قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ق.ظ

172 . صفحه 172

 



شانزدهم خرداد


نفیسه



(آیه 164)- این جمعیت از بنى اسرائیل در برابر این آزمایش بزرگ(صید ماهی در روز شنبه) که با زندگى آنان کاملا آمیخته بود به سه گروه تقسیم شدند:«گروه اول» که اکثریت را تشکیل مى‏دادند، به مخالفت با این فرمان الهى برخاستند.«گروه دوم» که قاعدتا اقلیت کوچکى بودند و در برابر گروه اول به وظیفه امر به معروف و نهى از منکر قیام کردند.«گروه سوم»، ساکتان و بى‏طرفان بودند، که نه همگامى با گناهکاران داشتند و نه وظیفه نهى از منکر را انجام مى‏دادند.در آیه مورد بحث، گفتگوى این گروه را با نهى کنندگان شرح مى‏دهد، مى‏گوید: «و (به خاطر بیاور) هنگامى که جمعى از آنها به جمع دیگرى گفتند: چرا قومى را اندرز مى‏دهید که خداوند سر انجام آنها را هلاک مى‏کند و یا به عذاب دردناکى کیفر خواهد داد» (وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً).«گفتند: (این اندرزها) براى اعتذار و رفع مسؤولیت در پیشگاه پروردگار شماست به علاوه شاید آنها بپذیرند و از گناه باز ایستند، و تقوا پیشه کنند»! (قالُوا مَعْذِرَةً إِلى‏ رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).از جمله بالا چنین استفاده مى‏شود که: گاهى بیان حقایق و وظایف الهى بدون احتمال تأثیر نیز واجب مى‏شود و آن در موردى است که اگر حکم خدا گفته نشود و از گناه انتقاد نگردد کم‏کم به دست فراموشى سپرده مى‏شود و بدعتها جان مى‏گیرند و سکوت دلیل بر رضایت و موافقت محسوب مى‏شود، در این گونه موارد لازم است حکم پروردگار آشکارا و در همه جا گفته شود هر چند اثرى در گنهکاران نگذارد.


(آیه 165)- در این آیه مى‏فرماید: سر انجام دنیاپرستى بر آنان غلبه کرد و فرمان خدا را به دست فراموشى سپردند«اما هنگامى که تذکراتى را که به آنها داده شده بود فراموش کردند (لحظه عذاب فرا رسید، و) نهى کنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم و کسانى را که ستم کردند، به خاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم»(فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ).چه کسانى رهایى یافتند؟از آن سه گروه (گنهکاران، ساکتان و اندرزدهندگان) تنها گروه سوم از مجازات الهى مصون ماندند و بطورى که در روایات آمده است آنها هنگامى که دیدند اندرزهایشان مؤثر واقع نمى‏شود ناراحت شدند و گفتند: ما از شهر بیرون مى‏رویم، شب هنگام به بیابان رفتند و اتفاقا در همان شب کیفر الهى دامان دو گروه دیگر را گرفت.


(آیه 167)- پراکندگى یهود! این آیه و آیه بعد اشاره به قسمتى از کیفرهاى دنیوى آن جمع از یهود است که در برابر فرمانهاى الهى قد علم کردند و حق و عدالت و درستى را زیر پا گذاردند.نخست مى‏گوید: به خاطر بیاور «زمانى که پروردگار تو اعلام داشت که بر این جمعیت گنهکار، عده‏اى را مسلط مى‏کند، که بطور مداوم تا دامنه قیامت آنها را در ناراحتى و عذاب قرار دهند» (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ).از این آیه استفاده مى‏شود که این گروه سرکش، هرگز روى آرامش کامل نخواهند دید، هر چند براى خود حکومت و دولتى تأسیس کنند.و در پایان آیه اضافه مى‏کند که: «پروردگار تو هم مجازاتش براى مستحقان، سریع است، و هم (نسبت به خطاکاران توبه‏کار) آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ).و این جمله نشان مى‏دهد که خداوند راه بازگشت را به روى آنان بازگذارده، تا کسى گمان نبرد که سرنوشت اجبارى توأم با بدبختى و کیفر و مجازات براى آنها تعیین شده است.


(آیه 168)- در این آیه به پراکندگى یهود در جهان اشاره کرده، مى‏گوید:«ما آنها را در زمین متفرق ساختیم به گروههاى مختلفى تقسیم شدند، بعضى از آنها صالح بودند (به همین دلیل هنگامى که فرمان حق و دعوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را شنیدند، ایمان آوردند) و جمعى دیگر ناصالح بودند» و حق را پشت سر انداختند و براى تأمین زندگى مادى خود از هیچ کارى فروگذار نکردند (وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ).باز در این آیه این حقیقت تجلى مى‏کند که اسلام هیچ گونه خصومتى با نژاد یهود ندارد و به عنوان پیروان یک مکتب و یا وابستگان به یک نژاد، آنها را محکوم نمى‏نماید بلکه مقیاس و معیار سنجش را اعمال آنها قرار مى‏دهد.سپس اضافه مى‏کند: «ما آنها را با وسائل گوناگون، نیکیها و بدیها آزمودیم شاید باز گردند» (وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).گاهى آنها را تشویق کردیم و در رفاه و نعمت قرار دادیم، تا حس شکرگزارى در آنها برانگیخته شود و به سوى حق بازآیند، و گاهى به عکس آنها را در شدائد و سختیها و مصائب فرو بردیم، تا از مرکب غرور و خودپرستى و تکبر فرود آیند و به ناتوانى خویش پى برند، شاید بیدار شوند و به سوى خدا بازگردند، و هدف در هر دو حال مسأله تربیت و هدایت و بازگشت به سوى حق بوده است.


(آیه 169)- در آیات گذشته سخن از نیاکان یهود بود، ولى در این آیه، بحث از فرزندان و اخلاف آنها به میان آمده است.نخست یادآور مى‏شود که: «پس از آنها، فرزندانى جاى آنها را گرفتند که وارث کتاب (آسمانى تورات) شدند اما با این حال متاع این دنیاى پست را گرفته» بر اطاعت خدا ترجیح مى‏دهند (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‏).سپس اضافه مى‏کند: هنگامى که آنها در کشمکش وجدان از یک سو، و منافع مادى از سوى دیگر قرار مى‏گیرند، دست به دامن امیدهاى کاذب زده، «و مى‏گویند (ما این منفعت نقد را مشروع یا نامشروع به چنگ مى‏آوریم، خداوند رحیم و مهربان است) و به زودى ما مورد بخشش قرار خواهیم گرفت» (وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنا).این جمله نشان مى‏دهد که آنها بعد از انجام چنین کارى یک نوع پشیمانى زود گذر و حالت توبه ظاهرى به خود مى‏گرفتند، ولى بطورى که قرآن مى‏گوید:

این ندامت و پشیمانى آنها به هیچ وجه ریشه نداشت به همین دلیل «اگر سود مادى دیگرى همانند آن به دستشان مى‏آمد، آن را نیز مى‏گرفتند» (وَ إِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ).در هر حال این جمله اشاره به رشوه خواریهاى جمعى از یهود، و تحریف آیات آسمانى به خاطر آن، و فراموش کردن احکام پروردگار به خاطر تضادّ با منافع آنها مى‏کند.لذا به دنبال آن مى‏فرماید: «آیا اینها به وسیله کتاب آسمانیشان (تورات) پیمان نبسته بودند که بر خدا (دروغ نبندند و احکام او را تحریف نکنند و) جز حق چیزى نگویند؟!» (أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ أَنْ لا یَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ).

سپس مى‏گوید: اگر آنها از آیات الهى آگاهى نداشتند و دست به این اعمال خلاف مى‏زدند ممکن بود براى خودشان عذرى بسازند، ولى اشکال کار این است که: «آنها کرارا محتویات تورات را دیده و فهمیده بودند» (وَ دَرَسُوا ما فِیهِ). در عین حال آن را ضایع ساختند و فرمانش را پشت سر انداختند.سر انجام مى‏فرماید: اینها اشتباه مى‏کنند، و این اعمال و متاعها سودى براى آنها نخواهد داشت، بلکه «سراى آخرت براى پرهیزکاران بهتر است» (وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ).«آیا شما حقایقى را به این روشنى درک نمى‏کنید» (أَ فَلا تَعْقِلُونَ).


(آیه 170)- در این آیه در برابر گروه فوق اشاره به گروه دیگر مى‏کند که آنها نه تنها از هرگونه تحریف و کتمان آیات الهى برکنار بودند، بلکه به آن تمسک جسته و موبه‏مو آنها را اجرا کردند، قرآن این جمعیت را «مصلحان جهان» نام نهاده و اجر و پاداش مهمى براى آنها قائل شده و در باره آنها چنین مى‏گوید: «کسانى که تمسک به کتاب پروردگار جویند و نماز را برپا دارند (پاداش بزرگى خواهند داشت) زیرا ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم ساخت» (وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ).آیه فوق به خوبى نشان مى‏دهد که اصلاح واقعى در روى زمین بدون تمسک به کتب آسمانى و فرمانهاى الهى امکان پذیر نمى‏باشد، و این تعبیر بار دیگر این حقیقت را تأکید مى‏کند که دین و مذهب تنها یک برنامه مربوط به جهان ماوراء طبیعت و یا سراى آخرت نیست، بلکه آیینى است در متن زندگى انسانها،و در طریق حفظ منافع تمام افراد بشر و اجراى اصول عدالت و صلح و رفاه و آسایش و بالاخره هر مفهومى که در معنى وسیع «اصلاح» جمع است.



اعظم :




آیه 164 : این ایه برای من خیلی جالب بود چون گمان من بر این بود که اگه آدم احتمال میده که امر به معروفش موثر نباشه لازم نیست امر به معروف کنه که این آیه میگه اینطور نیست چون شاید احتمال تغییر باشه و ر ضمن این کار اجرای دستور الهی است


آیه 165 : مقصود از "فراموش کردن تذکرات " بی تاثیر شدن اونا در دل هستش

اولین بار که آدم خطایی میکنه دچار عذاب وجدان میشه ولی بعد هی کم کم بر نافرمانی و معصیت جسور تر میشه

یهودیان نافرمان اول یه حوضچه در روز شنبه درست می کردن که ماهیها برن توش بعد یکشنبه ماهیها رو می گرفتن انقدر این نافرمانی رو مرتکب شدن که دیگه درخود روز شنبه و علنی ماهی می گرفتن


آیه 166 : تبدیل به بوزینه شدند ... پس این قضیه که داروین می گفت میمونها به انسان تبدیل شدند . اینجا یه جورایی عکسشه یه نسلی از بوزینه ها آدمایی هستند که به میمون تبدیل شدند!

 


آیه 168 : باز هم سنت امتحان الهی برای ایمان آوردن

 

آیه 169 :اینکه گناه می کنن و می گن خداوند کریم و بخشنده است در این آیه نکوهش شده

امیدواری به خداوند در صورتی صحیح هستش که آدم در حالتی از خوف و رجا باشه

اما کسی که غرق در لذت دنیا هستش و به عاقبت کارش فکر نمی کنه و فقط می گه خدا کریمه امیدش صحح نیست


آیه 170 : اصلاح واقعی در جهان بدون تمسک به آیات اهی ممکن نیست مثل خیلی از آیات دیگه از میان همه عبادات به نماز اشاره می شود که یه رابطه قبلی و "تسلیم پذیری " در مقابل خداوند داره

..................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

آیه 166 سوره هود



نفیسه:



🌷در توضیح ادامه حیات انسانهای مسخ شده که دیروز در تفسیر آیه 166آمد میتوان این سوال را طرح کرد که آیا انسانهایی که مسخ شده اند،درهمان صورت مسخ شده نیزتولید مثل داشته ونسلشان تا به امروز باقی مانده است؟

جواب:این سؤال از عهده ی علوم تجربی و ژنتیک خارج است و اصولاً این علوم، توانایی اثبات مسائلی از این قبیل را ندارند. زیرا اگر انسان های مسخ شده باقی مانده باشند به صورت میمونی شبیه دیگر میمون ها هستند و اگر هم اختلافاتی در بعضی از میمون ها با دیگر همجنس های شان ثابت شود دلیلی بر ادامه نسل مسخ شدگان نیست.

اما در روایات اهل بیت (ع) به این موضوع اشاره شده است؛ امام علی بن الحسین(ع) می فرمایند: «مسخ شدگان تا سه روز زنده بودند،سپس خداوند باران و بادی فرستاد و همه را به دریا انداخت، هیچ مسخ شده ای بعد از سه روز زنده نمانده است و این حیواناتی که اکنون به شکل آنها می بینید، فقط شبیه آنانند نه آنکه خود آنان و یا از نسل آنان باشند.»[1] و اگر در بعضی از روایات علت حرمت گوشت سگ و خوک و میمون را مسخ شدن آنها نام می برد، منظورش این نیست که از نسل آنان اند، بلکه «به خاطر مضراتی که گوشت آنان دارد و به خاطر تعظیم عقوبت خداوند بر عده ای که به این شکل در آمده اند می باشد تا مردم با این گونه حیوانات انس نگیرند و عذاب الهی را سبک نشمارند.»[2]

[1] تفسیر صافی، ملامحسن فیض، ج 1، ص 620.

[2] سفینة البحار، ج 4، ص 375.🌷



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی