599 . صفحه 599
شانزدهم مرداد :
نفیسه :
(آیه 8)-این آیه پاداش مومنان را در چند جمله کوتاه چنین بیان مىکند:
«پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جارى است (در حالى که) همیشه در آن مىمانند» (جزاؤهم عند ربهم جنات عدن تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا).
«هم خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند» (رضى الله عنهم و رضوا عنه).
«و این (مقام والا و پاداشهاى مهم و بىنظیر) براى کسى است که از پروردگارش بترسد» (ذلک لمن خشى ربه). چرا که همین ترس انگیزه حرکت به سوى هرگونه اطاعت و تقوا و اعمال صالح است.
آنها از خدا راضیند چرا که هر چه خواستهاند به آنها داده، و خدا از آنها راضى است چرا که هر چه او خواسته انجام دادهاند، و اگر هم لغزشى بوده به لطفش صرف نظر کرده، چه لذتى از این برتر و بالاتر که احساس کند مورد قبول و رضاى معبود و محبوبش واقع شده، و به لقاى او واصل گردیده است.
دارد هر کس از تو مرادى و مطلبى
مقصود ما دنیا و عقبى لقاى تو است!
آرى! بهشت جسم انسان، باغهاى جاویدان آن جهان است، ولى بهشت جانش رضاى خدا و لقاى محبوب است.
على علیه السّلام و شیعیانش خیر البریّهاند!
در روایات فراوانى که از طرق اهل سنت و منابع معروف آنها، و همچنین در منابع معروف شیعه نقل شده، آیه «اولئک هم خیر البریة» (آنها بهترین مخلوقات خدا هستند) به على علیه السّلام و پیروان او تفسیر شده است.
در تفسیر «الدرّ المنثور» از «ابن عباس» آمده است که وقتى آیه «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» نازل شد پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به على فرمود:
«آن تو و شیعیان تو در قیامت مىباشید که هم شما از خدا خشنود هستید و هم خدا از شما خشنود».
نامبرده در حدیث دیگرى از «ابن مردویه» از على علیه السّلام نقل مىکند که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به من فرمود: «آیا این سخن خدا را نشنیدهاى که مىفرماید:
کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند بهترین مخلوقاتند؟ این تو و شیعیان تو هستید، و وعدهگاه من و شما کنار حوض کوثر است، هنگامى که من براى حساب امتها مىآیم و شما دعوت مىشوید در حالى که پیشانى سفید و شناخته شدهاید».
کوتاه سخن این که حدیث فوق از احادیث بسیار معروف و مشهور است که از سوى غالب دانشمندان و علماى اسلام پذیرفته شده، و این فضیلتى است بزرگ و بىنظیر براى على علیه السّلام و پیروانش.
ضمنا از این روایات به خوبى این حقیقت آشکار مىشود که واژه «شیعه» از همان عصر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به وسیله آن حضرت در میان مسلمین نشر شد، و اشاره به پیروان خاص امیرمؤمنان على علیه السّلام است، و آنها که گمان مىکنند تعبیر «شیعه» از تعبیراتى است که قرنها بعد به وجود آمده سخت در اشتباهند.
سوره زلزله ،سوره نود و نهم قرآن است.
این سوره در «مدینه» نازل شده و داراى 8 آیه میباشد.
محتواى سوره:
مطالب این سوره عمدتا بر سه محور دور مىزند:
نخست از «اشراط الساعة» و نشانههاى وقوع قیامت بحث مىکند، و به دنبال آن سخن از شهادت زمین به تمام اعمال آدمى آمده است.
در بخش دیگر از تقسیم مردم به دو گروه «نیکوکار» و «بدکار» و رسیدن هرکس به اعمال خود سخن مىگوید.
در فضیلت تلاوت این سوره تعبیرات مهمى در روایات اسلامى آمده، از جمله در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «هر کس آن را تلاوت کند گویى سوره بقره را قرائت کرده، و پاداش او به اندازه کسى است که یک چهارم قرآن را تلاوت کرده باشد».
و در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم که فرمود: «هرگز از تلاوت سوره «اذا زلزلت الارض» خسته نشوید، چرا که هر کس آن را در نمازهاى نافله بخواند هرگز به زلزله گرفتار نمىشود، و با آن نمىمیرد، و به صاعقه و آفتى از آفات دنیا تا هنگام مرگ گرفتار نخواهد شد».
و آن یا زلزله تمام کره زمین است- برخلاف زلزلههاى معمولى که موضعى و مقطعى است- و یا اشاره به زلزله معهود یعنى زلزله رستاخیز است.
(آیه 2)- «و زمین (چنان زیر و رو شود که) بارهاى سنگینش را خارج سازد» (و اخرجت الارض اثقالها).
بعضى گفتهاند: منظور از «اثقال» (بارهاى سنگین زمین) انسانها هستند که با زلزله رستاخیز از درون قبرها به خارج پرتاب مىشوند.
و بعضى دیگر گفتهاند: گنجهاى درون خود را بیرون مىریزد، و مایه حسرت دنیا پرستان بىخبر مىگردد.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور بیرون فرستادن مواد سنگین و مذاب درون زمین است که معمولا کمى از آن به هنگام آتشفشانها و زلزلهها بیرون مىریزد، در پایان جهان آنچه در درون زمین است به دنبال آن زلزله عظیم به بیرون پرتاب مىشود.
تفسیر اول مناسبتر است هر چند جمع میان سه تفسیر نیز بعید نیست.
(آیه 3)- به هر حال، در آن روز «انسان (از دیدن این صحنه بىسابقه، سخت متوحش مىشود، و) مىگوید: زمین را چه مىشود» که این گونه مىلرزد؟
(و قال الانسان ما لها).
«انسان» در اینجا معنى گستردهاى دارد که همگان را شامل مىشود، زیرا تعجب از اوضاع و احوال زمین در آن روز مخصوص به کافران نیست.
این تعجب، و سؤال ناشى از آن نفخه اولى است که نفخه پایان جهان است، زیرا زلزله عظیم در پایان جهان رخ مىدهد.
و در این صورت منظور از اثقال زمین معادن و گنجها و مواد مذاب درون آن است.
(آیه 4)- و از آن مهمتر این که: «در آن روز تمام خبرهایش را بازگو مىکند»(یومئذ تحدث اخبارها).
آنچه از خوبیها و بدیها، و اعمال خیر و شر، بر صفحه زمین واقع شده، همه را برملا مىسازد، و یکى از مهمترین شهود اعمال انسان در آن روز همین زمینى است که ما اعمال خود را بر آن انجام مىدهیم، و شاهد و ناظر ماست.
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «منظور از خبر دادن زمین این است که اعمال هر مرد و زنى را که بر روى زمین انجام دادهاند خبر مىدهد، مىگوید: فلان شخص در فلان روز فلان کار را انجام داد، این است خبر دادن زمین»!
(آیه 5)- در این آیه مىافزاید: «این به خاطر آن است که پروردگارت به او وحى کرده است» (بان ربک اوحى لها). و زمین در اجراى این فرمان کوتاهى نمىکند.
تعبیر «اوحى» در اینجا به خاطر آن است که چنین سخن گفتن اسرار آمیز بر خلاف طبیعت زمین است و این جز از طریق یک وحى الهى ممکن نیست.
(آیه 6)- سپس مىفرماید: «در آن روز مردم بصورت گروههاى پراکنده (از قبرها) خارج مىشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود»! (یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم).
جمله «لیروا اعمالهم» به معنى «تجسّم اعمال» و مشاهده خود اعمال است، و این آیه یکى از روشنترین آیات که بر مسأله تجسّم اعمال دلالت دارد محسوب مىشود یعنى در آن روز اعمال آدمى به صورتهاى مناسبى تجسّم مىیابد و در برابر او حضور پیدا مىکند، و همنشینى با آن مایه نشاط یا رنج و بلاست.
(آیه 7)- سپس به سرانجام کار هر یک از این دو گروه مؤمن و کافر، نیکوکار و بدکار، اشاره کرده، مىفرماید: «پس هرکس هم وزن ذرّهاى کار خیر انجام دهد آن را مىبیند» (فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره).
(آیه 8)- «و هر کس هم وزن ذرّهاى کار بد کرده آن را مىبیند»! (فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره).
ظاهر این آیات نیز تأکید مجددى است بر مسأله «تجسم اعمال» و مشاهده خود عمل، اعم از نیک و بد در روز قیامت، که حتى اگر سر سوزنى کار نیک یا بد باشد در برابر صاحب آن مجسم مىشود و آن را مشاهده مىکند.
منظور از «ذرّة» در اینجا کوچکترین وزنهاست.
نه تنها از آیات فوق، که از آیات مختلف قرآن به خوبى استفاده مىشود که در حسابرسى اعمال در قیامت فوق العاده دقت و موشکافى مىشود، در آیه 16 سوره لقمان مىخوانیم: «پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (عمل نیک یا بد) باشد و در دل سنگى یا در گوشهاى از آسمانها یا زمین پنهان گردد، خداوند آن را (در قیامت) براى حسابرسى مىآورد، خداوند دقیق و آگاه است».
این تعبیرات نشان مىدهد که در آن حسابرسى بزرگ کوچکترین کارها محاسبه مىشود، ضمنا این آیات هشدار مىدهد که: نه گناهان کوچک را کم اهمیت بشمرند، و نه اعمال خیر را کوچک، چیزى که مورد محاسبه الهى قرار مىگیرد هر چه باشد کم اهمیت نیست.
به راستى ایمان عمیق به محتواى این آیات کافى است که انسان را در مسیر حق وادارد، و از هرگونه شر و فساد باز دارد.
صدمین سوره قران سوره عادیات میباشد.
این سوره در «مدینه» نازل شده و داراى 11 آیه است.
محتوا و فضیلت سوره:
در آغاز سوره سوگندهاى بیدار کنندهاى را ذکر مىکند، و بعد از آن سخن از پارهاى از ضعفهاى نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیا پرستى به میان مىآورد، و سرانجام با اشاره کوتاه و گویائى به مسأله معاد، و احاطه علمى خداوند به بندگان، سوره را پایان مىدهد.
در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است: «هرکس آن را تلاوت کند به عدد هر یک از حاجیانى که (شب عید قربان) در «مزدلفه» توقف مىکنند و در آنجا حضور دارند ده حسنه به او داده مىشود.
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «هر کس سوره «و العادیات» را بخواند، و بر آن مداومت کند، خداوند روز قیامت او را با امیرمؤمنان على علیه السّلام مبعوث مىکند و در جمع او و میان دوستان او خواهد بود».
ناگفته پیداست که این همه فضیلت براى آنهاست که آن را برنامه زندگى خویش قرار دهند و به تمام محتواى آن ایمان دارند و عمل مىکنند.
(آیه 1)-شأن نزول:
در حدیثى آمده است که: این سوره بعد از جنگ «ذات السلاسل» نازل شد و ماجرا چنین بود:
در سال هشتم هجرت به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله خبر دادند که دوازده هزار سوار در سرزمین «یابس» جمع شده، و با یکدیگر عهد کردهاند که تا پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و على علیه السّلام را به قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشى نکنند از پاى ننشینند! پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله جمع کثیرى از یاران خود را به سرکردگى بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد، ولى بعد از گفتگوهائى بدون نتیجه بازگشتند، سرانجام پیامبر، على علیه السّلام را با گروه کثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت، آنها بسرعت به سوى منطقه دشمن حرکت کردند و شبانه راه مىرفتند، و صبحگاهان دشمن را در حلقه محاصره گرفتند، نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند چون نپذیرفتند هنوز هوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را در هم شکستند، عدهاى را کشتند، و زنان و فرزندانشان را اسیر کردند، و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند.
سوره عادیات نازل شد در حالى که هنوز سربازان اسلام به مدینه بازنگشته بودند، پیغمبر خدا صلّى اللّه علیه و آله آن روز براى نماز صبح آمد، و این سوره را در نماز تلاوت فرمود.
بعد از پایان نماز اصحاب عرض کردند: این سورهاى است که ما تا به حال نشنیده بودیم! فرمود: آرى، على علیه السّلام بر دشمنان پیروز شد، و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد- چند روز بعد على علیه السّلام با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.
تفسیر:
سوگند به جهادگران بیدار! گفتیم این سوره با سوگندهاى بیدارگرى آغاز شده، نخست مىفرماید:«سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالى که نفس زنان پیش مىرفتند» (و العادیات ضبحا).
یا به شتران حاجیان که از سرزمین «عرفات» به «مشعر الحرام» و از «مشعر» نفس زنان به سوى «منى» حرکت مىکنند سوگند.
و این تفسیر از جهاتى مناسبتر به نظر مىرسد، و در روایات اهل بیت علیهم السّلام نیز وارد شده.
(آیه 2)- سپس مىافزاید: «و سوگند به افروزندگان جرقه آتش» در برخورد سمهایشان با سنگهاى بیابان (فالموریات قدحا).اسبان مجاهدانى که چنان با سرعت به سوى میدان نبرد حرکت مىکنند که از اثر برخورد سمّ آنها به سنگهاى بیابان جرقهها مىپرد، یا شترانى که بسرعت به مواقف حج مىدوند و سنگها و ریگها از زیر پاى آنها پریده و بر اثر برخورد به سنگهاى دیگر تولید جرقه مىکند.
(آیه 3)- سپس در سومین سوگند، مىفرماید: «و سوگند به هجوم آوران سپیده دم» (فالمغیرات صبحا).
(آیه 4)- سپس به یکى دیگر از ویژگیهاى این مجاهدان و مرکبهاى آنها اشاره کرده، مىافزاید: آن چنان بر دشمن هجوم سریع مىبرند «که گرد و غبار به هر سو پراکندند» (فاثرن به نقعا).
یا این که بر اثر هجوم شتران حاجیان از مشعر الحرام به سوى منى، گرد و غبار از هر سو پراکنده مىشود.
(آیه 5)- و در آخرین ویژگى از ویژگیهاى آنها مىفرماید: «و (ناگهان) در میان دشمن ظاهر شدند» (فوسطن به جمعا).
چنان هجوم آنها غافلگیرانه و برق آسا بود که در چند لحظه صفوف دشمن را از هم شکافته و به قلب آنها هجوم بردند، و جمعیت آنها را از هم متلاشى کردند، و این نتیجه همان سرعت عمل و بیدارى و آمادگى و شهامت و شجاعت است.
و یا اشاره به ورود حاجیان از «مشعر» به قلب «منى» است.
از اینجا روشن مىشود که جهاد آن چنان عظمتى دارد که حتى نفسهاى اسبهاى مجاهدان شایسته سوگند است، و همچنین جرقههاى ناشى از برخورد سمشان به سنگها، و همچنین گرد و غبارى که در فضا پخش مىکنند، آرى گرد و غبار صحنه جهاد هم پر ارزش و با عظمت است.
(آیه 6)- بعد از این سوگندهاى عظیم به پاسخ قسم، یعنى چیزى که سوگندها به خاطر آن یاد شده است پرداخته، مىفرماید: «مسلما انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است» (ان الانسان لربه لکنود).
همان انسان تربیت نایافته، همان انسانى که انوار معارف الهى و تعلیمات انبیا بر قلبش نتافته، و بالاخره همان انسانى که خود را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلما «ناسپاس» و «بخیل» است.
تعبیر «انسان» در این گونه موارد به معنى انسانهاى شرور هوى پرست سرکش و طغیانگر است.
(آیه 7)- سپس مىافزاید: «و او خود (نیز) بر این معنى گواه است» (و انه على ذلک لشهید). چرا که انسان نسبت به نفس خویش بصیرت دارد، و اگر صفات درونى خود را از هرکس بتواند پنهان کند از خدا و وجدان خویش نمىتواند مخفى دارد، خواه به حقیقت اعتراف کند یا نه!
(آیه 8)- در این آیه مىافزاید: «و او علاقه شدید به مال دارد» (و انه لحب الخیر لشدید). و همین علاقه شدید و افراطى او به مال و ثروت سبب بخل و ناسپاسى و کفران او مىشود.
اطلاق «خیر» بر «مال» به خاطر آن است که در حد ذات خود چیز خوبى است، و مىتواند وسیله انواع خیرات گردد، ولى انسان ناسپاس و بخیل آن را از هدف اصلیش بازداشته، و در مسیر خود خواهى و خود کامگى به کار مىگیرد.
(آیه 9)- سپس به صورت یک استفهام انکارى توأم با تهدید، مىفرماید:
«آیا (این انسان ناسپاس و بخیل و دنیاپرست) نمىداند در آن روز تمام کسانى که در قبرها هستند برانگیخته مىشوند» (ا فلا یعلم اذا بعثر ما فى القبور).