157 . صفحه 157
اول خرداد
نفیسه
(آیه 52)- این آیه اشاره به این است که محرومیت کفار و سرنوشت شومشان نتیجه کوتاهیها و تقصیرات خودشان است و گر نه از ناحیه خداوند هیچ گونه کوتاهى در هدایت و رهبرى و ابلاغ آیات و بیان درسهاى تربیتى نشده است لذا مىگوید:ما در هدایت و راهنمایى آنها چیزى فروگذار نکردیم «کتابى براى آنها فرستادیم که تمام اسرار و رموز آن را با آگاهى کامل تشریح کردیم» (وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ).«کتابى که مایه هدایت و موجب رحمت براى ایمان آورندگان بود»اگرچه افراد لجوج و خودخواه از آن بىبهره مىمانند (هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
(آیه 53)- و در این آیه اشاره به طرز تفکر غلط تبهکاران و منحرفان در زمینه هدایتهاى الهى کرده، مىگوید: «آیا آنها جز انتظار تأویل آیات (و فرا رسیدن تهدیدهاى الهى) دارند»؟ (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ).اما چه انتظار نابجایى، زیرا هنگامى که نتایج و سر انجام این وعدههاى الهى را مشاهده کنند، کار از کار گذشته و راهى براى بازگشت باقى نمانده است «آن روز که تأویل آنها فرا رسد، کسانى که قبلا آن را فراموش کرده بودند مىگویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند» و گفتار آنها نیز همه حق بود (یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ).اما در این هنگام در وحشت و اضطراب فرو مىروند، و به فکر چارهجویى مىافتند و مىگویند: «آیا (امروز) شفیعانى یافت مىشوند که براى ما شفاعت کنند»؟ (فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا).و «یا (اگر شفیعانى براى ما در کار نیست و اصولا شایسته شفاعت نیستیم) آیا ممکن است به عقب باز گردیم و اعمالى غیر آنچه انجام دادیم انجام دهیم» و تسلیم حق و حقیقت باشیم (أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ).ولى افسوس! این بیدارى بسیار دیر است، نه راه بازگشتى وجود دارد و نه شایستگى شفاعت دارند، زیرا «آنها سرمایههاى وجود خود را از دست داده و گرفتار خسران و زیانى شدهاند که تمام وجودشان را در بر مىگیرد» (قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ).
و بر آنها ثابت مىشود که بتها و معبودهاى ساختگى آنان در آنجا هیچ گونه نقشى ندارد «و معبودهایى را که به دروغ ساخته بودند همگى از نظرشان گم مىشوند» (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).از این آیه استفاده مىشود که انسان در اعمال خود مختار و آزاد است و الّا تقاضاى بازگشت به دنیا نمىکرد تا اعمال بد خود را جبران کند. و نیز استفاده مىشود که جهان دیگر جاى انجام عمل و کسب فضیلت و نجات نیست.
(آیه 54)- این آیه معبود حقیقى و واقعى را با ذکر صفات خاصش معرفى مىکند، تا آنها که حقیقت جو هستند قبل از فرا رسیدن رستاخیز در همین جهان او را به روشنى بشناسند، نخست مىگوید: «معبود و پروردگار شما آن کس است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید»(إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ). یعنى «معبود» کسى جز «آفریدگار» نمىتواند باشد.آیا جهان در شش روز آفریده شده؟با توجه به مفهوم وسیع کلمه «ایّام» (روزها) و معادل آن در زبانهاى دیگر، پاسخ این سؤال روشن است، زیرا بسیار مىشود که «ایّام» به معنى «دورانها» به کار مىرود.بنابراین خداوند مجموعه زمین و آسمان را در شش دوران متوالى آفریده است، هر چند این دورانها گاهى به میلیونها یا میلیاردها سال بالغ شده است و علم امروز هیچ گونه مطلبى را که مخالف این موضوع باشد بیان نکرده است.سپس قرآن مىگوید:«خداوند پس از آفرینش آسمان و زمین، زمام رهبرى آنها را به دست گرفت» (ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ).یعنى، نه تنها آفرینش از اوست بلکه اداره و رهبرى جهان نیز با او مىباشد.و این پاسخى است به آنها که جهان را در آفرینش نیازمند به خدا مىدانند نه در بقا و ادامه هستى.
«عرش» چیست؟
عرش در لغت معانى متعددى دارد از جمله: به معنى سقف یا چیزى است که داراى سقف بوده باشد، و گاهى به معنى تختهاى بلند همانند تخت سلاطین نیز آمده است.ولى هنگامى که در مورد خداوند به کار مىرود و گفته مىشود «عرش خدا» منظور از آن مجموعه جهان هستى است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب مىشود.بنابراین در آیه مورد بحث جمله «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» کنایه از احاطه کامل پروردگار و تسلط او بر تدبیر امور آسمانها و زمین بعد از خلقت آنهاست.سپس مىفرماید:«اوست که شب را همچون پوششى بر روز مىافکند و روشنایى روز را با پردههاى ظلمانى شب مىپوشاند»(یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ).بعد از آن اضافه مىکند:«شب با سرعت به دنبال روز در حرکت است» (یَطْلُبُهُ حَثِیثاً). همانند طلبکارى که با سرعت به دنبال بدهکار مىدود.سپس مىافزاید:«اوست که خورشید و ماه و ستارگان را آفریده است، در حالى که همه سر بر فرمان او هستند»(وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ).پس از ذکر آفرینش جهان هستى و نظام شب و روز و آفرینش ماه و خورشید و ستارگان به عنوان تأکید مىگوید:«آگاه باشید آفرینش و اداره امور جهان هستى تنها به دست اوست» (أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ).منظور از «الْخَلْقُ» آفرینش نخستین، و منظور از «الْأَمْرُ» قوانین و نظاماتى است که به فرمان پروردگار بر عالم هستى حکومت مىکند و آنها را در مسیر خود رهبرى مىنماید.به عبارت دیگر: همان طور که جهان در حدوثش نیازمند به اوست در تدبیر و ادامه حیات و ادارهاش نیز وابسته به او مىباشد، و اگر لحظهاى لطف خدا از آن گرفته شود نظامش بکلى از هم گسسته و نابود مىگردد.
و در پایان آیه مىفرماید:«پر برکت است خداوندى که پروردگار عالمیان است» (تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ).این جمله بعد از ذکر آفرینش و تدبیر جهان هستى یک نوع ستایش از مقام مقدس پروردگار است که وجودى مبارک، ازلى، ابدى و سر چشمه همه برکات و نیکیها و خیر مستمر مىباشد.
(آیه 55)- شرایط اجابت دعا: آیه قبل با ذکر دلایل روشن این حقیقت را اثبات کرد که شایسته عبودیت و بندگى تنها خداست و به دنبال آن در اینجا دستور مىدهد که«دعا و نیایش» که جان و روح عبادت است باید در برابر خدا انجام گیرد، نخست مىگوید:«پروردگار خود را از روى تضرّع و در پنهانى بخوانید» (ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً).این که در آیه فوق دستور داده شده که خدا را در «خفیّه» و پنهانى بخوانید براى این است که از «ریا» دورتر، و به اخلاص نزدیکتر، و توأم با تمرکز فکر و حضور قلب باشد.و در پایان آیه مىفرماید:«او (خداوند) تجاوزکاران را دوست نمىدارد» (إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ).و این جمله معنى وسیعى دارد که هرگونه تجاوز را، اعم از فریاد کشیدن به هنگام دعا، و یا تظاهر و ریاکارى، و یا توجه به غیر خدا را به هنگام دعا، شامل مىشود.
(آیه 56)- در این آیه اشاره به حکمى شده است که در واقع یکى از شرایط تأثیر دعا است، مىفرماید: «در روى زمین فساد مکنید بعد از آن که اصلاح شده است» (وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها). بنابراین هیچ گاه دعاى افراد مفسد و تبهکار به جایى نخواهد رسید.
در روایتى از امام باقر علیه السّلام مىخوانیم: «زمین فاسد بود و خداوند به وسیله پیامبر اسلام آن را اصلاح کرد».باز دیگر به مسأله دعا مىپردازد و یکى دیگر از شرایط آن را بازگو مىکند، مىگوید: «و خدا را با ترس و امید بخوانید» (وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً).نه آن چنان از اعمال خود راضى باشید که گمان کنید هیچ نقطه تاریکى در زندگى شما نیست که این خود عامل عقبگرد و سقوط است، و نه آن چنان مأیوس باشید که خود را شایسته عفو خدا و اجابت دعا ندانید، بلکه با دو بال «بیم» و «امید» به سوى او پرواز کنید، امید به رحمتش و بیم از مسؤولیتها و لغزشهاى خود.و در پایان آیه براى تأکید بیشتر روى اسباب امیدوارى به رحمت خدا، مىگوید: «رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است» (إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ).در این دو آیه اشاره به پنج قسمت از شرایط قبولى دعا شده است: نخست این که از روى تضرع و در پنهانى باشد، دیگر این که از حدّ اعتدال تجاوز نکند، سوم این که با تولید فساد و تبهکارى همراه نگردد، چهارم این که توأم با بیم و امید متوازن باشد، پنجم این که با نیکوکارى توأم گردد.
(آیه 57)- در آیات گذشته اشارههاى مکرر به مسأله «مبدء» یعنى توحید و شناسایى پروردگار از روى اسرار جهان آفرینش شد، و در این آیه اشاره به مسأله «معاد» و رستاخیز مىشود، تا این دو بحث یکدیگر را تکمیل کنند، و این سیره قرآن است که در بسیارى از موارد «مبدء» و «معاد» را با هم قرین مىسازد، نخست مىگوید: «او کسى است که بادها را پیشاپیش باران رحمتش همچون بشارت دهندهاى(که از قدوم مسافر عزیزى خبر مىدهد)مىفرستد» (وَ هُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ).«بادهایى که از اقیانوسها برخاسته و ابرهاى سنگین بار و پر آب را با خود حمل مىکند» (حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالًا).«در این موقع آنها را به سوى سرزمینهاى مرده و خشک و سوزان مىرانیم» و مأموریت آبیارى این تشنگان را به عهده آنها مىنهیم(سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ).«و به وسیله آن، آب حیات بخش را در همه جا فرو مىفرستیم»(فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ).«سپس به کمک این آب انواع میوهها را از خاک تیره بیرون مىآوریم»(فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ).و به دنبال آن اضافه مىکند: «این چنین مردگان را از زمین بیرون مىآوریم» و لباس حیات را در اندامشان مىپوشانیم (کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتى).این مثال را براى آن آوردیم که نمونه معاد را در این دنیا که همه سال در برابر چشم شما تکرار مىشود به شما نشان دهیم «تا شاید متذکر گردید» (لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ).