قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره دخان» ثبت شده است

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۳ ب.ظ

498 . صفحه 498



هشتم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 40)- روز جدائیها! در آیات گذشته در مورد مسأله معاد از طریق «حکمت آفرینش این جهان» براى وجود رستاخیز استدلال شده بود، آیه شریفه از این استدلال چنین نتیجه‏گیرى مى‏کند که: «یوم الفصل و روز جدائیها وعده‏گاه همه آنهاست» (إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ).


(آیه 41)- سپس به شرح کوتاهى درباره این روز جدائى پرداخته، مى‏گوید:
«در همان روزى که (هیچ کس به فریاد دیگرى نمى‏رسد و) هیچ دوستى کمترین کمکى به دوستش نمى‏کند، و از هیچ سو یارى نمى‏شوند»! (یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ).
آرى! آن روز، روز فصل و جدائى است، روزى است که انسان از همه چیز جز عملش جدا مى‏شود، و مولى به هر معنى که باشد- دوست، سرپرست، ولى نعمت، خویشاوند، همسایه، یاور، و مانند آن- توانائى حل کوچکترین مشکلى را از مشکلات قیامت براى کسى ندارد.


(آیه 42)- تنها یک گروه مستثنا هستند همان گونه که این آیه مى‏گوید: «مگر کسى که خدا او را مورد رحمت قرار داده است، چرا که او توانا و رحیم است» (إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
بدون شک این رحمت الهى بى‏حساب نیست و تنها شامل مؤمنانى مى‏شود که داراى عمل صالحند.


(آیه 43)- درخت زقّوم! در اینجا توصیف وحشتناک و تکان دهنده‏اى از عذابهاى دوزخى منعکس شده که بحث آیات قبل را در مورد «یوم الفصل» و روز رستاخیز تکمیل مى‏کند.
مى‏فرماید: «مسلّما درخت زقّوم ...» (إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ).


(آیه 44)- «غذاى گنهکاران است»! (طَعامُ الْأَثِیمِ).
اینها هستند که از این گیاه تلخ و بدبو و بد طعم و کشنده مى‏خورند.


(آیه 45)- سپس مى‏افزاید: «همانند فلز گداخته در شکمها مى‏جوشد»! (کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ).


(آیه 46)- «جوششى همچون آب سوزان» (کَغَلْیِ الْحَمِیمِ).
هنگامى که گیاه زقوم وارد شکم آنها مى‏شود، حرارت فوق العاده‏اى ایجاد کرده، و همچون آبى جوشان غلیان پیدا مى‏کند، و به جاى این که این غذا مایه قوت و قدرت گردد بدبختى و عذاب و درد و رنج مى‏آفریند.


(آیه 47)- سپس مى‏فرماید: به مأموران دوزخ خطاب مى‏شود: «این (کافر پرگناه) را بگیرید، و به میان دوزخ پرتابش کنید»! (خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى‏ سَواءِ الْجَحِیمِ).


(آیه 48)- باز به یکى دیگر از مجازاتهاى دردناک آنها اشاره کرده، مى‏گوید:
«سپس (به مأموران دوزخ دستور داده مى‏شود، که) بر سر او، از عذاب سوزان بریزید» (ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ).
به این ترتیب هم از درون مى‏سوزند و هم از بیرون تمام وجودشان را آتش فرا مى‏گیرد، و در وسط آتش نیز آب سوزان بر آنها مى‏ریزند.


(آیه 49)- و بعد از این همه عذابهاى دردناک جسمانى مجازات جانکاه روانى آنها شروع مى‏شود به این مجرم گناهکار سرکش و بى‏ایمان گفته مى‏شود «بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودى» (ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ).
آرى! این تو بودى که با آن همه غرور هر جنایتى را مرتکب شدى، اکنون بچش نتیجه اعمالت را که در برابر چشمان تو مجسم شده است، و همان گونه که جسم و جان مردم را سوزاندى اکنون درون و برونت در آتش قهر الهى و با آب سوزان مى‏سوزد.


(آیه 50)- در این آیه مى‏افزاید: به آنها خطاب مى‏شود: «این همان چیزى است که پیوسته درباره آن شک و تردید مى‏کردید» (إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ).
چقدر در آیات مختلف قرآن با انواع دلائل، واقعیت و حقانیت این روز به شما گوشزد شد.
افسوس که گوش شنوا نداشتید!


(آیه 51)- پرهیزکاران و انواع نعمتهاى بهشتى: از آنجا که در آیات گذشته کیفرهاى دردناک دوزخیان مطرح بود در اینجا مواهب و پاداشهاى بهشتیان را مى‏شمرد تا از قرینه مقابله اهمیت هریک از این دو آشکارتر گردد.
این پاداشها در هفت قسمت خلاصه شده:
نخست این که: «پرهیزکاران در جایگاه امن و امانى هستند» (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ).
بنابر این هیچ گونه ناراحتى و ناامنى به آنها نمى‏رسد، و در امنیت کامل از آفات و بلاها، از غم و اندوهها، از شیاطین و طاغوتها به سر مى‏برند.


(آیه 52)- سپس به ذکر نعمت دوم پرداخته، مى‏گوید: آنها «در میان باغها و چشمه‏ها به سر مى‏برند» و جایگاه آنها از هر سو با درختان و چشمه‏ها احاطه شدهِ‏ی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).


(آیه 53)- در مرحله سوم به لباسهاى زیباى آنها اشاره کرده، مى‏افزاید: «آنها لباسهایى از حریر نازک و ضخیم مى‏پوشند، و در برابر یکدیگر (بر تختها) جاى دارند» (یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِینَ).
البته در بهشت گرما و سرماى شدیدى وجود ندارد تا به وسیله پوشیدن لباس دفع شود، بلکه اینها اشاره به لباسهاى متنوع و گوناگون بهشتى است.


(آیه 54)- در مرحله چهارم نوبت به همسران آنها مى‏رسد، مى‏گوید: «آرى این چنینند بهشتیان، و آنها را با حور العین تزویج مى‏کنیم»! (کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ).


(آیه 55)- سپس به ذکر پنجمین نعمت بهشتیان پرداخته، مى‏افزاید: «آنها در آنجا هر نوع میوه‏اى را بخواهند در اختیارشان قرار مى‏گیرد و در نهایت امنیت به سر مى‏برند» (یَدْعُونَ فِیها بِکُلِّ فاکِهَةٍ آمِنِینَ).


(آیه 56)- جاودانگى بهشت و نعمتهاى بهشتى ششمین موهبت الهى بر متقین است، چرا که آنچه فکر انسان را به هنگام وصال ناراحت مى‏کند بیم فراق است، لذا مى‏فرماید: «آنها هیچ مرگى جز همان مرگ اول (که در دنیا چشیدند) نخواهند چشید»! (لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى‏).
سرانجام هفتمین و آخرین نعمت را در این سلسله چنین بیان مى‏کند:
«و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ کرده است» (وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ).
کمال این نعمتها در این است که احتمال عذاب و فکر مجازات، بهشتیان را به خود مشغول نمى‏دارد و نگران نمى‏کند.
اشاره به این که اگر پرهیزکاران لغزشهایى هم داشته‏اند خدا به لطف و کرمش آنها را بخشیده، و به آنها اطمینان داده است که از این نظر نگرانى به خود راه ندهند.


(آیه 57)- در این آیه اشاره به تمام این نعمتهاى هفتگانه کرده، به صورت یک جمع بندى مى‏گوید: همه اینها «به عنوان فضل و بخششى از سوى پروردگار تو است و این فوز عظیم و پیروزى بزرگى است» که شامل حال پرهیزکاران مى‏شود (فَضْلًا مِنْ رَبِّکَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
درست است که پرهیزکاران حسنات بسیارى در دنیا انجام داده‏اند، ولى مسلما پاداش عادلانه آن اعمال ناچیز این همه نعمت بى‏پایان و جاودانى نیست این فضل خداست که این همه پاداش را در اختیار آنها گذارده.


(آیه 58)- گفتیم: «سوره دخان» با بیان عظمت و عمق آیات قرآن شروع شده است، و با این آیه که آن هم بیانگر تأثیر عمیق آیات قرآن است پایان مى‏گیرد، تا آغاز سوره با انجامش هماهنگ باشد.
مى‏فرماید: «ما آن [قرآن‏] را بر زبان تو آسان ساختیم شاید آنان متذکّر شوند» (فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
با این که محتوایش فوق العاده عمیق و ابعادش بسیار گسترده است، ساده، روان، همه کس فهم و قابل استفاده براى همه قشرهاست.


(آیه 59)- ولى از آن جا که با همه این اوصاف باز گروهى در برابر کلام حق تسلیم نمى‏شوند در آخرین آیه آنها را مورد تهدید قرار داده، مى‏گوید: اگر با این همه آنها پذیرا نشوند «پس تو منتظر باش، آنها نیز منتظرند»! (فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ).
تو منتظر وعده‏هاى الهى در زمینه پیروزى بر کفار باش، و آنها منتظر شکست باشند.


درسهایی از سوره دخان

8-لا اله الا هو یحیی و یمیت
7-دقت در آفرینش و اداره و هدایت و تکامل هستی زمینه ی پیدا کردن یقین میشود.
10-آسمانها در آینده به صورت دود و گاز خواهند شد.
29-مهلت دادن خداوند شرایطی دارد، گاهی چنان پیمانه گناه لبریز میشود که هیچ گونه مهلتی داده نمیشود.
33-داده های خداوند وسیله ی آزمایشند.
45-معاد جسمانی است.
51-خوف و تقوای امروز سبب امنیت فرداست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۳
* مسافر
سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ق.ظ

497 . صفحه 497



هفتم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 19)- موسى بعد از دعوت قوم فرعون به اطاعت خداوند یا آزاد ساختن بنى اسرائیل مى‏گوید: مأموریت دیگر من این است که به شما بگویم: «در برابر خداوند تکبر نورزید (و حدّ خویش نگهدارید) که من براى شما دلیل روشنى (بر گفته‏هاى خود) آورده‏ام» (وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّی آتِیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ).
هم معجزات آشکار، و هم دلائل منطقى روشن.


(آیه 20)- و از آنجا که مستکبران دنیاپرست هر کس را در جهت مخالف منافع نامشروع خود ببینند از هیچ گونه تهمت و ناسزا، و حتى قتل و اعدام، فرو گذار نمى‏کنند، موسى به عنوان پیشگرى مى‏افزاید: «و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى‏برم از این که مرا- متهم یا- سنگسار کنید» (وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ).
این تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که من از تهدیدهاى شما باک ندارم، و تا آخرین نفس ایستاده‏ام و خدا حافظ و نگاهبان من است.


(آیه 21)- در این آیه آخرین سخنش را به آنها مى‏گوید که: «اگر به من ایمان نمى‏آورید لااقل مرا رها کنید، و کناره‏گیرى کنید» و مزاحم ایمان آوردن مردم نشوید (وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِی فَاعْتَزِلُونِ).
ولى مگر ممکن است جباران مغرور که قدرت شیطانى و منافع نامشروعشان را در خطر مى‏بینند خاموش بنشینند و چنین پیشنهادى را بپذیرند؟


(آیه 22)- موسى از تمام وسائل هدایت براى نفوذ در دلهاى تاریک این مجرمان استفاده کرد، ولى هیچ اثرى در فرعونیان نبخشید، لذا مأیوس شد و چاره‏اى جز نفرین به آنها ندید، چرا که قوم فاسدى که هیچ امیدى به هدایتشان نباشد از نظر نظام آفرینش حق حیات ندارند.
لذا آیه شریفه مى‏گوید: «پس موسى به پیشگاه پروردگارش عرضه داشت که اینها قومى مجرم و گنهکارند» (فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ).
چه نفرین مؤدبانه‏اى؟ نمى‏گوید خداوندا! آنها را چنین و چنان کن، بلکه همین اندازه مى‏گوید: خداوندا! اینها گروهى مجرمند که امیدى به هدایتشان باقى نمانده.


(آیه 23)- خداوند نیز دعاى موسى را اجابت کرد، و به عنوان مقدمه نزول عذاب بر فرعونیان و نجات بنى اسرائیل به او دستور داده شد: «بندگان مرا شبانه حرکت ده که شما (از طرف فرعون و لشکریانش) تعقیب مى‏شوید»! (فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلًا إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ).
اما نگران نباش، لازم است آنها شما را تعقیب کنند تا به سرنوشتى که در انتظار آنهاست گرفتار آیند.


(آیه 24)- سپس مى‏افزاید: هنگامى که از دریا همگى به سلامت گذشتید «دریا را آرام و گشاده بگذار» و بگذر (وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً).
منظور از دریا در این آیات همان رود عظیم نیل است.
طبیعى است که موسى و بنى اسرائیل مایل بودند هنگامى که خود از دریا گذشتند بار دیگر آبها سر بر هم بگذارند و این فاصله عظیم را پر کنند، ولى به آنها دستور داده شد که به هنگام گذشتن از دریاى نیل عجله نکنید، بگذارید فرعون و لشکریانش تا آخرین نفر وارد شوند، چرا که فرمان مرگ و نابودى آنها به امواج خروشان نیل داده شده است! لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «آنها لشکرى غرق شده خواهند بود» (إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ).


(آیه 25)- باغها و گنج‏ها را گذاردند و رفتند! اکنون ببینیم بعد از غرق فرعون و فرعونیان چه ماجراهاى عبرت انگیزى تحقق یافت. قرآن در آیات بعد میراث عظیم آنها را که به بنى اسرائیل رسید طىّ پنج موضوع که فهرست تمام زندگى آنهاست بیان کرده، نخست مى‏فرماید: «چه بسیار باغها و چشمه‏ها که از خود به جا گذاشتند و رفتند»! (کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).
باغها، و چشمه‏ها، دو سرمایه از جالبترین و ارزنده‏ترین اموال آنها بود.


(آیه 26)- سپس مى‏افزاید: «و زراعتها، و قصرهاى جالب و زیبا و پرارزش» (وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ).
و این دو سرمایه مهم دیگر آنها بود، زراعتهاى عظیمى که در بستر نیل در سرتاسر مصر از آن استفاده مى‏کردند و همچنین قصرها و مساکن آباد که یکى از مهمترین وسائل زندگى انسان مسکن مناسب است.


(آیه 27)- و از آنجا که غیر از امور مهم چهارگانه فوق وسائل تنعم فراوان دیگرى داشتند، به همه آنها نیز در یک جمله کوتاه اشاره کرده، مى‏گوید:
«و نعمتهاى فراوان دیگرى که در آن متنعم بودند و در ناز و نعمت زندگى مى‏کردند» (وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ).

(آیه 28)- سپس مى‏افزاید: آرى «این چنین بود (ماجراى آنها) و ما همه اینها (و سرمایه‏ها و ما ترک فرعونیان) را میراث براى اقوام دیگرى قرار دادیم»! (کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ).
آیه فوق و آیه همانند آن در سوره «شعراء» نشان مى‏دهد که بنى اسرائیل بعد از غرق فرعونیان به سرزمین مصر بازگشتند، و وارث میراث فراعنه شدند و در آنجا حکومت کردند.


(آیه 29)- در این آیه مى‏فرماید: «پس نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین، و نه به هنگام نزول بلا به آنها مهلتى داده شد»! (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ).
گریه نکردن آسمان و زمین بر آنها ممکن است کنایه از حقارت آنها و عدم وجود یار و یاور و دلسوز براى آنها باشد.

نفیسه آشوری, [25.04.16 22:19]
(آیه 30)- بنى اسرائیل در بوته آزمایش: در آیات گذشته سخن از غرق و هلاکت فرعونیان و نابودى قدرت و شوکت آنها و انتقال آن به دیگران بود، در اینجا از نقطه مقابل آن یعنى از نجات و رهائى بنى اسرائیل چنین سخن مى‏گوید: «ما بنى اسرائیل را از عذاب خوار کننده رهائى بخشیدیم» (وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ).
از شکنجه‏هاى سخت و طاقت فرساى جسمى و روحى که تا اعماق جان آنها نفوذ مى‏کرد.


(آیه 31)- آرى! خداوند این قوم مظلوم را در پرتو قیام الهى موسى بن عمران از چنگال این ظالمان سفاک تاریخ رهائى بخشید، لذا به دنبال آن مى‏افزاید:
«از (چنگال) فرعون» (مِنْ فِرْعَوْنَ).
«چرا که او مردى متکبر و از اسرافکاران و متجاوزان بود»! (إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ).


(آیه 32)- در این آیه به یکى دیگر از مواهب خداوند به بنى اسرائیل اشاره کرده، مى‏گوید: «ما آنها را از روى علم خویش بر جهانیان (در آن عصر و زمان) برترى دادیم و برگزیدیم» (وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‏ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِینَ).
ولى آنها قدر این نعمتها را ندانستند و کفران کردند و مجازات شدند.
و به این ترتیب آنها «امت برگزیده عصر خویش» بودند، زیرا منظور از «عالمین» مردم جهان در آن عصر و زمان است نه در تمام قرون و اعصار.


(آیه 33)- در این آیه به بعضى از مواهب دیگر که خدا به آنها داده بود اشاره کرده، مى‏فرماید: «ما آیات و نشانه‏هایى از عظمت و قدرت خویش به آنان دادیم که در آن آزمایش آشکارى بود» (وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ).
و این اخطارى است به همه امتها و ملتها در مورد پیروزیها و مواهبى که از لطف الهى به دست مى‏آورند، که دام امتحان در این هنگام سخت است.


(آیه 34)- جز همین مرگ چیزى در کار نیست! بعد از ترسیم صحنه‏اى از زندگى فرعون و فرعونیان و عاقبت کفر و انکارشان در آیات گذشته، بار دیگر سخن از مشرکان به میان مى‏آورد، و تردید آنها را در مسأله معاد- که در آغاز سوره آمده بود- به شکل دیگرى بازگو مى‏کند: «اینها چنین مى‏گویند» (إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ).


(آیه 35)- «مرگ ما جز همان مرگ اول نیست، و ما هرگز بار دیگر زنده نخواهیم شد» (إِنْ هِیَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولى‏ وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ).
و آنچه محمد صلّى اللّه علیه و اله پیرامون معاد و حیات بعد از مرگ و پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ مى‏گوید: هیچ کدام واقعیت ندارد، اصلا حشر و نشرى در کار نیست!


(آیه 36)- سپس سخن آنها را نقل مى‏کند که براى اثبات مدعاى خود به دلیل واهى و بى‏اساسى دست زده و مى‏گفتند: «اگر راست مى‏گویید (که بعد از مرگ، حیاتى در کار است) پس پدران ما را زنده کنید و نزد ما بیاورید» تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند! (فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).


(آیه 37)- آنها بهترند یا قوم «تبّع»! سرزمین یمن که در جنوب جزیره عربستان قرار دارد از سرزمینهاى آباد و پربرکتى است که در گذشته مهد تمدن درخشانى بوده است، پادشاهانى بر آن حکومت مى‏کردند که «تبع» نام داشتند، به خاطر این که مردم از آنها «تبعیت» مى‏کردند، و یا از این نظر که یکى بعد از دیگرى روى کار مى‏آمدند.
در اینجا به دنبال بحثى که پیرامون مشرکان مکّه و لجاجت و انکار آنها نسبت به معاد آمده با اشاره به سرگذشت «قوم تبع» آنها را تهدید مى‏کند که نه تنها عذاب الهى در قیامت در انتظارشان است که در این دنیا نیز سرنوشتى همچون قوم گنهکار و کافر تبع پیدا خواهند کرد.
مى‏فرماید: «آیا آنها بهترند، یا قوم تبع، و کسانى که پیش از آنان بودند؟! ما آنها را هلاک کردیم، چرا که آنها مجرم بودند» (أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَکْناهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ).


(آیه 38)- سپس بار دیگر به مسأله معاد باز مى‏گردد و با استدلال لطیفى این واقعیت را اثبات کرده، مى‏گوید: «ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان این دو است بیهوده و بى‏هدف نیافریدیم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ).
اگر به گفته شما مرگ نقطه پایان زندگى است این آفرینش لعب و لغو و بیهوده خواهد بود.


(آیه 39)- سپس براى تأکید این سخن مى‏افزاید: «ما آن دو را جز به حق نیافریدیم» (ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ).
حقّ بودن این دستگاه ایجاب مى‏کند که هدف معقولى داشته باشد، و آن بدون وجود جهان دیگر ممکن نیست.
«ولى غالب آنها (این حقایق را) نمى‏دانند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
چرا که اندیشه و فکر خود را به کار نمى‏گیرند، و گر نه دلائل مبدأ و معاد واضح و آشکار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۷
* مسافر
دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ق.ظ

496 . صفحه 496



این سوره در «مکّه» نازل شده، و 59 آیه دارد.‏
محتواى سوره:
بخشهاى این سوره را مى‏توان در هفت بخش خلاصه کرد:
1- آغاز سوره از حروف مقطعه و سپس بیان عظمت قرآن مجید است، با این اضافه که نزول آن را در شب قدر براى اولین بار بیان مى‏کند.
2- در بخش دیگر از توحید و یگانگى خدا و بیان بعضى از نشانه‏هاى عظمت او در جهان هستى سخن مى‏گوید.
3- بخش مهمى از این سوره سرنوشت کفار، و انواع کیفرهاى دردناک آنهاست.
4- در بخش دیگرى براى بیدار ساختن این غافلان قسمتى از سرگذشت موسى و بنى اسرائیل در مقابل فرعونیان و شکست سخت آنها، و نابودى و هلاکتشان، گفتگو مى‏کند.
5- مسأله قیامت و عذابهاى دردناک دوزخیان و پاداشهاى جالب و روح‏پرور پرهیزکاران قسمت دیگرى از آیات این سوره را تشکیل مى‏دهد.
6- همچنین هدف از آفرینش و خلقت آسمان و زمین موضوع دیگرى است که در این سوره مطرح شده است.
7- سرانجام، سوره را با بیان عظمت قرآن همان گونه که آغاز شده بود پایان مى‏دهد.
و از آنجا که در آیه دهم این سوره سخن از «دخان مبین» به میان آمده این سوره به عنوان سوره «دخان» نام گرفته است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله آمده است:
 «کسى که سوره دخان را شب و روز جمعه بخواند خداوند خانه‏اى در بهشت براى او بنا مى‏کند».
در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السّلام چنین نقل شده: «کسى که سوره دخان را در نمازهاى فریضه و نافله بخواند خداوند او را در زمره کسانى که روز قیامت در امنیت به سر مى‏برند مبعوث مى‏کند و او را در سایه عرشش قرار مى‏دهد، و حساب را بر او آسان مى‏گیرد و نامه اعمالش را به دست راستش مى‏دهد».


(آیه 1)- نزول قرآن در شبى پربرکت: در ابتداى این سوره نیز همانند چهار سوره گذشته و دو سوره آینده که مجموعا هفت سوره را تشکیل مى‏دهد با حروف مقطعه «حا- میم» (حم). رو به رو مى‏شویم.


(آیه 2)- در دومین آیه به قرآن مجید سوگند یاد کرده، مى‏فرماید: «قسم به این کتاب آشکار» (وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ).
کتابى که محتوایش روشن، معارفش آشکار، تعلیماتش زنده، احکامش سازنده، و برنامه‏هایش حساب شده است.


(آیه 3)- اما ببینیم این سوگند براى چه منظورى ذکر شده است؟ آیه شریفه این حقیقت را روشن ساخته، مى‏گوید: «بطور مسلم ما قرآن را (که سند حقانیت پیامبر اسلام است) در شبى پر برکت نازل کردیم» (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ).
شب پر برکتى که مقدرات جهان بشریت با نزول قرآن رنگ تازه‏اى به خود رفت، شبى که سرنوشت خلایق و مقدرات یکسان در آن رقم زده مى‏شود،آرى! قرآن در شبى سرنوشت ساز، در شب قدر بر قلب پاک پیامبر نازل شد.
اما هدف اصلى از نزول آن چه بود؟ همان است که در ذیل آیه به آن اشاره شده، مى‏فرماید: «ما همواره انذار کننده بودیم» (إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ).
این یک سنت همیشگى ماست که فرستادگان خود را براى بیم دادن ظالمان و مشرکان مأموریت مى‏دهیم، و فرستادن پیامبر اسلام با این کتاب مبین نیز آخرین حلقه از این سلسله است.


(آیه 4)- این آیه توصیف و توضیحى است براى شب قدر، مى‏گوید: شب قدر شبى است که «در آن هر امرى از امور بر طبق حکمت الهیه تفصیل و تبیین مى‏شود» (فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ). این بیان هماهنگ با روایات بسیارى است که مى‏گوید: در شب قدر مقدرات یک سال همه انسانها تعیین مى‏گردد، و ارزاق، و سر آمد عمرها، و امور دیگر، در آن شب تفریق و تبیین مى‏شود.


(آیه 5)- در این آیه براى تأکید بر این معنى که قرآن از ناحیه خداست مى‏فرماید: آرى نزول قرآن در شب قدر «فرمانى بود از سوى ما ما (محمد را) فرستادیم» (أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ).


(آیه 6)- سپس براى بیان علت اصلى نزول قرآن و ارسال پیامبر و مقدرات شب قدر مى‏افزاید: همه اینها «به خاطر رحمتى است از سوى پروردگارت» (رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ).
آرى! رحمت بى‏کران او ایجاب مى‏کند که بندگان را به حال خود رها نکند، و برنامه و راهنما براى آنها بفرستد.
و در ذیل همین آیه و آیات بعد اوصاف هفتگانه‏اى براى خداوند مى‏شمرد که همگى بیانگر مقام توحید اوست مى‏فرماید: «او سمیع و علیم است» (إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
تقاضاى بندگان را مى‏شنود و به اسرار درون دلهاى آنها آگاه است.



(آیه 7)- سپس در بیان سومین توصیف مى‏فرماید: «خداوندى که پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو قرار گرفته است مى‏باشد، اگر شما یقین دارید» (رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ).
از آنجا که بسیارى از مشرکان به خدایان و ارباب متعددى قائل بودند، و براى هر نوع از انواع موجودات ربى مى‏پنداشتند. در این آیه با جمله «رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما» خط بطلان بر همه مى‏کشد و اثبات مى‏کند که پروردگار همه موجودات عالم یکى است.


(آیه 8)- در چهارمین و پنجمین و ششمین توصیف مى‏فرماید: «هیچ معبودى جز او نیست زنده مى‏کند و مى‏میراند» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ).
و در هفتمین و آخرین توصیف مى‏افزاید: «او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست» (رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ).
حیات و مرگ شما به دست اوست، و پروردگار شما و پدرانتان و همه جهانیان اوست. بنابر این معبودى جز او نمى‏تواند وجود داشته باشد، آیا کسى که نه مقام ربوبیت دارد، و نه مالک حیات و مرگ است، مى‏تواند معبود واقع شود؟


(آیه 9)- آن روز که دودى کشنده همه آسمان را فرا مى‏گیرد:
از آنجا که در آیات گذشته سخن از این در میان بود که اگر آنها طالب یقین باشند اسباب تحصیل یقین فراوان و فراهم است، در این آیه مى‏افزاید: آنها جویاى یقین و طالب حق نیستند، «بلکه آنها در شکّند و با حقایق بازى مى‏کنند»! (بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ).
اگر آنها در حقانیت این کتاب آسمانى و نبوت تو تردید دارند به خاطر این نیست که مسأله پیچیده‏اى است، بلکه از این جهت است که آن را جدّى نمى‏گیرند، و به شوخى با آن برخورد مى‏کنند.


(آیه 10)- در این آیه به تهدید این منکران لجوج و سرسخت پرداخته، و در حالى که روى سخن را به پیامبر کرده، مى‏گوید: «پس منتظر روزى باش که آسمان دود آشکارى پدید آورد»! (فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ).


(آیه 11)- دودى که «تمام مردم را فرا مى‏گیرد»! (یَغْشَى النَّاسَ).
و سپس به آنها گفته مى‏شود: «این عذاب دردناک الهى است»! (هذا عَذابٌ أَلِیمٌ). منظور از «دخان مبین» همان دود غلیظى است که در پایان جهان و در آستانه قیامت صفحه آسمان را مى‏پوشاند، و نشانه فرا رسیدن لحظات آخر دنیا و سر آغاز عذاب الیم الهى براى ظالمان و مفسدان است.


(آیه 12)- وحشت و اضطراب تمام وجود آنها را فرا مى‏گیرد، و پرده‏هاى غفلت از مقابل چشمشان کنار مى‏رود، و به اشتباه بزرگ خود واقف مى‏شوند رو به درگاه خدا مى‏آورند و مى‏گویند: «پروردگارا! عذاب را از ما بر طرف کن که ایمان مى‏آوریم»! (رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ).


(آیه 13)- ولى او دست رد بر سینه این نامحرمان زده، مى‏فرماید: «اینها چگونه و از کجا متذکر مى‏شوند (و از راه خود باز مى‏گردند) با این که رسول آشکار (با معجزات و دلائل روشن) به سراغ آنها آمد»؟! (أَنَّى لَهُمُ الذِّکْرى‏ وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ).
رسولى که هم خودش آشکار بود و هم تعلیمات و برنامه‏ها و دلائل و معجزاتش همه مبین و واضح بود.


(آیه 14)- اما آنها به جاى این که سر بر فرمان او نهند و به خداوند یگانه ایمان آورند و دستوراتش را به جان پذیرا شوند «از او روى گردان شدند و گفتند: او دیوانه‏اى است که دیگران این مطالب را به او القا کرده‏اند»! (ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ).


(آیه 15)- سپس مى‏افزاید: «ما کمى عذاب را از شما بر طرف مى‏سازیم (ولى عبرت نمى‏گیرید و) بار دیگر به کارهاى خود باز مى‏گردید» (إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلِیلًا إِنَّکُمْ عائِدُونَ).

نفیسه آشوری, [24.04.16 22:17]
(آیه 16)- و در این آیه مى‏فرماید: ما از آنها انتقام مى‏گیریم «در آن روز که آنها را با قدرت خواهیم گرفت آرى ما انتقام گیرنده‏ایم» (یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْکُبْرى‏ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ).


(آیه 17)- در تعقیب آیات گذشته که از سرکشى مشرکان عرب و عدم تسلیم آنها در مقابل حق سخن مى‏گفت، در اینجا به نمونه‏اى از امم پیشین که آنها نیز همین مسیر را طى کردند و سرانجام به عذابى دردناک و شکستى فاحش مبتلا شدند، اشاره مى‏کند، تا هم تسلى خاطرى باشد براى مؤمنان و هم تهدیدى براى منکران لجوج. و آن داستان موسى و فرعون است، مى‏فرماید: «ما پیش از اینها قوم فرعون را آزمودیم» (وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ).
 «و در این هنگام) رسول بزرگوارى به سراغشان آمد» (وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ).

(آیه 18)- موسى با لحنى بسیار مؤدّبانه و دلپذیر و آکنده از محبت آنها را مخاطب قرار داد و گفت: امور «بندگان خدا را به من واگذارید که من فرستاده امینى براى شما هستم» (أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۷
* مسافر