603 . صفحه 603
بیستم مرداد :
نفیسه :
سوره کافرون ،صد و نهمین سوره قرآن میباشد.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 6 آیه است.
محتواى سوره:
لحن سوره نشان مىدهد در زمانى نازل شده که مسلمانان در اقلیت بودند و کفار در اکثریت، و پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله از ناحیه آنها سخت در فشار بود، و اصرار داشتند او را به سازش با شرک بکشانند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دست ردّ بر سینه همه آنها مىزند، و آنها را بکلى مأیوس مىکند، بدون آن که بخواهد با آنها درگیر شود.
این سرمشقى است براى همه مسلمانان که در هیچ شرائطى در اساس دین و اسلام با دشمنان سازش نکنند، و هر وقت چنین تمنائى از ناحیه آنها صورت گیرد آنها را کاملا مأیوس کنند، مخصوصا در این سوره دو بار این معنى تأکید شده که «من معبودهاى شما را نمىپرستم» و این تأکید براى مأیوس ساختن آنها است، همچنین دوباره تأکید شده که «شما هرگز معبود من، خداى یگانه را نمىپرستید» و این دلیلى است بر لجاجت آنها، و سرانجامش این است که «من و آیین توحیدیم، و شما و آیین پوسیده شرک آلودتان»!
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود:
«کسى که سوره «قل یا ایّها الکافرون» را بخواند گوئى ربع قرآن را خوانده، و شیاطین طغیانگر از او دور مىشوند، و از شرک پاک مىگردد، و از فزع بزرگ (روز قیامت) در امان خواهد بود».
و در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم که فرمود: «پدرم مىگفت: «قل یا ایها الکافرون»
ربع قرآن است، و هنگامى که از آن فراغت مىیافت مىفرمود: من تنها خدا را عبادت مىکنم من تنها خدا را عبادت مىکنم».
شأن نزول سوره:
در روایات آمده است که: «این سوره درباره گروهى از سران مشرکان قریش نازل شده، مانند «ولید بن مغیره» و «عاص بن وائل» و «حارث بن قیس» و ... گفتند: اى محمّد! تو بیا از آیین ما پیروى کن، ما نیز از آیین تو پیروى مىکنیم، و تو را در تمام امتیازات خود شریک مىسازیم، یک سال تو خدایان ما را عبادت کن! و سال دیگر ما خداى تو را عبادت مىکنیم.
پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: پناه بر خدا که من چیزى را همتاى او قرار دهم! گفتند: لااقل بعضى از خدایان ما را لمس کن و از آنها تبرک بجوى ما تصدیق تو مىکنیم و خداى تو را مىپرستیم! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم.
در این هنگام سوره «قل یا ایّها الکافرون» نازل شد، و رسول اللّه به مسجد الحرام آمد، در حالى که جمعى از سران قریش در آنجا جمع بودند بالاى سر آنها ایستاد، و این سوره را تا آخر بر آنها خواند آنها وقتى پیام این سوره را شنیدند کاملا مأیوس شدند، و حضرت و یارانش را آزار دادند».
(آیه 1)- هرگز با بت پرستان سر سازش ندارم! آیات این سوره پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، مىفرماید: «بگو: اى کافران»! (قل یا ایها الکافرون).
(آیه 2)- «آنچه را شما مىپرستید من نمىپرستم» (لا اعبد ما تعبدون).
(آیه 3)- «و نه شما آنچه را من مىپرستم مىپرستید» (و لا انتم عابدون ما اعبد).
به این ترتیب جدائى کامل خط خود را از آنها مشخص مىکند، و با صراحت مىگوید: من هرگز بت پرستى نخواهم کرد، و شما نیز با این لجاجت که دارید و با تقلید کورکورانه از نیاکان که روى آن اصرار مىورزید و با منافع نامشروع سرشارى که از بتپرستان عائد شما مىشود هرگز حاضر به خداپرستى خالص از شرک نیستند.
(آیه 4)- بار دیگر براى مأیوس کردن کامل بتپرستان از هرگونه سازش بر سر توحید و بتپرستى مىافزاید: «و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کردهاید مىپرستم» (و لا انا عابد ما عبدتم).
(آیه 5)- «و نه شما آنچه را که من مىپرستم پرستش مىکنید» (و لا انتم عابدون ما اعبد).
تکرار نفى عبادت بتها از ناحیه پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و نفى عبادت خدا از ناحیه مشرکان، براى تأکید و مأیوس کردن کامل مشرکان، و جدا نمودن مسیر آنها از اسلام است، و اثبات عدم سازش میان توحید و شرک مىباشد و این در حدیثى از امام صادق علیه السّلام نیز وارد شده.
(آیه 6)- حال که چنین است «آیین شما براى خودتان و آیین من براى خودم» (لکم دینکم و لى دین).
یعنى آیین شما به خودتان ارزانى باد! و به زودى عواقب نکبتبار آن را خواهید دید.
سوره نصر ،صد و دهمین سوره قرآن میباشد.
این سوره در «مدینه» نازل شده و داراى 3 آیه است.
محتوا و فضیلت سوره:
این سوره بعد از هجرت نازل شده است، و در آن بشارت و نوید از پیروزى عظیمى مىدهد که به دنبال آن مردم گروه گروه وارد دین خدا مىشوند، و لذا به شکرانه این نعمت بزرگ پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را دعوت به «تسبیح» و «حمد» الهى و «استغفار» مىکند.
گرچه در اسلام فتوحات زیادى رخ داد، ولى فتحى با مشخصات فوق جز «فتح مکه» نبود، بخصوص این که طبق بعضى از روایات، اعراب معتقد بودند اگر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مکّه را فتح کند و بر آن مسلّط گردد این دلیل بر حقانیت اوست.
بعضى گفتهاند: این سوره بعد از «صلح حدیبیه» در سال ششم هجرت، و دو سال قبل از «فتح مکه» نازل گردید.
یکى از نامهاى این سوره سوره «تودیع» (خداحافظى) است چرا که در آن بطور ضمنى از رحلت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خبر مىدهد.
در حدیثى آمده است هنگامى که این سوره نازل شد و پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آن را بر یاران خود تلاوت کرد همگى خوشحال و خوشدل شدند، ولى «عباس» عموى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که آن را شنید گریه کرد، پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اى عمو چرا گریه مىکنى؟ عرض کرد: گمان مىکنم خبر رحلت شما در این سوره داده شدهاى رسول خدا! پیامبر فرمود: مطلب همانگونه است که تو مىگوئى.
درباره فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است:
«کسى که آن را تلاوت کند همانند این است که همراه پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله در فتح مکّه بوده است».
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «کسى که سوره (اذا جاء نصر الله و الفتح) را در نماز نافله یا فریضه بخواند خداوند او را بر تمام دشمنانش پیروز مىکند و در قیامت در حالى وارد محشر مىشود که نامهاى با اوست که سخن مىگوید، خداوند آن را از درون قبرش همراه او بیرون فرستاده، و آن امان نامهاى است از آتش جهنم ...».
ناگفته پیداست این همه افتخار و فضیلت از آن کسى است که با خواندن این سوره در خط رسول اللّه قرار گیرد، و به آیین و سنت او عمل کند.
(آیه 1)- هنگامى که پیروزى نهائى فرا رسد ...! در نخستین آیه این سوره مىفرماید: «هنگامى که یارى خدا و پیروزى فرا رسد» (اذا جاء نصر الله و الفتح).
(آیه 2)- «و ببینى مردم گروه گروه وارد دین خدا مىشوند» (و رأیت الناس یدخلون فى دین الله افواجا).
درست است که براى غلبه بر دشمن باید تأمین قوا و تهیه نیرو کرد، ولى یک انسان موحّد، نصرت را تنها از ناحیه خدا مىداند و به همین دلیل به هنگام پیروزى مغرور نمىشود، بلکه در مقام شکر و سپاس الهى در مىآید.
(آیه 3)- از این رو در این آیه مىفرماید: «پس (به شکرانه این نعمت بزرگ و این پیروزى و نصرت الهى) پروردگارت را تسبیح و حمد کن، و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه پذیر است» (فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا).
در این سوره نخست از نصرت الهى، و سپس فتح و پیروزى، و بعد نفوذ و گسترش اسلام، و ورود مردم دسته دسته در دین خدا سخن به میان آمده، و این هر سه علت و معلول یکدیگرند، تا نصرت و یارى الهى نباشد فتح و پیروزى نیست، و تا فتح و پیروزى نرسد و موانع از سر راه برداشته نشود مردم گروه گروه مسلمان نمىشوند، و البته به دنبال این سه مرحله مرحله چهارم یعنى مرحله شکر و حمد و ستایش خدا فرا مىرسد.
«تسبیح» به معنى منزه شمردن خداوند از هرگونه عیب و نقص است، و «حمد» براى توصیف او به صفات کمالیه و «استغفار» در برابر نقصانها و تقصیرهاى بندگان است.
این فتح عظیم سبب شد که افراد گمان نکنند خداوند یارانش را تنها مىگذارد (پاکى از این نقص) و نیز بدانند که خداوند بر انجام وعدههایش توانا است (موصوف بودن به این کمال) و نیز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف کنند.
فتح مکه بزرگترین پیروزى اسلام:
فتح مکه فصل جدیدى در تاریخ اسلام گشود، و مقاومتهاى دشمن را بعد از حدود بیست سال درهم شکست، در حقیقت با فتح مکه بساط شرک و بت پرستى از جزیره عربستان برچیده شد، و اسلام آماده براى جهش به کشورهاى دیگر جهان گشت.
سوره مسد ،سوره صد و یازدهم قرآن میباشد.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى پنج آیه است.
محتوا و فضیلت سوره:
این سوره که تقریبا در اوائل دعوت آشکار پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نازل شده تنها سورهاى است که در آن حمله شدیدى با ذکر نام نسبت به یکى از دشمنان اسلام و پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در آن عصر و زمان- یعنى ابولهب- شده است، و محتواى آن نشان مىدهد که او عداوت خاصى نسبت به پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله داشت، او و همسرش از هیچ گونه کار شکنى و بد زبانى مضایقه نداشتند.
قرآن با صراحت مىگوید: هر دو اهل دوزخند و این معنى به واقعیت پیوست، سرانجام هر دو بىایمان از دنیا رفتند و این یک پیشگوئى صریح قرآن است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است که فرمود: «کسى که آن سوره را تلاوت کند من امیدوارم خداوند او و ابولهب را در خانه واحدى جمع نکند» یعنى او اهل بهشت خواهد بود در حالى که ابولهب اهل دوزخ است.
ناگفته پیداست این فضیلت از آن کسى است که با خواندن این سوره خط خود را از خط ابولهب جدا کند، نه کسانى که با زبان مىخوانند ولى ابولهبوار عمل مىکنند.
شأن نزول سوره:
از «ابن عباس» نقل شده هنگامى که آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل شد و پیغمبر مأموریت یافت فامیل نزدیک خود را انذار کند و به اسلام دعوت نماید (دعوت خود را علنى سازد) پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بر فراز کوه صفا آمد و فریاد زد: «یا صباحاه»! (این جمله را عرب زمانى مىگفت که مورد هجوم غافلگیرانه دشمن قرار مىگرفت، براى این که همه را با خبر سازند و به مقابله برخیزند) هنگامى که مردم مکّه این صدا را شنیدند گفتند: کیست که فریاد مىکشد؟
گفته شد: «محمّد» است، جمعیت به سراغ حضرتش رفتند.
فرمود: به من بگوئید اگر به شما خبر دهم که سواران دشمن از کنار این کوه به شما حملهور مىشوند، آیا مرا تصدیق خواهید کرد؟
در پاسخ گفتند: ما هرگز از تو دروغى نشنیدهایم.
فرمود: «انّى نذیر لکم بین یدى عذاب شدید من شما را در برابر عذاب شدید الهى انذار مىکنم» (شما را به توحید و ترک بتها دعوت مىنمایم).
هنگامى که ابولهب این سخن را شنید گفت: «زیان و مرگ بر تو باد! آیا تو فقط براى همین سخن ما را جمع کردى»؟! در این هنگام بود که این سوره نازل شد.
بعضى در اینجا افزودهاند: هنگامى که همسر ابولهب (امّ جمیل) با خبر شد که این سوره درباره او و همسرش نازل شده، به سراغ پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمد در حالى که آن حضرت را نمىدید، سنگى در دست داشت و گفت: من شنیدهام «محمّد» مرا هجو کرده، به خدا سوگند اگر او را بیابم با همین سنگ بر دهانش مىزنم! من خودم نیز شاعرم! سپس به اصطلاح اشعارى در مذمت پیغمبر و اسلام بیان کرد.
خطر ابولهب و همسرش براى اسلام و عداوت آنها منحصر به این نبود، و اگر مىبینیم قرآن لبه تیز حمله را متوجه آنها کرده و با صراحت از آنها نکوهش مىکند دلائلى بیش از این دارد که بعدا به آن اشاره خواهد شد.
(آیه 1)- بریده باد دست ابولهب! همان گونه که در شأن نزول سوره گفتیم این سوره در حقیقت پاسخى است به سخنان زشت «ابولهب» عموى پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و فرزند عبد المطلب که از دشمنان سرسخت اسلام بود.
قرآن مجید در پاسخ این مرد بد زبان مىفرماید: «بریده باد هر دو دست ابولهب» و مرگ بر او باد (تبت یدا ابى لهب و تب).
در روایتى آمده است که شخصى به نام «طارق محاربى» مىگوید: من در بازار «ذى المجاز» بودم (ذى المجاز نزدیک عرفات در فاصله کمى از مکّه است) ناگهان جوانى را دیدم که صدا مىزند: «اى مردم! بگوئید: لا اله الا اللّه تا رستگار شوید»، و مردى را پشت سر او دیدم که با سنگ به پشت پاى او مىزند به گونهاى که خون از پاهایش جارى بود، و فریاد مىزد، «اى مردم! این دروغگوست، او را تصدیق نکنید»! من سؤال کردم این جوان کیست؟
گفتند: «محمّد» است که گمان مىکند پیامبر مىباشد، و این پیرمرد عمویش ابولهب است که او را دروغگو مىداند ...
در خبر دیگرى مىخوانیم: هر زمان گروهى از اعراب خارج مکّه وارد آن شهر مىشدند به سراغ ابولهب مىرفتند، به خاطر خویشاوندیش نسبت به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سن و سال بالاى او، و از رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله تحقیق مىنمودند، او مىگفت:
محمّد مرد ساحرى است، آنها نیز بىآنکه پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله را ملاقات کنند باز مىگشتند، در این هنگام گروهى آمدند و گفتند: ما از مکّه باز نمىگردیم تا او را ببینیم، ابولهب گفت: ما پیوسته مشغول مداواى جنون او هستیم! مرگ بر او باد! از این روایات به خوبى استفاده مىشود که او در بسیارى از مواقع همچون سایه به دنبال پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله بود، و از هیچ کارشکنى فروگذار نمىکرد، مخصوصا زبانى زشت و آلوده داشت، و تعبیرات رکیک و زننده مىکرد، و شاید از این نظر سرآمد تمام دشمنان پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله محسوب مىشد، و به همین جهت آیات مورد بحث با این صراحت و خشونت، او و همسرش امّ جلیل را به باد انتقاد مىگیرد.
(آیه 2)- سپس مىافزاید: «هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشید» و عذاب الهى را از او باز نخواهد داشت (ما اغنى عنه ماله و ما کسب).
از این تعبیر استفاده مىشود که او مرد ثروتمند مغرورى بود که بر اموال و ثروت خود در کوششهاى ضد اسلامیش تکیه مىکرد.
(آیه 3)- در این آیه مىافزاید: «و به زودى وارد آتشى شعلهور و پر لهیب مىشود» (سیصلى نارا ذات لهب).
اگر نام او «ابولهب» بود، آتش عذاب او نیز «ابولهب» است و شعلههاى عظیم دارد.
نه تنها «ابولهب» که هیچ یک از کافران و بدکاران، اموال و ثروت و موقعیت اجتماعیشان آنها را از آتش دوزخ و عذاب الهى رهائى نمىبخشد، چنانکه در جاى دیگر مىخوانیم: «قیامت روزى است که نه اموال و نه فرزندان، هیچ کدام سودى به حال انسان ندارد، مگر آن کس که با قلب سالم (روحى با ایمان و با تقوا) در محضر پروردگار حاضر شود» (شعرا/ 88 و 89).
در روایات آمده است که بعد از جنگ «بدر» و شکست سختى که نصیب مشرکان قریش شد، ابولهب که شخصا در میدان جنگ شرکت نکرده بود پس از بازگشت ابوسفیان ماجرا را از او پرسید.
ابوسفیان چگونگى شکست و در هم کوبیده شدن لشکر قریش را براى او شرح داد، سپس افزود: به خدا سوگند ما در این جنگ سوارانى را دیدیم در میان آسمان و زمین که به یارى محمّد آمده بودند! در اینجا «ابو رافع» یکى از غلامان «عباس» مىگوید: من در آنجا نشسته بودم، دستم را بلند کردم و گفتم: آنها فرشتگان آسمان بودند.ابولهب سخت برآشفت و از سوز دل خود پیوسته مرا کتک مىزد، در اینجا همسر عباس «ام الفضل» حاضر بود چوبى برداشت و محکم بر سر ابولهب کوبید، و گفت: این مرد ضعیف را تنها گیر آوردهاى سر ابولهب شکست و خون جارى شد، و بعد از هفت روز بدنش عفونت کرد و دانههایى همچون «طاعون» بر پوست تنش ظاهر شد، و با همان بیمارى از دنیا رفت.
عفونت بدن او به حدى بود که جمعیت جرأت نمىکردند نزدیک او شوند، او را به بیرون مکّه بردند، و از دور آب بر او ریختند، و سپس سنگ بر او پرتاب کردند تا بدنش زیر سنگ و خاک پنهان شد!
(آیه 4)- در این آیه به وضع همسرش «ام جمیل» پرداخته، مىفرماید:
«و (نیز) همسرش، در حالى که هیزمکش (دوزخ) است» (و امرأته حمالة الحطب).
(آیه 5)- «و در گردنش طنابى است از لیف خرما»! (فى جیدها حبل من مسد).
در این که همسر ابولهب که خواهر «ابوسفیان» و عمه «معاویه» بود و در عداوتها و کارشکنیهاى شوهرش بر ضد اسلام شرکت داشت حرفى نیست، اما در این که قرآن چرا او را «حمالة الحطب» (زنى که هیزم بر دوش مىکشد) توصیف کرده، بعضى گفتهاند: این به خاطر آن است که بوتههاى خار را بر دوش مىکشید، و بر سر راه پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىریخت تا پاهاى مبارکش آزرده شود.