قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۶ ب.ظ

543 . صفحه 543


بیست و دوم خرداد :


نفیسه :



(آیه 7)-این آیه براى تأکید بر حضور خداوند در همه جا و آگاهى او بر همه چیز سخن را به مسأله «نجوى» (گفتگوهاى در گوشى) مى‏کشد، مى‏فرماید: «آیا نمى‏دانى که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین است مى‏داند» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).

سپس مى‏افزاید: «هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى‏کنند مگر این که خداوند چهارمین آنهاست، و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى‏کنند مگر این که خداوند ششمین آنهاست» (ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ).
«و نه تعدادى کمتر و نه بیشتر از آن، مگر این که او همراه آنهاست هر جا که باشند» (وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا).
«سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه مى‏سازد چرا که خداوند به هر چیزى داناست» (ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ).
منظور از این که خداوند چهارمین یا ششمین آنهاست این است که او در همه جا حاضر و ناظر و از همه چیز آگاه است، و گرنه ذات پاکش نه مکان دارد و نه هرگز توصیف به اعداد مى‏شود، بلکه شبیه و نظیر و مثل و مانند ندارد.


(آیه 8)-
شأن نزول:
در مورد این آیه دو شأن نزول نقل شده که هر کدام مربوط به یک قسمت از آیه است.
نخست این که: جمعى از یهود و منافقان در میان خودشان جدا از مؤمنان نجوا مى‏کردند و گاه با چشمهاى خود اشاره‏هاى ناراحت کننده‏اى به مؤمنان داشتند، و همین باعث غم و اندوه مؤمنان مى‏شد، هنگامى که این کار را تکرار کردند مؤمنان شکایت به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نمودند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داد که هیچ کس در برابر مسلمانان با دیگرى نجوا نکند، اما آنها گوش ندادند، باز هم تکرار کردند، آیه نازل شد (و آنها را سخت بر این کار تهدید کرد).
همچنین نقل شده که: گروهى از یهود خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند و به جاى «السّلام علیک» گفتند: «السّام علیک یا ابا القاسم» (که مفهومش مرگ بر تو یا ملالت و خستگى بر تو باد، است).
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در جواب آنها فرمود: «و علیکم همین بر شما باد».
عایشه مى‏گوید: من متوجه این مطلب شدم و گفتم: «علیکم السّام و لعنکم اللّه و غضب علیکم مرگ بر شما، خدا لعنت کند شما را، و غضب کند»! پیامبر به من فرمود: مدارا کن و از خشونت و بدگوئى بپرهیز.
گفتم: مگر نمى‏شنوى مى‏گویند: «مرگ بر تو»! فرمود: مگر تو هم نشنیدى که من در جواب «علیکم» گفتم! اینجا بود که خداوند آیه نازل کرد که هنگامى که این گروه نزد شما مى‏آیند تحیتى مى‏گویند که خدا چنان تحیتى به شما نگفته است.
تفسیر:
«نجوا» از شیطان است! در اینجا همچنان ادامه بحثهاى نجواست.
نخست مى‏فرماید: «آیا ندیدى کسانى را که از نجوا [- سخنان در گوشى‏] نهى شدند سپس به کارى که از آن نهى شده بودند باز مى‏گردند، و براى انجام گناه و تعدى و نافرمانى رسول خدا به نجوا مى‏پردازند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى‏ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ).
از این تعبیر به خوبى استفاده مى‏شود که قبلا به آنها هشدار داده شده بود که از نجوا بپرهیزند کارى که ذاتا تولید نگرانى و بدگمانى در دیگران مى‏کند.
در ادامه این سخن به یکى دیگر از اعمال خلاف منافقان و یهود اشاره کرده، مى‏فرماید: «و هنگامى که نزد تو مى‏آیند تو را تحیّتى (و خوشامدى) مى‏گویند که خدا به تو نگفته است» (وَ إِذا جاؤُکَ حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ).
منظور از «تحیت الهى» در این آیه همان جمله «السّلام علیک»، یا «سلام اللّه علیک» مى‏باشد که شبیه آن در آیات قرآن در مورد پیامبران و بهشتیان و غیر آنها کرارا آمده است: از جمله در آیه 181 سوره صافات مى‏خوانیم: «و سلام على المرسلین سلام بر تمام رسولان پروردگار».
سپس مى‏افزاید: آنها نه فقط مرتکب این گناهان بزرگ مى‏شوند، بلکه آن چنان از باده غرور سرمست هستند که «در دل مى‏گویند: (اگر اعمال ما بد است پس) چرا خداوند ما را به خاطر گفته‏هایمان عذاب نمى‏کند»؟! (وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ).
به این ترتیب هم عدم ایمان خود را به نبوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ثابت کردند و هم عدم ایمان به احاطه علمى خداوند.
ولى قرآن در یک جمله کوتاه به آنها چنین پاسخ مى‏گوید: «جهنم براى آنان کافى است (و نیازى به مجازات دیگر نیست، همان جهنمى که به زودى) وارد آن مى‏شوند و چه بد فرجامى است» (حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ).
البته این تعبیر نفى عذاب دنیوى را درباره آنها نمى‏کند.


(آیه 9)- و از آنجا که مؤمنان نیز گهگاه به خاطر ضرورتها یا تمایلاتى به نجوا مى‏پرداختند در این آیه روى سخن را به آنها کرده، و براى این که در این کار آلوده به گناهان منافقان و یهود نشوند مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که نجوا مى‏کنید به گناه و تعدى و نافرمانى رسول (خدا) نجوا نکنید، (محتواى نجواى شما باید پاک و الهى باشد) به کار نیک و تقوا نجوا کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى‏).
«و از خدائى که همگى نزد او جمع مى‏شوید بپرهیزید» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).
از این تعبیر به خوبى استفاده مى‏شود که اصل نجوا اگر در میان مؤمنان باشد، سوء ظنى برنیانگیزد، تولید نگرانى نکند و محتواى آن توصیه به نیکیها و خوبیها باشد مجاز است.


(آیه 10)- لذا در این آیه مى‏افزاید: «نجوا تنها از سوى شیطان است» (إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّیْطانِ).
«مى‏خواهد با آن مؤمنان را غمگین سازد» (لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا).
«ولى (باید بدانند که شیطان) نمى‏تواند هیچ گونه ضررى به آنها برساند جز به فرمان خدا» (وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
چرا که هر مؤثرى در عالم هستى است تأثیرش به فرمان خداست.
«پس مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند» و از هیچ چیز جز او نترسند و بر غیر او دل ننهند (وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
بدین ترتیب «نجوا» گاه حرام است و این در صورتى است که موجب اذیت و آزار و هتک حیثیت مسلمانى گردد و چنین نجوائى نجواى شیطانى است که هدفش غمگین ساختن مؤمنان است.
در مقابل گاه حکم وجوب به خود مى‏گیرد، و این در صورتى است که مسأله سرى لازمى در میان باشد که افشاى آن خطرناک، و عدم ذکر آن نیز موجب تضییع حق و یا خطرى براى اسلام و مسلمین است.
و گاه متصف به استحباب مى‏شود و آن در جائى است که انسان براى انجام کارهاى نیک و بر و تقوا به سراغ آن رود، و همچنین حکم کراهت و اباحه. ولى اصولا هرگاه هدف مهمترى در کار نباشد نجوا کردن کار پسندیده‏اى نیست، و بر خلاف آداب مجلس است زیرا نوعى بى‏اعتنائى یا بى‏اعتمادى نسبت به دیگران محسوب مى‏شود.


(آیه 11)-
شأن نزول:
نقل کرده‏اند که: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در یکى از روزهاى جمعه در «صفّه» (سکوى بزرگى که در کنار مسجد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله قرار داشت) نشسته بود و گروهى نزد حضرت حاضر بودند، و جا تنگ بود، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عادتش این بود که مجاهدان بدر را اعم از مهاجر و انصار احترام فراوان مى‏کرد، در این هنگام گروهى از بدریون وارد شدند، در حالى که دیگران قبل از آنها اطراف پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را پر کرده بودند، هنگامى که مقابل پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسیدند سلام کردند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پاسخ فرمود سپس به حاضران سلام کردند آنها نیز پاسخ گفتند، آنها روى پاى خود ایستاده بودند، و منتظر بودند حاضران به آنها جا دهند ولى هیچ کس تکان نخورد! این امر بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سخت آمد، رو به بعضى از کسانى که اطراف او نشسته بودند کرد و فرمود: فلان و فلانى برخیزید، چند نفر را از جا بلند کرد تا واردین بنشینند (و این در حقیقت نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاردن به پیش کسوتان در ایمان و جهاد بود.)
ولى این مطلب بر آن چند نفر که از جا برخاستند ناگوار آمد، منافقان گفتند:
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسم عدالت را رعایت نکرد! در اینجا آیه نازل شد و قسمتى از آداب نشستن در مجالس را براى آنها شرح داد.
تفسیر:
احترام به پیش کسوتان در مجالس در تعقیب دستورى که در آیات گذشته در مورد ترک نجوا در مجالس، و محدود ساختن آن به موارد معین آمده، در این آیه یکى دیگر از آداب مجلس را بازگو کرده، مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که به شما گفته شود:
مجلس را وسعت بخشید (و به تازه واردها جا دهید) وسعت بخشید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا).
که اگر چنین کنید: «خداوند (بهشت را) براى شما وسعت مى‏بخشد» و در این جهان نیز به قلب و جان و رزق و روزى شما وسعت مى‏دهد (یفسح الله لکم).
و از آنجا که گاهى مجلس آن چنان مملوّست که بدون برخاستن بعضى جا براى دیگران پیدا نمى‏شود، و یا اگر جائى پیدا مى‏شود مناسب حال آنها نیست در ادامه آیه مى‏افزاید: «و هنگامى که گفته شود: برخیزید برخیزید» (و اذا قیل انشزوا فانشزوا).
نه تعلل جوئید و نه به هنگامى که بر مى‏خیزید ناراحت شوید، چرا که گاه تازه واردها از شما براى نشستن سزاوارترند به خاطر خستگى مفرط، یا کهولت سن، و یا احترام خاصى که دارند، و یا جهات دیگر.
سپس به بیان پاداش انجام این دستور الهى پرداخته مى‏افزاید: اگر چنین کنید «خداوند کسانى را که ایمان آورده‏اند و کسانى را که علم به آنها داده شده درجات عظیمى مى‏بخشد» (یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات).
اشاره به این که اطاعت این دستورات دلیل بر ایمان و علم و آگاهى است، و نیز اشاره به این که اگر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به بعضى دستور داد از جا برخیزند و به تازه واردان جا دهند براى یک هدف مقدس الهى و احترام به پیشگامان در ایمان و علم بوده است.
و از آنجا که گروهى این آداب را با طیب خاطر و از صمیم دل انجام مى‏دهند، و گروه دیگرى با کراهت و ناخشنودى، یا براى ریا و تظاهر، در پایان آیه مى‏افزاید:
 «و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است» (و الله بما تعملون خبیر).
این آیه نشان مى‏دهد آنچه مقام آدمى را نزد خدا بالا مى‏برد، دو چیز است:
ایمان و علم.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی