326 . صفحه 326
نفیسه :
(آیه 45)-آیه ذیل این حقیقت را بازگو مىکند که وظیفه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آن است که مردم را از طریق وحى آسمانى انذار کند، روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده مىگوید:
«به آنها بگو: (من از پیش خود چیزى نمىگویم) تنها به وسیله وحى شما را انذار مىکنم» (قُلْ إِنَّما أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ).
و اگر در دل سخت شما اثر نمىگذارد جاى تعجب نیست، و نه دلیلى بر نقصان وحى آسمانى، بلکه به خاطر آن است که «افراد کر، هنگامى که انذار مىشوند سخنان را نمىشنوند»! (وَ لا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ إِذا ما یُنْذَرُونَ).
گوش شنوا لازم است تا سخن خدا را بشنود، نه گوشهایى که آن چنان پردههاى گناه و غفلت و غرور بر آنها افتاده که شنوایى حق را بکلى از دست داده است.
(آیه 46)- به دنبال آیات گذشته که حالت غرور و بىخبرى افراد بىایمان را منعکس مىکرد در این آیه، مىگوید: این بىخبران مغرور که در حالت نعمت و آرامش هرگز خدا را بنده نیستند «اگر گوشه کوچک و از نسیمى عذاب پروردگارت دامنشان را بگیرد (چنان متوحش مىشوند که) فریاد مىزنند اى واى بر ما! ما همگى ظالم و ستمگر بودیم»! (وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ). ولى چه سود که این بیدارى اضطرارى هم به حال آنها سودى ندارد.
(آیه 47)- و در این آیه اشاره به حساب و جزاى دقیق و عادلانه قیامت مىکند تا افراد بىایمان و ستمگر بدانند به فرض که عذاب این دنیا دامانشان را نگیرد مجازات آخرت حتمى است، و دقیقا تمام اعمالشان مورد محاسبه قرار مىگیرد.
مىفرماید: «و ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت بر پا مىکنیم» (وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ).
در احادیث اسلامى مىخوانیم: میزانهاى سنجش در قیامت، پیامبران و امامان و پاکان و نیکانى هستند که در پرونده اعمالشان نقطه تاریکى وجود ندارد.
این ترازوهاى سنجش آن چنان دقیق و منظم است که گویى عین عدالت مىباشد. و به همین دلیل بلافاصله اضافه مىکند: «پس به هیچ کس در آنجا کمترین ظلم و ستمى نمىشود» (فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً). نه از پاداش نیکوکاران چیزى کاسته مىشود، و نه به مجازات بدکاران افزوده مىگردد.
اما این نفى ظلم و ستم، مفهومش این نیست که در حساب دقت نمىشود بلکه «اگر به مقدار سنگینى یک دانه خردل (کار نیک و بدى) باشد ما آن را حاضر مىسازیم» و مورد سنجش قرار مىدهیم (وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها).
«و همین قدر کافى است که ما حسابگر اعمال بندگان باشیم» (وَ کَفى بِنا حاسِبِینَ).
(آیه 48)- شمهاى از داستان پیامبران: از این آیات به بعد فرازهایى از زندگانى پیامبران که آمیخته با نکات بسیار آموزندهاى است بیان شده، که بحثهاى گذشته را در زمینه نبوت پیامبر اسلام (ص) و درگیرى او با مخالفان، با توجه به اصول مشترکى که حاکم بر آنهاست، روشنتر مىسازد.
در این آیه مىفرماید: «ما به موسى و هارون فرقان (وسیله تشخیص حق از باطل) بخشیدیم، و نور و یادآورى براى پرهیزکاران» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ).
(آیه 49)- در این آیه «پرهیزکاران» را چنین معرفى مىکند: «آنها کسانى هستند که از پروردگارشان در غیب و نهان مىترسند» ترسى آمیخته با احترام و تعظیم (الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ).
«و آنان از روز رستاخیز بیم دارند» (وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ).
در واقع پرهیزکاران به روز قیامت بسیار علاقهمندند چون کانون پاداش و رحمت الهى است اما با این حال از حساب و کتاب خدا نیز بیمناکند.
(آیه 50)- این آیه قرآن را در مقایسه با کتب پیشین قرار داده، مىگوید:
«و این ذکر مبارکى است که ما آن را (بر شما) نازل کردیم» (وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ).
«پس آیا شما آن را انکار مىکنید» (أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ).
آیا چنین کتابى، جاى انکار دارد! دلایل حقانیتش در خودش نهفته، و نورانیتش آشکار است، و رهروان راهش سعادتمند و پیروز.
(آیه 51)- گفتیم در این سوره فرازهاى بسیارى از حالات انبیاء آمده است.
در اینجا بخش مهمى از زندگى و مبارزات ابراهیم (ع) با بت پرستان انعکاس یافته، نخست مىفرماید: «و ما وسیله رشد و هدایت را از قبل در اختیار ابراهیم گذاردیم، و به (شایستگى) او آگاه بودیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عالِمِینَ).
(آیه 52)- سپس به یکى از مهمترین برنامههاى ابراهیم (ع) اشاره کرده، مىگوید: «آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: این مجسمههاى بىروح چیست که شما همواره آنها را پرستش مىکنید؟» (إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ).
تعبیر «لابیه» (پدرش) اشاره به عمویش آزر است زیرا عرب گاه به عمو «اب» مىگوید.
این گفتار ابراهیم در حقیقت استدلال روشنى است براى ابطال بت پرستى زیرا آنچه از بتها مىبینیم همین مجسمه و تمثال است، بقیه تخیل است و توهّم.
(آیه 53)- ولى بت پرستان هیچ گونه جوابى در برابر این منطق گویا نداشتند جز این که مطلب را از خود ردّ کنند و به نیاکانشان ارتباط دهند لذا «گفتند: ما پدران و نیاکان خویش را دیدیم که اینها را پرستش مىکنند» و ما به سنت نیاکانمان وفا داریم (قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِینَ).
(آیه 54)- از آنجا که هیچ دلیلى نداریم که نیاکان عاقلتر و عالمتر از نسلهاى بعد باشند، بلکه غالبا قضیه به عکس است چون با گذشت زمان علم و دانشها گستردهتر مىشود، ابراهیم بلافاصله به آنها «پاسخ گفت: هم شما و هم پدرانتان بطور قطع در گمراهى آشکارى بودید» (قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
(آیه 55)- این تعبیر که توأم با انواع تأکیدها و حاکى از قاطعیت تمام است، سبب شد که بت پرستان کمى به خود آمده در صدد تحقیق بر آیند، رو به سوى ابراهیم کرده: «گفتند: آیا مطلب حقّى براى ما آوردهاى یا شوخى مىکنى»! (قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِینَ).
(آیه 56)- اما ابراهیم صریحا به آنها پاسخ «گفت: (آنچه مىگویم جدى است و عین واقعیت که) پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمین است» (قالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
«همان خدایى که آنها را آفریده و من از گواهان این عقیدهام» (الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى ذلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ).
ابراهیم با این گفتار قاطعش نشان داد آن کس شایسته پرستش است که آفریدگار آنها و زمین و همه موجودات است.
(آیه 57)- ابراهیم براى این که ثابت کند این مسأله صد در صد جدى است و او بر سر عقیده خود تا همه جا ایستاده، و نتائج و لوازم آن را هر چه باشد با جان و دل مىپذیرد اضافه کرد: «و به خدا سوگند، در غیاب شما نقشهاى براى نابودى بتهایتان مىکشم!» (وَ تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ).
اعظم :
آیه 45 :این که قرآن در ما تاثیرنمیگذارد و مایه هدایت ما نمیشود نقص ماست و نه آیات قرآن
آیه 46 : بترسیم از روزی که آیات خداوند باعث هدایتمان نشود و عذابی از جانب خداوند ما را به ظلممون معترف کنه
آیه 47 : مراقب اعامالمون باشیم ، حتی اگر به اندازه دانه خردلی باشن به حساب میان
مراقب نگاهمون
لحنمون
کلاممون
قدمهامون
دستامون
شکمامون و ...
باشیم
آیه 48 : "ضیاء": نورى که در پرتو آن ببیند و به پیش برود.
آیه 50: (المیزان):هذا) اشاره به قرآن است و اینکه قرآن را مبارک نامید به جهت آن است که قرآن ذکری ثابت و دائم و پربرکت است که هم مؤمن از آن بهره مند می شود و هم آسایش کافر را در جامعه تأمین می کند، چه آن را بشناسد و قبول داشته باشد و چه انکار کند،پس همه مردم دنیا از برکت وجود قرآن بهره مند می شوند و دلیل بر این مطلب بررسی آثار رشد و صلاحیست که امروزه در جامعه بشری مشاهده می شود که همه در اثر وبرکت وجود قرآن است ، حال چه مردم با زبان به آن اقرار کنند و یا آن را کفران نمایند،اگر چه که مسلمین به واسطه اهمال در امر قرآن ، در انکار و کفران آنها بی تأثیر نبوده اند. چنانچه رسولخدا در قیامت می فرماید (یارب ان قومی اتخذوا هذا القران مهجورا)(17)ای پروردگار من ، همانا امت من این قرآن را متروک نهادند) و حال آنکه بعضی کفار، حقایق قرآنی و آداب انسانی را از قرآن فراگرفتند و به آن عمل کردند و در حیات دنیوی بواسطه عمل به آداب اجتماعی قرآن ، سعادتمند شده اند،اما اغلب مسلمانان از این تعالیم غافل و بی بهره مانده اند.
آیه 51: داستان ابراهیم ع ثابت می کند که تحصیل عقاید به محض فطرت و حتی اگر بارسالت همراه نباشد، ممکن است . چون عقل ، وحدانیت خالق و پروردگار عالم را به تنهایی ادراک و اثبات مینماید.
آیه 52 : تفسیرنور:
1.رشد واقعى آن است که انسان را به یکتاپرستى برساند. «رشده... اذ قال لابیه...»
2.حضرت ابراهیم خود آمادگى پذیرش رشد را داشت. «رشده» و نفرمود: «رشداً». (استعدادها وظرفیتهاى وجودى انسانها براى رشد متفاوت است)
3- در نهى از منکر، شرط سنّى وجود ندارد. «قال لابیه»
4 - نهى از منکر را از نزدیکان خود شروع کنیم. «قال لابیه»
5- در نهى از منکر، تعداد ملاک نیست، گاه مىبایست یک نفر در مقابل یک گروه قرار گیرد. «قال لابیه و قومه»
6- در نهى از منکر، ابتدا به نهى از بزرگترین منکرات بپردازیم. «قال ما هذه التماثیل»
7 - یکى از شیوههاى موفّق در نهى از منکر، مخاطب قرار دادن وجدانهاست. «ما هذه التماثیل»
8- باطلها و منکرات را تحقیر کنیم. «ما هذه التماثیل»
9- در نهى از منکر، مردم را از شخصیّت و کرامت انسانىشان آگاه سازیم. «انتم لها عاکفون» و نفرمود «تعکفونها»
آیه 53 : پدران، زمینهساز انحرافات نسل خود هستند. «وجدنا آبائنا»
رفتار نیاکان در تربیت فرزندان مؤثر است، هرچند برآن سفارش هم نکنند. «وجدنا آبائنا»
تقلید کورکورانه وتعصّب کور بر رفتار نیاکان، مذموم و ممنوع است. «وجدنا آبائنا انتم و آبائکم»
آیه 54 : در نهى از منکر، خجالت کشیدن، کنایهگویى و رودربایستى، جایگاهى ندارد. «انتم و آبائکم فى ضلال مبین»
نه قدمت و نه کثرت، هیچکدام دلیلى بر حقّانیت نیست. «انتم و آبائکم فى ضلال مبین»
آیه 56: مردان خدا در عقیدهى حقّ خویش تنها نیستند، بلکه خود را به همهى موحدان تاریخ و فرشتگان الهى متصل مىبینند. «من الشاهدین»
آیه 57:تفسیر نور:
1-ایمان به هدف ویقین بدرستى راه، انسان را قدرتمند مىسازد. «تاللّه لاکیدنّ»
2- کارهاى بزرگ به طراحىهاى مهم نیز نیاز دارد. «لاکیدنّ» کلمه «اکیدنّ» از «کید» به معناى تدبیر و طرّاحى است.
3- قاطعیّت، لازمهى یک رهبرى موفّق است. «تاللّه لاکیدنّ» قسم با کلمهى «تاللّه» از قسم با کلمهى «واللّه» شدیدتر است.
عالیییییییییییییییی
عالیییییییییییییییی
عالیییییییییییییییی
ممنونم ازتون
اجرتون باقرآن