341 . صفحه 341
اول آذر :
نفیسه :
(آیه 73)- معبودانى ضعیفتر از یک مگس! در این آیه ترسیم جالب و گویایى از وضع بتها و معبودهاى ساختگى، و ضعف و ناتوانى آنها، بیان مىکند، و بطلان اعتقاد مشرکان را به روشنترین وجهى آشکار مىسازد.
روى سخن را به عموم مردم کرده، مىگوید: «اى مردم! در اینجا مثلى زده شده است گوش به آن فرا دهید» و دقیقا به آن بیندیشید (یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ).
«کسانى را که شما غیر از خدا مىخوانید هرگز نمىتوانند مگسى بیافرینند هر چند براى این کار اجتماع کنند و دست به دست یکدیگر بدهند» (إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ).همه بتها و همه معبودهاى آنها و حتى همه دانشمندان و متفکران و مخترعان بشر اگر دست به دست هم بدهند قادر بر آفرینش مگسى نیستند.
بنابراین چگونه مىخواهید شما اینها را هم ردیف پروردگار بزرگى قرار دهید که آفریننده آسمانها و زمین و هزاران هزار نوع موجود زنده در دریاها و صحراها و جنگلها و اعماق زمین است.
سپس اضافه مىکند: نه تنها قادر نیستند مگسى بیافرینند بلکه از مقابله با یک مگس نیز عاجزند چرا که «اگر مگس چیزى از آنها را برباید نمىتوانند آن را باز پس گیرند»! (وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ).
آرى! «هم این طلب کنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان» هم این عابدان و هم آن معبودان (ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ).
(آیه 74)- قرآن بعد از بیان مثال زنده فوق، نتیجه گیرى مىکند که: «خدا را آن گونه که باید بشناسند نشناختند» (ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ).
به قدرى در معرفت و شناسایى خدا، ضعیف و ناتوانند که خداوند با آن عظمت را تا سرحد این معبودهاى ضعیف و بىمقدار تنزل دادند، و آنها را شریک او شمردند، که اگر کمترین معرفتى درباره خدا داشتند بر این مقایسه خود مىخندیدند.
و در پایان آیه مىفرماید: «خداوند قوى و شکستناپذیر است» (إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ).
او بر همه چیز قادر و تواناست و هیچ کس را قدرت مقابله با او نیست.
(آیه 75)-
شأن نزول:
بعضى از مشرکان مانند «ولید بن مغیره» (که مغز متفکر آنان محسوب مىشد) به هنگام مبعوث شدن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با تعجب و انکار مىگفتند:
أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا: «آیا از میان همه ما وحى الهى بر محمّد (این یتیم فقیر و تهى دست امت ما) نازل شده است»؟
آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت که: انتخاب انبیاء و فرشتگان براى رسالت روى معیار شایستگى و معیار معنویت آنها بوده است.
تفسیر:
با توجه به این که در آیات گذشته سخن از توحید و شرک و معبودهاى پندارى مشرکان در میان بود، و با توجه به این که جمعى از مردم، فرشتگان یا بعضى از پیامبران را براى عبادت برگزیدند، قرآن در این آیه مىگوید:
همه رسولان الهى، بندگان سر بر فرمان او هستند «خداوند از فرشتگان، رسولانى بر مىگزیند و همچنین از انسانها» (اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ). از فرشتگان رسولانى همچون جبرئیل، و از انسانها فرستادگانى همچون پیامبران بزرگ الهى. و در پایان آیه اضافه مىکند: «خداوند شنوا و بیناست» (إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ).
یعنى چنان نیست که خداوند مانند انسانها از کار رسولانش در غیابشان بىخبر باشد، بلکه در هر لحظه از وضع آنها با خبر است.
(آیه 76)- سپس اشاره به مسؤولیت در ابلاغ رسالت از یک سو و مراقبتهاى الهى نسبت به آنها از سوى دیگر کرده، مىگوید: «خداوند آنچه را در پیش روى آنها و آنچه پشت سر آنهاست مىداند» (یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ).
