554 . صفحه 554
دوم تیر:
نفیسه :
(آیه 9)-
شأن نزول:
در شأن نزول این آیه و سه آیه بعد یا خصوص آخرین آیه این سوره روایات مختلفى نقل شده و همه آنها از این معنى خبر مىدهد که در یکى از سالها که مردم مدینه گرفتار خشکسالى و گرسنگى و افزایش نرخ اجناس شده بودند «دحیه» با کاروانى از شام فرا رسید و با خود مواد غذائى آورده بود، در حالى که روز جمعه بود و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مشغول خطبه نماز جمعه بود.
طبق معمول براى اعلام ورود کاروان طبل زدند و حتى بعضى دیگر آلات موسیقى را نواختند، مردم با سرعت خود را به بازار رساندند، در این هنگام مسلمانانى که در مسجد براى نماز اجتماع کرده بودند خطبه را رها کرده و براى تأمین نیازهاى خود به سوى بازار شتافتند، تنها دوازده مرد و یک زن در مسجد باقى ماندند- آیه نازل شد و آنها را سخت مذمّت کرد.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اگر این گروه اندک هم مىرفتند از آسمان سنگ بر آنها مىبارید.»
تفسیر:
بزرگترین اجتماع عبادى- سیاسى هفته در آیات گذشته بحثهاى فشردهاى پیرامون توحید و نبوت و معاد، و نیز مذمت یهود دنیا پرست آمده بود در اینجا به گفتگو پیرامون یکى از مهمترین وظائف اسلامى که در تقویت پایههاى ایمان تأثیر فوق العاده دارد، و از یک نظر هدف اصلى سوره را تشکیل مىدهد، یعنى نماز جمعه و بعضى از احکام آن مىپردازد.
نخست همه مسلمانان را مخاطب قرار داده، مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که براى نماز روز جمعه اذان گفته مىشود به سوى ذکر خدا (خطبه و نماز) بشتابید و خرید و فروش را رها کنید، این براى شما بهتر است اگر مىدانستید» (یا ایها الذین آمنوا اذا نودى للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا الى ذکر الله و ذروا البیع ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون).
به این ترتیب هنگامى که صداى اذان نماز جمعه بلند مىشود مردم موظفند کسب و کار را رها کرده به سوى نماز که مهمترین یاد خداست بشتابند.
البته ترک خرید و فروش مفهوم وسیعى دارد که هر کار مزاحمى را شامل مىشود.
منظور از «ذکر اللّه» در درجه اول «نماز» است، ولى مىدانیم خطبههاى نماز جمعه هم که آمیخته با ذکر خداست، در حقیقت بخشى از نماز جمعه است، بنابر این باید براى شرکت در آن نیز تسریع کرد.
(آیه 10)- در این آیه مىافزاید: «و هنگامى که نماز پایان گرفت (شما آزادید) در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار شوید» (فاذا قضیت الصلاة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون).
(آیه 11)- در آخرین آیه سوره کسانى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را به هنگام نماز جمعه رها کردند و براى خرید از قافله تازه وارد به بازار شتافتند شدیدا مورد ملامت قرار داده، مىگوید: «هنگامى که آنها تجارت یا سرگرمى و لهوى را ببینند پراکنده مىشوند و به سوى آن مىروند، و تو را ایستاده (در حالى که خطبه نماز جمعه مىخوانى) به حال خود رها مىکنند» (و اذا رأوا تجارة او لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما).
ولى به آنها «بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترین روزى دهندگان است» (قل ما عند الله خیر من اللهو و من التجارة و الله خیر الرازقین).
ثواب و پاداش الهى و برکاتى که از حضور در نماز جمعه و شنیدن مواعظ و اندرزهاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و تربیت معنوى و روحانى عائد شما مىشود قابل مقایسه با هیچ چیز دیگر نیست، و اگر از این مىترسید که روزى شما بریده شود اشتباه مىکنید، خداوند بهترین روزى دهندگان است.
تعبیر «لهو» اشاره به طبل و سایر آلات لهوى است که به هنگام ورود قافله تازهاى به مدینه مىزدند که هم نوعى اخبار و اعلام بود و هم وسیلهاى براى سرگرمى و تبلیغ کالا.
نکتهها:
1- نخستین نماز جمعه در اسلام:
در بعضى از روایات اسلامى آمده است که مسلمانان مدینه، پیش از آن که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هجرت کند، با یکدیگر صحبت کردند و گفتند: یهود در یک روز هفته اجتماع مىکنند (روز شنبه) و نصارى نیز روزى براى اجتماع دارند (یکشنبه) خوب است ما هم روزى قرار دهیم و در آن روز جمع شویم و ذکر خدا گوئیم و شکر او را به جا آوریم، آنها روز قبل از شنبه را که در آن زمان «یوم العروبه» نامیده مىشد، براى این هدف برگزیدند، و به سراغ «اسعد بن زراره» (یکى از بزرگان مدینه) رفتند، او نماز را به صورت جماعت با آنها به جا آورد و به آنها اندرز داد و آن روز، «روز جمعه» نامیده شد، زیرا روز اجتماع مسلمین بود.
و این نخستین جمعهاى بود که در اسلام تشکیل شد.
اما اولین جمعهاى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با اصحابش تشکیل دادند، هنگامى بود که به مدینه هجرت کرد، وارد مدینه شد، و آن روز روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول هنگام ظهر بود، حضرت، چهار روز در «قبا» ماندند و مسجد قبا را بنیان نهادند، سپس روز جمعه به سوى مدینه حرکت کرد و به هنگام نماز جمعه به محله «بنى سالم» رسید، و مراسم نماز جمعه را در آنجا برپاداشت، و این اولین جمعهاى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در اسلام به جا آورد، خطبهاى هم در این نماز جمعه خواند که اولین خطبه حضرت در مدینه بود.
2- اهمیت نماز جمعه:
بهترین دلیل بر اهمیت این فریضه بزرگ اسلامى قبل از هر چیز آیات همین سوره است، که به همه مسلمانان و اهل ایمان دستور مىدهد به محض شنیدن اذان جمعه به سوى آن بشتابند، و هرگونه کسب و کار و برنامه مزاحم را ترک گویند.
در احادیث اسلامى نیز تأکیدهاى فراوانى وارد شده است از جمله در خطبهاى که موافق و مخالف آن را از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل کردهاند آمده:
«خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده هرکس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روى استخفاف یا انکار ترک کند خداوند او را پریشان مىکند، و به کار او برکت نمىدهد، بدانید نماز او قبول نمىشود، بدانید زکات او قبول نمىشود، بدانید حج او قبول نمىشود، بدانید اعمال نیک او قبول نخواهد شد تا از این کار توبه کند»! البته باید توجه داشت که مذمتهاى شدیدى که در مورد ترک نماز جمعه آمده در صورتى است که نماز جمعه واجب عینى باشد.
3- فلسفه نماز عبادى- سیاسى جمعه:
نماز جمعه، قبل از هر چیز یک عبادت بزرگ دسته جمعى است، و اثر عمومى عبادات را که تلطیف روح و جان، و شستن دل از آلودگیهاى گناه و زدودن زنگار معصیت از قلب مىباشد در بردارد.
و اما از نظر اجتماعى و سیاسى، یک کنگره عظیم هفتگى است که بعد از کنگره سالانه حج، بزرگترین کنگره اسلامى مىباشد، و به همین دلیل در روایتى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که: «جمعه حجّ کسانى است که قادر به شرکت در مراسم حجّ نیستند.»
در حقیقت اسلام، به سه اجتماع بزرگ اهمیت مىدهد:
اجتماعات روزانه که در نماز جماعت حاصل مىشود.
اجتماع هفتگى که در مراسم نماز جمعه است.
و اجتماع حجّ که در کنار خانه خدا هر سال یک بار انجام مىگیرد.
نقش نماز جمعه در این میان بسیار مهم است بخصوص این که یکى از برنامههاى خطیب در خطبه نماز جمعه، ذکر مسائل مهم سیاسى و اجتماعى و اقتصادى است.
سوره منافقون شصت و سومین سوره قران است.
این سوره در «مدینه» نازل شده و داراى 11 آیه میباشد.
محتواى سوره:
سوره منافقون از سورههاى پر محتواست که محور اصلى بحثهاى آن را مىتوان در چهار بخش خلاصه کرد:
1- نشانههاى منافقان که خود شامل چندین قسمت حساس است.
2- برحذر داشتن مؤمنان از توطئههاى منافقان.
3- هشدار به مؤمنان که مواهب مادى دنیا آنها را از ذکر خداوند غافل نکند.
4- توصیه به انفاق در راه خدا، و بهرهگیرى از اموال، پیش از آن که مرگ فرا رسد و آتش حسرت به جان انسان بیفتد.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله آمده است:
«کسى که سوره منافقون را بخواند از هرگونه نفاق پاک مىشود».
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «بر هر مؤمنى از شیعیان ما لازم است که در شب جمعه سوره جمعه و سبح اسم ربک الاعلى بخواند، و در نماز ظهر جمعه سوره جمعه و منافقین را ...» سپس افزود: «هنگامى که چنین کند گوئى عمل رسول خدا را انجام داده و جزا و پاداشش بر خدا بهشت است».
مکرر گفتهایم که این فضائل و آثار مهم نمىتواند تنها نتیجه تلاوت خالى از اندیشه و عمل باشد، چرا که هرگز خواندن این سوره بىآنکه برنامه زندگى بر آن تطبیق شود روح نفاق را از انسان بیرون نمىبرد.
(آیه 1)سرچشمه نفاق و نشانههاى منافقان! قبل از ورود در تفسیر این سوره ذکر مقدمهاى لازم به نظر مىرسد و آن این که مسأله نفاق و منافقان در اسلام از زمانى مطرح شد که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به مدینه هجرت فرمود و پایههاى اسلام قوى، و پیروزى آن آشکار شد، و گرنه در مکه تقریبا منافقى وجود نداشت. زیرا اظهار مخالفت بطور آشکار مشکل، و گاه غیر ممکن بود، و لذا دشمنان شکست خورده براى ادامه برنامههاى تخریبى خود تغییر چهره داده، ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند، ولى در خفا به اعمال خود ادامه مىدادند.
اصولا طبیعت هر انقلابى چنین است که بعد از پیروزى چشمگیر با صفوف منافقان رو به رو خواهد شد، و دشمنان سرسخت دیروز به صورت عوامل نفوذى امروز در لباس دوستان ظاهرى جلوهگر مىشوند، و از اینجاست که مىتوان فهمید چرا این همه آیات مربوط به منافقین در مدینه نازل شده نه در مکّه.
این نکته نیز قابل توجه است که مسأله نفاق و منافقان مخصوص به عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نبود، بلکه هر جامعهاى- مخصوصا جوامع انقلابى- با آن روبرو هستند، به همین دلیل باید تحلیلهاى قرآن را روى این مسأله به عنوان یک مسأله مورد نیاز فعلى، مورد بررسى دقیق قرار داد، و از آن براى مبارزه با روح نفاق و خطوط منافقین در جوامع اسلامى امروز الهام گرفت.
نکته مهم دیگر این که خطر منافقان براى هر جامعه از خطر هر دشمنى بیشتر است، چرا که از یکسو شناخت آنها غالبا آسان نیست، و از سوى دیگر دشمنان داخلى هستند، و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ مىکنند که جدا ساختن آنها کار بسیار مشکلى است و از سوى سوم روابط مختلف آنها با سایر اعضا جامعه کار مبارزه را با آنها دشوار مىسازد.
به همین دلیل اسلام در طول تاریخ خود بیشترین ضربه را از منافقان خورده،و نیز به همین دلیل قرآن سختترین حملات خود را متوجه منافقان ساخته و آن قدر که آنها را کوبیده هیچ دشمنى را نکوبیده است.
با توجه به این مقدمه به تفسیر آیات باز مىگردیم:
نخستین سخنى را که قرآن در اینجا درباره منافقان مطرح مىکند همان اظهار ایمان دروغین آنهاست که پایه اصلى نفاق را تشکیل مىدهد، مىفرماید: «هنگامى که منافقان نزد تو آیند مىگویند، ما شهادت مىدهیم که حتما تو رسول خدائى»! (إذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله).
سپس مىافزاید: «خداوند مىداند که تو فرستاده او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد که منافقان دروغگو هستند» و به گفته خود ایمان ندارند (و الله یعلم انک لرسوله و الله یشهد ان المنافقین لکاذبون). چرا که آنها نمىخواستند، خبر از رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بدهند، بلکه مىخواستند از اعتقاد خود به نبوّت او خبر دهند و مسلما در این خبر دروغگو بودند.
و از اینجا نخستین نشانه نفاق، روشن مىشود و آن دوگانگى ظاهر و باطن است که با زبان مؤکّدا اظهار ایمان مىکنند، ولى در دل آنها مطلقا خبرى از ایمان نیست، این دروغگوئى محور اصلى نفاق را تشکیل مىدهد.
(آیه 2)- این آیه به دومین نشانه منافقین پرداخته، چنین مىگوید: «آنها سوگندهایشان را سپر ساختهاند، تا مردم را از راه خدا باز دارند» (اتخذوا ایمانهم جنة فصدوا عن سبیل الله).
«آنها کارهاى بسیار بدى انجام مىدهند» (انهم ساء ما کانوا یعملون).
چرا که در طریق هدایت مردم به آئین حق، ایجاد مانع مىنمایند، و چه عملى از این بدتر و زشتتر است؟
تعبیر «جنّه» (سپر) نشان مىدهد که آنها دائما با مؤمنان در حال جنگ و ستیزند، و هرگز نباید فریب ظاهر سازى و چرب زبانى آنها را خورد، زیرا انتخاب سپر مخصوص میدانهاى نبرد است.
(آیه 3)- این آیه به علت اصلى این گونه اعمال ناروا پرداخته، مىافزاید:«این به خاطر آن است که آنها نخست ایمان آوردند، سپس کافر شدند، و لذا بر دلهاى آنها مهر نهاده شده و حقیقت را درک نمىکنند» (ذلک بانهم آمنوا ثم کفروا فطبع على قلوبهم فهم لا یفقهون).
منافقان دو گروهند، گروهى از اول ایمانشان صورى و ظاهرى بوده، و گروه دیگر در آغاز ایمان حقیقى داشتهاند سپس راه ارتداد و نفاق را پیش گرفتهاند، ظاهر آیه مورد بحث گروه دوم را مىگوید.
و این سومین نشانه از نشانههاى آنهاست که از درک حقائق روشن غالبا محرومند.
(آیه 4)- این آیه نشانههاى بیشترى را از منافقین ارائه داده، مىگوید:
«هنگامى که آنها را مىبینى جسم و قیافه آنان تو را در شگفتى فرو مىبرد» (و اذا رأیتهم تعجبک اجسامهم). ظاهرى آراسته و قیافههائى جالب دارند.
علاوه بر این چنان شیرین و جذاب سخن مىگویند که «اگر سخن بگویند به سخنانشان گوش فرا مىدهى»! (و إن یقولوا تسمع لقولهم).
جائى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ظاهرا تحت تأثیر جذابیت سخنان آنها قرار گیرد تکلیف دیگران روشن است.
این از نظر ظاهر و اما از نظر باطن، «گوئى چوبهاى خشکى هستند که به دیوار تکیه داده شدهاند» (کانهم خشب مسندة).
اجسامى بىروح، و صورتهائى بىمعنى و هیکلهائى توخالى دارند، نه از خود استقلالى، نه در درون نور و صفائى و نه اراده و تصمیم محکم و ایمانى دارند، درست همچون چوبهائى خشک تکیه زده بر دیوار! سپس مىافزاید: آنها چنان تو خالى و فاقد توکل بر خدا و اعتماد بر نفس هستند که «هر فریادى از هر جا بلند شود آن را بر ضد خود مىپندارند» (یحسبون کل صیحة علیهم).
ترس و وحشتى عجیب همیشه بر قلب و جان آنها حکم فرماست، و یک حالت سوء ظن و بدبینى جانکاه سرتاسر روح آنها را فرا گرفته است.و در پایان آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هشدار مىدهد که «اینها دشمنان واقعى تو هستند پس از آنها بر حذر باش» (هم العدو فاحذرهم).
سپس مىگوید: «خداوند آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف مىشوند»؟! (قاتلهم الله انى یؤفکون).