قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جزء چهارم» ثبت شده است

شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۰۶ ق.ظ

81 . صفحه 81



شانزدهم اسفند :



نفیسه :

20.پیش از اسلام رسم بر این بود که اگر مى‏ خواستند همسر سابق را طلاق گویند و ازدواج جدیدى کنند براى فرار از پرداخت مهر، همسر خود را به اعمال منافى عفت متهم مى‏ کردند، و بر او سخت مى‏ گرفتند، تا حاضر شود مهر خویش را که معمولا قبلا دریافت مى‏ شد بپردازد، و طلاق گیرد، و همان مهر را براى همسر دوم قرار مى‏ دادند.آیه نازل شد و این کار زشت را مورد نکوهش قرار داد.این آیه نیز براى حفظ قسمت دیگرى از حقوق زنان نازل گردیده و مى‏ گوید: «و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگرى به جاى همسر خود انتخاب کنید و مال فراوانى (به عنوان مهر) به او پرداخته‏ اید، چیزى از آن را نگیرید».سپس اشاره به طرز عمل دوران جاهلیت در این باره که همسر خود را متهم به اعمال منافى عفت مى‏ کردند نموده، مى‏ فرماید: «آیا براى باز پس گرفتن (مهر) زنان متوسل به تهمت و گناه مى‏ شوید».یعنى، اصل عمل، ظلم است و گناه، و متوسل شدن به یک وسیله ناجوانمردانه و غلط، گناه آشکار دیگرى است.

21.در این آیه مجددا براى تحریک عواطف انسانى مردان اضافه مى‏ کند که شما و همسرانتان مدت ها در خلوت و تنهایى با هم بوده‏ اید همانند یک روح در دو بدن «چگونه آن (مهر) را باز پس مى‏ گیرید در حالى که با یکدیگر تماس و آمیزش کامل داشته‏ اید» و همچون بیگانه‏ ها و دشمنان با یکدیگر رفتار مى‏ کنید، و حقوق مسلم آنها را پایمال مى‏ نمایید!
سپس مى‏ فرماید: از این گذشته «همسران شما پیمان محکمى به هنگام عقد ازدواج از شما گرفته‏ اند» چگونه این پیمان مقدس و محکم را نادیده مى‏ گیرید و اقدام به پیمان‏ شکنى آشکار مى‏ کنید؟

22.پس از اسلام، حادثه‏ اى براى یکى از مسلمانان پیش آمد و آن این که:یکى از انصاراز دنیا رفت، فرزندش به نامادرى خود پیشنهاد ازدواج نمود، آن زن گفت: من تو را فرزند خود مى‏ دانم و چنین کارى را شایسته نمى‏ بینم ولى با این حال از پیغمبر(ص)کسب تکلیف مى‏ کنم، سپس موضوع را خدمت پیامبر(ص)عرض کرد، و کسب تکلیف نمود، آیه نازل شد و از این کار (که در زمان جاهلیت معمول بود) به شدت نهى کرد.همان طور که در شأن نزول نیز اشاره شد، آیه خط بطلان به یکى از اعمال ناپسند دوران جاهلیت مى‏ کشد و مى‏ گوید: «با زنانى که پدران شما با آنها ازدواج کرده‏ اند هرگز ازدواج نکنید».اما از آنجا که هیچ قانونى معمولا شامل گذشته نمى‏ شود، اضافه مى‏ فرماید: «مگر ازدواج هایى که (پیش از نزول این حکم) انجام شده است».سپس براى تأکید مطلب، سه تعبیر شدید در باره این نوع ازدواج بیان کرده، مى‏ گوید: «زیرا این کار، عمل زشتى است».و بعد اضافه مى‏ کند:«عملى است که موجب تنفر» در افکار مردم است یعنى طبع بشر آن را نمى‏ پسندد.و در پایان مى‏ فرماید:«روش نادرستى است».حتى در تاریخ مى‏ خوانیم که مردم جاهلى نیز این نوع ازدواج را «مقت» (تنفرآمیز) و فرزندانى که ثمره آن بودند«مقیت» (فرزندان مورد تنفر) مى‏ نامیدند.


23.در این آیه به محارم یعنى زنانى که ازدواج با آنها ممنوع است اشاره کرده، و بر اساس آن محرمیت از سه راه ممکن است پیدا شود:
1- ولادت که از آن تعبیر به «ارتباط نسبى» مى‏ شود.
2- از طریق ازدواج که به آن «ارتباط سببى» مى‏ گویند.
3- از طریق شیرخوارگى که به آن «ارتباط رضاعى» گفته مى‏ شود.
 نخست اشاره به محارم نسبى که هفت دسته هستند کرده و مى ‏فرماید:«مادران شما و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‏ ها و خاله‏ هایتان و دختران برادر و دختران خواهرانتان بر شما حرام شده‏ اند».باید توجه داشت که منظور از مادر فقط آن زنى که انسان بلاواسطه از او متولد شده نیست، بلکه جدّه و مادر جدّه و مادر پدر و مانند آن را شامل مى‏ شود همان طور که منظور از دختر، تنها دختر بلاواسطه نیست بلکه، دختر و دختر پسر و دختر دختر و فرزندان آنها را نیز در بر مى‏ گیرد و همچنین در مورد پنج دسته دیگر.سپس به محارم رضاعى اشاره کرده و مى‏ فرماید: «و مادرانى که شما را شیر داده‏ اند، و خواهران رضاعى شما، بر شما حرامند».


و در آخرین مرحله اشاره به دسته سوم از محارم کرده و آنها را تحت چند عنوان بیان مى‏ کند.
1- «و مادران همسرانتان».یعنى، به مجرد این که زنى به ازدواج مردى درآمد و صیغه عقد، جارى گشت مادر او، و مادر مادر او، و هر چه بالاتر روند بر او حرام ابدى مى‏ شوند.
2- «و دختران همسرتان که در دامان شما قرار دارند به شرط این که با آن همسر آمیزش جنسى پیدا کرده باشید».به دنبال این قسمت براى تأکید مطلب اضافه مى‏ کند که: «اگر با آنها آمیزش جنسى نداشته‏ اید دخترانشان بر شما حرام نیستند».
3- «و همسران فرزندانتان که از نسل شماهستند».در حقیقت تعبیر(فرزندانى که از نسل شما باشند) براى این است که روى یکى از رسوم غلط دوران جاهلیت (و آن فرزند خواندگى و احکام آن است) خط بطلان کشیده شود.
4- «و براى شما جمع در میان دو خواهر ممنوع است».و از آنجا که در زمان جاهلیت ازدواج با محارم و جمع میان دو خواهر رایج بود، و افرادى مرتکب چنین ازدواج هایى شده بودند قرآن بعد از جمله فوق مى‏ گوید: «مگر آنچه در گذشته واقع شده».یعنى، اگر کسانى قبل از نزول این قانون، چنین ازدواجى انجام داده‏ اند، کیفر و مجازاتى ندارند، اگر چه اکنون باید یکى از آن دو را انتخاب کرده و دیگرى را رها کنند.در پایان آیه مى‏ فرماید:«خداوند آمرزنده و مهربان است».


وحیده:

ایه 20: قنطار» به معنای مال زیاد است که مانند پل و قنطره وسیله‌ی بهره‌برداری است.
در دوران جاهلیت، بعضی که می‌خواستند همسر دیگری بگیرند، به همسر اول تهمت می‌زدند تا او در فشار قرار گیرد و مهر خود را ببخشد تا شوهر طلاقش دهد، سپس شوهر از همان مهر برگردانده شده، همسر دیگری می‌گرفت. آیه، این سنت جاهلی را نکوهش می‌ کند.
 
** اسلام، حامی حقوق زن است و ازدواج دوم را به قیمت ضایع کردن حق همسر اول منع می‌کند. «فلا تأخذوا منه شیئا»

**زن، حق مالکیت دارد و مهریه، بی‌کم وکاست باید به او تحویل شود. «فلاتأخذوا منه شیئا»

**یکی از بدترین انواع ظلم، گرفتن مال مردم، همراه با توجیه کردن و تهمت زدن و بردن آبروی آنان است. «أتأخذونه بهتانا واثما»

ایه 21:
**در نهی از منکر باید از عواطف انسانی هم بهره گرفت. شما که مدتها با همسر خود روابط کامل داشته و کامیاب شده‌اید چرا اکنون مهریه او را به ناحق پس می‌گیرید. «قد افضی بعضکم الی بعض»

**هنگام ناراحتی‌های زندگی، باید به یاد لذت‌های قبل آن بود. «قد أفضی...»

** در بیان امور مربوط به زناشویی، ادب را مراعات کنیم. «افضی »

**مهریه حقی است برای زنان که در برابر هم‌خوابی تعیین شده است. «قدافضی‌»

ایه 22: از رسوم جاهلی آن بود که هرگاه شخصی از دنیا می‌رفت، فرزندان او با نامادری خود (همسر پدر) ازدواج می‌کردند. یکی از انصار به نام ابوقیس از دنیا رفت. فرزندش به نامادری خود پیشنهاد ازدواج کرد. آن زن گفت: باید از پیامبر کسب تکلیف کنم. چون پرسید این آیه نازل شد وازدواج با «زن پدر» را ممنوع کرد.



ایه 23؛ در این آیه گروه‌هایی از زنان که به انسان محرمند و ازدواج با آنان حرام است، ذکر شده است. محرمیت و حرمت ازدواج از سه راه حاصل می‌شود:

1- ولادت (ارتباط نسبی)
 2- ازدواج (ارتباط سببی)
3- شیرخواری (ارتباط رضاعی)
تحریم ازدواج با محارم در ادیان پیشین نیز بوده است.
ازدواج با غیر محارم، عامل گسترش ارتباط خانواده‌ها است.
ازدواج همزمان با دو خواهر، معمولا آنان را به حسادت و رقابت شخصی و جنسی می‌کشاند و علاقه‌هایشان به عداوت می‌انجامد. شاید نهی به این خاطر باشد. «و ان تجمعوا بین الاختین...»

**اختیار حرام و حلال کردن همه چیز (مأکولات، مشروبات، معاملات و منکوحات...) تنها برای خداست. «حرمت علیکم»

**به دخترانی که از شوهر قبلی زن شما هستند و در خانه شما زندگی می‌کنند، به چشم دختر خود نگاه کنید و مربی آنان باشید. «و ربائبکم اللاتی فی حجورکم»

 **قانون عطف به ماسبق نمی‌شود. «الا ما قد سلف» (کسانی که قبل از تحریم، دو خواهر را به عقد خود در آورده‌اند، کیفری ندارند گرچه بعد از اعلام این قانون باید یکی از خواهران را نگاه و دیگری را رها کند.)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۰۶
* مسافر
جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۰۵ ق.ظ

80 . صفحه 80

 

پانزدهم اسفند :

وحیده:


ایه 15: امام صادق‌علیه السلام فرمود: مراد از راه دیگر که خداوند قرار می‌دهد، حدود الهی و سنگسار و شلاق است.
بعضی آیه را شامل مساحقه و همجنس‌گرایی زنان نیز گرفته و از مجمع‌البیان روایتی را از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده‌اند که مؤید آن است.
در روایتی می‌خوانیم که مسئله‌ی حبس در خانه نسبت به زن زناکار، در جاهلیت نیز بوده و اسلام در آغاز آن را پذیرفته است، ولی بعد از تقویت اسلام مسئله از حبس به اجرای حد تبدیل شده است.


** برای حفظ آبرو و شرف دیگران، اسلام برای اثبات زنا، چهار شاهد مقرر کرده است، و حتی اگر سه شاهد گواهی دهند، هر سه شلاق می‌خورند، ولی برای اثبات قتل، دو شاهد کافی است. «اربعة منکم»

** شاهد بر زنا، هم باید مرد باشد و هم مسلمان، تا در اثبات جرم، دقت لازم صورت گیرد. «اربعة منکم»

**در قضاوت به علم خود قناعت نکنیم، گواهی لازم است. «فان شهدوا فامسکوهن»

**کیفر زن زناکار، حبس در «خانه» است، نه زندان‌های عمومی، که ممکن است فساد بیشتر بیاموزد. «فامسکوهن فی البیوت»

**حبس ابد، کیفر زنان شوهرداری بوده است که مرتکب زنا شده‌اند. «حتی یتوفاهن الموت» البته این حکم موقت بوده تا کیفر تازیانه وسنگسار کردن مطرح شود. «أو یجعل الله لهن سبیلا»

ایه 16: برای این آیه در تفاسیر، معانی گوناگونی گفته شده است، ولی معنای فوق، از تفسیر نمونه گرفته شده است. البته معنای دیگری نیز به ذهن می‌رسد و آن اینکه:
هرگاه دو مرد تصمیم به انجام فاحشه (لواط) بگیرند، ولی فقط کارهای مقدماتی را انجام دهند، به نحوی که اطمینان به انجام آن در آینده است، شما از باب نهی از منکر، آن دو را تنبیه و تعزیر وتهدید کنید. اگر شرمنده شده و دست کشیدند و گذشته را جبران کردند، شما هم از آنان بگذرید، که خدا توبه‌پذیر و رحیم است.
طبق این معنی کلمه‌ی «اللذان» به معنای دو مرد آمده، نه یک مرد ویک زن که از باب تغلیب باشد، و «آذوهما» به معنای آزار و تنبیه است، نه اجرای حد. توبه و اصلاح هم به معنای صرف‌نظر واقعی است، نه اینکه قبل از صدور حکم قاضی توبه کنند. «یأتیانها» را هم می‌توان به معنای انجام مقدمات قریب‌الوقوع فحشا گرفت و این در عرف رایج است که کاری را به کسی نسبت دهند که در آستانه‌ی انجام آن است. مثل اینکه به شخصی که افراد را به مهمانی دعوت کرده و مشغول تهیه مقدمات است، می‌گویند فلانی مهمانی می‌کند، یا مهمان دارد. (والله العالم)
توبه‌ی زناکار و صرف‌نظر نمودن از اجرای حد درباره او، تا وقتی است که کار به دادگاه و اقامه‌ی شهود و صدور حکم نرسیده باشد، وگرنه پس از صدور حکم، توبه مانع اجرای آن نمی‌شود.


ایه 17؛
این آیه به گوشه‌ای از شرایط قبولی توبه اشاره می‌کند. از جمله آنکه:
الف: گناه، از روی نادانی وبی‌توجهی به عواقب گناه باشد، نه از روی کفر و عناد.
ب: زود توبه کند، پیش از آنکه گناه او را احاطه کند، یا خصلت او شود، یا قهر و عذاب الهی فرا رسد.
امام صادق‌علیه السلام فرمود: هر گناهی که انسان مرتکب شود گرچه آگاهانه باشد در حقیقت جاهل است، زیرا خود را درخطر قهر الهی قرار داده است.


**پذیرفتن توبه‌ی واقعی، از حقوقی است که خداوند برای مردم، بر عهده‌ی خودش قرار داده است. «التوبة علی الله»

** تا گناه زیاد نشده، توبه آسان است. در این آیه می‌خوانیم: «یعملون السوء» که مراد انجام یک گناه است، ولی در آیه‌ی بعد می‌خوانیم: «یعملون السیئات» که مراد گناهان زیاد است که توبه از آن مشکل است.

**خداوند، گناهکاران را به توبه‌ی فوری تشویق می‌کند. «یتوبون من قریب»

**سرعت در توبه، کلید قبولی آن است. «یتوبون من قریب»

ایه 18: توبه در حال اختیار و آزادی ارزش دارد، نه در حال اضطرار یا مواجهه با خطر. «اذا حضر احدهم الموت قال انی تبت الآن»
** اصرار بر گناه، توفیق توبه را از انسان می‌گیرد. کلمه‌ی «یعملون» نشانه استمرار و کلمه‌ی «سیئات» به معنای تعدد و تکرار گناه است.

**توبه رانباید به تأخیر انداخت. چون زمان مرگ معلوم نیست و توبه هنگام معاینه‌ی مرگ، پذیرفته نمی‌شود. «اذا حضر احدهم الموت...»


ایه 19: بر خلاف سنت جاهلیت، که گاهی زن نیز به ارث برده می‌شد، ممکن است آیه اشاره به این باشد که تنها اموال قابل ارث است و همسر متوفی، ارث کسی نیست. او خودش می‌تواند بعد از فوت شوهرش، همسر دیگری انتخاب کند.


 ** باز پس‌گرفتن مهریه با زور، حرام است. «لاتعضلوهن‌لتذهبوا ببعض ما آتیتموهن»

**تنها در صورتی که زن در معرض بی‌عفتی باشد، مرد حق سخت‌گیری دارد. «لاتعضلوهن... الا ان یأتین بفاحشة مبینة»

**مرد، سنگ زیرین آسیای زندگی است و باید با خوشرفتاری، بر سختی‌ها شکیبا باشد. خطاب آیه به مرد است «لاتعضلوهن... عاشروهن»

** بسیاری از خیرات، در لابلای ناگواری‌های زندگی است. «یجعل الله فیه خیرا...»

**حل مشکلات خانواده و داشتن حلم و حوصله، برای سعادت فرزندان، بهتر از جدایی و طلاق است. «فیه خیرا کثیر»

**همیشه خیر و شر ما همراه با تمایلات ما نیست، چه بسا چیزی را ناخوشایند داریم، ولی خداوند خیر زیاد در آن قرار داده باشد. زیرا انسان به همه‌ی مصالح خویش آگاه نیست. «عسی ان تکرهوا... فیه خیرا کثیرا»


نفیسه :

 

15.این آیه اشاره به مجازات زنان شوهردارى است که آلوده «فحشاء» مى‏ شوند، نخست مى‏ فرماید: «و کسانى از زنان (همسران) شما که مرتکب زنا شوند چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنها بطلبید»سپس مى‏ فرماید: «اگر این چهار نفر به موضوع (زنا) گواهى دادند، آنها را در خانه‏ هاى (خود) محبوس سازید، تا مرگ آن ها فرا رسد»بنابراین، مجازات عمل منافى عفت براى زنان شوهردار در این آیه «حبس ابد» تعیین شده است.ولى بلافاصله مى‏ گوید: «و یا این که خداوند راهى براى آن ها قرار بدهد»از تعبیر فوق استفاده مى‏ شود که این حکم، یک حکم موقت بوده است.

16.در این آیه حکم زنا و عمل منافى عفت «غیر محصنه» را بیان مى‏ کند، و مى‏ فرماید:«مرد و زنى که (همسر ندارند و) اقدام به ارتکاب این عمل زشت مى‏ کنند، آنها را آزار (و مجازات) کنید».مجازات مذکور در این آیه یک مجازات کلى است، و آیه 2 سوره نور که حدّ زنا را یکصد تازیانه براى هر یک از طرفین بیان کرده مى‏ تواند، تفسیر و توضیحى براى این آیه بوده باشد.در پایان آیه اشاره به مسأله توبه و عفو و بخشش از این گونه گناهکاران کرده، و مى‏ فرماید: «اگر آنها به راستى توبه کنند و خود را اصلاح نمایند و به جبران گذشته بپردازند، از مجازات آنها صرف نظر کنید، زیرا خداوند توبه پذیر و مهربان است».از این حکم ضمنا استفاده مى‏ شود که هرگز نباید افرادى را که توبه کرده‏ اند در برابر گناهان سابق مورد ملامت قرار داد.

17.در آیه قبل مسأله سقوط حد و مجازات مرتکبین اعمال منافى عفت در پرتو توبه صریحا بیان شد، در این آیه پاره‏ اى از شرایط آن را بیان مى‏ کند و مى‏ فرماید:«پذیرش توبه از سوى خدا تنها براى کسانى است که کار بدى (گناهى) را از روى جهالت انجام مى‏ دهند».منظور از «جهالت» در آیه فوق طغیان غرایز و تسلط هوس هاى سرکش و چیره شدن آنها بر نیروى عقل و ایمان است، و در این حالت، علم و دانش انسان به گناه گر چه از بین نمى‏ رود اما تحت تأثیر آن غرایز سرکش قرار گرفته و عملا بى‏ اثر مى‏ گردد، و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملا با جهل و نادانى برابر خواهد بود.در جمله بعد قرآن به یکى دیگر از شرایط توبه اشاره کرده، مى‏ فرماید: «سپس به زودى توبه مى‏ کنند».یعنى، به زودى از کار خود پشیمان شوند و به سوى خدا باز گردند، زیرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را بطور کلى از روح و جان انسان بشوید.پس از ذکر شرایط توبه در پایان آیه مى‏ فرماید: «خداوند توبه چنین اشخاصى را مى‏ پذیرد و خداوند دانا و حکیم است».

18.در این آیه اشاره به کسانى که توبه آنها پذیرفته نمى‏ شود نموده، مى‏ فرماید: «کسانى که در آستانه مرگ قرار مى‏گیرند و مى‏ گویند اکنون از گناه خود توبه کردیم توبه آنان پذیرفته نخواهد شد».دسته دوم، از کسانى که توبه آنها پذیرفته نمى‏ شود آنها هستند که در حال کفر از جهان مى‏ روند، در آیه مورد بحث در باره آنها چنین مى‏ فرماید: «و آنها که در حال کفر مى‏ میرند توبه براى آنها نیست».در حقیقت آیه مى‏ گوید: کسانى که از گناهان خود در حال صحت و سلامت و ایمان توبه کرده‏ اند ولى در حال مرگ با ایمان از دنیا نرفتند، توبه‏ هاى گذشته آنها نیز بى‏ اثر است.در پایان آیه مى‏ فرماید:«اینها (هر دو دسته) کسانى هستند که عذاب دردناکى براى آنان مهیا کرده‏ ایم».

19.از امام محمد باقر (ع)نقل شده که:این ایه درباره کسانى نازل گردیده که همسران خود را بدون این که همچون یک همسر با آنها رفتار کنند، نگه مى‏ داشتند، به انتظار این که آنها بمیرند، و اموالشان را تملک کنند.در این آیه به دو عادت ناپسند دوران جاهلیت اشاره گردیده و به مؤمنان هشدار داده شده که آلوده آنها نشوند.1. آیه مى‏ گوید: «اى افراد با ایمان! براى شما حلال نیست که از زنان از روى اکراه (و ایجاد ناراحتى براى آنها) ارث ببرید».2. یکى دیگر از عادات نکوهیده آنها این بود که زنان را با وسایل گوناگون، تحت فشار مى‏ گذاشتند تا مهر خود را ببخشند و طلاق گیرند، آیه مورد بحث این کار را ممنوع ساخته، مى‏ فرماید:«آنها را تحت فشار قرار ندهید به خاطر این که قسمتى از آنچه را به آنها داده‏ اید (از مهر) تملک کنید».ولى این حکم، استثنایى دارد که در جمله بعد به آن اشاره شده و آن این است که اگر آنها مرتکب عمل زشت گردندشوهران مى‏ توانند آنها را تحت فشار قرار دهند، تا مهر خود را حلال کرده و طلاق بگیرند. همان طور که آیه مى‏ گوید: «مگر این که عمل زشت آشکارى انجام دهند».منظور از (عمل زشت آشکار) در آیه فوق هر گونه مخالفت شدید زن و نافرمانى و ناسازگارى او را شامل مى‏ شود.سپس دستور معاشرت شایسته و رفتار انسانى مناسب با زنان را صادر مى‏ کند، مى‏ فرماید: "و با آنها بطور شایسته معاشرت کنید"و به دنبال آن اضافه مى ‏کند، حتى «اگر به جهاتی از همسران خود رضایت کامل نداشته باشید و بر اثر امورى آنها در نظر شما ناخوشایند باشند (فورا تصمیم به جدایى نگیرید و تا آنجا که قدرت دارید مدارا کنید، زیرا ممکن است شما در تشخیص خود گرفتار اشتباه شده باشید) و اى بسا آنچه را نمى‏ پسندید خداوند در آن خیر و برکت و سود فراوانى قرار داده باشد»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۰۵
* مسافر
پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۶ ق.ظ

79 . صفحه 79



چهاردهم اسفند :



نفیسه :

12.در این آیه چگونگى ارث زن و شوهر از یکدیگرتوضیح داده شده، آیه مى‏گوید: «و براى شما نصف میراث زنانتان است اگر فرزندى نداشته باشند».«ولى اگر فرزند و یافرزندانى براى آنها باشد(حتى اگر از شوهر دیگرى باشد) تنها یک چهارم از آن شماست».البته این تقسیم نیز «بعد از پرداخت بدهی هاى همسر و انجام وصیت هاى مالى اوست».«و براى زنان شما یک چهارم میراث شماست اگر فرزندى نداشته باشید».«و اگر براى شمافرزندى باشد (اگر چه این فرزند از همسر دیگرى باشد) سهم زنان به یک هشتم مى‏ رسد».این تقسیم نیز همانندتقسیم سابق «بعد ازانجام وصیتى که کرده‏اید و اداى دین» است.سپس حکم ارث خواهران و برادران را بیان مى‏ کند و مى‏ گوید: «اگر مردى از دنیا برود و برادران وخواهران از او ارث ببرند،یا زنى از دنیا برود وبرادر و یا خواهرى داشته باشد هر یک از آنها یک ششم مال را به ارث مى‏ برند».«کلالة» به خواهران وبرادران مادرى که ازشخص متوفى ارث مى‏برند گفته مى‏ شود. این در صورتى است که ازشخص متوفى یک برادرو یک خواهر(مادرى)باقى بماند «اما اگر بیش از یکى باشند مجموعاً یک سوم مى‏ برند» یعنى باید ثلث مال را در میان خودشان تقسیم کنند.سپس اضافه مى‏ کند.«این در صورتى است که وصیت قبلا انجام گیرد و دیون از آن خارج شود».«به شرط آن که (از طریق وصیت و اقرار به دین) به آنها (ورثه) ضرر نزند».و در پایان آیه براى تأکید مى‏ فرماید: «این سفارش خداست، و خدا دانا و بردبار است».یعنى، این توصیه‏ اى است الهى که باید آن را محترم بشمرید، زیرا خداوند به منافع و مصالح شما آگاه است که این احکام را مقرر داشته ونیز از نیات وصیت‏کنندگان آگاه مى‏باشد،در عین حال حلیم است و کسانى را که بر خلاف فرمان اورفتارمیکنند فورا مجازات نمینماید!

13.به دنبال بحثى که در آیات گذشته در باره قوانین ارث گذشت در این آیه از این قوانین به عنوان حدود الهى یاد کرده مى‏ فرماید: «اینها حدود و مرزهاى الهى است» که عبور و تجاوز از آنها ممنوع است، و آنها که از حریم آن بگذرند و تجاوز کنند، گناهکار و مجرم شناخته مى‏ شوند.سپس مى‏ فرماید:«کسانى که خداوند و پیامبر را اطاعت کنند (و این مرزها را محترم شمارند) به طور جاودان در باغهایى از بهشت خواهند بود، که آب از پاى درختان آنها قطع نمى‏ گردد».در پایان آیه مى‏ فرماید:«این رستگارى و پیروزى بزرگى است».

14.در این آیه به نقطه مقابل کسانى که در آیه قبل بیان شداشاره کرده، مى‏ فرماید:«آنها که نافرمانى خدا و پیامبر کنند و از مرزها تجاوز نمایند جاودانه در آتش خواهند بود».و در پایان آیه به سر انجام آنها اشاره کرده، مى‏ فرماید: «آنها عذاب خوارکننده و آمیخته با توهینى دارند».در جمله قبل جنبه جسمانى مجازات الهى منعکس شده بود، و در این جمله که مسأله اهانت به میان آمده به جنبه روحانى آن اشاره مى‏ کند.

 

اعظم :


از اونجایی که آیه های ارث روشن هستن به همون تفسیری که نفیسه جان گذاشتن دیروز و امروز بسنده کردم و نکته جدیدی نذاشتم

فقط یه نکته ای برای خودم جالب بود که تا حالا دقت نکرده بودم و اون هم در مورد سهم الارث مادر هستش وقتی فرزند از دنیا میره

عینا از تفسیر المیزان جمله رو میذارم :

سهم زن فى الجمله کمتر از سهم مرد است مگر در پدر و مادر که سهم مادر نه تنها کمتر از سهم پدر نیست بلکه گاهى بحسب فریضه از سهم پدر بیشتر هم مى شود و اى بسا بتوان گفت که مساوى بودن مادر با پدر و در بعضى صور بیشتر از آن بودنش براى این جهت است که مادر از نظر رحم چسبیده تر از پدر به فرزند است و تماس و برخورد او با فرزند بیشتر از تماس و برخورد پدر است و مادر در حمل و وضع و حضانت فرزند و پرورش او رنج بیشترى را تحمل مى کند، همچنان که خداى تعالى در آیه : (و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا) بعد از سفارش درباره احسان به پدر و مادر هر دو در خصوص مادر مى فرماید: مادر او را به زحمت و رنج حامله مى شود و با زحمت و مشقت مى زاید و حداقل سى ماه حمل او و شیر دادنش طول مى کشد پس ‍ اگر سهم مادر بر خلاف هر زن دیگر که سهمش نصف سهم مرد است برابر سهم پدر و در بعضى فرضیه ها بیش از آن است بطور قطع بخاطر این است که شارع مقدس خواسته است جانب مادر را غلبه دهد و او را شایسته احترام بیشترى نسبت به پدر، معرفى کند.

و یه نکته دیگه هم اینه تا پیش از اسلام هیچ قانون مدونی برای ارث وجود نداشته و اسلام این قضیه ارث رو خیلی قانونیش کرده چندین بار هم در طول این مدت که قرآن می خونیم ذیل آیه های انفاق و ربا و گواهی گرفتن بر مال و ... نوشتم که اصولا اسلام رو مسایل مالی حساسیت زیادی به خرج داده چون اصولا در این موضوع مال زیاد اختلاف بین آدما پیش میاد و گاهی آدم از دست رفتن پول رو معادل از دست رفتن جونش می بینه


یه نکته دیگه هم برای من جالب بود وقتی شخصی زنده است اختیار اموالش دست خودشه میتونه اصلا همه رو ببخشه ، اما اگه مرد نمی تونه بگه همه اموالم رو ببخشین ، اون فقط میتونه یک سوم اموالش رو ببخشه یا دستور بده به طریقی خاص مصرف کنن ، دو سوم باقیش رو باید طبق قانون بین وراث تقسیم کرد

و اینکه کسی بگه فلان فرزندش رو از ارث محروم کرده اصلا قانونی نیست اون فقط میتونه همون فرزند رو از همون یک سومی که اختیارش بعد مرگ با وصیت دست خودشه محروم کنه تو دو سوم باقی طیق قانون اون فرزند ارث میبره

...........................................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :


تسنیم:


خواستم بگم قوانین اولیه ارث در،قرآن آمده ولی جزئیاتش رو فقها تعیین کردند. جزئیاتی که خیلی ها از اون اطلاع ندارند.

اعظم :


بله همینطوره در کتاب تفسیر المیزان هم به چنین منابعی ارجاع داده بود

تسنیم :

مثلا خود من تا وقتی برام پیش نیومد نمیدونستم که اگر فرزندی از دنیا بره پدر و مادرش از اون ارث میبرند اما وقتی همین پدر و مادر بمیرند فرزندان فرزند متوفی یعنی نوه های اونها از پدر و مادر برگشون ارث نمیبرند

اعظم : 


بله اینا در صورتی ارث میبرن که وراث درجه یک وجود نداشته باشن ، درجه یکها فرزند و پدر و مادر هستن

تسنیم:


یعنی اگر مردی بمیره و پدر و مادر داشته باشه بخشی از اموالش به اونها می رسه و فرزندان یتیمش محروم میشن ولی وقتی پدر یا مدر بزرگشون بمیرند اونها دیگه ارثی نمیبرند و دز واقع حتی اگه خردسال و محتاج هم باشند بخشی از ارث پدریشون به عموها و عمه ها میرسه

اعظم : 


فکر نمی کنم این درست باشه ، فرزندان به همون نسبت دختر و پسری ارث میبرن

قطعا درست نیست

تسنیم:


من شخصا پذیرش این مسئله برام سخته و به نظرم یه جور بی عدالتی میاد. یعنی پدری عمری زحمت بکشه و از دنیا بزه و بخش قابل توجهی از اموالش (اگر پدر و مادرش هردو زنده باشن) در واقع به خواهر و برادرهایش میرسه

تسنیم:


نه نمیبرند

امکان نداره

تسنیم:


گفتم من هم بعد از اینکه پدربزرگم فوت شد این موضوع رو فهمیدم

اعظم :


پدر و مادر ارث میبرن ولی نه همه ش رو بچه ها محروم نمیشن

اعظم :


ببین عزیزم من دوباره نگاه کردم اشخاصی که به موجب نسب ارث می برند سه طبقه اند

 طبقه اول :پدر و مادرو اولاد و اولاد اولاد
 طبقه دوم: اجداد وبرادر وخواهر واولاد آنان
 طبقه سوم: عمه هاو عموهاو خاله هاو دایی ها وفرزندان آنان
اگه در طبقه اول کسی وجود نداشت میره طبقه بعدی یعنی طبقه دومی ها

مثلا اگه مردی حتی یه ماه قبل پدرش فوت کنه و برادر و خواهرانی داشته باشه وقتی پدر این مرد فوت کنه به بچه های این مرد ارثی نمی رسه چون خواهر و برادراش ارجح هستن

تسنیم :


درحالیکه ما سهمی از ایشون تبردیم
این اتفاق برای ما افتاده و حالا داییها و خاله های من سهم پدربزرگم از،زمین مادری من رو میخوان
نبردیم


مرجان :


خانم"ف" در قوانین ارث پدر و مادر فرض بر هستند،یعنی در صورت فوت فرزند هر کدوم 1/6ارث میبرن


مرجان :


یک قانون دیگه هم هست و اون اینکه در صورت فوت واسطه ارث فرزندان اونها ارث نمیبرن یعنی در صورتیکه فرزند زود تر از پدرو مادر فوت بشه نوه ها از پدر بزرگ مادر بزرگ ارث نمیبرن.
قوانین ارث کاملا بر اساس شریعته یعنی اگر در قران هم نباشه از روایات و... استخراج شده و هیچ فقیه و قانونگذاری حق دخل و تصرف درون رو نداره
و اینکه عادلانه هست یا نیست رو نباید از نگاه فرزند فقط دید
خب مادر و مادری که یک عمر زحمت فرزند رو کشیدند و بعد داغش رو دیدند بیش از فرزندان حق دارند نسبت به اموال متوفی


مرجان :


با این حال فقط 1/6میبرن و فرزندان باقی رو
کلا در اسلام پدر و مادر جایگاه بسیار ویژه ای دارن.

 

تسنیم :


سلام دوستان. ببخشید که من منقطع میشم و نمیتونم به موقع جواب بدم. تشکر میکنم از دوستانی که در مورد مسئله ای که مطرح کردم نظراتشون رو گفتند.

اما منظور من این نبود که چرا پدر و مادر از بچه ارث میبرند. بلکه سوال ذهنی ام این بود که چرا وقتی پدربزرگ یا مادربزرگ از دنیا میرن نوه های دختری یا پسری به اندازه پدر و مادر متوفای خودشون از اونها ارثی نمیبرند. در حالیکه بخشی از مال پدر و مادرشون در مال پدربزرگ و مادر،بزرگ هست؟


و البته که تعبدا قبول میکنم مثل خیلی از احکام دیگه

اعظم :

 

تسنیم جان می دونی مشکل این قضایا چیه اینه که شما تو ذهنت اینه که این مال ، مال مادر شما بوده قبلا و به پدر بزرگت رسیده ... و رسیدنش به شما بعد فوت پدربزرگ ارجح نسبت به خاله و دایی ولی قضیه اینه که وقتی اون 1/6 به پدر بزرگ و مادربزرگ رسید دیگه شده مال اونا (مشکل ذهنی قضیه اینجاست ) دیگه شده بخشی از مال اونا دیگه نمیشه بهش گفت مال مادرم ... اون جزء اموال پدربزرگ شده و مثل سایر اموال در ارث باهاش برخورد میشه
یعنی انگار یه چیزی رو دادی به کسی نمی تونی دوباره ازش بگیری ، تفویض مالکیت کردی ... می دونم سخته پذیرشش ها ولی اصولا قانون همینه


نگاه کن یه خطبه کوتاه ما رو به همسرانمون حلال کرده
ما کجا بودیم اونا کجا
از کجا اومده که یه خط خطبه تمام وجود ما ها رو به هم حلال می کنه
از شریعتی که خداوند گذاشته و می تونست نذاره
حالا اون حکم رو هم خداوند گذاشته


حکم خدا ، حکم خداست دیگه حرفی هم توش نیست
و گرنه باید به همه حکم ها گیر داد


مثل قوانین رانندگی مثلا ، حق تقدم مثلا با کی هستش ، حالا که این قانونه ما باید اجراش کنیم ، قانونگزار می تونست از اول قانون رو یه جور دیگه بذاره ولی حالا اینجوری گذاشته

مثل ازدواج خواهر و برادر که حرامه کی اینو گفته ؟
کی گفته آدم نباید ازدواج کنه
با دایییش
خداوند گفته می تونست نگه
اما حالا که گفته و ما هم پذیرفتیم که در حیطه قانون خداوند کار می کنیم پس با داییمون ازدواج نمی کنیم
شاید عقل اصلا بابت این قضیه نتونه دلیل بیاره ... شاید اصلا ما خیلی هم با داییمون هم کفو باشیم و تفاهم داشته باشیم اینا ولی حرامه دیگه چه میشه کرد


یعنی در کل ما باید اقرار کنیم که عقل ما نمی تونه از چند و چون خیلی چیزا سر در بیاره ... فوق العاده محدوده بیشتر از اون چیزی که فکر کنی

 

اون موقع شما تو بحث نبودی آیات بسیار زیادی از سوره بقره رو این موضوع مانور میداد که بنی اسرائیل همه چیز رو میخواستن با عقل خودشون سبک سنگین کنن
یعنی گیر کار بنی اسرائیل این بود خداوند هم هی قانون میذاشت اونا هی میزدن زیرش
مثلا تحریم ماهیگیری در شنبه
هیچ دلیل عقلیی هم بر تحریمش وجود نداشت
اتفاقا ماهیهای شنبه درشت تر و چشم گیر تر بود
و در اون آزمایش شکست خوردن و چندین آزمایش دیگه
خداوند قانون میذاتشت و هی " تسلیم " نبودن اونا رو به خودشون واضح میکرد و نشون میداد

تو ال عمران هم داستان همین بود
محاجه مسیحیان با پیامبر ... آخرش هم خداوند گفت ان الدین عندالله الاسلام ... دین نزد خداوند اسلامه نه این اسلامی که ما داریم بلکه صفت "تسلیم بودن " منظورش بود

ابراهیم سلام الله رو هر کی از یهود و نصارا و مسیحی و مشرک می گفتن مال ما هستش
خداوند گفت که ابراهیم "یکتاپرست تسلیم" بود (حنیفا مسلما) و نزدیکترین آدما به ابراهیم اونی هستش که تابع ابراهیم (س) باشن مثا خودش "تسلیم"


مشکل عصر و زمان ما اینه که "عقل" و " انسان گرایی " بتی شده واسه خودش ، از اشل کوچیک (در بحث فرد) تا اشل بزرگ " قدرتهای بزرگ و حکومتها) فکر می کنیم اونی که خودمون تشخیص میدیم درسته
این "بتی" هستش که باید شکسته بشه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۵۶
* مسافر
چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵ ق.ظ

78 . صفحه 78

سیزدهم اسفند :

نفیسه :

7.در عصر جاهلیت عرب، رسم چنین بود که تنها مردان را وارث مى‏شناختند، و زنان وکودکان را از ارث محروم مى‏ ساختند و ثروت میت را (در صورتى که مرد نزدیکى نبود) در میان مردان دورتر قسمت مى‏ کردند، تا این که یکى از انصاراز دنیا رفت، عموزاده‏ هاى وى اموال او را میان خود تقسیم کردند، و به همسر و فرزندان خردسال او چیزى ندادند، همسر او به پیامبر(ص)شکایت کرد.در این موقع آیه نازل شد و پیامبر آنها را خواست و دستور داد در اموال مزبور، هیچ گونه دخالت نکنند و آن را براى بازماندگان درجه اول او بگذارند.آیه مورد بحث مى‏ فرماید: «مردان از اموالى که پدر و مادر و نزدیکان به جاى مى‏ گذارند سهمى دارند و زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان مى‏ گذارند سهمى، خواه آن مال کم باشد یا زیاد»بنابراین، هیچ یک حق ندارد سهم دیگرى را غصب کند.سپس در پایان آیه براى تأکید مطلب مى‏ فرماید: «ان سهمى است تعیین شده و لازم الاداء» تا هیچ گونه تردید در این بحث باقى نماند.

8.این آیه مسلما بعد از قانون تقسیم ارث، نازل شده، زیرا مى‏ گوید:«هرگاه در مجلس تقسیم ارث، خویشاوندان و یتیمان و مستمندان حاضر شدند چیزى از آن به آنها بدهید».کلمه «یتامى» و «مساکین» اگر چه بطور مطلق ذکر شده ولى منظور از آن ایتام و نیازمندان فامیل است.در پایان آیه دستور مى ‏دهد که «به این دسته از محرومان، با زبان خوب و طرز شایسته صحبت کنید».

9.قرآن براى برانگیختن عواطف مردم در برابر وضع یتیمان اشاره به حقیقتى مى‏ کند که گاهى مردم از آن غافل مى‏ شوند، مى‏ فرماید:«کسانى که اگر فرزندان ناتوانى از خود به یادگار بگذارند از آینده آنان مى‏ ترسند باید (از ستم در باره یتیمان مردم) بترسند».اصولا مسائل اجتماعى همواره به شکل یک سنت از امروز به فردا، و از فردا به آینده دور دست سرایت مى‏ کند.بنابراین، آنها که اساس ظلم و ستم بر ایتام را در اجتماع مى‏ گذارند بالاخره روزى این بدعت غلط، دامان فرزندان خود آنها را خواهد گرفت.در پایان آیه مى‏ فرماید:«اکنون که چنین است باید سرپرستان ایتام، از مخالفت با احکام خدا بپرهیزند و با یتیمان، با زبان ملایم و عباراتى سرشار از عواطف انسانى سخن بگویند». تا ناراحتى درونى و زخمهاى قلب آنها به این وسیله التیام یابد.این دستور عالى اسلامى اشاره به یک نکته روانى در مورد پرورش یتیمان مى‏ کند و آن این که:نیازمندى کودک یتیم، منحصر به خوراک و پوشاک نیست، بلکه باید علاوه بر مراقبت هاى جسمى از نظر تمایلات روانى نیز اشباع شود و گر نه کودکى سنگدل، شکست خورده، فاقد شخصیت و خطرناک به عمل خواهد آمد.

10.در آغاز این سوره تعبیر شدیدى پیرامون تصرف هاى ناروا در اموال یتیمان دیده مى‏ شود که صریحترین آنها آیه مورد بحث است. مى‏ گوید:«کسانى که اموال یتیمان را به ناحق تصرف مى‏ کنند (در حقیقت) در شکمشان تنها آتش مى‏ خورند».سپس در پایان آیه مى‏ گوید: علاوه بر این که آنها در همین جهان در واقع آتش مى‏ خورند «به زودى در جهان دیگر داخل در آتش برافروخته‏ اى مى‏ شوند» که آنها را به شدت مى‏ سوزاند.از این آیه استفاده مى‏ شود که اعمال ما علاوه بر چهره ظاهرى خود، یک چهره واقعى نیز دارد که در این جهان از نظر ما پنهان است اما این چهره‏ هاى درونى در جهان دیگر ظاهر مى‏ شوند و مسأله «تجسّم اعمال» را تشکیل مى‏ دهند.

11.از «جابر بن عبد اللّه» نقل شده که مى‏ گوید: بیمار شده بودم، پیامبر(ص)از من عیادت کرد، من بى‏ هوش بودم، پیامبر(ص)آبى خواست و با مقدارى از آن وضو گرفت، و بقیه را بر من پاشید، من به هوش آمدم، عرض کردم اى رسول خدا! تکلیف اموال من بعد از من چه خواهد شد؟پیامبر(ص)خاموش گشت، چیزى نگذشت که آیه نازل گردید و سهم ورّاث در آن تعیین شد.سهام ارث در این آیه حکم طبقه اول وارثان (فرزندان و پدران و مادران) بیان شده است.در جمله نخست مى‏ گوید: «خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مى‏ کند که براى پسران دو برابر سهم دختران قائل شوید».و این یک نوع تأکید روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنت هاى جاهلى است که آنها را به کلى محروم مى‏ کردند.سپس مى‏ فرماید: «اگر فرزندان میت، منحصرا دو دختر یا بیشتر باشند دو ثلث مال از آن آنهاست».«ولى اگر تنها یک دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست».اما میراث پدران و مادران که آنها نیز جزء طبقه اول و هم ردیف فرزندان مى‏ باشند، سه حالت دارد.حالت اول: «شخص متوفى، فرزند یا فرزندانى داشته باشد که در این صورت براى پدر و مادر او هر کدام یک ششم میراث است».حالت دوم: «فرزندى در میان نباشد و وارث، تنها پدر و مادر او باشند در این صورت سهم مادر یک سوم مجموع مال و بقیه از آن پدر است».حالت سوم: این است که وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در کار نباشد، «ولى شخص متوفى برادرانى (از طرف پدر و مادر، یا تنها از طرف پدر) داشته باشد، در این صورت سهم مادر از یک سوم به یک ششم تنزل مى ‏یابد و پنج ششم باقیمانده براى پدر است».

در واقع برادران با این که ارث نمى‏ برند، مانع مقدار اضافى ارث مادر مى‏ شوند و به همین جهت آنها را «حاجب» مى‏ نامند.سپس قرآن مى‏ گوید:«همه اینها بعد از انجام وصیتى است که او (میت) کرده است و بعد از اداى دین است»بنابراین، اگر وصیتى کرده یا دیونى دارد باید نخست به آنها عمل کرد.البته انسان فقط مى ‏تواند در باره یک سوم از مال خود وصیت کند و اگر بیش از آن وصیت کند صحیح نیست مگر این که ورثه اجازه دهند.و در جمله بعد مى‏ فرماید: «شما نمى‏ دانید پدران و فرزندانتان کدامیک بیشتر به نفع شما هستند».
و در پایان آیه مى‏ فرماید: «این قانونى است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است». این جمله براى تأکید مطالب گذشته است، تا جاى هیچ گونه چانه زدن براى مردم در باره قوانین مربوط به سهام ارث باقى نماند.

 

چرا ارث مرد دو برابر زن مى ‏باشد؟
با مراجعه به آثار اسلامى به این نکته پى مى‏ بریم که این سؤال از همان آغاز اسلام در اذهان مردم بوده و گاه‏ بی گاه از پیشوایان اسلام در این زمینه پرسش هایى مى‏ کردند از جمله از امام على بن موسى الرضا علیه السّلام نقل شده که در پاسخ این سؤال فرمود: «این که سهم زنان از میراث نصف سهم مردان است به خاطر آن است که زن هنگامى که ازدواج مى‏ کند چیزى (مهر) مى‏ گیرد و مرد ناچار است چیزى بدهد، به علاوه هزینه زندگى زنان بر دوش مردان است، در حالى که زن در برابر هزینه زندگى مرد و خودش مسؤولیتى ندارد».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۵۵
* مسافر
سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵ ق.ظ

77 . صفحه 77

 دوازدهم اسفند :

اعظم :

از اونجایی که کسی از دوستان تفسیر نذاشت و منم درگیر سرماخوردگی بچه ها بودم از تفسیر نور عکس گرفتم و به اشتراک گذاشتم

 

 

اما نکات صفجه رو تا اونجایی که میرسم میذارم

آیه 1 : نکته جالب این آیه این هستش که خطاب تقوا بورزید رو مخصوص مومنین نکرده فرموده "ناس"
مردمى که در اصل انسانیت و در حقیقت بشریت با هم متحدند و در این حقیقت بین زنشان و مردشان، صغیرشان و کبیرشان، عاجزشان و نیرومندشان، فرقى نیست
همه این مردم را دعوت می کند تا مردم درباره خویش به این بى تفاوتى پى ببرند تا دیگر مرد به زن و کبیر به صغیر ظلم نکند و با ظلم خود مجتمعى را که خداوند آنان را به داشتن آن اجتماع هدایت نموده آلوده نسازند .
اشاره خداوندبه خلقت بشر از یک پدر و مادر به دلیل این بوده که بگه هیچ امتیاز قومی قبیله ای برای خودتون قائل نشین

در مورد ایه 3 عینا تفسیر رو از کتابی که معرفی کردم میذارم

آیه 3. اگر می ترسید هنگام ازدواج با دختران یتیم رعایت عدالت را درباره حقوق زوجیت و اموال آنها ننمایید از ازدواج با آنان چشم بپوشید . این نهایت توجه اسلام به نیازهای روحی یتسمان را نشان می دهد
پس به سراغ زنان دیگر بروید، آنها که دلخواه و مورد پسند شما هستند و از آنها یکی یا دو یا سه یا چهار نفر را به همسری انتخاب کنید مشورط بر اینکه بین آنها عدالت را رعایت کنید و الا به همان همسر اول اکتفا کنید تا از ظلم برکنار باشید. می توانید به جای همسر دوم از کنیزی که مال شماست و رعایت عدالت در مورد آنها آسان تر است بهره بگیرید . عمل به این شکل به عدالت و عدم تجاوز به حقوق آنها نزدیکتر است.
در مورد فلسفه تعدد زوجات در اسلام باید گفت قوانین اسلام بر اساس نیازهای واقعی بشر دور می زند . این مسلم است که مردان به واسطه حوادثی چون جنگ بیش از زنان در خطر مرگ هستند و از طرفی عمر جنسی مردان طولانیتر از زنان است و از طرف دیگر زنان بیوه یا شوهر از دست داده کمتر به عنوان همسر اول انتخاب می شوند. با توجه به این موارد و نظایر آن سه راه حل می توان پیشنهاد داد .
 1. به یک همسر قناعت شود و به احساسات سایر زنان توجهی نشود که در این صورت باید آماده پذیرش مفاسد فراوان بود .
2.به همسر قانونی اکتفا شود اما در آزادی کامل با سایر زنان ارتباط نامشروع برقرار کرد که همان رسمیت بخشیدن به فحشا و تحقیر شخصیت زنان است
3. تعدد همسر برای آنهایی که از نظر اخلاقی، مالی و جسمی واجد شرایط هستند تجویز شود . در این صورت هم به خواسته های فطری زنان و مردان توجه شده است و هم از گسترش فحشا جلوگیری می شود .
ممکن است تعدد همسر به عملی هوسازانه تبدیل شود و مورد سوء استفاده واقع شود ولی نباید آن را به حساب قانون گذاشت ، چون هر قانونی در معرض سوء استفاده است

از اونجایی که آیه 3 یکی از پرچالش ترین مسائل در حوزه قوانین اسلامی هستش خوبه که دوستان در صورت تمایل تفسیر المیزان ذیل این آیه رو نگاه کنن

اشکالات lمتعددی که بر این قانون هستش رو عنوان کرده و جواب داده ، مساله تعدد زوجات پیامبر هم به طور کامل شرح داده

اون مساله ای که در این آیه گفته شده اگه " و ان خفتم الا تعدلوا فواحدة" فعل "خفتم" اگه میترسین عدالت رو رعایت نکنین ... فعل ترسیدن قابل توجه و در خور تامله

...........................................................................................................................

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

آیه 3 سوره نساء :

 

هانیه :

در مورد ایه ٣ من که شخصا گیر کردم. ١)تعدد زوجین. علتشم اینه که اکر تصور کنم، همسرم بخواد حتی با وجود عدالت و حتی برای رضای خدا این کارو بکنه قطعا قلبا راضی نیستم و ناراحت میشم. (البته من هنوز تغسیر المیزانو نخواندم. جا داشت اول اونو نگاه کنم )
٢)در مورد کنیزان است. یه سوالی ذهن منو درگیر کرده. اسلامی که با برابری و برادری شروع شده کنیز و غلام از کجا میاد؟ ایا اونا خرید و فروش میشدن؟
بطور خاص با یکی از دوستام درباره شهربانو همسر امام حسین حرف می زدم می گفت ایشون از اسیران جنک با ایران بوده که حالا به نحوی خریداری شده. راستش این حرفش خیلی برام سنکین اومد. لطفا اگه کسی اطلاع تاریخی یا روایی در این مورد داره بگه من بخوونم

البته قلبا با توجه به این همه تاکیدی که به عدم ظلم و داشتن تقوا در قران میشه قلبا نمیتوانم باور کنم که این جیزای کوچولویی که من تو ذهنم نوعی ظلمه. فقط دنبال جواب منطقی و محکمه پسند می کردم و باور دارم جیزی هست که من نمی دونم. (من شرمنده ام همش سوال می پرسم اما حالا که جمعی پیش اومده دوست دارم شبهات را بردارم. )

اما برا تعدد زوجین یاداوری ایه ١٢٩ بسیار چسبید :)

 

اعظم :


هانیه جان امیدوارم اون قسمتهایی از المیزان رو که گفتم خونده باشی، من خواستم بنویسم دیدم خیلی طولانی هستش و دوباره کاریه ، همه دوستان مشتاق میتونن توضیحات رو نگاه کنن

فقط چند تا نکته من باب این مساله است که ذکر می کنم

1.اول اینکه آقا من یکی تسلیمم، در مقابل اوامر الهی هیچ شاخ و شونه ای نمی کشم میدونم که هر چی گفته رو حساب و کتابی هستش که ممکنه عقل من بهشون خطور هم نکنه ، من چی ام و چی می تونم بگم در برابرش که همه هستی همین عقل ناقصم هم خودش بهم داده و اگه بخواد به طرفة العینی ازم می تونه بگیردش

2.اینکه من این قانون رو مثل همه قوانین دیگه ای که اسلام تشریع کرده قبول دارم دلیل بر این نیست که الان شش دنگ دلم به این کار رضاست ، همچنانکه در سایر اعمال و عبادات و قوانین تشریعی دیگه پای عملم لنگ میزنه ولی میدونم مشکل از منه

3.به قید جمله اعتقاد کامل دارم (اگر ترس از این دارید که نتوانید عدالت را رعایت کنید )

4.خیلی بده که آدم هر جایی از اسلام را که دوست داشت قبول کنه باقیش رو هم هر جور که دلش خواست عمل کنه ، این معنای مسلمانی نیست و اگر آقایونی هم هستن که رسما و اسما و ریشن مسلمونن و به بعضی آیات اعتقاد دارن و به باقی ندارن این دیگه مشکل اوناست که باید تکلیف خودشون رو روشن کنن که بنده خدا هستن یا بنده دل و شهوت (أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ)

5.کلا حس مالکیت در آدما قوی هستش و در خانوما به نظر قوی تر هستش، خیلی از دعوای عروس و مادرشوهری از همین حس نشات می گیره ... آدما رو همون حسی که توشون قوی هستش خیلی امتحان میشن... همونجور که حس شهوت در مردان قویتر هستش و در روزگار ما به خصوص مقابله کردن در برابرش و سالم موندن در برابرش یکی از امتحانهای اساسی مردانه

6.سیره و سنت بزرگمردانی که تربیت دینی شدن و در بستر دین تربیت پیدا کردن هرگز چند همسری نبوده ، همین علامه طباطبایی همیشه توفیقات خودشون رو مدیون همسرشون می دونستن ، می تونین تو نت سرچ کنین و ببینین که همین مرد در زندگی خانوادگی چه جور بودن

7.مردی که واقعا در بستر دین پرورش پیدا کرده باشه و بخواد یه "عبد" باشه هرگز فرصت پرداختن به چند زندگی رو نخواهد داشت اون هم زندگیهایی که ریشه شون صرفا شهوت و امیال جنسی باشه . اگر هم به مصالحی به چند همسری تن بده مطمئنا ریشه اش چیزی غیر از این امیال هستش


8.مخلص کلام ما تربیت دینی نشدیم و مردم جامعه ما ، دوست داشتن هاشون ، علایقشون و بد اومدنشون ، حساسیت هاشون .... اون چیزی نیستش که خدا پسندانه باشه و مورد تایید دین

 

مریم :


هانیه جان
 در موردشبهات مربوط به کنیزوبرده این لینک رو ببین
بسیاردقیق وجامع توضیح داده
http://پاسخگو.ir/node/25101

کمی طولانیه ولی ارزش وقت گذاشتن رو داره

 

...........................................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

 

آیه 5 سوره نساء :

 

مریم :

در مورد آیه۵,"اموال خود را به دست سفیهان ندهید..."
من متوجه تفسیرش نشدم,چرا میگه سفیهان حق تصرف در مال خودشون رو ندارن!؟
من ازاین آیه برداشتم این بود که وکالت وبرنامه ریزی مالی تون رو به آدم کاردان و کاربلد بدید نه کسیکه نادانه به امورمالی,حالااینکه چراتوی تفسیرنورگفته سفیهان حق تصرف درمال خودشون رو ندارن رو نمیفهمم!

 

 

سوفیا :

 

سلام دوست عزیز تعبیر دیگه سفیه یعنی کسی که کم عقله و نادان بخام مثال برات بزنم که برات جا بیفته مث بچه که نادانه و نمیدونه یا مث کسی که کند ذهنه و یا عقب ماندس اینادحق تصرف در مال خودشون مث ارثی که بهشون برسه رو ندارن

 

اعظم :


واما در مورد سفیه 

در المیزان نوشته بود که سفیه در اینجا بیشتر استفاده میشه که سفیهان یتیم باشه
به عبارتی کودکان و بیخردان و دیوانگان که اموالی که بهشون ارث رسیده دست ولی اونهاست
به این دسته افراد نباید مالشون رو داد چون صلاحیت تصرف در اون رو ندارن و اون چیزی که باعث قوام زندگی هستش رو اسون از دست میده

به قول مولانا
گوهری طفلی به قرصی نان دهد

یه عبارت جالب اون ایه 5 داشت
نوشته بود "وارزقوهم فیها"ننوشته بود "وارزقوهم منها"
یعنی که خوراک و پوشاک و خرج معمول این سفیهان از اصل مال نباشه "منها"
بلکه از درامدی باشه که از اصل مال حاصل میشه "فیها"
که اصل مالشون از بین نره و مالشون در سطح جامعه باعث تولید بشه و رکود نداشته باشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۵۵
* مسافر
دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ق.ظ

76 . صفحه 76

 

یازدهم اسفند :

نفیسه :

 

195.این آیه درباره صاحبان عقل و خرد، و نتیجه اعمال آنها مى‏ باشد و در مورد نزول آن نقل شده که: «امّ سلمه» (یکى از همسران رسول خدا) خدمت پیامبر(ص)عرض کرد: در قرآن از جهاد و هجرت و فداکارى مردان، فراوان بحث شده آیا زنان هم در این قسمت سهمى دارند؟ آیه نازل شد و به این سؤال پاسخ گفت.نتیجه برنامه خردمندان در پنج آیه گذشته، فشرده‏ اى از ایمان و برنامه‏ هاى عملى ودرخواستهاى صاحبان فکر و خرد و نیایش هاى آنها بیان شد در این آیه مى‏ فرماید:«پروردگارشان بلافاصله درخواست هاى آنها را اجابت مى‏ کند»و براى این که اشتباه نشود و ارتباط پیروزى و نجات آدمى با اعمال و کردار او قطع نگردد بلافاصله مى‏فرماید: «من هرگز عمل هیچ عمل‏ کننده‏ اى از شما را ضایع نمى‏ کنم»سپس براى این که تصور نشود که این وعده الهى اختصاص به دسته معینى دارد صریحا مى‏ فرماید: «این عمل‏ کننده خواه مرد باشد یا زن، تفاوتى نمى‏ کند»از اینجا روشن مى‏ شود این که پاره‏ اى از افراد بى‏ اطلاع گاهى اسلام را متهم مى‏ کنند که اسلام دین مردهاست نه زنها، چه اندازه از حقیقت دور است! زیرا همه شما در آفرینش به یکدیگر بستگى دارید«بعضى از شما از بعض دیگر تولد یافته‏ اید» زنان از مردان و مردان از زنان.

 

در جمله بعد چنین نتیجه‏ گیرى مى‏ کند، مى‏ فرماید: «آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانه‏ هاى خود بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، به یقین گناهانشان را مى‏ بخشم»سپس مى‏ فرماید: علاوه بر این که گناهان آنها را مى‏ بخشم، بطور مسلم «آنها را در بهشتى جاى مى‏ دهم که از زیر درختان آن، نهرها در جریان است و مملو از انواع نعمت هاست»«این پاداشى است که به پاس فداکارى آنها از ناحیه خداوند، به آنها داده مى‏ شود و بهترین پاداش ها و اجرها در نزد پروردگار است»اشاره به این که پاداشهاى الهى براى مردم این جهان بطور کامل قابل توصیف نیست همین اندازه باید بدانند که از هر پاداشى بالاتر است.

196.بسیارى ازمشرکان مکه و یهودیان مدینه تجارت پیشه بودند، و در ناز و نعمت به سر مى‏ بردند در حالى که مسلمانان در آن زمان به خاطر شرایط خاص زندگى و از جمله مسأله مهاجرت از مکه به مدینه و محاصره اقتصادى از ناحیه دشمنان نیرومند، از نظر وضع مادى بسیار در زحمت بودند، و به سختی زندگى مى‏کردند،مقایسه این دو حالت این سؤال را براى بعضى طرح کرده بود که چرا افراد بى‏ ایمان این چنین در ناز و نعمتند، اما افراد با ایمان در رنج و عذاب و فقر و پریشانى زندگى مى‏ کنند؟ آیه نازل شد و به این سؤال پاسخ گفت سوالی که میتواند برای بسیارى از مردم در هر عصر و زمان مطرح باشد. آنها غالبا زندگى مرفّه و پرناز و نعمت گردنکشان فراعنه و افراد بى‏ بند و بار را، با زندگى پرمشقت جمعى از افراد با ایمان مقایسه مى‏ کنند، و گاهى این موضوع در افراد سست ایمان ایجاد شک و تردید مى‏ کند.این سؤال اگر به دقت بررسى شودپاسخهاى روشنى دارد که آیه مورد بحث به بعضى از آنها اشاره کرده است، مى‏ گوید:«رفت و آمد پیروزمندانه کافران در شهرهاى مختلف هرگز تو را نفریبد»

197.در این آیه مى‏ فرماید: «این پیروزیها و در آمدهاى مادى بى‏ قید و شرط، پیروزی هاى زود گذر و اندکند»یعنى: پیروزیهاى طغیانگران و ستمکاران ابعاد محدودى دارد، همانطور که محرومیتها و ناراحتیهاى بسیارى از افراد با ایمان نیز محدود است.سپس اضافه مى‏ کند:«به دنبال این پیروزیها عواقب شوم و مسؤولیت هاى آن دامان آنها را خواهد گرفت وجایگاهشان دوزخ است چه جایگاه بد و آرامگاه نامناسبى»بنابراین نمى‏ توان حال این دو را با هم مقایسه کرد، زیرا افراد بى‏ ایمان از هر طریقى خواه مشروع یا نامشروع و حتى با مکیدن خون بى‏ نوایان براى خود ثروت اندوزى مى‏ کنند در حالى که مؤمنان براى رعایت اصول حق و عدالت محدودیت هایى دارند و باید هم داشته باشند.

198.در آیه قبل سر انجام افراد بى‏ ایمان تشریح شده بود، و دراین آیه پایان کار پرهیزکاران بیان مى‏گردد، مى‏ فرماید:«ولى آنها که پرهیزکارى پیشه کردند(و براى رسیدن به سرمایه‏ هاى مادى موازین حق و عدالت را در نظر گرفتند، و یا به خاطر ایمان به خدا از وطن هاى خود آواره شدند و در محاصره اجتماعى و اقتصادى قرار گرفتند) در برابر این مشکلات، خداوند باغهایى از بهشت در اختیار آنان مى‏ گذارد که نهرهاى آب از زیر درختان آن جارى است و جاودانه در آن مى‏ مانند»سپس مى‏ افزاید: «باغ هاى بهشت با آن همه مواهب مادى نخستین وسیله پذیرایى ازپرهیزکاران مى‏ باشد»و اما پذیرایى مهم و عالیتر همان نعمتهاى روحانى و معنوى است که در پایان آیه به آن اشاره شده، مى‏ فرماید:«آنچه نزد خداست براى نیکان بهتر است»

199.در سال نهم هجرى در ماه رجب نجاشى وفات یافت، خبر درگذشت او با یک الهام در همان روز به پیامبررسید،پیامبر به مسلمانان فرمود: حاضر شوید تا به پاس خدماتى که در حق مسلمانان کرده است بر او نماز گذاریم، آنگاه به قبرستان بقیع آمد و از دور بر او نماز گذاشت. بعضى از منافقان گفتند:محمد(ص)بر مردى کافرى که هرگز او را ندیده است نماز مى‏ گذارد، و حال آن که آیین او را نپذیرفته است آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.این آیه در باره مؤمنان اهل کتاب است، و سخن از اقلیتى به میان مى‏ آورد که دعوت پیغمبر را اجابت کردند، و براى آنها پنج صفت ممتاز بیان مى‏ کند: 1- «و از اهل کتاب کسانى هستند که (از جان و دل) به خدا ایمان مى‏ آورند» 2- «آنها به قرآن و آنچه بر شما مسلمانان نازل شده است، ایمان مى‏ آورند» 3- ایمان آنها به پیامبر اسلام(ص)در حقیقت از ایمان واقعى به کتاب آسمانى خودشان و بشاراتى که در آن آمده است سر چشمه مى‏ گیرد بنابراین: «آنها به آنچه بر خودشان نازل شده نیز ایمان دارند» 4- «آنها در وبرابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند» و همین خضوع آنهاست که انگیزه ایمان واقعى شده و میان آنها و تعصبهاى جاهلانه، جدایى افکنده است. 5- «آنها هرگز آیات الهى را به بهاى ناچیز نمى‏ فروشند»با داشتن آن برنامه روشن و زنده و صفات عالى انسانى «اینها پاداش خود را نزد پروردگار خواهند داشت»در پایان آیه مى‏ فرماید: «خداوند به سرعت حساب بندگان را رسیدگى مى‏ کند»بنابراین، نه نیکوکاران براى دریافت پاداش خود گرفتار مشکلى مى‏ شوند و نه مجازات بدکاران به تأخیر مى‏ افتد.

200.این آیه آخرین آیه سوره آل عمران و محتوى یک برنامه جامع چهار ماده‏ اى که ضامن سر بلندى و پیروزى مسلمین است، مى‏ باشد: 1- نخست روى سخن را به همه مؤمنان کرده و به اولین ماده این برنامه اشاره مى‏ کند و مى‏ فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! در برابر حوادث ایستادگى کنید»صبر و استقامت در برابر مشکلات و هوسها و حوادث، در حقیقت ریشه اصلى هر گونه پیروزى مادى و معنوى را تشکیل مى‏دهد. 2- در مرحله دوم قرآن به افراد با ایمان دستور به استقامت در برابر دشمن مى ‏دهد و مى‏ فرماید: «و در برابر دشمنان نیز استقامت به خرج دهید» 3- در جمله بعد به مسلمانان دستور آماده باش در برابر دشمن و مراقبت دائم از مرزها و سرحدات کشورهاى اسلامى مى‏ دهد و مى‏ فرماید: «از مرزهاى خود، مراقبت به عمل آورید»این دستور به خاطر آن است که مسلمانان هرگز گرفتار حملات غافلگیرانه دشمن نشوند. و در برابر حملات شیطان و هوسهاى سرکش همیشه آماده و مراقب باشند. 4- بالاخره در آخرین دستور که همچون چترى بر همه دستورهاى سابق سایه مى‏ افکند، مى‏ فرماید: «و از خدا بپرهیزید»سپس مى‏ گوید: «شاید رستگار شوید»یعنى شما در سایه به کار بستن این چهار دستور، مى‏ توانید رستگار شوید و با تخلف از آنها راهى به سوى رستگارى نخواهید داشت.به هر حال اگر روح استقامت و پایمردى در مسلمانان زنده شود، اگر در برابر افزایش تلاش و کوشش دشمنان، مسلمانان تلاش و کوشش بیشترى از خود نشان دهند و پیوسته از مرزهاى جغرافیایى و عقیده‏ اى خود مراقبت نمایند و علاوه بر همه اینها با تقواى فردى و اجتماعى، گناه و فساد را از جامعه خود دور کنند پیروزى آنها تضمین خواهد شد.

خدا رو شاکریم که به ما توفیق داد تا بتونیم این سوره را باهم ختم کنیم وکمی در آیات آن تفکر کنیم .ان شاء الله مشمول این حدیث پیامبرمون بشیم.در مورد فضیلت این سوره در حدیثى از پیامبراکرم (ص) مى خوانیم : من قرسوره آل عمران اعطى بـکل آیه منها امانا على جسر جهنم : ((هر کس سوره آل عمران را بخواند به تعداد آیات آن ، امانى بر پل دوزخ به او مى دهند)).از خداوند میخواهم به تمام دوستان معرفتی ام عاقبت بخیری عنایت کنه.آمین.

 

 

وحیده :

 

ایه 195: **دعای قلبی، استجابت قطعی دارد. دعایی که همراه با یاد دائمی خدا؛ «یذکرون» فکر؛ «یتفکرون» و ستایش خدا باشد، «سبحانک» قطعا مستجاب می‌شود. دعای اهل فکر و ذکر، سریعا مستجاب می‌شود. و دعائی مستجاب می‌شود که همراه با عمل و تلاش دعا کننده باشد، گرچه خود دعا نیز نوعی عمل است. «فاستجاب لهم... لااضیع عمل عامل» در جهان بینى الهى هیچ عملى بدون پاداش نیست,,عمل و عامل هر دو مورد توجهند. حسن فعلی و حسن فاعلی هر دو مد نظر هستند. «لا اضیع عمل عامل» ** پاداش عمل تنها به مؤمنان داده می‌شود، چرا که اعمال کفار حبط می‌گردد. «عمل عامل منکم» **تا گناهان وعیوب محو نشود، کسی وارد بهشت نمی‌شود. «لاکفرن... لادخلنهم» ** هجرت، جهاد، تبعید و متحمل آزار شدن در راه خدا؛ وسایل عفو خداوند هستند. «هاجروا، اخرجوا من دیارهم و... لاکفرن عنهم...» ** گرچه شهادت بالاترین مرتبه است، ولی مقاومت در برابر آزار و اذیت‌های دشمن، نیاز به صبر بیشتری دارد، لذا کلمه‌ی «فی سبیلی» در کنار «اوذوا» آمده است. آری، جانبازان معلولین جبهه، بیش از شهدا باید صبر و تحمل کنند. ** هر پاداشی ممکن است با تغییر مکان و زمان ارزش خود را از دست بدهد، اما پاداش‌های الهی مطابق فطرت و خلقت انسان است و هرگز از ارزش آن کاسته نمی‌شود. «جنات تجری من ...» **مغفرت و بهشت، ثوابی عمومی است، ولی آن ثوابی که در شأن لطف خدا و مؤمنان است، ثواب دیگری است که فقط نزد خداست و ما از آن خبر نداریم. «والله عنده حسن الثواب»

ایه 196 و 197: مشرکان مکه ویهودیان مدینه به خاطر مسافرت‌های تجارتی، سر وسامان داشتند، ولی مسلمانان به خاطر هجرت به مدینه و رها کردن مال و دارایی وزندگی خود در مکه، وهمچنین محاصره‌ی اقتصادی، در فشار وتنگنا بودند. این آیه مایه‌ی تسلی آنهاست. در روایتی از حضرت علی‌علیه السلام آمده است: «ماخیر بخیر بعدها النار» خیر و خوشی‌هایی که به دنبال آن آتش باشد، ارزشی ندارند. لذت‌های کوتاه مدت و عذاب ابدی برای کافران، ولی سختی‌های موقت و آرامش وآسایش ابدی از آن مؤمنان است. **کامیابی‌های مادی هر اندازه باشد، محدود و ناچیز است. «متاع قلیل» ** کامیابی‌های کافران، نشانه‌ی حقانیت ومحبوبیت آنان نیست. «مأواهم جهنم»

ایه 198: واژه‌ی «نزل» به نخستین چیزی که با آن از مهمان پذیرایی می‌کنند، اطلاق می‌شود. مانند شربت و میوه. گویا با این تعبیر می‌فرماید: در برابر رفت و آمدهای تجاری کفار، شما از مدار تقوی و ایمان خارج نشوید، زیرا باغ‌های بهشت، مقدمه‌ی پذیرایی شما خواهد بود، نه اصل آن. **نعمت‌های دنیوی نسبت به نعمت‌های اخروی بی‌ارزش است. «متاع قلیل... ما عندالله خیر» ** تلاش و رفت و آمد برای کسب دنیا، با حفظ تقوی و توجه به منافع اخروی مانعی ندارد. «لایغرنک تقلب الذین کفروا فی البلاد.... لکن الذین اتقوا» **توجه به نعمت‌های بهشت جاودان، سبب گرایش به تقوی و فریفته نشدن به بهره‌های قلیل دنیاست. «اتقوا ربهم لهم جنات»

ایه 199: برخی مفسران معتقدند که این آیه درباره کسانی از اهل کتاب نازل شده است که به اسلام گرویدند. آنها عبارت بودند از چهل نفر از اهل نجران، سی و دو نفر از حبشه و هشت نفر از روم.اما بعضی دیگر از مفسران گفته‌اند که آیه درباره‌ی نجاشی، پادشاه حبشه است . ** هر مکتبی، ریزش و رویش دارد. اگر گروهی ایمان نمی‌آورند و حقایق را کتمان می‌کنند، در عوض گروهی با خشوع ایمان می‌آورند. «ان من اهل الکتاب لمن یؤمن» ** ایمانی ارزش دارد که خاشعانه، «خاشعین» وجامع باشد. «ما انزل الیکم وما انزل الیهم» وپایدار بوده و با مادیات تغییر نیابد. «لایشترون بایات الله ثمنا قلیلا»

ایه 200. این آیه، صبر در برابر انواع حوادث و مصائب را توصیه می‌کند؛ در مرحله‌ی اول در برابر ناگواری‌های شخصی و هوسها صبر کنید. «اصبروا» در مرحله‌ی دوم در برابر فشارهای کفار، مقاومت بیشتر کنید. «صابروا» در مرحله‌ی سوم در حفظ مرزهای جغرافیایی از هجوم دشمن، حفظ مرزهای اعتقادی و فکری، از طریق مباحثات علمی و حفظ مرز دلها، از هجوم وسوسه‌ها بکوشید. «رابطوا» کلمه‌ی «رابطوا» از ریشه‌ی «رباط» به معنای بستن چیزی در مکانی است. به کاروانسرا نیز به این دلیل رباط می‌گویند که کاروان‌ها در آنجا اتراق کرده و مال‌التجاره و اسب و شترها را در آنجا نگه می‌دارند. همچنین به قلبی که محکم و بسته به لطف خدا باشد، رباط گفته می‌شود. کلمات «ارتباط»، «مربوط» و «رباط» ریشه‌ی واحدی دارند. در روایات، «رابطوا» به معنای انتظار اقامه‌ی نماز آمده است. گویا مسلمانان دل و جان خود را با پیوندی که در نماز ایجاد می‌کنند، محکم می‌سازند. امام صادق علیه السلام فرمود: «اصبروا علی الفرائض» در برابر واجبات صبر کنید. «صابروا علی المصائب» در برابر مشکلات صبر کنید. «ورابطوا علی الائمه» از پیشوایان خود دفاع کنید. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: «اصبروا علی الصلوات الخمس وصابروا علی قتال عدوکم بالسیف ورابطوا فی سبیل‌الله لعلکم تفلحون» بر نمازهای شبانه روزی پایداری کنید ودر جهاد با دشمن، فعال ودر راه خدا با یکدیگر هماهنگ باشید تا رستگار شوید.

وجه تسمیه سوره آل عمران؛ عمران نام سه نفر از اشخاص مشهور بوده است : نام پدرحضرت موسی (ع) ، پدر حضرت مریم (ع) و پدر حضرت علی (ع )که بیشتر به ابوطالب مشهور بوده است. ولی در این سوره ببیشتر منظور از آل عمران ، پدر حضرت مریم و همسرش و حضرت مریم (ع) و حضرت عیسی (ع) است . این کلمه دو بار در این سوره به کار رفته است . سوره آل عمران یاد آور طبقات و رده هائی از انسان ها است که خداوند متعال آنها را از میان جامعه بشری گزینش و انتخاب کرده است، و اینان عبارتند از: آدم، نوح ، آل ابراهیم و آل عمران...

فضیلت قرائت سوره حضرت امام صادق (ع) فرمودند : هر کس سوره آل عمران را بخواند روز قیامت همراه او و روی سرش سایه ای خواهد بود.

حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند : هر کس سوره آل عمران را در روز جمعه بخواند تا وقتی که خورشید غروب کند خدا و فرشتگان برای او درود می فرستند. 

نیز فرمودند: هر کس در شب, آیات آخر سوره آل عمران را بخواند این گونه است که همه آن شب را عبادت کرده است .

نیز در روایتی دیگر از ایشان آمده است : هر کس شب جمعه سوره آل عمران را بخواند فردای قیامت او را دو پرده دهند تا چون برق از پل صراط بگذرد .

اعظم :

معرفی کتاب : برای دوستانی که علاقمند هستن در کنار خوندن قران تفسیر کوتاهی از ایات هم در کنارش داشته باشن کتاب خلاصه تفاسیر کتاب خوبی هستش

نویسنده دو تفسیر المیزان و نمونه رو خونده و در کنار هر ایه اون خلاصه تفسیر رو اورده

کتاب یک جلدی هستش
صفحات نازکی داره و کلا 1580 صفحه داره ... قیمتش هم 30 تومنه
به نظرم میتونه به منظور هدیه هم گزینه خوبی باشه البته برای اهلش

من چند هفنه پیش اینترنتی خریدمش و از خریدم خیلی راضیم


البته بگم مسلما در یه جلد اونجور نمیشه کامل تفسیر رو اورد ولی خب برای کسی که به خصوص از اول قرآن شروع به خوندن بکنه و به تفسیر مکتوب دیگه ای هم دسترسی نداشته باشه خوبه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۳۶
* مسافر
يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۲۸ ق.ظ

75 . صفحه 75

 

دهم اسفند :


نفیسه :

187.به دنبال ذکر پاره‏اى از خلافکاری هاى اهل کتاب، این آیه به یکى دیگر از اعمال زشت آنها که مکتوم ساختن حقایق بوده اشاره مى ‏کند، و مى‏ گوید:«به یاد آور زمانى را که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت که آیات کتاب را براى مردم آشکار سازید، و هرگز آن را کتمان نکنید»اما با این همه در این پیمان محکم الهى خیانت کردند و حقایق کتب آسمانى را کتمان نمودند و لذا مى‏ گوید: «آنها کتاب خدا را پشت سر انداختند»در جمله بعد اشاره به دنیا پرستى شدید و انحطاط فکرى آنها مى‏ کند و مى‏ گوید: «آنها با این کار تنها بهاى ناچیزى به دست آوردند و چه بد متاعى خریدند»آیه فوق گر چه در باره دانشمندان اهل کتاب (یهود و نصارى) وارد شده ولى در حقیقت اخطارى به تمام دانشمندان و علماى مذهبى است که آنها موظفند در تبیین و روشن ساختن فرمانهاى الهى و معارف دینى بکوشند و خداوند از همه آنها پیمان مؤکدى در این زمینه گرفته است.

188.جمعى از یهود به هنگامى که آیات کتب آسمانى خویش را تحریف و کتمان مى‏کردند، از این عمل خود بسیار شاد و مسرور بودند، و در عین حال دوست مى‏ داشتند که مردم آنها را عالم و دانشمند و حامى دین و وظیفه شناس بدانند، آیه نازل شد و به پندار غلط آنها پاسخ گفت.این آیه در پاسخ جمعى از دانشمندان یهود که آیات خدا را تحریف مى‏ کردند مى‏ فرماید: «گمان مبر آنها که از اعمال (زشت) خود خوشحالند، و دوست دارند، در برابر کار (نیکى) که انجام نداده‏ اند، از آنها تقدیر شود گمان مبر که ایشان از عذاب پروردگار بدورند، و نجات خواهند یافت»بلکه نجات براى کسانى است که از کار بد خود شرمنده‏ اند.در پایان آیه مى‏ گوید: نه تنها این گونه اشخاص از خود راضى و مغرور اهل نجات نیستند، بلکه «عذاب دردناکى در انتظار آنهاست»

189.در این آیه که بشارتى است براى مؤمنان و تهدیدى است نسبت به کافران، مى‏ فرماید: «و حکومت آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند بر همه چیز قادر است»
یعنى، دلیلى ندارد که مؤمنان براى پیشرفت خود از راه هاى انحرافى وارد شوند، آنها مى‏ توانند در پرتو قدرت خداوند با استفاده از طرق مشروع و صحیح به پیشروى خود ادامه دهند.


190.آیات قرآن تنها براى خواندن نیست، بلکه براى فهم و درک مردم نازل شده و تلاوت و خواندن آیات مقدمه‏ اى است، براى اندیشیدن، لذا در آیه مورد بحث اشاره به عظمت آفرینش آسمان و زمین کرده و مى‏ گوید: «در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانه‏ هاى روشنى براى صاحبان خرد و اندیشمندان است».

191.نقشه دلربا و شگفت انگیز این جهان آنچنان قلوب صاحبان خرد را به خود جذب مى‏ کند که در جمیع حالات به یاد پدید آوردنده این نظام و اسرار شگرف آن مى‏ باشند لذا آیه شریفه مى‏ فرماید: «خردمندان آنها هستند که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که بر پهلو خوابیده‏ اند یاد مى‏ کنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مى‏ اندیشند»یعنى همیشه و در همه حال غرق این تفکر حیات بخشند.لذا خردمندان، با توجه به این حقیقت، این زمزمه را سر مى‏ دهند که:«خداوندا! این (دستگاه با عظمت) را بیهوده، نیافریده‏ اى» و همه روى حکمت و هدف صحیحى آفریده شده.در این موقع متوجه مسؤولیت هاى خود مى‏ شوند، و از خدا تقاضاى توفیق انجام آنها را مى‏ طلبند، تا از کیفر او در امان باشند و لذا مى‏ گویند: «خداوندا! تو منزه و پاکى ما را از عذاب آتش نگاهدار»

192.«بار الها! هر که را تو (بر اثر اعمالش) به دوزخ افکنى او را خوار و رسوا ساخته‏ اى، و براى افراد ستمگر، یاورى نیست»از این آیه استفاده مى‏ شود که دردناکترین عذاب رستاخیز، همان رسوایى در پیشگاه خدا و بندگان خداست.

193.صاحبان عقل و خرد، پس از دریافت هدف آفرینش، این نکته را نیز متوجه مى‏ شوند، که این راه پرفراز و نشیب را بدون رهبران الهى، هرگز نمى‏ توانند بپیمایند. لذا همواره منتظر شنیدن صداى منادیان ایمان هستند و تا نخستین نداى آنها را بشنوند به سرعت به سوى آنها مى‏ شتابند، و با تمام وجود ایمان مى‏ آورند و به پیشگاه پروردگار خود عرض مى‏ کنند: «بار الها! ما صداى منادى توحید را شنیدیم که ما را دعوت به سوى ایمان به پروردگارمان مى‏ کرد، و به دنبال آن ایمان آوردیم»بار الها! اکنون ما با تمام وجود خود ایمان آوردیم، اما از آنجا که در معرض وزش توفان هاى شدید غرایز گوناگون قرار داریم، گاهى لغزش هایى از ما سر مى‏ زند و مرتکب گناهانى مى‏شویم،«خداوندا! ما را ببخش و گناهان ما را بیامرز و لغزشهاى ما را پوشیده دار و ما را با نیکان و در راه و رسم آنان، بمیران»

194.آنها در آخرین مرحله و پس از پیمودن راه توحید و ایمان به رستاخیز و اجابت دعوت پیامبران و انجام وظایف و مسؤولیتهاى خویش از خداى خود تقاضا مى ‏کنند و مى‏ گویند اکنون که ما به پیمان خویش وفا کردیم «بار الها! آنچه را تو به وسیله پیامبرانت به ما وعده فرمودى (و مژده دادى) به ما مرحمت کن، و ما را در روز رستاخیز رسوا مگردان، زیرا تو هر چه را وعده دهى تخلّف‏ ناپذیر است»پنج آیه فوق از فرازهاى تکان دهنده قرآن است که مجموعه ‏اى از معارف دینى آمیخته با لحن لطیف مناجات و نیایش، در شکل یک نغمه آسمانى مى‏ باشد، و در روایات اهل بیت علیهم السّلام نیز دستور داده شده که هر کس براى نماز شب بر مى‏ خیزد این آیات را تلاوت کند.



وحیده :


ایه 187؛ امام باقرعلیه السلام درباره این آیه فرمودند: خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت که آنچه درباره‌ی حضرت محمد صلی الله علیه وآله در تورات و انجیل آمده است برای مردم بگویند و کتمان نکنند.
اگر امروز میلیون‌ها مسیحی، یهودی و مجوسی در دنیا هست، همه به سبب سکوت نابجای دانشمندان آنهاست. به گفته‌ی صاحب تفسیر اطیب‌البیان، بیش از شصت مورد بشارت اسلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در عهدین آمده است، ولی دانشمندان اهل کتاب همه را رها کرده‌اند.

**بیان حقایق باید به نوعی باشد که چیزی برای مردم مخفی نماند. «لتبیننه للناس و لاتکتمونه»

**وظیفه‌ی دانشمندان، تبیین کتاب آسمانی برای مردم است. «لتبیننه للناس»

**انگیزه‌ی سکوت دانشمندان از بیان حق، رسیدن به مال و مقام و یا حفظ آن است. «واشتروا به ثمنا قلیلا»

**عمل به دین و تعهدات الهی ارزش والا دارد. اگر به هر مقام و مالی برسیم، ولی آن را از دست بدهیم باخته‌ایم. «ثمنا قلیلا بئس ما یشترون»

ایه 188؛ مردم سه دسته‌اند:
1- گروهی که کار می‌کنند وانتظار پاداش یا تشکر از مردم ندارند. «لانرید منکم جزاء و لاشکورا»
2- گروهی که کار می‌کنند تا مردم بدانند و ستایش کنند. «رئاء الناس»
3- گروهی که کار نکرده، انتظار ستایش از مردم دارند. «یحمدوا بمالم یفعلوا...»
از مواردی که غیبت جایز است، در مورد کسی است که ادعای مقام یا تخصص یا مسئولیتی را می‌کند که صلاحیت آن را ندارد. «یحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا»

**رذایل اخلاقی، همچون عجب و غرور و انتظار تملق از مردم، هلاکت قطعی را به دنبال دارد. «یفرحون... یحبون... فلا تحسبنهم بمفازة»

** خداوند نه تنها برای رفتار، بلکه برای خواسته‌های خیر و شر انسان نیز حساب باز می‌کند. «یحبون ان یحمدوا... لهم عذاب الیم»

**گنهکار ممکن است پشیمان شده، توبه کند و نجات یابد، ولی افراد مغرور، حتی در صدد توبه برنمی‌آیند، لذا امیدی به نجات آنان نیست. «ولاتحسبنهم بمفازة من العذاب»

ایه 189؛ حکومت خداوند نسبت به جهان، حقیقی است نه اعتباری، چون وجود و بقای هرچیز تنها بدست اوست. برای ایجاد می‌فرماید: «کن فیکون»
و برای محو می‌فرماید: «ان یشأ یذهبکم و یأت بخلق جدید»
حکومت خداوند دائمی و همیشگی است، ولی حکومت‌های غیرالهی چند صباحی بیش نیست. «تلک الایام نداولها بین الناس»
آری، این نوع حکومت حقیقی و دائمی تنها در انحصار خداوند است. «ولله ملک السموات والارض»


ایه 190: در تفاسیر فخررازی، قرطبی و مراغی آمده است: از عایشه پرسیدند: بهترین خاطره‌ای که از رسول خدا صلی الله علیه وآله به یاد داری چیست؟ گفت: تمام کارهای پیامبر شگفت‌انگیز بود، اما مهم‌تر از همه برای من، این بود که رسول خدا شبی در منزل من استراحت می‌کرد، هنوز آرام نگرفته بود که از جا برخاست، وضو گرفت و به نماز ایستاد و بقدری گریه کرد که جلو لباسش تر شد، بعد به سجده رفت و به اندازه‌ای گریه کرد که زمین تر شد. صبح که بلال آمد سبب این همه گریه را پرسید، فرمود: دیشب آیاتی از قرآن بر من نازل شده است. آنگاه آیات 190 تا 194 سوره آل‌عمران را قرائت کرد وفرمود: وای برکسی که این آیات را بخواند و فکر نکند.
در تفسیر کبیر فخررازی و مجمع‌البیان از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله همواره قبل از نماز شب این آیات را می‌خواند. و در احادیث سفارش شده است که ما نیز این آیات را بخوانیم.
در تفسیر نمونه از «نوف بکالی» صحابه‌ی خاص حضرت علی‌علیه السلام نقل شده است که شبی خدمت حضرت علی‌علیه السلام بودم. امام از بستر بلند شد و این آیات را خواند. سپس از من پرسید: خوابی یا بیدار؟ عرض کردم بیدارم. فرمود: خوشا به حال کسانی که آلودگی‌های زمین را پذیرا نگشتند و در آسمان‌ها سیر می‌کنند.
کلمه «الباب» جمع «لب» به معنای عقل خالص و دور از وهم و خیال است.

** قرآن، مردم را به تفکر در آفرینش ترغیب می‌کند وهرکه خردمندتر است باید نشانه‌های بیشتری را دریابد.,, آفرینش، پر از راز و رمز، و ظرافت و دقت است که تنها خردمندان به درک آن راه دارند. «لایات لاولی‌الالباب»

ایه 191: به فرموده‌ی امام باقرعلیه السلام، افراد سالم، نماز را ایستاده و افراد مریض، نشسته و افراد عاجز، به پهلو خوابیده، به جا آورند.(گ

** نشانه‌ی خردمندی، یاد خدا در هر حال است. و اهل فکر، باید اهل ذکرباشند. «اولوا الالباب الذین یذکرون ... و یتفکرون»

&*ایمان بر اساس فکر و اندیشه ارزشمند است. «یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا»

**ذکر وفکر، همراه یکدیگر ارزش است. متأسفانه کسانی ذکر می‌گویند، ولی اهل فکر نیستند وکسانی اهل فکر هستند، ولی اهل ذکر نیستند. وآنچه سبب رشد و قرب است، ذکر و فکر دائمی است نه موسمی. «یذکرون» و «یتفکرون» فعل مضارع‌اند که نشان استمرار است.


ایه 192؛ از امام باقرعلیه السلام درباره‌ی «و ما للظالمین من انصار» سؤال کردند، حضرت فرمودند: یعنی آنها امامانی ندارند تا آنان را به نام بخوانند، (و از آنان شفاعت کنند)



ایه 193: شاید مراد از «ذنوب» گناهان کبیره باشد و مراد از «سیئات» گناهان صغیره، چنانکه در آیه‌ی شریفه «ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم...» «سیئات» در برابر «کبائر» آمده است. و ممکن است مراد از «سیئات» آثار گناه باشد.
در برابر خردمندانی که دعوت ایمان را اجابت کرده و می‌گویند: «سمعنا»، افرادی هستند که نسبت به این دعوت بی‌اعتنایی می‌کنند و در قیامت با حسرت تمام می‌گویند: «لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر»

این ایه از ایه هاى پایانى سوره ال عمران مى باشد و مستحب است هنگام برخاستن براى نماز شب و تهجد ,تلاوت شود.
این ایه از زبان سحر خیزان عاشق و عارف است که همواره به یاد خدایند و شب و روز و نشسته و ایستاده و خوابیده او را یاد مى کنند.

ایه 194: در این چند آیه، خداوند متعال مسیر رشد خردمندان و اولوا الالباب را این گونه ترسیم می‌کند: یاد خدا، فکر، رسیدن به حکمت، تسلیم انبیا شدن، استغفار، خوب مردن، در انتظار الطاف الهی و نجات از رسوایی و خواری.
در آیات قبل ایمان خردمندان به خداوند و قیامت مطرح بود و در این آیه ایمان به نبوت نیز مطرح شده است. «ما وعدتنا علی رسلک»
تکرار «ربنا» در سخنان اولواالالباب، نشان شیفتگی آنان به ربوبیت الهی است.
اولوا الالباب، هم عزت دنیا را می‌خواهند و هم عزت آخرت را. جمله‌ی «آتنا ما وعدتنا علی رسلک» مربوط به دنیاست که خداوند وعده نصرت به اهل حق داده است: «انا لننصر رسلنا» وجمله‌ی «و لاتخزنا» مربوط به عزت در آخرت است.

 د ر این ایه نیز از خداوند دو خواسته مهم مى طلبیم ؛
1؛تحقق وعده هاى الهى که از زبان پیامبران بیان شده است ,پروردگار به اهل طاعت وعده ى بهشت داده ,اگر خلاف و عصیانى از ما سر زد ما را ببخشاید و از جرم ما در گذردتا ان وعده ها بر ما عملى شود.
 2:و روز قیامت را روز حسرت و پشیمانى و خوارى براى ما قرار ندهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۲۸
* مسافر
شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۳۲ ق.ظ

74 . صفحه 74

نهم اسفند :

 

نفیسه :

 

181.این آیه و آیه بعد در باره توبیخ و سرزنش یهود نازل شده است. پیامبر(ص)نامه ‏اى به یهود «بنى قینقاع» نوشت و در طى آن، آنها را به انجام نماز و پرداخت زکات، و دادن قرض به خدا (منظور از این جمله انفاق در راه خداست که براى تحریک حد اکثر عواطف مردم از آن چنین تعبیر شده است) دعوت نمود.فرستاده پیامبر(ص)به خانه‏اى که مرکز تدریس مذهبى یهودیان بود و بیت المدارس نام داشت وارد شد، و نامه را به دست دانشمند بزرگ یهود داد، او پس از مطالعه نامه، با لحن استهزا آمیزى گفت: اگر سخنان شما راست باشد، باید گفت: خدا فقیر است و ما غنى و بى‏ نیاز! زیرا اگر او فقیر نبود، از ما قرض نمى‏خواست! به علاوه محمد(ص)معتقد است، خدا شما را از رباخوارى نهى کرده، در حالى که خود او در برابر انفاقها به شما وعده ربا و فزونى مى‏ دهد! ولى بعدا انکار کرد چنین سخنانى را گفته باشد در این موقع این دو آیه نازل گشت .در این آیه مى‏ گوید: «خدا سخن کفرآمیز آنان (یهود) را که گفتند: "خداوند فقیر است و ما غنى هستیم" شنید»بنابراین، انکار آنها بیهوده است، سپس مى‏ گوید: نه تنها سخنان آنها را مى‏ شنویم «بلکه همه آنها را خواهیم نوشت و (همچنین) به قتل رسانیدن پیامبران را به ناحق» مى‏ نویسیم.ثبت و حفظ اعمال آنها براى این است که روز رستاخیز آن را در برابر آنها قرار مى‏ دهیم «و مى‏ گوییم اکنون نتیجه اعمال خود را به صورت عذاب سوزان بچشید»

182.«این عذاب دردناک (که هم اکنون، تلخى آن را مى‏چشید) نتیجه اعمال خود شماست، این شما بودید که به خود ستم کردید، خدا هرگز به کسى ستم نخواهد کرد»اصولا اگر امثال شما جنایتکاران، مجازات اعمال خود را نبینید و در ردیف نیکوکاران قرار گیرید، این نهایت ظلم است و اگر خدا، چنین نکند «بِظَلَّامٍ» (بسیار ظلم‏کننده) خواهد بود.

183.در مورد نزول این آیه و آیه بعد نقل شده: جمعى از بزرگان یهود به حضور پیامبر(ص) رسیدند و گفتند: تو ادعا مى ‏کنى که خداوند تو را به سوى ما فرستاده و کتابى هم بر تو نازل کرده است، در حالى که خداوند در تورات از ما پیمان گرفته است به کسى که ادعاى نبوت کند، ایمان نیاوریم مگر این که براى ما حیوانى را قربانى کند و آتش (صاعقه‏ اى) از آسمان بیاید و آن را بسوزاند اگر تو نیز چنین کنى ما به تو ایمان خواهیم آورد، این دو آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.یهود، براى این که از قبول اسلام، سر باز زنند، بهانه هاى عجیبى مى‏آوردند از جمله همان است که در شأن نزول، به آن اشاره شد، آنها مى ‏گفتند: «خداوند از ما پیمان گرفته که دعوت هیچ پیامبرى را نپذیریم، تا براى ما قربانى بیاورد که آتش، آن را بخورد»سپس مى‏ افزاید: در پاسخ این بهانه جوییها به آنها «بگو: گروهى از پیامبران بنى اسرائیل پیش از من آمدند و نشانه‏ هاى روشنى با خود آوردند و حتى چنین قربانى براى شما آوردند اگر راست مى‏ گویید چرا به آنها ایمان نیاوردید و چرا آنها را کشتید» اشاره به زکریا و یحیى و جمع دیگرى از پیامبران بنى اسرائیل است که به دست خود آنان به قتل رسیدند.

184.در این آیه خداوند پیامبر خود را دلدارى مى‏ دهد، مى‏ فرماید:«پس اگر (این بهانه جویان) تو را تکذیب کنند (چیز تازه‏اى نیست) رسولان پیش از تو (نیز) تکذیب شدند»«در حالى که آن پیامبران، هم نشانه‏ هاى روشن و معجزات آشکار با خود داشتند» «و هم نوشته‏هاى متین و محکم و کتاب روشنى بخش آورده بودند»

185.این آیه نخست اشاره به قانونى مى‏ کند که حاکم بر تمام موجودات زنده جهان است و مى‏ گوید: «تمام زندگان خواه و ناخواه روزى مرگ را خواهند چشید»گر چه بسیارى از مردم مایلند، که فناپذیر بودن خود را فراموش کنند، ولى این واقعیتى است که اگر ما آن را فراموش کنیم، آن هرگز ما را فراموش نخواهد کرد.
سپس مى‏ گوید: بعد از زندگى این جهان، مرحله پاداش و کیفر اعمال شروع مى‏ شود «و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت»سپس اضافه مى‏ کند: «کسانى که از تحت تأثیر جاذبه آتش دوزخ دور شوند و داخل در بهشت گردند، نجات یافته، و محبوب و مطلوب خود را پیدا کرده‏ اند»گویا دوزخ با تمام قدرتش انسانها را به سوى خود جذب مى‏ کند، و راستى عواملى که انسان را به سوى آن مى‏ کشاند جاذبه عجیبى دارند. آیا هوسهاى زود گذر، لذات جنسى نامشروع، مقامها و ثروتهاى غیر مباح، براى هر انسانى جاذبه ندارد؟! در جمله بعد بحث گذشته را تکمیل مى‏ کند، مى‏ گوید: «و زندگى دنیا چیزى جز تمتع و بهره‏ بردارى غرورآمیز نیست»مهم این است که جهان ماده و لذات آن هدف نهایى انسان قرار نگیرد، و گر نه استفاده از جهان ماده و مواهب آن به عنوان یک وسیله براى نیل به تکامل انسانى، نه تنها نکوهیده نیست، بلکه لازم و ضرورى مى‏ باشد.

186.هنگامى که مسلمانان، از مکّه به مدینه مهاجرت نمودند و از خانه و زندگى خود دور شدند مشرکان دست تجاوز به اموال آنها دراز کرده و به تصرف خود در آوردند.و به هنگامى که به مدینه آمدند، در آنجا گرفتار بدگویى و آزار یهودیان مدینه شدند، مخصوصا یکى از آنان به نام کعب بن اشرف شاعرى بدزبان و کینه‏ توز بود که پیوسته پیامبر و مسلمانان را به وسیله اشعار خود هجو مى‏ کرد، حتى زنان و دختران مسلمان را موضوع غزل سرایى و عشقبازى خود قرار مى‏ داد. خلاصه کار وقاحت را به جایى رسانید که پیامبر(ص) به ناچار دستور قتل او را صادر کرد، و به دست مسلمانان کشته شد.این آیه در حقیقت هشدار و آماده باشى است به همه مسلمانان که گمان نکنند حوادث سخت زندگى آنها، پایان یافته و یا مثلا با کشته شدن کعب بن اشرف، شاعر بدزبان و آشوب طلب، دیگر ناراحتى و زخم زبان از دشمن نخواهند دید، نخست مى ‏فرماید: «شما در جان و مالتان مورد آزمایش قرار خواهید گرفت»در جمله بعد مى‏ گوید: «بطور مسلم در آینده از اهل کتاب (یهود و نصارى) و مشرکان سخنان ناراحت‏کننده فراوانى خواهید شنید»
سپس قرآن به وظیفه‏اى که مسلمانان در برابر این گونه حوادث سخت و دردناک دارند اشاره کرده و مى‏ گوید: «اگر استقامت به خرج دهید، شکیبا باشید، و تقوى و پرهیزکارى پیشه کنید، این از کارهایى است که (نتیجه آن روشن است و لذا) هر انسان عاقلى باید تصمیم انجام آن را بگیرد»تقارن «صبر» و «تقوا» در آیه گویا اشاره به این است که بعضى افراد در عین استقامت و شکیبایى، زبان به ناشکرى و شکایت باز مى‏ کنند، ولى مؤمنان واقعى صبر و استقامت را همواره با تقوا مى‏ آمیزند، و از این امور دورند.

 

وحیده :


ایه 181 و 182:در تفاسیر می‌خوانیم که رسول خدا صلی الله علیه وآله نامه‌ای به یهود بنی‌قینقاع نوشت و آنان را به ایمان، نماز، زکات و انفاق، دعوت کرد. وقتی این نامه به دست دانشمند یهودیان به نام «فتحاص» در محل تدریس او رسید، رو به شاگردان و حاضران کرد و با استهزا گفت: طبق این دعوت، خدا فقیر است و ما غنی هستیم. او از ما قرض می‌خواهد و وعده‌ی ربا و اضافه می‌دهد!
یهودیان زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله چون به رفتار نیاکان خود در مورد قتل انبیا راضی بودند، خداوند نسبت قتل را به آنان نیز می‌دهد. «و قتلهم الانبیاء»
امام باقرعلیه السلام درباره‌ی این آیه فرمودند: کسانی که امام را نسبت به آنچه به او می‌دهند فقیر می‌دانند، نظیر کسانی هستند که می‌گویند: «ان الله فقیر....

** برخی کوته‌فکر، گمان می‌کنند ریشه‌ی دستورات الهی نیاز است. «ان الله فقیر»

**همه‌ی گفتارها و کردارها ثبت می‌شود. «سنکتب ما قالوا و قتلهم»

** گناه یاوه گویی درباره‌ی خداوند، هم سنگ گناه کشتن انبیاست. «قالوا ان الله فقیر... و قتلهم الانبیاء»

----
ایه 183: برخی برای فرار از قبول اسلام، بهانه تراشی نموده و می‌گفتند: خداوند از ما تعهد گرفته تنها به پیامبری ایمان بیاوریم که حیوانی را قربانی کند و صاعقه‌ی آسمانی آن قربانی را در برابر چشم مردم بسوزاند، تا به پیامبری او یقین کنیم.
این آیه نازل شد تا پیامبر صلی الله علیه وآله به آن بهانه تراشان لجوج بگوید: اگر شما راست می‌گویید، چرا به پیامبران قبل از من که علاوه بر انواع معجزات، آنچه را شما درخواست می‌کنید به شما عرضه کردند، ایمان نیاوردید؟
امام صادق‌علیه السلام پس از تلاوت این آیه فرمود: میان یهودیان بهانه‌جوی زمان پیامبر اسلام و یهودیانی که انبیا را می‌کشتند، پانصد سال فاصله بوده است، اما به خاطر رضایت آنان بر قتل نیاکان، خداوند نسبت قتل را به آنان نیز داده است.


ایه 184:
** آشنایی با تاریخ گذشتگان، روحیه‌ی صبر و مقاومت را در انسان بالا می‌برد. «فان کذبوک فقد کذب رسل من قبلک»

**معجزات پیامبران متنوع بوده‌اند، ولی اصول همه‌ی ادیان یکی بوده است. کلمه‌ی «البینات» جمع، ولی «الکتاب» مفرد آمده است.

ایه 185: این آیه به پیامبر و دیگر مصلحان که مورد آزار و اذیت و تکذیب کفار قرار می‌گیرند، روحیه‌ی صبر ومقاومت می‌بخشد، زیرا می‌فرماید: همه می‌میرند ولجاجت‌ها موقتی است و پاداش تحمل این مشکلات را خداوند بی‌کم وکاست عطا می‌کند.
امام صادق‌علیه السلام درباره‌ی «کل نفس ذائقة الموت» فرمودند: همه‌ی اهل زمین و آسمان می‌میرند و فقط ملک‌الموت و حاملان عرش و جبرئیل و میکائیل باقی می‌مانند، سپس ملک الموت مأمور می‌شود که روح آنان را نیز بگیرد و تنها خود باقی می‌ماند و خداوند به او خطاب می‌کند که بمیر، او نیز می‌میرد. و همچنین آن حضرت فرمودند: کسی که مرگ را نچشیده و کشته شده، به دنیا برگردانده می‌شود تا مرگ را بچشد.

**مرگ در راه است، پس این همه لجاجت واستکبار در برابر حق، برای چه؟ «کذبوک... کل نفس ذائقة الموت»

** جزای کامل در آخرت است، و پاداش‌های دنیوی بی‌ارزش. «توفون اجورکم یوم القیامة... ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور.

ایه 186: وقتی مسلمانان از مکه به مدینه مهاجرت کردند، مشرکان دست تجاوز به اموال آنان گشودند، چنانکه به هرکس نیز دست می‌یافتند، او را مورد آزار قرار می‌دادند. از طرف دیگر، در مدینه هم یهودیان به آنها زخم زبان می‌زدند و حتی برخی با کمال بی‌شرمی برای زنان و دختران مسلمان، غزل سرایی کرده و یا آنها را هجو می‌نمودند. سردمداری این جریان با شخصی به نام کعب‌بن اشرف بود که رسول‌خدا صلی الله علیه وآله دستور قتل وی را صادر نمود. این آیه ضمن تسلی خاطر دادن به مسلمانان، از آنان می‌خواهد در برابر آزار دشمنان صبر و تقوی پیشه کنند که مایه‌ی استواری آنان در ایمان می‌گردد.

امام رضاعلیه السلام پرداخت زکات را یکی از مصادیق آزمایش در اموال دانستند که در این آیه مطرح گردیده است.

**آزمایش، یک سنت جدی الهی است، خود را آماده کنیم. (حرف لام در اول و حرف نون مشدد در آخر «لتبلون» نشانه‌ی جدی بودن مسئله است.)

** بیشترین ابزار آزمایش، مال و جان است. «اموالکم و انفسکم»

** علاوه بر پذیرش خطر جان و مال، باید خود را برای شنیدن انواع نیش‌ها و تحقیرها آماده کرد. «ولتسمعن...» و شنیدن تحقیر و هجو، و آزار دیدن از دشمن، یکی از وسایل آزمایش است. «لتبلون... ولتسمعن... اذی کثیرا»

** صبر و تقوی در کنار هم رمز موفقیت است. استقامت بدون تقوا، در افراد لجوج نیز پیدا می‌شود. «تصبروا و تتقوا»
 و صبر و تقوی، ملازم یکدیگرند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۳۲
* مسافر
جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۳۴ ق.ظ

73 . صفحه 73

 

هشتم اسفند :

 

وحیده :


ایه 174:پس از آنکه مجروحان جنگ احد، به فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله بار دیگر برای دفاع از اسلام بسیج شده و تا منزلگاه حمراءالاسد در تعقیب دشمن رفتند، دشمنان از آمادگی و روحیه‌ی مسلمانان به هراس افتاده، از هجوم مجدد منصرف شده و بازگشتند. این آیه در تقدیر از رزمندگان مجروح و مخلص جنگ احد است.

**حرکت در مسیر انجام وظیفه، همراه با توکل به خدا، سبب تبدیل مشکلات به آسانی می‌شود. «فانقلبوا بنعمة....»
و چه بسیار کسانی که در راه خدا، به استقبال خطر رفته و سالم برگشته‌اند. «لم یمسسهم سوء....

ایه 175: هرگونه شایعه‌ای که مایه‌ی ترس و یأس مسلمانان گردد، شیطانی است. «انما ذلکم الشیطان یخوف اولیائه»

**افراد ترسو یار شیطان وتحت نفوذ شیطانند. «یخوف اولیائه»

** مؤمنان شجاع، از ولایت شیطان دورند. «الشیطان یخوف اولیائه»

**ترس از خدا، زمینه‌ی فرمان‌پذیری و ترس از غیر خدا، زمینه‌ی فرمان‌گریزی است. «فلا تخافون و خافون» (با توجه به آیات قبل)

**مؤمن واقعی از غیر خدا نمی‌ترسد و می‌داند که ایمان از شجاعت جدا نیست. «و خافون ان کنتم مومنین»

ایه 176:
گویا شرکت کنندگان در جنگ احد، از همدیگر می‌پرسیدند: حال که ما شکست خوردیم و کفار پیروزمندانه به مکه برگشتند، چه خواهد شد؟ آیه در پاسخ آنان می‌فرماید: ناراحت نباشید، این مهلت الهی است تا پیمان کفرشان پر شود و دیگر حظی در آخرت نداشته باشند.

**کفر انسان‌ها، اندک ضرری به ساحت قدس خدا نمی‌زند. «لن‌یضروا الله شیئا»

**حضور در میدان کفر، انسان را از قابلیت توبه و دریافت رحمت الهی محروم می‌کند. «الا یجعل لهم حظا فی الاخرة»

**مهلت دادن به کفار، سنت الهی است، نه آنکه نشانه‌ی ناآگاهی و یا ناتوانی خداوند باشد. «یریدالله الا یجعل لهم حظا فی الاخرة»

**هم فضل الهی بزرگ است و هم قهر او. (در دو آیه قبل، نسبت به مجروحانی که به فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله به جبهه رفتند، از فضل عظیم الهی بشارت داد و در این آیه نسبت به کفار سرسخت، عذاب عظیم را یادآور می‌شود). «لهم عذاب عظیم»
آل عم.

ایه 177:
در قرآن مسأله‌ی خرید و فروش و سود و زیان سرمایه عمر، بارها تکرار شده است. قرآن، دنیا را بازار می‌داند و مردم را فروشنده و عقاید و اعمال انسان را در طول عمر، کالای این بازار.
 در این بازار، فروش اجباری است ولی انتخاب مشتری ،با انسان است.
در قرآن از عده‌ای ستایش شده که جان خود را با خدا معامله می‌کنند و در عوض بهشت و رضوان می‌گیرند، و از عده‌ای انتقاد شده که بخاطر انحراف و انتخاب سوء یا سودی نمی‌برند؛ و یا دچار خسارت می‌شوند؛ «ان الانسان لفی خسر» و در بعضی از آیات همچون آیه‌ی فوق، کسانی که ایمان خود را با کفر معامله می‌کنند، تحقیر می‌شوند و در مقابل به مؤمنان دلداری داده می‌شود که ارتداد آنها، به خدا و راه خدا هیچ ضرری نمی‌زند.
----

ایه 178: قران، واژه‌ی «گمان نکنید» را بارها خطاب به کفار و منافقین و افراد سست ایمان بکار برده، و این بخاطر آن است که این افراد از واقع‌بینی و تحلیل درست و روشن ضمیری لازم محرومند.
 آنها آفرینش را بیهوده، شهادت را نابودی، دنیا را پایدار، عزت را در گرو تکیه به کفار و طول عمر خود را مایه‌ی خیر و برکت می‌پندارند که قرآن بر همه‌ی این پندارها قلم بطلان کشیده است.
اهل کفر، داشتن امکانات، بدست آوردن پیروزی‌ها و زندگی در رفاه خود را نشان شایستگی خود می‌دانند، در حالی که خداوند آنان را به دلیل آلودگی به کفر و فساد، مهلت می‌دهد تا در تباهی خویش غرق شوند.
در تاریخ می‌خوانیم که وقتی یزید امام حسین‌علیه السلام را به شهادت رساند، خاندان آن حضرت را همراه زینب کبری‌علیها السلام به اسارت به شام بردند. یزید در مجلس خود با غرور تمام خطاب به حضرت زینب گفت: «دیدید که خدا با ماست»، حضرت در پاسخ او، این آیه را خواند و فرمود: من ترا پست و کوچک و شایسته هرگونه تحقیر می‌دانم. هر آنچه می‌خواهی انجام بده، ولی به خدا سوگند که نور خدا را نمی‌توانی خاموش کنی. آری، برای چنین افراد خوشگذرانی، عذاب خوار کننده آماده شده، تا عزت خیالی و دنیایی آنان، با خواری و ذلت در آخرت همراه باشد.
مجرمان دوگونه‌اند: گروهی که قابل اصلاحند و خداوند آنها را با موعظه و حوادث تلخ و شیرین، هشدار داده و بیدار می‌کند، و گروهی که قابل هدایت نیستند، خداوند آنها را به حال خویش رها می‌کند تا تمام قابلیت‌های آنان بروز کند.
 به همین جهت امام باقر علیه السلام ذیل این آیه فرمود: مرگ برای کفار یک نعمت است، زیرا هر چه بیشتر بمانند زیادتر گناه می‌کنند.
حضرت علی‌علیه السلام درباره‌ی «انما نملی لهم لیزدادوا اثما» فرمود: چه بسیارند کسانی که احسان به آنان (از جانب خداوند)، استدراج و به تحلیل بردن آنان است و چه بسیارند کسانی که به خاطر پوشانده شدن گناه و عیوبشان، مغرورند و چه بسیارند افرادی که به خاطر گفته‌های خوب درباره آنان مفتون شده‌اند. خداوند هیچ بنده‌ای را به چیزی همانند «املاء» مبتلا نکرده است.


ایه 179: این آیه، آخرین آیه درباره‌ی جنگ احد است که می‌فرماید: جهان یک آزمایشگاه بزرگ است وچنین نیست که هر کس ادعای ایمان کند رها شود و در جامعه به طور عادی زندگی کند، بلکه شکست‌ها و پیروزی‌ها، برای شناخته شدن نهان انسان‌هاست.
بعضی مؤمنان خواستار آگاهی از غیب و نهان انسان‌ها بودند و می‌خواستند از طریق غیب منافقان را بشناسند، نه از طریق آزمایش که این آیه می‌فرماید: راه شناخت، آزمایش است نه غیب، و شناسایی خوب و بد، از طریق آزمایش‌های تدریجی صورت می‌گیرد. چون اگر به علم غیب، افراد بد و خوب شناخته شوند، شعله‌ی امید خاموش و پیوندهای اجتماعی گسسته و زندگی دچار هرج و مرج مى شود.
**علم غیب، مخصوص خداست و فقط به بعضی از پیامبران برگزیده‌اش، آن هم در حد اطلاع بر غیب نه تمام ابعاد آن، بهره‌ای داده است. «لیطلعکم»

**ایمان قلبی باید همراه با تقوای عملی باشد. «تؤمنوا و تتقوا»

ایه 180:
** مال که از آن تو نیست، پس بخل چرا؟ «اتاهم الله من فضله»

**سرچشمه‌ی بخل، ناآگاهی و تحلیل غلط از خیر و شر است. «لایحسبن الذین یبخلون... خیرا لهم بل هو شر لهم»

**حب دنیا، شرور را نزد انسان خیر جلوه می‌دهد. «لا یحسبن... هو خیر»

** قیامت، صحنه‌ی ظهور خیر و شر واقعی است. «هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا»
وقیامت، صحنه‌ی تجسم عمل است. در حدیث آمده است: هر کس زکات مال خود را ندهد، در قیامت اموالش به صورت مار و طوقی بر گردنش نهاده می‌شود.

**اسیر مال شدن در دنیا، موجب اسارت در آخرت است.
** بدترین نوع شکنجه، شلاق‌خوردن از دست محبوب‌هاست. آنچه را در دنیا بخل ورزیده‌ایم، همان مایه‌ی عذاب ما می‌شود.
** خداوند هم صاحب میراث ماندگار دنیاست و هم نیازمند انفاق ما نیست. پس دستور انفاق، برای سعادت خود ماست. «و لله میراث السموات والارض»
 وارث واقعی همه چیز و همه کس خداست. ما با دست خالی آمده‌ایم و با دست خالی می‌رویم، پس بخل چرا؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۳۴
* مسافر
پنجشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۲۳ ق.ظ

72 . صفحه 72

هفتم اسفند :

نفیسه :

166.آیه مورد بحث این نکته را تذکر مى ‏دهد که هر مصیبتى (مانند مصیبت احد) که پیش مى ‏آید علاوه بر این که بدون علت نیست وسیله آزمایشى است براى جدا شدن صفوف مجاهدان راستین از منافقان و یا افراد سست ایمان، لذا در قسمت اول آیه مى ‏فرماید: «آنچه در روز احد آن روز که جمعیت مسلمانان با بت‏پرستان به هم در آویختند بر شما وارد شد به فرمان خدا بود و طبق خواست و اراده او صورت گرفت»
منظور از «اذن الله» (فرمان خدا) همان اراده و مشیت اوست که به صورت قانون علیت در عالم هستى منعکس شده است.در پایان آیه مى‏ فرماید: یکى دیگر از آثار این جنگ، این بود که: «صفوف مؤمنان و منافقان از هم مشخص شود و افراد با ایمان از سست ایمان شناخته گردند»

167.این آیه به اثر دیگرى اشاره کرده، مى ‏فرماید: «تا کسانى که نفاق ورزیدند شناخته شوند»سپس قرآن گفتگویى که میان بعضى از مسلمانان و منافقین، قبل از جنگ رد و بدل شد به این صورت بیان مى‏کند:یکی از مسلمانان هنگامى که دید «عبد اللّه بن ابى سلول» با یارانش خود را از لشکر اسلام کنار کشیده و تصمیم بازگشت به مدینه دارند «گفت: بیایید یا به خاطر خدا و در راه او پیکار کنید و یا لا اقل در برابر خطرى که وطن و خویشان شما را تهدید مى‏ کند دفاع نمایید»
ولى آنها به یک بهانه واهى دست زدند و «گفتند: ما اگر مى‏ دانستیم جنگ مى‏ شود بى‏گمان از شما پیروى مى‏ کردیم»اینها بهانه‏ اى بیش نبود، هم وقوع جنگ حتمى بود و هم مسلمانان در آغاز پیروز شدند و اگر شکستى دامنگیرشان شد، بر اثر اشتباهات و خلافکاریهاى خودشان بود، خداوند مى‏ گوید: آنها دروغ مى‏ گفتند: «آنها در آن روز به کفر نزدیکتر از ایمان بودند»از جمله فوق استفاده مى‏ شود که کفر و ایمان داراى درجاتى است که به عقیده و طرز عمل انسان بستگى دارد.«آنها به زبان چیزى مى‏ گویند که در دل ندارند»آنها به خاطر لجاجت روى پیشنهاد خود، دائر به جنگ کردن در خود مدینه، و با ترس از ضربات دشمن و یا بى‏ علاقگى به اسلام از شرکت در میدان جنگ خوددارى کردند.«ولى خداوند به آنچه منافقان کتمان مى ‏کنند آگاهتر است»هم در این جهان پرده از چهره آنان برداشته و قیافه آنها را به مسلمانان نشان مى‏ دهد و هم در آخرت به حساب آنها رسیدگى خواهد کرد.

168.منافقان علاوه بر این که خودشان از جنگ احد کناره ‏گیرى کردند به هنگام بازگشت مجاهدان زبان به سرزنش آنها گشودند قرآن در این آیه به گفتار بى ‏اساس آنها پاسخ مى ‏دهد و مى ‏گوید: «آنها که از جنگ کناره گیرى کردند و در باره برادران خود گفتند اگر از ما اطاعت کرده بودند هیچ گاه کشته نمى‏ شدند، به آنها بگو: اگر قادر به پیش بینى حوادث آینده هستید مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست مى‏ گویید»

169.این آیه و دو آیه بعد از آن، بعد از حادثه احد نازل شده است. اما مضمون و محتواى آن تعمیم دارد و همه شهدا حتى شهداى بدر را که چهارده نفر بودند شامل مى ‏شود و در آن مقام شامخ و بلند شهیدان را یاد کرده و مى ‏گوید: «اى پیامبر! هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدند مرده ‏اند»در اینجا روى سخن فقط به پیامبر است تا دیگران حساب خود را بکنند.«بلکه آنها زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏ شوند»!منظور از حیات و زندگى در اینجا همان حیات و زندگى برزخى است که ارواح در عالم پس از مرگ دارند و این اختصاصى به شهیدان ندارد، ولى از آنجا که شهیدان به قدرى غرق مواهب حیات معنوى هستند که گویا زندگى سایر برزخیان در مقابل آنها چیزى نیست، تنها از آنها نام برده شده است.

170.در این آیه به گوشه‏اى از مزایا و برکات فراوان زندگى برزخى شهیدان اشاره کرده و مى ‏فرماید: «آنها به خاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است خوشحالند»خوشحالى دیگرشان به خاطر برادران مجاهد آنهاست، همان‏طور که قرآن مى‏ گوید: «و به خاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده ‏اند (مجاهدان و شهیدان آینده، نیز) شادمانند (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مى ‏بینند و مى ‏دانند) که نه ترسى بر آنهاست و نه غمى» از روز رستاخیز و حوادث وحشتناک آن.

171.این آیه در حقیقت تأکید و توضیح بیشترى در باره بشارتهایى است که شهیدان بعد از کشته شدن دریافت مى‏کنند «آنها از دو جهت خوشحال و مسرور مى ‏شوند: نخست از این جهت که نعمتهاى خداوند را دریافت مى‏ دارند، نه تنها نعمتهاى او بلکه فضل او (که همان افزایش و تکرار نعمت است) نیز شامل حال آنها مى‏ شود»دیگر این که «آنها مى ‏بینند که خدا پاداش مؤمنان را ضایع نمى ‏کند» نه پاداش شهیدان و نه پاداش مجاهدان راستینى که شربت شهادت ننوشیدند.

172.لشکر فاتح ابو سفیان، پس از پیروزى به سرعت راه مکه را پیش گرفتند، هنگامى که به سرزمین «روحاء» رسیدند از کار خود سخت پشیمان شدند و تصمیم به مراجعت به مدینه و نابود کردن باقیمانده مسلمانان گرفتند، این خبر به پیامبر رسید، فورا دستور داد لشکر احد خود را براى شرکت در جنگ دیگرى آماده کنند این خبر به لشکر قریش رسید و از این مقاومت عجیب به وحشت افتادند! در این موقع جریان دیگرى روحیه آنها را ضعیفتر ساخت، و آن این که یکى ازمشرکان،مشاهده وضع پیامبر و یارانش او را به سختى تکان داد و به پیامبر(ص)گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسیار ناگوار است. این سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمین «روحاء» به لشکر ابو سفیان رسید، ابو سفیان از او در باره پیامبر اسلام سؤال کرد، او در جواب گفت: محمد را دیدم با لشکرى انبوه در تعقیب شما هستند! ابو سفیان و یاران او تصمیم به عقب نشینى گرفتند، و از جمعى از قبیله ای که از آنجا مى‏ گذشتند خواهش کردند که به پیامبر اسلام خبر برسانند که ابو سفیان و بت‏پرستان قریش با لشکر انبوهى به سوى مدینه مى‏ آیند تا بقیه یاران پیامبر را از پاى در آورند.هنگامى که این خبر به پیامبر و مسلمانان رسید، گفتند: «خدا ما را کافى است و او بهترین مدافع ما است».اما هر چه انتظار کشیدند خبرى از لشکر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف، به مدینه بازگشتند. این آیه و دو آیه بعد، اشاره به این ماجرا مى‏ کند، و مى‏ گوید:"آنها که دعوت خدا و پیامبر(ص)را اجابت کردند و بعد از آن همه جراحاتى که روز احد پیدا نمودند (آماده شرکت در جنگ دیگرى با دشمن شدند) از میان این افراد براى آنها که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند(یعنى با نیت پاک و اخلاص کامل در میدان شرکت کردند)پاداش بزرگی خواهد بود"

173.در این آیه یکى از نشانه‏هاى زنده پایمردى و استقامت آنها را به این صورت بیان مى‏ کند «اینها همان کسانى بودند که جمعى از مردم (اشاره به ان قبیله و به روایتى اشاره به نعیم بن مسعود است که آورنده خبر حمله ابوسفیان بود) به آنها گفتند: لشکر دشمن اجتماع کرده و آماده حمله ‏اند، از آنها بترسید اما آنها نترسیدند، بلکه بعکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافى است و او بهترین حامى است»

 

اعظم :

166 . درست است که آنچه در هستی رخ می دهد بر اسباب و علل است، اما همه اسباب و عللها به اذن خداوند روی می دهد
خیلی از اتفاقاتی که در عالم می افته به خاطر امتحان ماست
شخصی می گفت خداوند یه تیر میزنه با صد نشون ، گاهی اتفاقی رخ می ده کلی آدم باهاش امتحان می شن
مثلا یه تصادفی رخ می ده تو اون تصادف کلی آدم امتحان میشن ، رانندها ، عابرینی که از اونجا رد میشن ، اونایی که حادثه به گوششون میرسه ، دکترهایی که مصدومین رو می بینن تا ....
در این آیه و آیه بعد همونجور که نفیسه جان نوشتن، خداوند بیان می کنه که چه جور چند دسته آدم با یه واقعه جنگ احد آزموده شدن

167. جمله "ان روز انها به کفر نزدیکتر بودند تا ایمان " خیلی برای من جالب بود
واقعا بعضی وقتها تو بعضی امتحانها آدم همچین وضعی داره به کفر نزدیکتر هستش تا ایمان و حرفی که میزنه و تصمیمی که می گیره رو حساب کفرشه نه ایمانش
چقدر ادم از این لحظه ها باید به خداوند پناه ببره

یادتونه یه بار نوشتم که وقتی خداوند جایی میگه " صابرین "رو دوست داره منظور کسانی هستن که صبر در اونا ملکه شده و نه اونایی که یه بار همین جوری گذری صبر می کنن (الذین صبروا)
اینجا هم خداوند می گه الذین نافقوا یعنی این آدما نفاق توشون تثبیت نشده بود اونجا منافق بودند ولی بعدها خیلی هاشون موفق به توبه شدند و خداوند توبه اونا رو پذیرفت

168 . کلمه"اخوانهم " جالب بود
یعنی اون منافقانی که بعد جنگ زبون سرزنششون باز شده و می گن برادر برادر ، چرا اون موقع به کمک برادرانشون نشتافتند
مگه رسم برادری کمک به همدیگه نیست
در واقع تشدید سرزنش منافقان هستش
جمله مهم و دندان شکنی هم این آیه داره خطاب به کسایی که می گفتن اگه نمی رفتین جنگ کشته نمی شدین
میگه اگه قادر به پیشگویی حوادث آینده هستین مرگ خودتون رو پیشگویی کنین و اون رو از خودتون دور کنین
خیلی جواب دندان شکنی هستش واقعا
کلا با مقوله مرگ نمیشه شوخی کرد خیلی قضیه اش جدی هستش

172 .اینجا هم نکته جالبی وجود داشت
الذین استجابوا
کسانی که دعوت خدا و رسول ر بعد از رنجهایی که بهشون رسید رو باز به دوسته تقسیم کرده
یعنی هر اجابتی هم اجابت نیست
اونایی که تو اجابتشون تقوی و احسان دارند رو خطاب قرار داده
خیلی ها هم دعوتی رو قبول می کنن ولی نیتشون نیت توام با تقوی نیست توش طمعی خوابیده
نکته بینی دقیقی لحاظ شده بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۲۳
* مسافر