هم از آینده آنها آگاه است و هم از گذشته و آنچه را پشت سر نهادهاند.
«و همه کارها به خدا باز مىگردد» و همه در برابر او مسؤولند (وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ).
تا مردم بدانند فرشتگان و پیامبران الهى نیز بندگانى هستند سر بر فرمان خدا، و داراى مسؤولیت در پیشگاه او، و از خود چیزى ندارند جز آنچه خدا به آنها داده است، نه این که معبودان و خدایانى باشند در برابر اللّه.
(آیه 77)- پنج دستور سازنده و مهم! در این آیه و آیه بعد روى سخن را به افراد با ایمان کرده و یک سلسله دستورات کلى و جامع را که حافظ دین و دنیا و پیروزى آنها در تمام صحنههاست بیان مىدارد و با این حسن ختام، «سوره حج» پایان مىگیرد.
نخست به چهار دستور مهم اشاره کرده، مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! رکوع کنید، و سجده به جا آورید، و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ).
(آیه 78)- سپس پنجمین دستور را در زمینه جهاد صادر کرده، مىگوید:
«و در راه خدا جهاد کنید و حقّ جهادش را ادا نمایید» (وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ).
«جهاد» در اینجا به معنى هرگونه جهاد و کوشش در راه خدا و تلاش براى انجام نیکیها، و مبارزه با هوسهاى سرکش (جهاد اکبر) و پیکار با دشمنان ظالم و ستمگر (جهاد اصغر) است.
«حقّ جهاد» نیز معنى وسیعى دارد که از نظر کیفیت و کمیت و مکان و زمان و سایر جهات از جمله خلوص نیّت، همه را شامل مىشود.
و از آنجا ممکن است این تصور پیدا شود، این همه دستورات سنگین که هر یک از دیگرى جامعتر و وسیعتر است چگونه بر دوش ما بندگان ضعیف قرار داده شده است؟ در دنباله آیه مىفرماید: «او شما را برگزید» (هُوَ اجْتَباکُمْ). و اینها همه دلیل لطف الهى نسبت به شماست. اگر برگزیدگان خدا نبودید این مسؤولیتها بر دوش شما گذارده نمىشد.
و در تعبیر بعد مىفرماید: «او کار سنگین و شاقى در دین (اسلام) بر شما نگذارده است» (وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ). یعنى اگر درست بنگرید اینها تکالیف شاقى نیستند، بلکه با فطرت پاک شما هماهنگ و سازگارند.
در سومین تعبیر مىگوید: از این گذشته «از آیین پدرتان ابراهیم» پیروى کنید (مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ).
سپس تعبیر دیگرى در این زمینه دارد مىگوید: «او شما را در کتابهاى پیشین، مسلمان نامید و همچنین در این کتاب آسمانى» (هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هذا).
و مسلمان کسى است که این افتخار را دارد که در برابر همه فرمانهاى الهى تسلیم است. سرانجام پنجمین و آخرین تعبیر شوق آفرین را درباره مسلمانان کرده و آنها را به عنوان الگو و اسوه امتها معرفى مىکند و مىفرماید: «هدف این بوده است که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شاهد و گواه بر شما باشد و شما هم گواهان بر مردم»! (لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ).
در پایان این آیه بار دیگر وظائف پنجگانه پیشین را در تعبیرات فشردهترى به عنوان تأکید چنین باز گو مىکند: «اکنون (که چنین است و شما داراى این امتیازات و افتخارات هستید) نماز را بر پا دارید، زکات را بدهید و به (آیین حق و ذیل عنایت) پروردگار تمسک جویید» (فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ).
که «مولى و سرپرست و یار و یاور شما اوست» (هُوَ مَوْلاکُمْ).
«چه مولى و سرپرست خوبى، و چه یار و یاور شایستهاى» (فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِیرُ).
یعنى اگر به شما فرمان داده شده تنها به ذیل عنایت پروردگار تمسک جویید به خاطر آن است که او برترین و بهترین مولى و شایستهترین یار و یاور است.
درسهایی از سوره شریفه حج
78-هو مولاکم فنعم المولی و نعم النصیر
1،2-تنها ایمان به قیامت کافی نیست بلکه همواره باید به یاد آن روز سخت باشیم تا دلداده و وابسته دنیا نگردیم.
4-شیطان فقط کسانی را گمراه میکند که تن به دوستی او داده اند.
9-بی شک کیفرهای الهی با رفتارهای ناپسند انسان تناسب دارد و کیفر تکبر،خواری ورسوایی است.
16-قران وسیله هدایت بشر است و این خداوند بزرگ است که انسان را هدایت میکند. کسی از هدایت قران بهره مند میگردد که نور پروردگار بر دلش بتابد و به او ایمان آورد.
18-تمام هستی تسلیم امر پروردگار عالم است.مراقب باشیم ما انسانها وصله ناهمگونی در این مجموعه عظیم نباشیم.
25-حرمت مراکز دینی و محلهای عبادت باید حفظ شود و از هرگونه رفتار ناشایست نسبت به عبادت کنندگان باید جلوگیری به عمل آید.
26-خدمت به مسجد ونظافت و نظیر آن کاری ابراهیمی است.
35-زمینه وبستر همه کمالات انسانی،تقوا وپروای از خداست که باعث تقویت روحیه صبر و پایداری در انسانها میشود.
37-آن ذات لایتناهی نیازی به عبادت هرچند بی عیب ونقص ما ندارد.هر دستور عبادی کلاسی است برای رشد و کمال خود انسان در جهت تقرب به معبود.
40-یکی ازبرنامه های دشمنان نابودی مراکز دینی است.زیرا این مراکز همواره مردم را به یاد خدا انداخته و اجازه زیر بار ظلم رفتن را به آنها نمیدهد.
41-خالقمان را با خود مقایسه نکنیم.رحمت او بر غضبش سبقت دارد و به محض گناه انسان، او را کیفر نمیکند.
52-برنامه ریزی شیطان و یارانش برای ایجاد شک و تردید در آیات خداوند ،یک جریان دایمی است.مومنان نیز برای مقابله باید برنامه ریزی مناسبی کنند.
54-دانش حقیقی آن است که به آدمی قدرت تشخیص حق از باطل بدهد و او را در برابر حق فروتن سازد.
55-شک و تردید اگر مقدمه تحقیق و فهم حقیقت شود ارزشمند است. ولی اگر تا پایان عمر استمرار یابد، موجب انحراف و گمراهی در بشر میگردد.
58-مهم حرکت در راه خداست ،اینکه سرانجام انسان به مرگ بیانجامد یا شهادت ،در ید اختیار او نیست.
60-عفو و رحمت در کنار کیفر و مجازات از اخلاق الهی است.
62-حق حقیقی خداوند است و معیار شناخت حق آن چیزی است که از سوی او به بشر رسیده است.
68-مجادله تا جایی پذیرفته است که بیانگر حق باشد.اما اگر یکی از طرفین از روی لجاجت بر عقیده خود پافشاری کند،باید آن را رها کرد و به خدا واگذار نمود.
71-ظلم وستم فقط در حیطه امور اجتماعی نیست بلکه هرگونه اعمال سلیقه در امور دینی نیز میتواند نوعی ستم به خود،مکتب وآیین باشد.
72-کسی که ازدلیل و منطق بهره ای ندارد،برای دفاع از افکار غیرمنطقی خود دست به حمله و هجوم میزند که نشان دهنده ضعف و ناتوانی او در منطق و استدلال است.
73-آفریده های خداوند را کوچک نشماریم هرچند پشه یا مگس باشند.
77-عبادت خالق به همراه خدمت به خلق راه سعادت را برای انسان هموار میسازد.
78-تنها به نام اسلام و مسلمانی اکتفا نکنیم زیرا ایمان بدون عمل کارساز و موثر نیست.