553 . صفحه 553
اول تیر:
نفیسه :
سوره جمعه شصت و دومین سوره قرآن است.
این سوره در «مدینه» نازل شده و 11 آیه دارد.
محتواى سوره:
این سوره در حقیقت بر دو محور اساسى دور مىزند:
نخست توجه به توحید و صفات خدا و هدف از بعثت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و مسأله معاد، و دیگرى برنامه سازنده نماز جمعه و بعضى از خصوصیات این عبادت بزرگ.
فضیلت تلاوت سوره:
در فضیلت تلاوت این سوره- چه مستقلا و یا در ضمن نمازهاى یومیه- روایات بسیارى وارد شده است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «هر کس سوره جمعه را بخواند خداوند به تعداد کسانى که در نماز جمعه شرکت مىکنند و کسانى که شرکت نمىکنند در تمام بلاد مسلمین به او ده حسنه مىبخشد».
قابل ذکر است، با این که عدول از سوره توحید و «قل یا ایها الکافرون» به سورههاى دیگر در قرائت نماز جائز نیست این مسأله در خصوص نماز جمعه استثنا و عدول از آنها به سوره «جمعه» و «منافقون» جایز بلکه مستحب شمرده شده است.
(آیه 1)- این سوره نیز با تسبیح و تقدیس پروردگار شروع مىشود، و به قسمتى از صفات جمال و جلال و اسماء حسناى او اشاره مىکند که در حقیقت مقدمهاى است براى بحثهاى آینده.
مىفرماید: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا مىگویند» و با زبان حال و قال او را از تمام نقایص و عیوب پاک مىشمرند (یسبح لله ما فى السماوات و ما فى الارض).
خداوندى که «مالک و حاکم است، و از هر عیب و نقصى مبرّاست» (الملک القدوس).
خداوندى که «عزیز و حکیم است» (العزیز الحکیم).
و به این ترتیب نخست بر «مالکیت و حاکمیت» و سپس «منزه بودن او از هرگونه ظلم و ستم و نقص» تأکید مىکند، زیرا با توجه به مظالم بىحساب ملوک و شاهان واژه «ملک» تداعى معانى نامقدسى مىکند که با کلمه «قدّوس» همه شستشو مىشود.
(آیه 2)- بعد از این اشاره کوتاه و پرمعنى به مسأله توحید و صفات خدا، به مسأله بعثت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و هدف از این رسالت بزرگ که در ارتباط با عزیز و حکیم و قدوس بودن خداوند است پرداخته، مىگوید: «او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مىخواند» (هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته).
و در پرتو این تلاوت، «آنها را تزکیه مىکند، و به آنها کتاب (قرآن) و حکمت مىآموزد» (و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة).
«هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند» (و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین).
پیامبر اسلام از میان همین گروه درس نخوانده برخاسته تا عظمت رسالت او را روشن سازد، کتابى مثل قرآن با این محتواى عمیق و عظیم، محال است زائیده فکر بشر باشد آن هم بشرى که نه خود درس خوانده، و نه در محیط علم و دانش پرورش یافته است، این نورى است که از ظلمت برخاسته، و این خود معجزهاى است آشکار و سندى است روشن بر حقّانیت او.
در آیه فوق هدف این بعثت را در سه امر خلاصه کرده که یکى جنبه مقدماتى دارد و آن تلاوت آیات الهى است، و دو قسمت دیگر یعنى «تهذیب و تزکیه نفوس» و «تعلیم کتاب و حکمت» دو هدف بزرگ نهائى را تشکیل مىدهد.
آرى! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده است که انسانها را هم در زمینه علم و دانش، و هم اخلاق و عمل، پرورش دهد، تا به وسیله این دو بال بر اوج آسمان سعادت پرواز کنند، و مسیر الى اللّه را پیش گیرند، و به مقام قرب او نائل شوند.
(آیه 3)- ولى از آنجا که پیامبر اسلام تنها مبعوث به این قوم «امى» نبود، بلکه دعوتش همه جهانیان را در بر مىگرفت در این آیه، مىافزاید: «و رسول است بر گروه دیگرى (از مؤمنان) که هنوز به آنها ملحق نشدهاند» (و آخرین منهم لما یلحقوا بهم).
به این ترتیب آیه فوق تمام اقوامى را که بعد از صحابه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به وجود آمدند از عرب و عجم شامل مىشود.
و از آنجا که همه این امور از قدرت و حکمت خداوند سرچشمه مىگیرد، در پایان آیه مىافزاید: «و او عزیز و حکیم است» (و هو العزیز الحکیم).
(آیه 4)- سپس به این نعمت بزرگ یعنى، بعثت پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله و برنامه تعلیم و تربیت او اشاره کرده، مىافزاید: «این فضل خداست که به هرکس بخواهد (و شایسته بداند) مىبخشد، و خداوند صاحب فضل عظیم است» (ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم).
(آیه 5)- چارپائى بر او کتابى چند! در بعضى از روایات آمده است که یهود مىگفتند: اگر محمّد به رسالت مبعوث شده رسالتش شامل حال ما نیست، لذا به آنها گوشزد مىکند که اگر کتب آسمانى خود را دقیقا خوانده و عمل مىکردید این سخن را نمىگفتید، چرا که بشارت ظهور پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله در آن آمده است.
مىفرماید: «کسانى که مکلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نکردند مانند درازگوشى هستند که کتابهائى حمل مىکند» آن را بر دوش مىکشد اما چیزى از آن نمىفهمد (مثل الذین حملوا التوراة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا).
این قوم از خود راضى که تنها به نام تورات یا تلاوت آن قناعت کردند، بىآنکه اندیشه در محتواى آن داشته باشند و عمل کنند همانند همین حیوانى هستند که در حماقت و نادانى ضرب المثل و مشهور خاص و عام است.
سپس در ادامه این مثل مىافزاید: «گروهى که آیات خدا را انکار کردند مثال بدى دارند» (بئس مثل القوم الذین کذبوا بآیات الله).
و در پایان آیه در یک جمله کوتاه و پر معنى مىفرماید: «و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمىکند»؟ (و الله لا یهدى القوم الظالمین).
درست است که هدایت کار خداست، اما زمینه لازم دارد، و زمینه آن که روح حق طلبى و حق جوئى است باید از ناحیه خود انسانها فراهم شود، و ستمگران از این مرحله دورند.
در روایات اسلامى در نکوهش عالمان بىعمل تعبیرات تکان دهندهاى آمده است: از جمله، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «هرکس علمش افزوده شود ولى بر هدایتش نیفزاید، این علم، جز دورى از خدا، براى او حاصلى ندارد».
و بدون شک وجود چنین علما و دانشمندانى، بزرگترین بلا براى یک جامعه محسوب مىشود و سرنوشت مردمى که
عالمشان چنین باشد، سرنوشت خطرناکى است که به گفته شاعر عرب:
شبان، گوسفندان را از چنگال گرگ نجات مىدهد اما واى به حال گوسفندانى که شبانشان گرگان باشند.
(آیه 6)- گفتیم یهود خود را امتى برگزیده، و به اصطلاح تافتهاى جدا بافته مىدانستند، حتى گاهى ادعا مىکردند که پسران خدا هستند! و گاه خود را دوستان خاص خداوند قلمداد مىکردند، چنانکه در آیه 18 سوره مائده آمده است.
قرآن در مقابل این بلند پروازیهاى بىدلیل، آن هم از ناحیه گروهى که حامل کتاب الهى بودند اما عامل به آن نبودند، مىگوید: به آنها «بگو: اى یهودیان! اگر گمان مىکنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مىگوئید» تا به لقاى محبوبتان برسید (قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین).
چرا که دوست همیشه مشتاق لقاى دوست است، و مىدانیم که لقاى معنوى پروردگار در قیامت رخ مىدهد. اگر شما راست مىگوئى پس چرا این قدر به زندگى دنیا چسبیدهاید؟ چرا این قدر از مرگ وحشت دارید؟
(آیه 7)- سپس به دلیل اصلى وحشت آنها از مرگ اشاره کرده، مىافزاید:
«ولى آنان هرگز تمناى مرگ نمىکنند به خاطر اعمالى که از پیش فرستادهاند» (و لا یتمنونه ابدا بما قدمت ایدیهم).
«و خداوند ظالمان را به خوبى مىشناسد» (و الله علیم بالظالمین).
در حقیقت ترس انسان از مرگ به خاطر یکى از دو عامل است: یا به زندگى بعد از مرگ ایمان ندارد، و مرگ را هیولاى فنا و نیستى مىپندارد، و طبیعى است که انسان از نیستى و عدم بگریزد.
و یا این که به جهان پس از مرگ معتقد است اما پرونده اعمال خود را چنان تاریک و سیاه و خالى از حسنات مىبیند که از حضور در آن دادگاه بزرگ سخت بیمناک است. و از آنجا که یهود معتقد به معاد و جهان پس از مرگ بودند طبعا علت وحشت آنها از مرگ، عامل دوم بود.
(آیه 8)- ولى مسلما این وحشت و اضطراب مشکلى را حل نمىکند مرگ، شترى است که بر در خانه همه خوابیده است لذا قرآن مىگوید: اى پیامبر! به آنها «بگو: این مرگى که از آن فرار مىکنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد» (قل ان الموت الذى تفرون منه فانه ملاقیکم).
«سپس به سوى کسى که داناى پنهان و آشکار است بازگردانده مىشوید آنگاه شما را از آنچه انجام مىدادید خبر مىدهد» (ثم تردون الى عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون).قانون مرگ از عمومىترین و گستردهترین قوانین این عالم است، انبیا بزرگ الهى و فرشتگان مقرب همه مىمیرند، و جز ذات پاک خداوند در این جهان باقى نمىماند، «کل من علیها فان و یبقى وجه ربک ذو الجلال و الاکرام».
(الرحمن/ 26 و 27) هم مرگ از قوانین مسلم این عالم است، و هم حضور در دادگاه عدل خدا و حسابرسى اعمال و هم خداوند از تمام اعمال بندگان دقیقا آگاه است.
بنابر این تنها راه براى پایان دادن به این وحشت، پاکسازى اعمال، و شستشوى دل از آلودگى گناه مىباشد که هر کس حسابش پاک است از محاسبهاش چه باک.
.................................................................................................
مباحثه آیات سوال برانگیز :
آیه 2 سوره جمعه :
معصومه :
این عبارت
یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه
به نظر تکرار زیادی در قران دارد ولی هنوز برای من معنی اش عمیق نشده, منظور از تزکیه چیست؟
تعلیم کتاب و حکمت چیست؟
ایا منظور از تعلیم کتاب, تعلیم قوانین اسلامی ست؟
و نکته جالبی ک قبلا خوانده بودم در مورد تقدم تزکیه ب تعلیم هست ک اول باید تزکیه انجام شود و بعد تعلیم
اعظم :
حالا تا اونجایی که من میدونم تزکیه یعنی پاک کردن وجود از الودگیها
یعنی خرابیهای وجودت روپاک کردن
گرد الودگیها نگشتن
این اولین کاره که یه ادمی که میخوادبیاد توراه باید انجام بده
مصداق دیو چویرون رود فرشته در اید
شاید ادمی که میخواد خوب بشه ندونه چه کارهای خوبی رو باید انجام بده ولی خودش میدونه چه کاراییش بده معمولا
اولا اونا رو بذاره کنار و دلش رو اماده کنه برای پذیرش و انجام خوبیها
این برداشت منه از تزکیه
و اما تعلیم کتاب
با توجه به چبزایی که خوندم همین علمی هستش که باعث ارنقای معنوی میشه همین که کلیت و کاملش در قوانین اسلام اومده
یه جورایی دونستن بکن نکن های دین
همیشه در قرآن تزکیه قبل از تعلیم اومده
و فقط یه جا بعد تعلیم اومده اونم از زبان ابراهیم علیه السلام هستش در مقام دعا
اگه پیگیر سخنرانیهای اقای عباسی باشین
روی این تزکیه قبل علم خیلی سخنرانیهای جنجالی کردن
ایشون میگن به طور خلاصه چون علم امروز در بشری پیگیری شده که قبلش تزکیه نکرده
معمولا سرازبیراهه در میاره
چون رشد سرطانی میکنه و علیه اخلاق به کار میره ...
میگه حتی علم به معنای عام امروزیش هم باید قبلش اونکه پیگیرش هست در خودش تزکیه کرده باسه
و گرنه اون علمی نمیشه که درخدمت اخلاق بشریته
و ضد اخلاق میشه حتی
و مثالش هم همین هسته ایها و .... وروانشناسیهایی که سر از همجنسگرایی و انواع بردگیهای جنسی در میاره هستش
معصومه :
و حکمت یعنی چه؟؟؟
نفیسه :
حکمت شناخت حقایق است. چنان که هستند به قدر توانائى.
تفسیر نمونه:(برای حکمت معانی زیادی از قبیل معرفت و شناخت اسرار جهان هستی و آگاهی از حقایق قرآن و رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل و بالاخره معرفت و شناسایی خدا ذکر شده است که همه آنها در یک معنی وسیع جمع است .
حکمت از جمله بخششهای خداوند در دنیا به صالحان است. خداوند به برخی از بندگان که تشنه معرفت و جویای حقیقتاند، به پاس عبودیتشان، حکمت میبخشد و آنان را سیراب میکند. هیچ سرمایهای به ارزش و بزرگی حکمت نیست.)
در تفسیر المیزان جلد دوم آمده :(لقمان حکیم از آن جهت حکیم بود و به آن حکیم گفته می شد که حقایق ناب مطابق با واقع در ابعاد مختلف اعتقادی، اخلاقی، عملی، با جان او عجین و در عملش متبلور بود. )