قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۵۴ ب.ظ

328 . صفحه 328

هجدهم آبان :

نفیسه :


(آیه 73)- این آیه به مقام امامت و رهبرى این پیامبران بزرگ که در آیه گذشته نامشان آمد و بخشى از صفات و برنامه‏هاى مهم و پرارزش آنها بطور جمعى اشاره مى‏کند.
در اینجا مجموعا «شش قسمت» از این ویژگیها برشمرده شده که با اضافه کردن توصیف به صالح بودن که از آیه قبل استفاده مى‏شود مجموعا هفت ویژگى را تشکیل مى‏دهد.
نخست مى‏گوید: «و ما آنها را پیشوایانى قرار دادیم» (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً).
در مرحله بعد فعلیت و ثمره این مقام را بازگو مى‏کند: «آنها به فرمان ما (مردم را) هدایت مى‏کردند» (یَهْدُونَ بِأَمْرِنا).
نه تنها هدایت به معنى راهنمایى و ارائه طریق که در نبوت و رسالت وجود دارد، بلکه به معنى دستگیرى کردن و رساندن به سرمنزل مقصود.
سومین و چهارمین و پنجمین موهبت و ویژگى آنها این بود که «و ما به آنها انجام کارهاى نیک و بر پا داشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم» (وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ).
و در آخرین فراز به مقام «عبودیت» آنها اشاره کرده، مى‏گوید: «و آنها همگى فقط ما را عبادت مى‏کردند» (وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ).


(آیه 74)- نجات لوط از سرزمین آلودگان! از آنجا که لوط از بستگان نزدیک ابراهیم و از نخستین کسانى است که به او ایمان آورد پس از داستان ابراهیم، به بخشى از تلاش و کوشش او در راه ابلاغ رسالت و مواهب پروردگار نسبت به او اشاره مى‏کند: «و لوط را به یاد آور که ما به او حکم (فرمان نبوت و رسالت) و علم دادیم» (وَ لُوطاً آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً).
لوط از پیامبران بزرگى است که هم عصر با ابراهیم بود، و همراه او از سرزمین بابل به فلسطین مهاجرت کرد، و بعدا از ابراهیم جدا شد و به شهر «سدوم» آمده چرا که مردم آن منطقه غرق فساد و گناه، مخصوصا انحرافات و آلودگیهاى جنسى بودند، او براى هدایت این قوم منحرف تلاش و کوشش بسیار کرد، اما کمتر در آن کوردلان اثر گذارد.
سرانجام قهر و عذاب شدید الهى آنها را فرا گرفت، و جز خانواده لوط- به استثناى همسرش- همگى نابود شدند.
لذا در دنباله آیه به این موهبت که به لوط ارزانى داشت اشاره کرده، مى‏فرماید: «و ما او را از شهر و دیارى که کارهاى پلید و زشت انجام مى‏دادند رهایى بخشیدیم» (وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ).
«چرا که آنها مردم بدى بودند و از اطاعت فرمان حقّ بیرون رفته بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِینَ).


(آیه 75)- سپس به آخرین موهبت الهى درباره «لوط» اشاره کرده، مى‏گوید:
«و ما او را در رحمت خاص خویش داخل کردیم» (وَ أَدْخَلْناهُ فِی رَحْمَتِنا).
«چرا که او از بندگان صالح بود» (إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ).


(آیه 76)- نجات نوح از چنگال متعصبان لجوج: بعد از ذکر گوشه‏اى از داستان ابراهیم و لوط، به ذکر قسمتى از سرگذشت یکى دیگر از پیامبران بزرگ یعنى «نوح» پرداخته، مى‏فرماید: «و به یاد آور نوح را، هنگامى که قبل از آنها (ابراهیم و لوط) پروردگار خود را خواند» و تقاضاى نجات از چنگال منحرفان بى‏ایمان کرد (وَ نُوحاً إِذْ نادى‏ مِنْ قَبْلُ).
این نداى نوح ظاهرا اشاره به نفرینى است که در سوره نوح آیه 26 و 27 نقل شده آنجا که مى‏گوید: «پروردگارا! احدى از این قوم بى‏ایمان را روى زمین مگذار! چرا که اگر بمانند بندگان تو را گمراه مى‏کنند، و نسل آینده آنها نیز جز کافر و فاجر نخواهد بود»! سپس اضافه مى‏کند: «پس ما دعاى او را مستجاب کردیم و او و خانواده‏اش را از آن غم و اندوه بزرگ رهایى بخشیدیم» (فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ).
«اهل» در اینجا معنى وسیعى دارد که هم بستگان مؤمن او را شامل مى‏شود و هم دوستان خاص او را.


(آیه 77)- در این آیه اضافه مى‏کند: «ما او را در برابر قومى که آیات ما را تکذیب کردند یارى کردیم» (وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا).
«چرا که آنها قوم بدى بودند، لذا همه آنها را غرق کردیم» (إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ).
این جمله بار دیگر تأکیدى است بر این حقیقت که مجازاتهاى الهى هرگز جنبه انتقامى ندارد، بلکه براساس انتخاب اصلح است، به این معنى که حق حیات و استفاده از مواهب زندگى براى گروهى است که در خط تکامل و سیر الى اللّه باشند و یا اگر روزى در خط انحراف افتادند بعدا تجدید نظر کرده و باز گردند.


(آیه 78)- قضاوت داود و سلیمان: در تعقیب سرگذشتهاى مربوط به موسى و هارون و ابراهیم و نوح و لوط در اینجا به بخشى از زندگى داود و سلیمان اشاره مى‏کند، و در آغاز اشاره سربسته‏اى به ماجراى یک قضاوت و داورى که از ناحیه داود و سلیمان صورت گرفت دارد.
مى‏فرماید: «و داود و سلیمان را به یاد آر، هنگامى که درباره کشتزارى قضاوت مى‏کردند که گوسفندان قوم شبانه آن را چریده بودند» (وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ).
«و ما شاهد حکم آنها بودیم» (وَ کُنَّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ).
داستان بدین قرار بود که: گله گوسفندانى شبانه به تاکستانى وارد مى‏شوند، و برگها و خوشه‏هاى انگور را خورده و ضایع مى‏کنند، صاحب باغ شکایت نزد داود مى‏برد، داود حکم مى‏دهد که در برابر این خسارت بزرگ باید تمام گوسفندان به صاحب باغ داده شود.
سلیمان که در آن زمان کودک بود به پدر مى‏گوید: اى پیامبر بزرگ خدا! این حکم را تغییر ده و تعدیل کن! پدر مى‏گوید: چگونه؟
در پاسخ مى‏گوید: گوسفندان باید با صاحب باغ سپرده شوند تا از منافع آنها و شیر و پشمشان استفاده کند، و باغ به دست صاحب گوسفندان داده شود تا در اصلاح آن بکوشد هنگامى که باغ به حال اول بازگشت به صاحبش تحویل داده مى‏شود، و گوسفندان نیز به صاحبش برمى‏گردد- و خداوند طبق آیه بعد حکم سلیمان را تأیید کرد.


(آیه 79)- به هر حال در این آیه حکم سلیمان را در این داستان به این صورت تأیید مى‏کند: «پس ما این داورى و حکومت را به سلیمان تفهیم کردیم» و با تأیید ما او بهترین راه حل این مخاصمه را دریافت (فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ).
امام مفهوم این سخن آن نیست که حکم داود اشتباه و نادرست بوده، چرا که بلافاصله اضافه مى‏کند: «ما به هر یک از این دو، آگاهى و شایستگى داورى و علم بخشیدیم» (وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً).
سپس به یکى دیگر از مواهب و افتخاراتى که خدا به داود داده بود اشاره کرده، مى‏فرماید: «و ما کوهها را مسخر ساختیم که همراه داود تسبیح مى‏گفتند و همچنین پرندگان را» (وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ).
اینها در برابر قدرت ما چیز مهمى نیست «و ما این کار را انجام دادیم» (وَ کُنَّا فاعِلِینَ).


(آیه 80)- در این آیه به یکى دیگر از مواهبى که خدا به این پیامبر بزرگ داده اشاره کرده، مى‏گوید: «و ما ساختن زره را به او تعلیم دادیم، تا شما را در جنگهایتان حفظ کند پس آیا (شما خدا را بر نعمتهایش) شکر مى‏کنید»؟ (وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاکِرُونَ).


(آیه 81)- بادها در فرمان سلیمان! در اینجا به بخشى از مواهبى که خدا به یکى دیگر از پیامبران یعنى سلیمان (ع) داده کرده، مى‏گوید: «و ما بادهاى شدید و طوفان‏زا را مسخر سلیمان ساختیم که تحت فرمان او به سوى سرزمینى که ما آن را مبارک کرده بودیم حرکت مى‏کرد» (وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلى‏ الْأَرْضِ الَّتِی بارَکْنا فِیها).
و این کار عجیب نیست، چرا که «ما به همه چیز آگاه بودیم و هستیم» (وَ کُنَّا بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عالِمِینَ).
هم از اسرار عالم هستى و قوانین و نظامات حاکم بر آن آگاهیم، مى‏دانیم چگونه آنها را مى‏توان تحت فرمان آورد، و هم از نتیجه و سرانجام این کار، و به هر حال همه چیز در برابر علم و قدرت ما خاضع و تسلیم است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی