قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۵۳ ب.ظ

326 . صفحه 326

شانزدهم آبان :


نفیسه :



(آیه 45)-آیه ذیل این حقیقت را بازگو مى‏کند که وظیفه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آن است که مردم را از طریق وحى آسمانى انذار کند، روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده مى‏گوید:

«به آنها بگو: (من از پیش خود چیزى نمى‏گویم) تنها به وسیله وحى شما را انذار مى‏کنم» (قُلْ إِنَّما أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ).
و اگر در دل سخت شما اثر نمى‏گذارد جاى تعجب نیست، و نه دلیلى بر نقصان وحى آسمانى، بلکه به خاطر آن است که «افراد کر، هنگامى که انذار مى‏شوند سخنان را نمى‏شنوند»! (وَ لا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ إِذا ما یُنْذَرُونَ).
گوش شنوا لازم است تا سخن خدا را بشنود، نه گوشهایى که آن چنان پرده‏هاى گناه و غفلت و غرور بر آنها افتاده که شنوایى حق را بکلى از دست داده است.


(آیه 46)- به دنبال آیات گذشته که حالت غرور و بى‏خبرى افراد بى‏ایمان را منعکس مى‏کرد در این آیه، مى‏گوید: این بى‏خبران مغرور که در حالت نعمت و آرامش هرگز خدا را بنده نیستند «اگر گوشه کوچک و از نسیمى عذاب پروردگارت دامنشان را بگیرد (چنان متوحش مى‏شوند که) فریاد مى‏زنند اى واى بر ما! ما همگى ظالم و ستمگر بودیم»! (وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ). ولى چه سود که این بیدارى اضطرارى هم به حال آنها سودى ندارد.


(آیه 47)- و در این آیه اشاره به حساب و جزاى دقیق و عادلانه قیامت مى‏کند تا افراد بى‏ایمان و ستمگر بدانند به فرض که عذاب این دنیا دامانشان را نگیرد مجازات آخرت حتمى است، و دقیقا تمام اعمالشان مورد محاسبه قرار مى‏گیرد.
مى‏فرماید: «و ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت بر پا مى‏کنیم» (وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ).
در احادیث اسلامى مى‏خوانیم: میزانهاى سنجش در قیامت، پیامبران و امامان و پاکان و نیکانى هستند که در پرونده اعمالشان نقطه تاریکى وجود ندارد.
این ترازوهاى سنجش آن چنان دقیق و منظم است که گویى عین عدالت مى‏باشد. و به همین دلیل بلافاصله اضافه مى‏کند: «پس به هیچ کس در آنجا کمترین ظلم و ستمى نمى‏شود» (فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً). نه از پاداش نیکوکاران چیزى کاسته مى‏شود، و نه به مجازات بدکاران افزوده مى‏گردد.
اما این نفى ظلم و ستم، مفهومش این نیست که در حساب دقت نمى‏شود بلکه «اگر به مقدار سنگینى یک دانه خردل (کار نیک و بدى) باشد ما آن را حاضر مى‏سازیم» و مورد سنجش قرار مى‏دهیم (وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها).
«و همین قدر کافى است که ما حسابگر اعمال بندگان باشیم» (وَ کَفى‏ بِنا حاسِبِینَ).


(آیه 48)- شمه‏اى از داستان پیامبران: از این آیات به بعد فرازهایى از زندگانى پیامبران که آمیخته با نکات بسیار آموزنده‏اى است بیان شده، که بحثهاى گذشته را در زمینه نبوت پیامبر اسلام (ص) و درگیرى او با مخالفان، با توجه به اصول مشترکى که حاکم بر آنهاست، روشنتر مى‏سازد.
در این آیه مى‏فرماید: «ما به موسى و هارون فرقان (وسیله تشخیص حق از باطل) بخشیدیم، و نور و یادآورى براى پرهیزکاران» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى‏ وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ).


(آیه 49)- در این آیه «پرهیزکاران» را چنین معرفى مى‏کند: «آنها کسانى هستند که از پروردگارشان در غیب و نهان مى‏ترسند» ترسى آمیخته با احترام و تعظیم (الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ).
«و آنان از روز رستاخیز بیم دارند» (وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ).
در واقع پرهیزکاران به روز قیامت بسیار علاقه‏مندند چون کانون پاداش و رحمت الهى است اما با این حال از حساب و کتاب خدا نیز بیمناکند.


(آیه 50)- این آیه قرآن را در مقایسه با کتب پیشین قرار داده، مى‏گوید:
«و این ذکر مبارکى است که ما آن را (بر شما) نازل کردیم» (وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ).
 «پس آیا شما آن را انکار مى‏کنید» (أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ).
آیا چنین کتابى، جاى انکار دارد! دلایل حقانیتش در خودش نهفته، و نورانیتش آشکار است، و رهروان راهش سعادتمند و پیروز.


(آیه 51)- گفتیم در این سوره فرازهاى بسیارى از حالات انبیاء آمده است.
در اینجا بخش مهمى از زندگى و مبارزات ابراهیم (ع) با بت پرستان انعکاس یافته، نخست مى‏فرماید: «و ما وسیله رشد و هدایت را از قبل در اختیار ابراهیم گذاردیم، و به (شایستگى) او آگاه بودیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عالِمِینَ).


(آیه 52)- سپس به یکى از مهمترین برنامه‏هاى ابراهیم (ع) اشاره کرده، مى‏گوید: «آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: این مجسمه‏هاى بى‏روح چیست که شما همواره آنها را پرستش مى‏کنید؟» (إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ).
تعبیر «لابیه» (پدرش) اشاره به عمویش آزر است زیرا عرب گاه به عمو «اب» مى‏گوید.
این گفتار ابراهیم در حقیقت استدلال روشنى است براى ابطال بت پرستى زیرا آنچه از بتها مى‏بینیم همین مجسمه و تمثال است، بقیه تخیل است و توهّم.


(آیه 53)- ولى بت پرستان هیچ گونه جوابى در برابر این منطق گویا نداشتند جز این که مطلب را از خود ردّ کنند و به نیاکانشان ارتباط دهند لذا «گفتند: ما پدران و نیاکان خویش را دیدیم که اینها را پرستش مى‏کنند» و ما به سنت نیاکانمان وفا داریم (قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِینَ).


(آیه 54)- از آنجا که هیچ دلیلى نداریم که نیاکان عاقلتر و عالمتر از نسلهاى بعد باشند، بلکه غالبا قضیه به عکس است چون با گذشت زمان علم و دانشها گسترده‏تر مى‏شود، ابراهیم بلافاصله به آنها «پاسخ گفت: هم شما و هم پدرانتان بطور قطع در گمراهى آشکارى بودید» (قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).


(آیه 55)- این تعبیر که توأم با انواع تأکیدها و حاکى از قاطعیت تمام است، سبب شد که بت پرستان کمى به خود آمده در صدد تحقیق بر آیند، رو به سوى ابراهیم کرده: «گفتند: آیا مطلب حقّى براى ما آورده‏اى یا شوخى مى‏کنى»! (قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِینَ).


(آیه 56)- اما ابراهیم صریحا به آنها پاسخ «گفت: (آنچه مى‏گویم جدى است و عین واقعیت که) پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمین است» (قالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
«همان خدایى که آنها را آفریده و من از گواهان این عقیده‏ام» (الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى‏ ذلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ).
ابراهیم با این گفتار قاطعش نشان داد آن کس شایسته پرستش است که آفریدگار آنها و زمین و همه موجودات است.


(آیه 57)- ابراهیم براى این که ثابت کند این مسأله صد در صد جدى است و او بر سر عقیده خود تا همه جا ایستاده، و نتائج و لوازم آن را هر چه باشد با جان و دل مى‏پذیرد اضافه کرد: «و به خدا سوگند، در غیاب شما نقشه‏اى براى نابودى بتهایتان مى‏کشم!» (وَ تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ).



اعظم :



آیه 45 :این که قرآن در ما تاثیرنمیگذارد و مایه هدایت ما نمیشود نقص ماست و نه آیات قرآن


آیه 46 : بترسیم از روزی که آیات خداوند باعث هدایتمان نشود و عذابی از جانب خداوند ما را به ظلممون معترف کنه


آیه 47 : مراقب اعامالمون باشیم ، حتی اگر به اندازه دانه خردلی باشن به حساب میان

مراقب نگاهمون
لحنمون
کلاممون
قدمهامون
دستامون
شکمامون و ...
باشیم


آیه 48 : "ضیاء": نورى که در پرتو آن ببیند و به پیش برود.


آیه 50: (المیزان):هذا) اشاره به قرآن است و اینکه قرآن را مبارک نامید به جهت آن است که قرآن ذکری ثابت و دائم و پربرکت است که هم مؤمن از آن بهره مند می شود و هم آسایش کافر را در جامعه تأمین می کند، چه آن را بشناسد و قبول داشته باشد و چه انکار کند،پس همه مردم دنیا از برکت وجود قرآن بهره مند می شوند و دلیل بر این مطلب بررسی آثار رشد و صلاحیست که امروزه در جامعه بشری مشاهده می شود که همه در اثر وبرکت وجود قرآن است ، حال چه مردم با زبان به آن اقرار کنند و یا آن را کفران نمایند،اگر چه که مسلمین به واسطه اهمال در امر قرآن ، در انکار و کفران آنها بی تأثیر نبوده اند. چنانچه رسولخدا در قیامت می فرماید (یارب ان قومی اتخذوا هذا القران مهجورا)(17)ای پروردگار من ، همانا امت من این قرآن را متروک نهادند) و حال آنکه بعضی کفار، حقایق قرآنی و آداب انسانی را از قرآن فراگرفتند و به آن عمل کردند و در حیات دنیوی بواسطه عمل به آداب اجتماعی قرآن ، سعادتمند شده اند،اما اغلب مسلمانان از این تعالیم غافل و بی بهره مانده اند.


آیه 51: داستان ابراهیم ع ثابت می کند که تحصیل عقاید به محض فطرت و حتی اگر بارسالت همراه نباشد، ممکن است . چون عقل ، وحدانیت خالق و پروردگار عالم را به تنهایی ادراک و اثبات‌ می‌نماید.


آیه 52 : تفسیرنور:

1.رشد واقعى آن است که انسان را به یکتاپرستى برساند. «رشده... اذ قال لابیه...»
2.حضرت ابراهیم خود آمادگى پذیرش رشد را داشت. «رشده» و نفرمود: «رشداً». (استعدادها وظرفیت‏هاى وجودى انسان‏ها براى رشد متفاوت است)
3- در نهى از منکر، شرط سنّى وجود ندارد. «قال لابیه»
4 - نهى از منکر را از نزدیکان خود شروع کنیم. «قال لابیه»
5- در نهى از منکر، تعداد ملاک نیست، گاه مى‏بایست یک نفر در مقابل یک گروه قرار گیرد. «قال لابیه و قومه»
6- در نهى از منکر، ابتدا به نهى از بزرگ‏ترین منکرات بپردازیم. «قال ما هذه التماثیل»
7 - یکى از شیوه‏هاى موفّق در نهى از منکر، مخاطب قرار دادن وجدان‏هاست. «ما هذه التماثیل»
8- باطل‏ها و منکرات را تحقیر کنیم. «ما هذه التماثیل»
9- در نهى از منکر، مردم را از شخصیّت و کرامت انسانى‏شان آگاه سازیم. «انتم لها عاکفون» و نفرمود «تعکفونها»


آیه 53 :  پدران، زمینه‏ساز انحرافات نسل خود هستند. «وجدنا آبائنا»
 رفتار نیاکان در تربیت فرزندان مؤثر است، هرچند برآن سفارش هم نکنند. «وجدنا آبائنا»
 تقلید کورکورانه وتعصّب کور بر رفتار نیاکان، مذموم و ممنوع است. «وجدنا آبائنا انتم و آبائکم»


آیه 54 :  در نهى از منکر، خجالت کشیدن، کنایه‏گویى و رودربایستى، جایگاهى ندارد. «انتم و آبائکم فى ضلال مبین»
نه قدمت و نه کثرت، هیچکدام دلیلى بر حقّانیت نیست. «انتم و آبائکم فى ضلال مبین»


آیه 56: مردان خدا در عقیده‏ى حقّ خویش تنها نیستند، بلکه خود را به همه‏ى موحدان تاریخ و فرشتگان الهى متصل مى‏بینند. «من الشاهدین»


آیه 57:تفسیر نور:

1-ایمان به هدف ویقین بدرستى راه، انسان را قدرتمند مى‏سازد. «تاللّه لاکیدنّ»
2- کارهاى بزرگ به طراحى‏هاى مهم نیز نیاز دارد. «لاکیدنّ» کلمه «اکیدنّ» از «کید» به معناى تدبیر و طرّاحى است.
3- قاطعیّت، لازمه‏ى یک رهبرى موفّق است. «تاللّه لاکیدنّ» قسم با کلمه‏ى «تاللّه» از قسم با کلمه‏ى «واللّه» شدیدتر است.

نظرات  (۱)

عالیییییییییییییییی

عالیییییییییییییییی

عالیییییییییییییییی

ممنونم ازتون

اجرتون باقرآن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی