت و ایمان و آمادگى و وفادارى نسبت به این پیمان) نهفته بود مى‏دانست، از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد» (فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ).
آن چنان آرامشى که در میان انبوه دشمنان در میان سلاحهاى آماده آنها ترس و وحشتى به دل راه نمى‏دادند. و این دومین موهبت الهى نسبت به آنها بود.
و در پایان این آیه به سومین موهبت اشاره کرده، مى‏فرماید: «و پیروزى نزدیکى به عنوان پاداش نصیب آنها فرمود» (وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً).
آرى! این فتح- که به گفته اکثر مفسران «فتح خیبر» بود- سومین پاداش الهى براى این مؤمنان ایثارگر بود.
و تعبیر به «قریبا» (به زودى) تأییدى است بر این که منظور «فتح خیبر» است.


(آیه 19)- چهارمین نعمتى که به دنبال بیعت رضوان نصیب مسلمانان شد غنائم فراوان مادى بود چنانکه در این آیه مى‏فرماید: پاداش دیگر «غنائم بسیارى که آن را به دست مى‏آورند» (وَ مَغانِمَ کَثِیرَةً یَأْخُذُونَها).
این تعبیر مى‏تواند تمام غنائم جنگهاى اسلامى را که بعد از فتح خیبر رخ داد در برگیرد.
و از آنجا که باید مسلمانان به این وعده الهى کاملا اطمینان کنند در آخر آیه مى‏افزاید: «و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است» (وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً).
اگر به شما دستور داد که در حدیبیه صلح کنید براساس حکمت بود، و اگر به شما وعده فتح قریب و غنائم فراوان مى‏دهد این توانائى را دارد که به وعده‏هاى خود جامه عمل بپوشاند.
به این ترتیب مسلمانان ایثارگر در سایه بیعت رضوان پیروزى دنیا و آخرت را به دست آوردند، در حالى که منافقان بى‏خبر و ضعیف الایمانهاى ترسو در آتش حسرت سوختند؟
بیعت و خصوصیات آن:
قرائن نشان مى‏دهد که بیعت از ابداعات مسلمین نیست، بلکه سنتى بوده که قبل از اسلام در میان عرب رواج داشته است،و به همین دلیل در آغاز اسلام که طایفه «اوس» و «خزرج» در موقع حج از مدینه به مکه آمدند و با پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله در عقبه بیعت کردند برخورد آنها با مسأله بیعت برخورد با یک امر آشنا بود، بعد از آن پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله نیز در فرصتهاى مختلف با مسلمانان تجدید بیعت کرد که یک مورد از آن همین «بیعت رضوان» در حدیبیه بود، و از آن گسترده‏تر بیعتى بود که بعد از فتح مکه انجام گرفت که در تفسیر «سوره ممتحنه» شرح آن به خواست خدا خواهد آمد.
اما چگونگى «بیعت» بطور کلى از این قرار بوده که بیعت کننده دست به دست بیعت شونده مى‏داده و با زبان حال یا قال اعلام اطاعت و وفادارى مى‏نمود، و گاه در ضمن بیعت شرائط و حدودى براى آن قائل مى‏شد، مثلا بیعت تا پاى مال، تا سرحد جان.
پیامبر اسلام بیعت زنان را نیز مى‏پذیرفت، اما نه از طریق دست دادن، بلکه چنانکه در تواریخ آمده، دستور مى‏داد ظرف بزرگى از آب حاضر کنند، او دست خود را در یک طرف ظرف فرو مى‏برد، و زنان بیعت کننده در طرف دیگر.


(آیه 20)- باز هم برکات صلح حدیبیه! قرآن همچنان بحثهاى مربوط به «صلح حدیبیه» و وقایع بعد از آن را بازگو مى‏کند، و برکات و فوائدى را که از این رهگذر عائد مسلمانان شد شرح مى‏دهد.
نخست مى‏فرماید: «خداوند غنائم فراوانى به شما وعده داده که آنها را به دست مى‏آورید، ولى این یکى را زودتر براى شما فراهم ساخت» (وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ).
لحن آیه نشان مى‏دهد که منظور از غنائم فراوان در اینجا تمام غنائمى است که خداوند نصیب مسلمانان کرد، چه در کوتاه مدت و چه در دراز مدت.
سپس به یکى دیگر از الطاف خداوندى نسبت به مسلمانان در این ماجرا اشاره کرده، مى‏افزاید: «و دست تعدى مردم [دشمنان‏] را از شما بازداشت» (وَ کَفَّ أَیْدِیَ النَّاسِ عَنْکُمْ).
این لطف بزرگى بود که آنها با کمى نفرات و نداشتن ابزار جنگى کافى آن هم در نقطه‏اى دور از وطن و بیخ گوش دشمن، مورد تهاجم قرار نگرفتند، و چنان رعب و وحشتى از آنان در دل دشمنان افکند که از هرگونه اقدام و حمله خوددارى کردند.
سپس در ادامه آیه به دو نعمت بزرگ دیگر از مواهب الهى اشاره کرده، مى‏فرماید: «و (هدف این بود که این وقایع) نشانه‏اى (بر حقانیت دعوت تو) براى مؤمنان باشد، و خداوند شما را به راه راست هدایت کند» (وَ لِتَکُونَ آیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ یَهْدِیَکُمْ صِراطاً مُسْتَقِیماً).



(آیه 21)- در این آیه بشارت بیشترى به مسلمانان داده، مى‏گوید: «و نیز غنائم و فتوحات دیگرى (نصیبتان مى‏کند) که شما توانائى آن را ندارید ولى قدرت خدا به آن احاطه دارد، و خداوند بر همه چیز تواناست» (وَ أُخْرى‏ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها وَ کانَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیراً).
ممکن است این وعده غنیمت و پیروزیها اشاره به فتح «مکّه» و غنائم «حنین» و یا فتوحات و غنائمى که بعد از پیغمبر صلّى اللّه علیه و اله نصیب امت اسلامى شد- مانند فتح ایران و روم و مصر- و یا اشاره به همه آنها باشد.
این آیه از اخبار غیبى و پیشگوئیهاى قرآن مجید درباره حوادث آینده است، این پیروزیها در مدت کوتاهى به وقوع پیوست و عظمت این آیات را روشن ساخت.


(آیه 22)- قرآن همچنان ابعاد دیگرى از ماجراى عظیم «حدیبیه» را بازگو مى‏کند، و به دو نکته مهم در این رابطه اشاره مى‏کند.
نخست این که: تصور نکنید اگر در سرزمین «حدیبیه» درگیرى میان شما و مشرکان مکه رخ مى‏داد، مشرکان برنده جنگ مى‏شدند، چنین نیست «و اگر کافران (در سرزمین حدیبیه) با شما پیکار مى‏کردند به زودى فرار مى‏کردند، سپس ولىّ و یاورى نمى‏یافتند» (وَ لَوْ قاتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً).


(آیه 23)- این منحصر به شما نیست «این سنّت الهى است که در گذشته نیز بوده است، و هرگز براى سنّت الهى تغییر و تبدیلى نخواهى یافت» (سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا).
این یک قانون همیشگى الهى است که اگر مؤمنان در امر جهاد ضعف و سستى نشان ندهند، و با قلبى پاک و نیتى خالص به مبارزه با دشمنان برخیزند، خدا آنها را پیروز مى‏کند.
نکته مهمى که این آیات تعقیب مى‏کند این است که قریش ننشینند و بگویند افسوس که ما قیام نکردیم و این گروه اندک را درهم نکوبیدیم، افسوس که صید به خانه آمد و از آن غفلت کردیم، افسوس و افسوس!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۴۴
* مسافر
چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ب.ظ

512 . صفحه 512


بیست و دوم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 10)- در این آیه اشاره کوتاهى به مسأله «بیعت رضوان» مى‏کند- که در آیه 18 همین سوره بطور مشروحتر آمده است- مى‏گوید: «کسانى که با تو بیعت مى‏کنند (در حقیقت) تنها با خدا بیعت مى‏کنند و دست خدا بالاى دست آنهاست» (إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ).
سپس مى‏افزاید: «پس هر کس پیمان شکنى کند تنها به زیان خود پیمان شکسته است» (فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ).
«و آن کس که نسبت به عهدى که با خدا بسته وفا کند، به زودى، پاداش عظیمى به او خواهد داد» (وَ مَنْ أَوْفى‏ بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً).
در این آیه، قرآن مجید به همه بیعت کنندگان هشدار مى‏دهد که اگر بر سر پیمان و عهد خود بمانند پاداش عظیمى خواهند داشت، اما اگر آن را بشکنند زیانش متوجه خود آنهاست، تصور نکنند به خدا ضررى مى‏رسانند.


(آیه 11)- عذر تراشى متخلفان! بعد از ذکر سرنوشت منافقان و مشرکان در آیات قبل، در اینجا وضع متخلفان و بازماندگان ضعیف الایمان را بازگو مى‏کند، تا حلقات این بحث تکمیل گردد.
مى‏فرماید: «به زودى متخلفان از اعراب بادیه نشین (عذر تراشى کرده) مى‏گویند: (حفظ) اموال و خانواده‏هاى ما، ما را به خود مشغول داشت (و نتوانستیم در سفر حدیبیه تو را همراهى کنیم) براى ما طلب آمرزش کن»! (سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا).
«آنها به زبان خود چیزى مى‏گویند که در دل ندارند» (یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ). آنها حتى در توبه خود صادق نیستند.
ولى به آنها «بگو: چه کسى مى‏تواند در برابر خداوند از شما دفاع کند هرگاه زیانى براى شما بخواهد و یا اگر نفعى اراده کند» مانع گردد (قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ لَکُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً إِنْ أَرادَ بِکُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِکُمْ نَفْعاً).
آرى «خداوند به همه کارهایى که انجام مى‏دهید آگاه است» (بَلْ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً).
او به خوبى مى‏داند که این عذر و بهانه‏ها واقعیت ندارد آنچه واقعیت دارد شک و تردید و ترس و ضعف ایمان شماست.


(آیه 12)- سپس براى توضیح بیشتر پرده‏ها را کاملا کنار زده مى‏افزاید: «ولى شما گمان کردید پیامبر و مؤمنان هرگز به خانواده‏هاى خود باز نخواهند گشت» (بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى‏ أَهْلِیهِمْ أَبَداً).
آرى! علت عدم شرکت شما در این سفر تاریخى مسأله اموال و زن و فرزند نبود، بلکه عامل اصلى سوء ظنى بود که به خدا داشتید، و با محاسبات غلط خود چنین فکر مى‏کردید که این سفر، سفر پایانى عمر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان است و باید از آن کناره گیرى کرد.
«و این (پندار غلط) در دلهاى شما زینت یافته بود و گمان بد کردید» (وَ زُیِّنَ ذلِکَ فِی قُلُوبِکُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ).
چرا که فکر مى‏کردید خداوند پیامبرش را به این سفر فرستاده، و آنها را به چنگال دشمنان سپرده و از آنها حمایت نخواهد کرد!«و سرانجام (در دام شیطان افتادید و) هلاک شدید»! (وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً).
چه هلاکتى از این بدتر که از شرکت در این سفر تاریخى، و بیعت رضوان و افتخارات دیگر محروم شدید، و به دنبال آن رسوائى بزرگ بود، و در آینده عذاب دردناک آخرت است.


(آیه 13)- از آنجا که این موضعگیریهاى غلط گاه از عدم ایمان سرچشمه مى‏گرفت در این آیه مى‏گوید: «آن کسى که به خدا و پیامبرش ایمان نیاورده (سرنوشتش دوزخ است) چرا که ما براى کافران آتش فروزان آماده کرده‏ایم» (وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ سَعِیراً).


(آیه 14)- و سرانجام براى اثبات قدرت خداوند بر مجازات کافران و منافقان مى‏فرماید: «مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین از آن خداست، هرکس را بخواهد (و شایسته بداند) مى‏بخشد و هرکس را بخواهد مجازات مى‏کند، و خداوند آمرزنده و رحیم است» (وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).

(آیه 15)- متخلفان آماده طلب! هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله از «حدیبیه» باز مى‏گشت به فرمان خدا مسلمانان شرکت کننده در حدیبیه را بشارت به «فتح خیبر» داد و تصریح فرمود که در این پیکار فقط آنها شرکت کنند، و غنائم جنگى مخصوص آنهاست.
اما این دنیا پرستان ترسو همین که از قرائن فهمیدند پیامبر صلّى اللّه علیه و اله در این جنگى که در پیش دارد قطعا پیروز مى‏شود و غنائم فراوانى به دست سپاه اسلام خواهد افتاد، از فرصت استفاده کرده، خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله آمدند، و اجازه شرکت در میدان «خیبر» خواستند! غافل از این که آیات قرآن از قبل نازل شده بود، و سرّ آنها را فاش ساخته بود.
چنانکه در آیه مى‏خوانیم: «هنگامى که شما براى به دست آوردن غنائمى حرکت کنید متخلفان (حدیبیه) مى‏گویند: بگذارید ما هم در پى شما بیائیم» و در این جهاد شرکت کنیم (سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى‏ مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْکُمْ).قرآن در پاسخ این گروه سودجو و فرصت طلب مى‏گوید: «آنها مى‏خواهند کلام خدا را تغییر دهند» (یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللَّهِ).
سپس مى‏افزاید: «به آنها بگو: شما هرگز نباید به دنبال ما بیائید» و حق ندارید در این میدان شرکت کنید (قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا).
این سخنى نیست که من از پیش خود بگویم «این گونه خداوند از قبل گفته (و ما را از آینده شما با خبر ساخته) است» (کَذلِکُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ).
خداوند دستور داده «غنائم خیبر» مخصوص «اهل حدیبیه» باشد و احدى با آنها در این امر شرکت نکند! ولى این متخلفان بى‏شرم و پر ادعا، باز از میدان در نمى‏روند و شما را متهم به حسادت مى‏کنند «و به زودى مى‏گویند: (مطلب چنین نیست) بلکه شما نسبت به ما حسد مى‏ورزید»! (فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا).
و به این ترتیب آنها حتى بطور ضمنى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را تکذیب مى‏کنند، و ریشه منع آنها را از شرکت در «غزوه خیبر» حسادت مى‏شمرند! قرآن در آخرین جمله مى‏گوید: «ولى آنها جز اندکى نمى‏فهمند»! (بَلْ کانُوا لا یَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِیلًا).
آرى! ریشه تمام بدبختیهاى آنها جهل و نادانى و بى‏خبرى است که همیشه دامنگیر آنها بوده است، جهل در مورد خداوند، و عدم معرفت مقام پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و بى‏خبرى از سرنوشت انسانها، و عدم توجه به ناپایدارى ثروت دنیا.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۴۴
* مسافر
سه شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ب.ظ

511 . صفحه 511



بیست و یکم اردیبهشت :


نفیسه :


سوره فتح سوره چهل و هشتم قرآن است.
این سوره در «مدینه» نازل شده و داراى 29 آیه است.‏
محتواى سوره:
این سوره چنانکه از نامش پیداست پیام آور فتح و پیروزى است، پیروزى بر دشمنان اسلام، پیروزى چشمگیر و قاطع خواه پیروزى مربوط به فتح مکه باشد یا صلح حدیبیه یا فتح خیبر یا پیروزى بطور مطلق.
موقعى که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله از حدیبیه به سوى مدینه مى‏آمد مرکبش از حرکت باز ایستاد، و در همین حال چهره مبارکش غرق سرور و شادمانى بى سابقه‏اى گشت و فرمود: هم اکنون آیات سوره فتح بر من نازل شد.
در یک بررسى مى‏توان گفت که این سوره از هفت بخش تشکیل یافته است.
1- سوره با مسأله بشارت فتح آغاز مى‏شود، و آیات انجام آن نیز به همین مسأله مربوط است، و تأکید بر تحقق خواب پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دائر به وارد شدن به مکه و انجام مناسک عمره است.
2- بخش دیگرى از سوره حوادث مربوط به «صلح حدیبیه» و «نزول سکینه» و آرامش بر دلهاى مؤمنان و مسأله «بیعت رضوان» را بازگو مى‏کند.
3- در بخش دیگرى از مقام پیامبر و هدف والاى او سخن مى‏گوید.
4- در قسمت دیگرى، از کار شکنى‏هاى منافقان و نمونه‏هائى از عذرهاى واهیشان در مورد عدم شرکت در میدان جهاد پرده بر مى‏دارد.
5- در بخش دیگر قسمتى از تقاضاهاى نابجاى منافقان را منعکس مى‏سازد.
6- سپس کسانى را که از شرکت در میدان جهاد معذورند معرفى مى‏کند.
7- و بالاخره در بخشى نیز از ویژگیهاى پیروان خط مکتبى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و صفات مخصوص آنها سخن مى‏گوید.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «اموال و همسران و آنچه را در ملک شماست با قرائت «انّا فتحنا» از تلف حفظ کنید.
کسى که پیوسته آن را تلاوت کند روز قیامت منادى صدا مى‏زند آن چنان که همه خلائق مى‏شنوند: تو از بندگان مخلص منى، او را به بندگان صالحم ملحق سازید، و در باغهاى پر نعمت بهشت او را وارد کنید، و از نوشابه مخصوص بهشتیان سیرابش نمائید».
ناگفته پیداست این همه فضیلت و افتخار با تلاوت خالى از اندیشه و عمل حاصل نمى‏شود، بلکه هدف اصلى از تلاوت، تطبیق اعمال و خلق و خوى خویش بر مفاد این آیات است.


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)- فتح المبین! در نخستین آیه این سوره بشارت عظیمى به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله داده شده است، بشارتى که طبق بعضى از روایات نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و اله محبوبتر از تمام جهان بود، مى‏فرماید: «ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم! ...» (إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً).
منظور از این فتح پیروزى عظیمى است که از «صلح حدیبیه» نصیب مسلمانان شد.
اما براى روشن شدن تفسیر این آیات باید قبل از هر چیز فشرده‏اى از داستان حدیبیه را در اینجا بیاوریم که به منزله شأن نزول آن است.
داستان صلح حدیبیه:
در سال ششم هجرت ماه ذى القعده پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله به قصد عمره به سوى مکه حرکت کرد و همه مسلمانان را تشویق به شرکت در این سفر نمود، اما گروهى خوددارى کردند، ولى جمع کثیرى از مهاجران و انصار و اعراب بادیه نشین در خدمتش عازم مکه شدند.
این جمعیت که در حدود یک هزار و چهار صد نفر بودند همگى لباس احرام بر تن داشتند و جز شمشیر که اسلحه مسافران محسوب مى‏شد هیچ سلاح جنگى با خود برنداشتند.
هنگامى که پیامبر به «عسفان» در نزدیکى مکه رسید با خبر شد که قریش تصمیم گرفته‏اند از ورود او به مکه جلوگیرى نمایند، تا این که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به «حدیبیه» رسید پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به «عمر» پیشنهاد فرمود که به مکه رود و اشراف قریش را از هدف این سفر آگاه سازد، عمر گفت: بهتر این است که «عثمان» به این کار مبادرت ورزد، عثمان به سوى مکه آمد و چیزى نگذشت که در میان مسلمانان شایع شد او را کشته‏اند، در اینجا پیامبر صلّى اللّه علیه و اله تصمیم به شدت عمل  گرفت و در زیر درختى که در آنجا بود با یارانش تجدید بیعت کرد که به نام «بیعت رضوان» معروف شد، و با آنان عهد بست که تا آخرین نفس مقاومت کنند، ولى چیزى نگذشت که عثمان سالم بازگشت و به دنبال او قریش «سهیل بن عمرو» را براى مصالحه خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله فرستاد.
بعد از گفتگوهاى زیاد پیمان صلحى منعقد شد. این پیمان در حقیقت یک پیمان عدم تعرض همه جانبه بود که به جنگهاى مداوم و مکرر بین مسلمانان و مشرکان موقتا پایان مى‏داد.
«متن پیمان صلح» از این قرار بود که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به على علیه السّلام دستور داد «بنویس: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم».
«سهیل بن عمرو» که نماینده مشرکان بود گفت: من با چنین جمله‏اى آشنا نیستم، بنویس بسمک اللّهمّ! پیامبر صلّى اللّه علیه و اله فرمود: «بنویس: بسمک اللّهمّ»! سپس فرمود: بنویس این چیزى است که محمد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله با سهیل بن عمرو مصالحه کرده! «سهیل» گفت: ما اگر تو را «رسول اللّه» مى‏دانستیم با تو جنگ نمى‏کردیم، تنها اسم خودت، و اسم پدرت را بنویس. پیغمبر صلّى اللّه علیه و اله فرمود: مانعى ندارد، بنویس: «این چیزى است که «محمّد بن عبد اللّه» با سهیل بن عمرو صلح کرده که ده سال متارکه جنگ شود تا مردم امنیت خود را باز یابند.
علاوه بر این همه آزادند هر کس مى‏خواهد در پیمان محمّد وارد شود و هر کس مى‏خواهد در پیمان قریش.
ازین گذشته محمّد امسال باز مى‏گردد و وارد مکه نمى‏شود، اما سال آینده ما به مدت سه روز از مکه بیرون مى‏رویم و یارانش بیایند اما بیش از سه روز توقف نکنند.
در اینجا پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور داد شترهاى قربانى را که به همراه آورده بودند در همانجا قربانى کنند، سرهاى خود را بتراشند و از احرام به در آیند. اما این امر براى جمعى از مسلمانان سخت ناگوار بود.
ولى پیغمبر شخصا پیشگام شد، و شتران قربانى را نحر فرمود، و از احرام بیرون آمد، و به مسلمانان تفهیم نمود که این استثنائى است در قانون احرام و قربانى که از سوى خداوند قرار داده شده است.
مسلمین هنگامى که چنین دیدند تسلیم شدند و دستور پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دقیقا اجرا شد و از همانجا آهنگ مدینه کردند، اما کوهى از غم و اندوه بر قلب آنها سنگینى مى‏نمود، چرا که ظاهر قضیه یک ناکامى و شکست بود ولى خبر نداشتند که در پشت داستان صلح حدیبیه چه پیروزیهائى براى مسلمانان و آینده اسلام نهفته است، و در همین هنگام بود که سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظیمى را به پیامبر گرامى اسلام داد.
به دنبال صلح حدیبیه مشرکین با مسلمانان ارتباط یافتند و اسلام در قلوب آنها جایگزین شد و در عرض سه سال گروه عظیمى اسلام آوردند، و جمعیت مسلمانان با آنها فزونى گرفت.


(آیه 2)- نتایج بزرگ فتح المبین! در این آیه و آیه بعد قسمتى از نتایج پربرکت «فتح مبین» (صلح حدیبیه) که در آیه قبل آمده است تشریح شده. مى‏فرماید: هدف این بود «تا خداوند گناهان گذشته و آینده‏اى را که به تو نسبت مى‏دادند ببخشد (و حقانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید» (لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً).


(آیه 3)- «و پیروزى شکست ناپذیرى نصیب تو کند» (وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزاً).
و به این ترتیب خداوند چهار موهبت عظیم در سایه این فتح مبین نصیب پیامبرش کرد: مغفرت، تکمیل نعمت، هدایت و نصرت.
پاسخ به یک سؤال مهم:
با این که پیامبر به حکم مقام عصمت از هر گناهى پاک است منظور از این جمله چیست؟
براى پى بردن به جامعترین پاسخ، مهم این است که ما رابطه «فتح حدیبیه» را با مسأله «آمرزش گناه» پیدا کنیم که کلید اصلى پاسخ به سؤال فوق در آن نهفته است.
با دقت در حوادث و رویدادهاى تاریخى به این نتیجه مى‏رسیم: هنگامى که مکتبى راستین ظاهر مى‏شود و قد بر مى‏افرازد، وفاداران به سنن خرافى که موجودیت خود را در خطر مى‏بینند هرگونه تهمت و نسبت ناروا به آن مى‏بندند.
اگر این مکتب در مسیر پیشرفت خود مواجه به شکست شود، دستاویزى محکم براى اثبات نسبتهاى ناروا به دست مخالفان مى‏افتد، و فریاد مى‏کشند نگفتیم چنین است، نگفتیم چنان است؟
اما هنگامى که به پیروزى نائل گردد و برنامه‏هاى خود را از بوته آزمایش موفق بیرون آورد، تمام نسبتهاى ناروا نقش بر آب مى‏شود، و تمام «نگفتیم‏ها» به افسوس و ندامت مبدل مى‏گردد و جاى خود را به «ندانستیم‏ها» مى‏دهد! مخصوصا در مورد پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله این نسبتهاى ناروا و گناهان پندارى بسیار فراوان بود، او را جنگ طلب، آتش افروز، بى‏اعتنا به سنتهاى راستین، غیر قابل تفاهم، و مانند آن مى‏شمردند.صلح حدیبیّه به خوبى نشان داد که آئین او برخلاف آنچه دشمنان مى‏پندارند یک آئین پیشرو و الهى است.
او به خانه خدا احترام مى‏گذارد، هرگز بى‏دلیل به قوم و جمعیتى حمله نمى‏کند، او اهل منطق و حساب است او به راستى همه انسانها را به سوى محبوبشان «اللّه» دعوت مى‏کند، و اگر دشمنانش جنگ را بر او تحمیل نکنند او طالب صلح و آرامش است.
به این ترتیب فتح حدیبیه تمام گناهانى که قبل از هجرت، و بعد از هجرت یا تمام گناهانى که قبل از این ماجرا و حتى در آینده ممکن بود به او نسبت دهند همه را شست، و چون خداوند این پیروزى را نصیب پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نمود مى‏توان گفت خداوند همه آنها را شستشو کرد.
نتیجه این که این گناهان، گناهان واقعى نبود، بلکه گناهانى بود پندارى و در افکار مردم و در باور آنها، چنانکه در آیه 14 سوره شعرا در داستان موسى (ع) مى‏خوانیم که موسى به پیشگاه خدا عرضه داشت: «فرعونیان بر من گناهى دارند که مى‏ترسم به جرم آن گناه مرا بکشند» در حالى که گناه او چیزى جز یارى فرد مظلومى از بنى اسرائیل و کوبیدن ستمگرى از فرعونیان نبود.

(آیه 4)- نزول سکینه بر دلهاى مؤمنان! آنچه در آیات گذشته خواندیم مواهب بزرگى بود که خدا در پرتو فتح مبین (صلح حدیبیّه) نصیب پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرد، اما در این آیه از موهبت عظیمى که بر همه مؤمنان مرحمت فرموده بحث مى‏کند، مى‏فرماید: «او کسى است که آرامش را در دلهاى مؤمن نازل کرد تا ایمانى بر ایمانشان بیفزایند» (هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ).
چرا سکینه و آرامش بر دل آنها فرود نیاید در حالى که «لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است» (وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً).
«سکینه» در اصل از ماده «سکون» به معنى آرامش و اطمینان خاطرى است که هرگونه شک و تردید و وحشت را از انسان زائل مى‏کند و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مى‏دارد.
این آرامش ممکن است جنبه عقیدتى داشته باشد، و تزلزل اعتقاد را برطرف سازد، یا جنبه عملى، به گونه‏اى که ثبات قدم و مقاومت و شکیبائى به انسان بخشد، البته تعبیرات خود آیه در اینجا بیشتر ناظر به معنى اول است.


(آیه 5)- نتیجه دیگر فتح المبین! نقل کرده‏اند هنگامى که بشارت «فتح مبین» و «اتمام نعمت» و «هدایت» و «نصرت» به پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله در آیات نخست این سوره داده شد بعضى از مسلمانان که از حوادث «حدیبیه» دلتنگ بودند عرض کردند: «گوارا باد بر تو این همه مواهب الهى اى رسول خدا! خداوند آنچه را به تو داده و مى‏دهد بیان کرده، به ما چه خواهد داد؟» در اینجا آیه نازل شد و به مؤمنان بشارت داد که براى آنها نیز پاداشهاى بزرگى فراهم شده.
قرآن همچنان در ارتباط با صلح «حدیبیه» و بازتابهاى مختلف آن در افکار مردم، و نتایج پربار آن سخن مى‏گوید، و سرنوشت هر گروه را در این بوته آزمایش بزرگ مشخص مى‏سازد.
نخست مى‏فرماید: «هدف دیگر (از این فتح مبین) این بود که مردان و زنان با ایمان را در باغهائى (از بهشت) وارد کند که نهرها از زیر (درختانش) جارى است» (لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
در حالى که «جاودانه در آن مى‏مانند»، و این نعمت بزرگ هرگز از آنان سلب نمى‏شود (خالِدِینَ فِیها).
«و گناهانشان را مى‏بخشد» (وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ).
«و این نزد خدا رستگارى بزرگى است»! (وَ کانَ ذلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِیماً).
به این ترتیب خداوند در برابر آن چهار موهبتى که به پیامبرش در فتح المبین داد، دو موهبت عظیم نیز به مؤمنان ارزانى داشت: بهشت جاویدان با تمام نعمتهایش، و عفو و گذشت از لغزشهاى آنها، علاوه بر سکینه و آرامش روحى که در این دنیا به آنها بخشید، و مجموعه این سه نعمت، فوز عظیم و پیروزى بزرگى است  براى کسانى که از این بوته امتحان سالم بیرون آمدند.


(آیه 6)- ولى در برابر این گروه، گروه منافقان و مشرکان بى‏ایمان بودند که در این آیه سرنوشتشان این گونه ترسیم شده: «و (نیز هدف دیگر این است که خداوند) مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مى‏برند مجازات کند» (وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ).
آرى! منافقان و مشرکان به هنگام حرکت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان از مدینه گمان داشتند که این گروه هرگز سالم به مدینه باز نخواهد گشت.
سپس به توضیح این عذاب و مجازات پرداخته و تحت چهار عنوان آن را شرح داده، مى‏گوید: آرى «حوادث ناگوارى (که براى مؤمنان انتظار مى‏کشند) تنها بر خودشان نازل مى‏شود» (عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ).
دیگر این که: «خداوند بر آنان غضب کرده» (وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ).
«و (نیز خداوند آنان را) از رحمت خود دورشان ساخته» (وَ لَعَنَهُمْ).
«و جهنم را براى آنها (از هم اکنون) آماده کرده، و چه بد سرانجامى است» (وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً).


(آیه 7)- در این آیه بار دیگر به عظمت قدرت خداوند اشاره کرده، مى‏گوید: «لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است» (وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً).
این سخن یک بار در ذیل مقامات و مواهب اهل ایمان آمد، و یک بار هم در اینجا در ذیل مجازات منافقان و مشرکان، تا روشن شود خداوندى که تمام جنود آسمان و زمین تحت فرمانش قرار دارند هم قدرت بر آن دارد هم توانائى بر این، هرگاه دریاى رحمتش موج زند شایستگان را هر جا باشند شامل مى‏شود، و هر گاه آتش قهر و غضبش زبانه کشد مجرمى را قدرت فرار از آن نیست.


(آیه 8)- تحکیم موقعیت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و وظائف مردم در برابر او گفتیم صلح حدیبیه از سوى بعضى از ناآگاهان شدیدا مورد انتقام قرار گرفت و حتى تعبیراتى در برابر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله گفتند که خالى از بى‏حرمتى نسبت به آن حضرت نبود مجموع این حوادث ایجاب مى‏کرد که موقعیت یا عظمت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله بار دیگر مورد تأکید قرار گیرد.
لذا این آیه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را مخاطب قرار داده، مى‏گوید: «به یقین ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بشارت دهنده، و بیم دهنده فرستادیم» (إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً). گواه بر تمام امت اسلام بلکه به یک معنى گواه بر همه امتها.


(آیه 9)- در این آیه پنج دستور مهم به عنوان نتیجه و هدفى براى اوصاف پیشین پیامبر صلّى اللّه علیه و اله بیان شده که دو دستور درباره اطاعت خداوند و تسبیح و نیایش اوست، و سه دستور درباره «اطاعت» و «دفاع» و «تعظیم» مقام پیامبر صلّى اللّه علیه و اله است.
مى‏فرماید: هدف این است «تا (شما مردم) به خدا و رسولش ایمان بیاورید، و از او دفاع کنید و او را بزرگ دارید، و خدا را صبح و شام تسبیح گویید» (لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۴۴
* مسافر